10 بازی فوق‌العاده که یکی از بدترین مراحل را دارند

10 بازی فوق‌العاده که یکی از بدترین مراحل را دارند


منبع: گیمفا

4

1401/9/20

14:40


در این مقاله قصد داریم تا 10 مورد از بدترین مراحل دنیای بازی های ویدیویی را به شما معرفی کنیم که در عناوینی عالی قرار دارند.

10 بازی فوق‌العاده که یکی از بدترین مراحل را دارند

در این مقاله قصد داریم تا 10 مورد از بدترین مراحل دنیای بازی های ویدیویی را به شما معرفی کنیم که در عناوینی عالی قرار دارند.

از همان سرآغاز صنعت بازی‌های ویدیویی، ستون‌های موفقیت هر عنوان تحسین شده را مراحل آن تشکیل می‌دادند. از مراحلی چون Whomp’s Fortress در Super Mario 64 یا Midnight Run در Crash Bandicoot: Warped و اولین سرقتی که در تمامی نسخه‌های Grand Theft Auto انجام می‌دهیم گرفته تا اولین دشمنی که در Shadow of the Colossus از پای در آوردیم؛ اگر تمامی جنبه‌های یک مرحله در نظر گرفته شوند، می‌توان آن را به حد اعلا رساند.
هرچند، در نظر گفتن تمامی این جنبه‌ها در تمامی بازی‌ها کار آسانی نیست. رسیدن به تعادلی که مراحل را ارزنده کند و در عین حال به اندازۀ کافی چالش‌برانگیز باشد تا بازیکنان را سرگرم کند و از سوی دیگر، اطمینان حاصل کردن از اینکه طراحی مراحل تمامی ویژگی‌های بازی را به تصویر بکشد، همگی از رایج‌ترین انتقاداتی هستند که منتقدان و طرفداران در مورد بازی‌های مختلف مطرح می‌کنند، البته که دلایل پشت پرده‌ای نیز می‌توانند روی این کمبودها تأثیرگذار باشند.

طراحی عجولانۀ مراحل در انتهای زمان توسعه، مغایرت با سطح دشواری در بحث ساز و کارها یا حتی نبود ایده‌های نو می‌تواند باعث بد جلوه دادن مراحل بازی‌ها شود.

در این مقاله به بررسی ده مرحلۀ افتضاح در بازی‌های فوق‌العاده خواهیم پرداخت که این صنعت آن‌ها را از یاد نخواهد برد.

10. Rainbow Ride: Super Mario 64

عنوان Super Mario 64 از بازی‌های تکرار نشدنی تاریخ و اثری است که به عنوان یکی از تأثیرگذارترین عناوین زمانه‌اش، میراث بزرگی از خود بر جا گذاشت. گرافیک بصری، گیم‌پلی و جاه‌طلبی این عنوان در آن زمان مثال‌زدنی بود و با جهش ماریو از اثری دو‌بعدی پلتفرمر به عنوانی جهان آزاد سه‌بعدی اکتشاف محور، توانست مراحل فراوانی را با خود به همراه بیاورد که در دستۀ بهترین‌های نینتندو قرار می‌گیرند. از مرحلۀ Bob-Omb Battlefield گرفته تا Tick-Tock Clock، تمام مراحل Super Mario 64 اغواکننده هستند و سخت است که از تکمیل‌شان صرف‌نظر کرد. البته این قضیه در بهترین حالت تنها تا پیش از مرحلۀ Rainbow Ride صدق می‌کند.

این مرحلۀ پایانی بخش قلعه که پیش از رودرویی نهایی با Bowser رخ می‌دهد، از هر لحاظ ناامیدکننده محسوب می‌شود. تابلوفرش‌های معلقی که بازیکن باید از آن‌ها سواری بگیرد با سرعت حلزون حرکت می‌کنند، تنها 146 سکه برای جمع‌آوری وجود دارد که یعنی مسیر رسیدن به 100 عدد از آن‌ها می‌تواند به‌شدت ظالمانه باشد و کل ظاهر این مرحله نسبت به دیگر مراحل بازی بسیار نخ‌نما جلوه می‌کند.

