داستان کامل قسمت ۱۸ سریال آتش سرد از شبکه دو

منبع: جدول یاب

32

1401/8/3

23:40


در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت هجدهم سریال آتش سرد به کارگردانی رضا ابوفاضلی و به تهیه کنندگی علی مهام که در ۳۰ قسمت ساخته شده است را می خوانید، با ما همراه باشید.

قسمت هجدهم سریال آتش سرد

سیما خانم در ماشین نشسته و به فیلمی که صدای سعید از آن پخش میشه و مخاطبش محسن است نگاه می کند و گریه می کنه، آذر هم با چند تا آب معدنی برگشته تو ماشین و او را دلداری میده که سیما میگه پدرت همه نقشه هامو و آرزو هامو خراب کرد، اما آذر فقط میگه آروم باشه تا یه فکری بکنند، ولی سیما خانم جوابی نمیده و فقط از پنجر شدن ماشین کلافس…

آزاد و اسرا در مسیر خونشون هستند، آزاد کلی بهش دلداری میده و آرومش می کنه و میگه پدر تو انقدر آدم فهمیده ای است که در مقابل پدر من این جوری رفتار کرد…

علیرضا هم که از زندان مرخصی گرفته و اومده، با امیر حرف می زنه و امیر شرمنده از روی پدرش است و میگه هزار بار خواستم بهش بگم ولی هر بار ماجرایی پیش اومد و نشد، بعد هم به خانه می روند…

منیره به اتاقشون رفته تا محسن را راضی کند که پیش بچه ها بره، اونا روشون نمیشه، ولی محسن میگه بیام تشکر کنم که منیره میگه پسرم فردا باید بره، بیا با بچه ها حرف بزن، باهاشون مهربون باش بذار زیر بال و پر خودتون بمونن و گریه می کند، محسن هم قبول می کنه…

امیر همه چیز را به پدرش می گوید و بابت این که تا الان نشده چیزی بگه، ازش عذرخواهی می کنه و علیرضا هم کنارش است، محسن هم در آرامش باهاشون حرف می زنه و خودش تنها به سمت حوض میره و پاهاشو تو آب می ذاره و با عکس های عباس، پدر فربد را می بیند و گریه می کند…

اسرا و آزاد به در خانه رسیده اند که پویا را آن جا می بینند، آزاد به سمتش میره که او میگه آقا جون گفته همین الان کلید خونه و ماشین و ازت بگیرم، بعد هم آن ها ماشین می گیرند و آزاد به راننده میگه که بره هتل…

آن ها به هتل رفته اند که متوجه میشن برای واحد گرفتن نیاز به شناسنامه دارن ولی همراهشون نیست و آزاد به مادرش زنگ می زنه تا شناسنامه هاشون و براش بفرستن…

سعید به یک سالن بیلیارد رفته و با رفیقش که اونجاس حرف می زنه و همه چیز را براش تعریف می کنه…

آزاد و اسرا با هم حرف می زنند و آزاد میگه با این که از ارو و میراث محروم شدم ناراحت نیستم چون که تورو به دست آوردم که آقایی به سمتشون میره و رو به آزاد میگه میشه لطفا تشریف بیارید رستوران و آن ها به آن جا می روند که کادر هال براشون جشن گرفته اند…

مفخر در حال بازی است که پویا به اون جا میره و میگه کلید ماشین و خونه رو گرفتم، بعد هم او سراغ افشار را می گیره که پویا میگه به گمونم جیم زده…

آزاد و اسرا در هتل هستند، سیما خانم هم به اون جا رفته و با آزاد بحث می کنه که چرا به خونه نرفتند ولی آزاد میگه با کاری که بابا کرده من دیگه پامو تو اون خونه نمی ذارم، بابا مراسم منو خراب کرد ولی صاحب این هتل که غریبس برامون جشن گرفت، سیما خانم هم کلی قربون صدقه اش میره و میگه هر کاری که می تونم و ازم بر میاد و برات می کنم…

منیره و محسن در خانه با هم خلوت کرده اند و محسن میگه من برای امیر کم وقت گذاشتم، موقعی که داشت شکل می گرفت نبودم ولی منیره بهش میگه باید بذاریم خودشو ثابت کنه، بچه ام فقط پاش لغزیده که محسن عصبی صداشو بالا می بره ولی او ازش قول می گیره که پشت امیر و خالی نکنه و تنهاش نذاره…

اسرا و آزاد به اتاق خوابشون رفته اند و اسرا از پنجره بیرون و نگاه می کنه و آزاد هم با خستگی میگه عجب شبی بود امشب و کتش را به سمت دیگری پرت می کند…

مریم از حالا غصه رفتن علیرضا رو داره ولی علیرضا با خنده رویی رفتار می کنه تا تو دل مریم خالی نشه، مریم هم میگه بابا گفته که بابک انگشتشو تکون داده، منم دلم می خواد که تو بالای سر من و این بچه باشی که علیرضا خیالشو راحت می کنه و میگه دلم می خواد تا خود صبح بهت نگاه کنم و باهات حرف بزنم…

محسن روی تخت تو حیاط خوابش برده که خواب عباس را می بیند و از خواب می پرد، با روشن شدن هوا، محسن، علیرضا را راهی کرده تا خودش ببرتش…

پویا در حیاط کارخونه راه می رود و سوت می زند و با شامورتی بازی، لاستیک ماشین خانم مظاهری را پنچر کنه…

محسن با رویا تماس گرفته و میگه امروز بهتون تو بیمارستان سر می زنم که او عصبی میگه من نمی خوام مخارج بابک و شما حساب کنید و تلفن را قطع می کند…

خانوم مظاهری با ماشین پنجر شده گوشه خیابون ایستاده که پویا خودش را بهش می رسونه بعد از کلی فیلم بازی کردن ماشین خودشو بهش میده و میگه من ماشین شما رو تعمیر می کنم و براتون میارم، او هم می پذیره و میره…

پویا هم بعد از درست کردن ماشین، یک دسته گل می گیرد و داخل ماشین می گذارد و می رود.

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

مطالب مشابه


نظرات


تصویری


ویدئو