یادنامه هادی سیف، پژوهشگر، تاریخ‌نگار، نویسنده و جستارنویس سرشناس معاصر | مرگ چنین خواجه نه کاری است خرد

28

1401/8/4

10:45


همایون علی‌آبادی: سالیان متمادی شاید قریب به پنجاه سال با هادی سیف دوستی‌ها کردم. این پژوهشگر راستین، غور و قوسی عمیق در اعماق هنرهای سنتی ایران داشت. نقاشی قهوه‌خانه را که از مفاخر هنر این ملک است، جلوه و جلایی دیگر بخشید. هنرهایی مانند سوخت، معرق، نقاشی پشت شیشه و بزرگان محروم و مهجور هنرهای سنتی را زنده کرد.

یادنامه هادی سیف، پژوهشگر، تاریخ‌نگار، نویسنده و جستارنویس سرشناس معاصر | مرگ چنین خواجه نه کاری است خرد

گروه فرهنگ و ادبیات هنرآنلاین: سال‌های دهه پنجاه من و سیف در فصلنامه هنر که یادگارنامه و نقد حال نویسندگانی مانند سیف، محسن ابراهیم، محمدرضا ریخته‌گران، جلال‌الدین سلطان کاشفی و دیگران بود، بار دیگر گرد هم آمدیم و نزدیک به سی سال فصلنامه هنر را ما سه تن یک‌تنه درآوردیم. بدون چشم‌داشتی یا اسب و علیقی یا هر هدیت و پیشکشی که بر ذهن ساده‌اندیشان خطور کند. این تنها عشق و علقه ما بود که توانست دوام بیاورد و در فصلنامه هنر جلوه کند. مجلا و مهب و مصب سرمقاله‌های ما را معمولا هادی سیف می‌نوشت؛ با امضاهایی مانند هادی هدایت و جز آن فراوان. من نیز خود سال‌ها از امضاهایی چون همایون مقیم که البته جزوی از فامیل من است بهره می‌جستم. به هر حال بی‌نوا چه کند همین دارد! هر چه بود گذشت. خبر فوتش غیر مترقبه بود. اگرچه او آرد خود را بیخته و الک خود را آویخته بود اما هیچ‌گاه دست از فعالیت و کوشش برنداشت و تا آخرین لحظه سخت‌کوشانه برای احیای هنرهای سنتی این مملکت کوشید.

هادی سیف توانست نامش را جزو مفاخر هنر این مملکت ثبت کند اما به واقع رحیل او زود و نابهنگام بود. او هنوز هم تاب و توان ناگفتنی برای پژوهیدن داشت. نگاهی به صفحات نگاره‌هایش، موید این بحث است که هادی هنوز هم جوان، پرشور و شوریده بود. سفرها رفته، شب و روزها با هم سر کرده و در کل رفیق شفیق و یار حجره و گرمابه من بود؛ اگرچه مهدی اخوان ثالث (میم امید) در قصیده‌ای در کتاب «تو را ای کهن بوم و بر دوست دارم» به صراحت نام سیف را به عنوان میزبان و دوست شیرازی خود معرفی می‌کند. کتاب نقاشی قهوه‌خانه او به واقع فصل‌الخطاب این نحله بزرگ هنر نقاشی این ملک است و این کتاب ارجمند که سال 1365 به حلیه طبع آراسته شد، هنوز هم حرف اول را در زمینه پژوهش هنرهای سنتی می‌زند. همان سال من کمترین نقد و تقریظی بر این کتاب نوشتم که همان زمان در فصلنامه هنر چاپ شد.

هادی سیف رمان‌نویس نیز بود و دستی واسع در ادبیات محض و خالص داشت. دو رمان «مارجان» و «مینا و پلنگ» از آثار ماندنی این نویسنده نامدار است که من برای آشنایی بیشتر، نقدی را که من بر «مینا و پلنگ» نوشتم این‌جا می‌آورم:

«آن‌گونه که نویسنده کتاب نگاشته، مینا و پلنگ طرحی است بر اساس یک داستان مستند. اما مرگامرگی و نم‌نمای سربی صبح چندان بر هودج و عماری قلم سیف خوش نشسته که دیگر این نه روایتی بر اساس یک سند که خود سندی است گویا از داستانی که اساطیر و دساتیر را به هم پیوند می‌زند و بافت و مقلم و مکمن قصه را در هم می‌زند. هادی سیف چنین می‌کند و با نثر روان و یکدست و بی‌افت و خیز خود، با حضوری مداوم و مستمر بر چکاد و ستیغ قلم، آن‌جا را آماج و هدف می‌گیرد که دیگر نه میناست نه پلنگ. هر چه هست دنیایی است برتابیده و مایه و نشئت‌یافته از لایتناه و عمق ستیهش و تنش تلواسه‌هایی که عاشقانه‌اش خوانده‌اند. به راستی مینا کیست؟ این زن سترگ و عاشق که قلبی مملو و لبریز از زلال آبی عشق دارد و پلنگ، آن زمردین چشم عاشق که دل به مهر مینا بسته است و آه! شاعر، آن جوان سودایی را دریاب که از خود بی‌خود و یله ریزه‌خوار و متحسر گستره وصیت سخن و خاطرات و خطرات مینا و پلنگ است...

کتاب از نثر پرصلابت و اصل و نسلی که دارد، به دل نشستنی و تازه و مایه‌بر است و با گویایی و فصاحت قصه‌اش را تعریف می‌کند. در پایان کتاب نیز برای جهت‌گیری و آماج نهایی بر اصل سندیت متن، گفت‌وگویی که در طی سال‌ها با بعضی از به‌یادماندگان و بازمانده‌های خوش نشسته بر سریر حافظه‌ها و خاطرات خطیر خطه‌ها و خطورهای این قصه‌نویس آمده که بر کشش متن دوچندان افزوده است.»

هادی سیف نازنینم! یاد باد آن روزگاران یاد باد. یاد آر ز شمع مرده یاد آر. رفتی و آتش فتاد بر جان شمع که این فتنه‌ها از اوست. یاد این پژوهشگر هماره جاودان است.

مطالب مشابه


نظرات


تصویری


ویدئو