اگر بازی Super Mario 64 تنها یک مشکل داشته باشد، دوربین آن است. از شانس بد Rainbow Ride، این افتضاح‌ترین مرحلۀ بازی از لحاظ خرابی حرکات دوربین به حساب می‌آید که باعث می‌شود برای انجام حرکات پیچیده مجبور به دور زدن نقشه شویم و عذاب تکمیل آن را دوچندان می‌کند.

9. Set To Kill – The Simpsons Hit & Run

عنوان The Simpsons: Hit & Run یک بازی عالی است، اثری که به معنای واقعی کلمه کلاسیک و ماندگار محسوب می‌شود. این بازی شامل ارجاعات بی‌شمار، لباس‌ها، لحظات طنز و مکان‌هایی از برنامۀ تلویزیونی آن می‌شد و توانست به طرزی به‌یادماندنی جهان Simpsons را برای بازیکنان زنده کند. علاوه بر آن، مأموریت‌های سرگرم‌کنندۀ زیاد و سازوکارهایی روان در بازی به چشم می‌خورد. با این حال، مرحلۀ Set to Kill از سطح 6 بازی، در این دسته از مأموریت‌ها قرار نمی‌گیرد.

این مرحله در استودیوی KrustyLu آغاز می‌شود، جایی که بارت (Bart) باید برای رسیدن به Globox Super Villain Car، مقدار 600 سکه را به Kearney پرتاب کند. این ماشین به طرز دیوانه‌واری سریع است، اما هیچ بویی از تعادل و هدایت‌پذیری نبرده. قطعاً رانندگی لذت‌بخشی را با آن خواهیم داشت، اما در ناسازگار بودن این ماشین با مأموریت مذکور نیز هیچ شکی وجود ندارد.

بازیکنان باید کل اسکله را دور بزنند و تنها در 1 دقیقه و 25 ثانیه از درون 25 جایگاه نقطه‌ای عبور کنند. هیت‌باکس‌های مضحک این جایگاه‌ها به صورت عمدی در مکان‌های صعب‌العبوری از جاده قرار گرفته‌اند و محدودیت زمانی طوری تنظیم شده است که حتی در صورت تکمیل موفقیت‌آمیز این مرحله، تنها چند ثانیه برای بازیکنان باقی بماند.

8. Allies For Bruma – Elder Scrolls IV: Oblivion

از کشتار دسته‌جمعی در مهمانی و انداختن آن به گردن دیگر افراد گرفته تا اکتشاف یک جهان نقاشی منحصربه‌فرد و جنگیدن با ترول‌های نقاشی خاص، بسیاری از بخش‌های مراحل Oblivion آن‌قدر غیرمعمول بودند که هر بازیکنی ناخواسته عاشقش می‌شد. با این حال، این بازی نیز از قاعدۀ عناوین این لیست مستثنی نیست و مرحلۀ Allies for Bruma از خط داستانی اصلی گواهی بر این موضوع است.

در این مرحله، قهرمان داستان باید به تمام شهرهای سیرودیل (Cyrodiil) برود و متحدانی برای دفاع از Bruma در مقابل تهاجم Daedra پیدا کند. این مأموریت انتخابی و اختیاری است، هرچند که انجام ندادن آن موجب می‌شود که در ادامۀ داستان، تقابل نهایی در برابر نوچه‌های Mehrunes Dagon بیش‌ از پیش سخت‌ شود.

بدترین مشکلی که این عنوان دارد، تکمیل دروازه‌های مختلف Oblivion است که بازیکن در آن‌ها باید با ده‌ها دشمن سرشاخ شود و بدون هیچ راهنمایی، مسیر رسیدن به بالای برج‌های داخل این دروازه‌ها را بیابد. لازمۀ اتمام مأموریت Allies for Bruma، این است که بازیکنان در هر یک از این شهر‌ها، یک دروازه را تکمیل کنند.

هفت شهر؛ یعنی حس واقعی تکراری بودن و ساعت‌های بی‌شماری از کلافگی در انتظارتان است.

