معمای قفقاز؛ چرا ایران و جمهوری آذربایجان تضاد منافع دارند؟

معمای قفقاز؛ چرا ایران و جمهوری آذربایجان تضاد منافع دارند؟


منبع: ساعد نیوز

19

1401/8/18

16:30


تهدید مستقیم جمهوری اسلامی ایران از سوی الهام علی اف، و انتقاد شدید از برگزاری رزمایش های اخیر در نوار مرزی شمالغربی ایران در همسایگی جمهوری آذربایجان روابط دو کشور را دچار تنشی بی سابقه کرده است. دکتر سهراب انعامی علمداری کارشناس مسائل راهبردی در یادداشتی تحولات اخیر در قفقاز جنوبی را می کاود.

معمای قفقاز؛ چرا ایران و جمهوری آذربایجان تضاد منافع دارند؟

معادلات امنیتی در حوزه شمال غرب ایران و در منطقه قفقاز جنوبی هر روز رنگ بوی پیچیده تر و آشفته تری به خود می گیرد؛ معادلاتی که پس از درگیری های متعدد از جنگ 44 روزه 2020 تا درگیری های شهریور1401، بدون هرگونه ثبات امنیتی و صلح دایمی همراه بوده است.

پس از برگزاری اجلاس سوچی با حضور ولادیمیر پوتین رئیس جمهوری روسیه، الهام علی اف رئیس جمهوری آذربایجا و نیکول پاشینیان نخست وزیر ارمنستان و سفر پاشینیان به تهران و دیدار با آیت الله سید ابراهیم رئیسی رئیس جمهوری اسلامی ایران، امیدواری برای احیای صلح در این منطقه پرآشوب شمال غرب ایران افزایش یافت، اما اظهارات جدید الهام علی اف رئیس جمهوری آذربایجان درباره رزمایش های ارتش و سپاه پاسداران در نیمه شمال غربی کشور و درگیری های تازه مرزی باکو- ایروان بار دیگر نشان داد که تنش در این منطقه هنوز در زیر خاکستر توافق نیمه شب 9 نوامبر2020 باقی مانده است.

کلان رویدادها، بسامدهای راهبردی در قفقاز جنوبی و تحولات دوساله اخیر در مناسبات ایران و جمهوری آذربایجان نشان می دهد که دو سوی ارس باوجود تلاش برای کاهش چالش ها، مدیریت و کنترل چالش ها، از تفاوت در الگوی رفتاری و تضاد منافع راهبردی در این منطقه برخوردارند که این موضوع پرسش های متعددی را برای تحلیل گران حوزه قفقاز ایجاد کرده است. چرا تهران و باکو پس از جنگ دوم قره باغ در مسیر چالش راهبردی قرار گرفته اند؟ چرا جمهوری آذربایجان به دنبال کاهش وزن ژئوپلیتیکی ایران در قفقاز است؟ واین پرسش ها، پاسخ های متعددی دارد که برخی نهفته در تغییر کلان روندها و کلان راهبردها در منطقه قفقاز و بازیگران اصلی آن دارد و برخی دیگر حاصل تغییرات ساختاری در نظام بین الملل است.

تصویر

ورای کلان روندهای بین المللی که در وضعیت آشوب قرار دارد، منطقه قفقاز جنوبی نیز به دلیل تغییرات ساختاری نظام بین الملل با تغییرات در نحوه توزیع قدرت قرار دارد. قفقاز پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و از دهه 90 میلادی حضور و کنشگری بازیگران متنوعی از جمله روسیه، اتحادیه اروپا، آمریکا، فرانسه، ایران و ترکیه را تجربه کرده است اما طی سال های اخیر با این بازیگران در درون ساختار منطقه ای به کشورهای روسیه، ترکیه و ایران تقلیل پیدا کرده است و اگرچه ما با تنوع منافع کمتری روبه روهستیم اما به دلیل ماهیت و شکل ویژه سازه و روندهای منطقه ای، فرصت کاهش تنوع منافع به تهدید تضاد منافع تبدیل شده؛ به ویژه اینکه روند تضاد منافع پس از جنگ دوم قره باغ به دلیل برهم خوردن تعادل و توازن منطقه تشدید شده است.

