خلاصه داستان قسمت ۶۸ سریال ترکی پشت پرده ازدواج + عکس

منبع: جدول یاب

15

1401/9/18

13:09


در این مطلب از سایت جدولیاب برای دوستداران سریال های ترکیه ای خلاصه داستان قسمت ۶۸ سریال ترکی پشت پرده ازدواج را قرار داده ایم. برای خواندن این مطلب با ما همراه باشید. این سریال به کارگردانی Yusuf Pirhasan و تهیه کنندگی Asena Bülbüloğlu در ژانری درام ، حقوقی ، داستانی تولید شده است. نویسندگان این اثر ترکیه ای oğlu و Toprak Karaoğlu و Ayşe Canan Ertuğ می باشند.

قسمت ۶۸ سریال ترکی پشت پرده ازدواج

قسمت ۶۸ سریال ترکی پشت پرده ازدواج

قسمت ۶۸ سریال ترکی پشت پرده ازدواج

افه بعد از گفتن حقیقت که نویسنده اصلی این کتاب ها بوکت همسر هالوک هست کل سالن به هم میریزه و افه از اونجا میره. خبرنگارها دور هالوک را میگیرن و ازش میپرسن که حقیقت داره یا نه! آزرا دنبال افه میره و میگه اگه وکیلی حداقل رفتاری درست و قانونی از خودتون نشون میدادین الان تمام کارهاتون تو فیلم دوربین های مدار بسته اینجا هست خیلی راحت میشه ازتون شکایت کنم. آنها باهم بحث میکنن که آزرا بهش میگه تو هدفت این چیزی که میگی نیست وگرنه نمیومدی پیش من خودتو دستیار جلوه بدی! چی میخواستی از من بشنوی؟ افه بهش میگه وکیل عجیبی هستی و از اونجا میره. صنم برای دنیز تعریف میکنه که ما اینجا اول پرونده ها را بررسی میکنیم، پرونده هایی میکه مطمئنیم حق با اوناست. بعد با دلایل و مدارک خودمون اینجا قضاوت میکنیم بدون هیچ دادستان و قاضی! بعد کم کم جریان را پیش میبریم. آزرا به هالوک میگه نگران نباشین بسپارینش به من درستش میکنم. آزرا موقع سوار شدن تو ماشینش افه را میبینه که از اونجا رد میشه و به خودش میگه تو کی هستی؟ هدفت چیه؟ افه با دیدن آزرا زیر لب به خودش میگه پس تو هم افتادی رو دور کنکاش کردن! خوبه! و میره. شب سرگن به خانه آزرا میره تا با بچه هایش غذا بخورد و وقت بگذرونه. وقتی آنها میرن تا حاضر بشن که برن سینما، سرگن با آزرا تنها میشه و بهش میگه که آزرا تو یه مدتیه، بهتره بگم بعد از فوت ییلدریم دیگه هیچ کاری نمیکنی! همه چیزو گذاشتی کنار! فکر میکنی خودتیو خودت؟ ولی بجه ها تورو میفهمن و باهات انس میگیرن! از لندن بهم یه پیشنهاد خوب کاری شده  اگه به خودت به تکونی ندی بچه هامو با خودم میبرم لندن! و از اونجا میره. فردای آن روز آزرا خودش حاضر میشه و به طرف دفتر حقوقی اسرا راهی می شود.

آزرا با قدم هایی پر از ترس به شرکت میره، او خاطراتش را با ییلدریم مرور میکنه و با دیدن اسم بورا در اتاق ییلدریم جا میخوره و سپس همان موقع بورا بیرون میاد و از دیدن آزرا تعجب میکنه و میگه که کار خیلی خوبی کردی اومدی! آزرا میگه واسه همیشه نیست میره یه موکل دارم واسه اون اومدم فقط! بورا میگه باشه و از اونجا میره. چولپان به دنیز میگه برو به همه ی بچه ها بگو که آرمان اون دلقک قراره بیاد اینجا تو دفتر ما واسه جلسه ی پیرایه خانم. بهشون بگو که میخوام شلوغ باشه انگار که کلی موکل داریم و سرمون خیلی شلوغه! بورا پیش آرمان میره و بهش میگه یه نفر اومده حدس بزن کی؟! آزرا. آرمان خوشحال و به طرف آزرا حرکت می کند. آنها همدیگرو بغل می کنند و برای همدیگه ابراز خوشحالی می کنند، آزرا بهش میگه که واسه یه پرونده اومدم چون نصفه مونده بود، آرمان خوشحال میشه و به محض رفتن آزرا خودش به چولپان زنگ میزنه و خبر اومدن آزرا را بهش میگه، چولپان حسابی خوشحال شده و در آخر ازشون میخواد تا سر موعد قرار برسن و دیر نکنن. آزرا و هالوک تو دفتر هستن که افه به اونجا میاد و آزرا باهاش صحبت میکنه. افه بهش میگه که هالوک کلاهبرداره مدرک هم دارم یه دفتر که داستان‌ها با قلم خود بوکت نوشته شده بود! هالوک حسابی ترس میوفته تو جونش و از اونجا میره و میگه همه ی اینها دروغه، دارین واسه من پاپوش درست میکنین. آرمان و صنم به دفتر چولپان میرن. پیرایه خانم به اونجا اومده و میگه ببینین چقدر داره دیر میاد! سپس زنگ میزنه به محمود شوهرش که یه نفر دیگه برمیداره و بهش اطلاع میدن که در حال اومدن به دفتر حالش بد میشه و سکته میکنه و مرده! پیرایه با شنیدن این خبر مدام گریه میکنه و حالش بد میشه سپس به بقیه این خبر را می دهد.

بعد از تمام شدن جلسه بورا طبق نقشه شان به صنم زنگ میزنه تا به بهونه ای بیاد بیرون از دفتر. بورا از اونور میگه خوب گفته بودی بهت زنگ بزنم خیلی دوست دارم ببینم چی میخواستی بهم بگی! صنم به دروغ میگه اِ مرد؟ چولپان نظرش جلب میشه و میگه کی مرد؟ یعنی چی؟ بورا بهش میگه به دروغگو قهاری ولی در مواقعی که مادرت پیشته گند میزنی! سپس صنم تلفنو قطع میکنه و میگه نه هیچی مامان جون چیزی نشده من اشتباه فهمیدم حالا اومدم تعریف میکنه باید الان برم. بورا و صنم با زن اون پسری قرار گذاشتن که به خانه بورا اومده بود و بهش اتهام تجاوز زده بود. سپس صنم بهش میگه واسه یه پیشنهاد خوب اومدیم که در ازای شکایت نکردن ۱ میلیون بگیری و این ماجرا تموم بشه بره. اون زن وقتی حرف از پول شد کمی نرم میشه و میگه ۱ میلیون نه کمه، صنم بیشترش میکنه و تا ۳ میلیون میبره اما اون زن میگه ۵ میلیون ولی صنم و بورا قبول نمیکنن و به خاطر همین ازش میخوان تا قبول کنه که از کفش نره! آنها سر این موضوع باهم بحث میکنن……

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی پشت پرده ازدواج + عکس

۰ ۰ آرا
امتیازدهی به مقاله

مطالب مشابه


نظرات


تصویری


ویدئو