7. Don’t Touch The Art – Marvel’s Spider-Man

بازی Marvel’s Spider-Man آن‌قدر خوب بود که در واقع بسیاری آن را حسن ختامی بر جنگ کنسولی بین پلی استیشن 4 و ایکس باکس وان در نظر می‌گیرند. داستان و شخصیت‌های بازی به طرز شگفت‌انگیزی واقعی بودند و لباس‌های متنوع و موارد کالکتیبل آن، جهان بازی را زنده و پرطروات کرده بودند.
هرچند، شاید تنها چیزی که کمی به سمت تکراری شدن سوق داده شده بود، مراحل بازی بودند؛ از زد و خوردهای طولانی گرفته تا مسابقات و آن سناریوهای تعقیب‌وگریز آزاردهنده. البته، بیشتر این موارد جزو مأموریت‌های جانبی محسوب می‌شوند که بازیکنان می‌توانند آن‌ها را رد کنند تا خیلی به لذت بازی ضربه وارد نشود.
با این حال، مرحلۀ Don’t Touch The Art از خط داستانی اصلی، تا حد زیادی از لذت بازی می‌کاهد. در این مرحله باید مخفیانه از بین اوباش رد شوید ، معمایی را حل کنید که به هیچ وجه راحت نیست و زمان بسیار زیادی را برای راهنمایی مری جین در گالری تلف کنید.
بدون شک این یکی از بخش‌های پراهمیت داستان اصلی است، چرا که همین مرحله پیتر و مری جین را از Devil’s Breath باخبر می‌کند، اما بیشتر بازیکنان ترجیح می‌دادند که از طریق مرحله‌ای کمتر آزاردهنده شاهد این اتفاق باشند.

6. Blighttown – Dark Souls

عنوان Dark Souls به عنوان یکی از بهترین و زجرآورترین بازی‌های تمام دوران‌، اثری است که بعد از انتشار خود در سال 2011، در دنیای بازی‌های ویدیویی غوغا به پا کرد. بهره‌گیری از طراحی پیچیدۀ مراحل، سازوکارهای مبارزۀ پیشرفته و طیف عظیمی از ویژگی‌های نقش آفرینی، موفقیت این ساختۀ فرام‌سافتور (FromSoftware) ازپیش‌تعیین‌شده بود، هرچند که میراث Dark Souls، سطح سختی بیش از حد آن بود.

در اکثر اوقات، تعادل خوبی بین سطح سختی و مجازات اشتباهات وجود دارد. مرحلۀ Blighttown خلاف این موضوع را انجام می‌دهد، مرحله‌ای که معنای هفت‌خوان رستم را به اوج می‌رساند.

شهر Blighttown که یکی از مهم‌ترین مکان‌های بازی است، حتی بازیکنان کهنه‌کار این اثر را به وحشت می‌اندازد. معرفی ویژگی‌ها و سیستم‌های تازه، مواد سمی و خطرناک و دشمنانی چون Blowdart Sniper که خیلی علاقه دارند از نقاط کور روی پلیر بپرند، همگی Blighttown را به یک مرحله زجرآور تبدیل می‌کنند.

غنایم خوبی اطراف Blighttown پیدا می‌شوند تا پیش‌روی بازیکن را کمی ساده‌تر کنند، هرچند Dark Souls مثل همیشه این موارد را به طرز رمزآلودی در مکان‌های سخت پنهان کرده است و افراد تازه‌وارد بیشتر اوقات از وجودشان باخبر نمی‌شوند.

5. The Water Temple – Legend Of Zelda: Ocarina Of Time

عنوان Legend Of Zelda: Ocarina Of Time با دریافت بالاترین امتیاز متاکریتیک در تاریخ بازی‌های ویدیویی و فروش نزدیک به ۱۰ میلیون نسخه‌، بی‌شک یکی از برترین عناوین این صنعت محسوب می‌شود. بازیکنان باری دیگر در نقش لینک (Link) وارد سفری پرمخاطره در هایرول (Hyrule) خواهند شد و کنسول N64 با تکنولوژی‌های ساختارشکن دورۀ خود، ویژگی سفر در زمان و بسیاری از معماهای محیطی را به این موفقیت‌ها افزود. حل معما در بازی Legend Of Zelda: Ocarina Of Time یکی از درگیرکننده‌ترین موارد در طراحی مراحل آن بود و در واقع علت ماندگاری آن در دل و جان طرفداران این سری است.