این تغییرات باعث ایجاد تغییر در رویکرد منطقه ای باکو و روابط دوجانبه با جمهوری اسلامی ایران شده است؛ روابط ایران و جمهوری آذربایجان اگرچه در حوزه جغرافیایی از ثبات نسبی برخوردار بوده اما در حوزه ژئوپلیتیکی با چالش های متعددی همراه بوده است. جمهوری اسلامی ایران از همان آغاز بحران قره باغ در دهه 90 میلادی تلاش کرده تا به عنوان یک بازیگر مسئول در حوزه منطقه ای نقش موازنه گر در قبال این بحران منطقه ای ایفا کند و در جنگ دوم قره باغ نیز همین سیاست ایفا شد.

اما نشانه هایی وجود دارد که به سبب ماهیت مناسبات ژئوپلیتیکی-هویتی ایران و جمهوری آذربایجان، باکو قائل به این نقش نیست و تلاش دارد با رویکرد تجدیدنظرطلبانه، نقش بازیگر موازنه گر(BALANCER) را در یک سازه سه جانبه منطقه ای یعنی جمهوری آذربایجان، روسیه و ترکیه ایفا کند و به طور عملی نقش ایران در این منطقه کاهش یابد.

همچنین ساختار سیاستگذاری در باکو در قالب تغییرات ساختاری منطقه ای و تحولات داخلی ناشی از برتری در جنگ دوم قره باغ نگاه هویتی و ژئوپلیتیکی خود را به مرزهای ایران بسط داده و تلاش می کنند از مولفه درهم آمیختگی هویتی به نفع خود بهره بگیرند. ایران و جمهوری آذربایجان برای دهه ها دارای مولفه های مشترک تاریخی، هویتی و فرهنگی بوده اند، چنین مولفه هایی اگرچه در بیشتر موارد به گسترش مناسبات دو سوی ارس کمک کرده اما در برخی موارد نیز به چالش ژئوپلیتیکی دو طرف مبدل شده است.

تصویر

با نقش یابی مولفه های هویتی بسیاری از کارگزاران سیاست خارجی جمهوری آذربایجان عملاَ رویکرد هویتی را تبدیل به یک رویکرد امنیتی کرده و جمهوری اسلامی ایران را نه به عنوان یک همسایه بلکه رقیب ژئوپلیتیکی معرفی می کنند. چنین روندی در ساختار تصمیم گیری کلان جمهوری آذربایجان همزمان با موضوع دالان زنگزور و مخالف تهران با هرگونه تغییر ژئوپلیتیکی در مرزهای ایران و ارمنستان تشدید به رویکرد تقابلی باکو در قبال تهران انجامیده است.

همزمان با افزایش قدرت نظامی جمهوری آذربایجان و تغییرات جدید در منطقه قفقاز، باکو تلاش کرده تا از طریق فرصت برتری نسبی، موضوع دالان زنگزور و ائتلاف سازی با ترکیه، خود را به عنوان هژمون جدید منطقه معرفی کند؛ ترجمان چنین دیدگاهی به طور عملی می توان در گفتار و رویکرد تصمیم گیران کلان این کشور در قبال ارمنستان و جمهوری اسلامی مشاهده کرد.

اگرچه باکو اساساَ به دنبال تغییر در موازنه منطقه ای به ویژه کاهش محوریت ایران و روسیه است اما آنچه در نهایت منطقه قفقاز به طور اعم و مناسبات جمهوری اسلامی ایران، جمهوری آذربایجان و ارمنستان را با وجود تضاد منافع در چارچوب یک معادله برد- برد قرار می دهد، احیای موازنه منطقه ای خواهد بود؛ موازنه منطقه ای نیز زمانی در ماهیت و شکل از قابلیت اجرایی برخوردار است که جمهوری آذربایجان با کنار گذاشتن رویکرد تجدیدنظرطلبانه هژمونیک، به سیاست حفظ وضع موجود شیفت راهبردی دهد.

مطالب مشابه


نظرات


تصویری


ویدئو