ترجمه اختصاصی / فلسفه طبیعت و اهمیت آن برای دنیای مدرن

7

1401/9/14

07:15


فلسفه طبیعت، که به آن فلسفه طبیعی نیز می‌گویند،به تأمل درباره جهان طبیعی و فیزیکی که در آن غوطه‌ور هستیم،اشاره دارد.بنابراین، موضوعات مورد مطالعه آن موجودات بی جان(مانند سیاره ها، ستارگان، پدیده های طبیعی، اجزای فیزیکی-شیمیایی ماده و غیره)و موجودات زنده هستند

ترجمه اختصاصی / فلسفه طبیعت و اهمیت آن برای دنیای مدرن

به گزارش سرویس خبری بهداشت‌نیوز منشأ آن به طلوع تاریخ اندیشه باز می گردد،زمانی که انسان اولیه در تلاش برای درک طبیعت بود.در آن زمان انسان‌ها از عظمت و هماهنگی هستی در شگفت بودند.آن‌ها از تکرار مداوم چرخه های طبیعی شگفت زده می شدند و از قدرت غیرقابل کنترل پدیده های طبیعی می ترسیدند.از آن زمان و در طول تاریخ،نظریه‌ها و تبیین‌های گوناگونی درباره جهان فیزیکی پدید آمده است که به درک و تسلط انسان‌ها بر آن کمک کرده است.

 

خاستگاه فلسفه طبیعی

همانطور که گفته شد،خاستگاه فلسفه طبیعی دوران باستان بود.مشخصه این فلسفه تعیین منشأ و تشکیل موجودات طبیعی بود.در آن زمان تفسیری ساده‌لوحانه از طبیعت ارائه شد که نشان می‌داد هر چیزی در جهان فیزیکی به هم پیوسته و زنده است.همچنین طبیعت به عنوان یک ماده دائمی و اولیه شناخته می شد که از طریق تغییرات بی وقفه موجودات حفظ می شود.به همین ترتیب،منشأ جهان معمولاً بر اساس اشیای انضمامی(مانند آب) توضیح داده می‌شد که به آنها آرک (اصل) می‌گفتند.یکی از دغدغه‌های فلسفه طبیعی جهان است که سعی در تبیین آن دارد. 

 

سیر تکاملی فلسفه طبیعت

در قرون وسطی،فلسفه طبیعت بر انطباق برخی اصول کیهان شناسی مانند نظریه زمین مرکزی جهان استوار شد.در این دوران طبیعت به عنوان ارگانی که در آن تمایزی بین روح و ماده وجود نداشت در نظر گرفته شد.در واقع،فرض بر این بود که همه اشیا در این جهان زنده هستند.در دوران مدرن،فیلسوفان مختلف زمان مبارزه با دیدگاه مکتبی از طبیعت را آغاز کردند و سعی داشتند که دیدگاه علمی را جایگزین آن کنند.در این دوره،آنها تبیین‌های خردگرایانه،تجربی،ماتریالیستی و دیالکتیکی متنوع و عمیقی را توسعه دادند.همچنین فیلسوفان در مرزی میان علم و اومانیست قرار گرفتند یعنی هم ایده‌هایی وجود دارند که طرفدار حدس و گمان هستند اما در کنار آن،افکار و عقایدی هم وجود دارند که از نظریات علمی دفاع می‌کنند.سرانجام در دوران معاصر،فلسفه طبیعت به توسعه ویژگی‌های خود در بخش‌های مختلف ادامه می‌دهد که هم از علم‌گرایی و هم از آموزه‌های ماوراءطبیعی فاصله می‌گیرند.مسائل موجود در فلسفه طبیعت دوران معاصر متافیزیک،رابطه بین ریاضیات و جهان معقول،جنبه های مختلف علیت در علم و رابطه آن با جبر و آزادی است.

 

فیلسوفان اصلی طبیعت

تالس(۶۲۴ قبل از میلاد - ۵۴۶ قبل از میلاد):او اولین کسی بود که مدور بودن زمین را تأیید کرد و گفت که آب اصل حیات جهانی است.همچنین او سال را به ۴ فصل و ۳۶۵ روز تقسیم کرد.

 

آناکسیماندر (۶۱۰ قبل از میلاد - ۵۴۶ قبل از میلاد):او معتقد بود که جهان و طبیعت از ذرات کوچک ماده نامعین تشکیل شده اند که انتها ندارد.همچنین اولین کسی بود که ادعا کرد زندگی در آب ایجاد می شود و موجودات زنده با سازگاری با محیط خود بازسازی و تکامل می یابند.

 

آناکسیمن(متولد ۶۱۵ قبل از میلاد - ۵۹۰ پیش از میلاد):او اولین کسی بود که ایده تناوب را در کیهان‌شناسی معرفی کرد که به حرکت بی‌وقفه کیهان اشاره دارد.علاوه بر این،از انبساط و متراکم شدن ماده توسط گرما و سرمای هوا صحبت کرد.

 

ارسطو (۳۸۴ قبل از میلاد - ۳۲۲ قبل از میلاد):او در حالی که به سؤالات بزرگ مطرح شده توسط پیشاسقراطی ها به ویژه در مورد مسئله حرکت، پاسخ می داد، همه مفاهیم ذکر شده را گرد هم آورد.او همچنین در مورد گیاهان،ستارگان و حیوانات مطالب زیادی نوشت.

 

تأثیر فلسفه طبیعت در تکامل جامعه

پیدایش و توسعه فلسفه طبیعی بدون شک یکی از جنبه های اساسی درک ما از جهانی است که در آن زندگی می کنیم.به لطف فلسفه طبیعت،انسان سلطه نسبی و دانش عینی در مورد جهان فیزیکی به دست آورده است.این به ما امکان پیشگیری و درمان بیماری‌ها،کاهش تأثیر بلایای طبیعی،تولید غذای بیشتر برای جمعیت انسانی و همچنین توسعه مکانیسم‌ها و فناوری‌ها برای افزایش کیفیت زندگی داده است.همچنین،این فلسفه نظریه‌هایی درباره منشأ کل جهان ارائه کرده است.این پاسخ ها اگرچه قطعی نیستند اما به وجود ما معنا و هدف می بخشند.

 

تاریخ: ۲ اکتبر ۲۰۲۲

منبع : step to health

مطالب مشابه


نظرات


تصویری


ویدئو