مورد دیگری که به همین میزان فراموش‌نشدنی است اما از جنبۀ بد آن، مرحله Water Temple است. این مرحله در اتاق مرکزی یک معبد بزرگ آغاز می‌شود و بازیکنان را مجبور خواهد کرد تا مرتباً بین کفش‌های آهنین و حالت عادی جابه‌جا شوند و برای عبور از مسیر، سطح آب درون ساختمان را تنظیم کنند. تمام این مرحله به معنای واقعی کلمه وقت‌تلف‌کردن است و هیچ راهنمایی یا سرنخی برای حل این معما به بازیکن داده نمی‌شود. تمام این کارها را حتی پیش از باخبر شدن از رویارویی نهایی با دارک لینک (Dark Link) یا مورفا (Morpha) و بازو‌های او در جنگ با باس معبد باید انجام داد.

Pyramid Cave – Sonic Adventure 2 .4

هر دو نسخۀ Sonic Adventure، نقاط حیاتی از تاریخ این فرنچایز پرچم‌دار سگا محسوب می‌شوند. عناوینی که در نهایت مهر تأییدی بر توانایی این تیم برای ورود به ژانر بازی‌های سه‌بعدی و ساخت مجموعه‌‌ای محبوب بین طرفداران بودند.
نسخۀ دوم این سری یکی از اولین بازی‌های این جوجه‌تیغی جذاب بود که روی چندین پلتفرم و کنسول عرضه و باعث شد که در دسترس‌تر شود و سازوکارهای آن به سطح جدیدی برسند.

بازی Sonic Adventure 2 صحنه‌های اکشن و سرعت بیشتری نسبت به بازی پیشین Sonic به ارمغان آورد و استیج‌هایی چون City Escape و Radical Highway به میراثی ماندگار در جامعۀ طرفداران Sonic تبدیل شدند.
هرچند، متأسفانه مرحلۀ Pyramid Cave از هیچکدام از این پیشرفت‌های تازه بهره نمی‌برد. Pyramid Cave که یک مرحلۀ فیلر واقعی به حساب می‌آید، مربوط به بخشی است که Sonic برای پیدا کردن پایگاه مخفی Dr. Eggman، از یک معبد با تم مصر باستان عبور می‌کند. این مکان پر از تونل‌های محصور و چندین حلقه چرخش است و دشمنان بسیار کمی در آن یافت می‌شود که مرحلۀ مذکور را در این نقطه از بازی، بیش از حد آسان جلوه می‌دهد.

3. Xen – Half-Life

زمانی که ولو (Valve) اولین نسخۀ سری Half-Life را در سال 1998 منتشر کرد، حتی در خیالاتش نمی‌گنجید که این بازی‌ها به چه محبوبیتی دست پیدا خواهند کرد. توسعه‌دهندگان با تمرکز روی خلق یک دنیای زنده برخلاف مرسوم شدن شوترهای بی‌روح آن زمان، بازی Half-Life را ساختند که منتقدان و طرفداران به خاطر گیم‌پلی واقع‌گرایانه، خط داستانی درگیرکننده و گرافیک خیره‌کننده‌اش در آن دوره، استقبال گرمی از آن به عمل آوردند. همۀ جنبه‌های بازی Half-Life همخوانی عالی با هم دارند و تک تک مراحل آن حس غوطه‌وری و ارزنده بودن را برای بازیکنان زنده می‌کنند.

اگرچه، چپتر 15 بازی با نام Xen جایی است که جذابیت این بازی تمام عیار کمی به سوی تیرگی سیر می‌کند. بازیکن هدایت گوردن فریمن (Gordon Freeman) را در سیاره Xen بر عهده دارد و در این مرحله باید سعی کند تا یک ترنسپورتر را پیدا کرده و آن را به Gonarch’s Lair ببرد.

سکوبازی و پلتفرمینگ را می‌توان در جای جای این مرحله دید و ظاهر شدن فضایی‌ها روی این پلتفرم‌های مختلف چالش پیش روی بازیکن را بیشتر می‌کند. اما گیم‌پلی سکوبازی چندان با سیستم‌های هدایت آن هماهنگ نبود، این مأموریت از لحاظ خطی در درجه‌ای پایین‌تر قرار می‌گیرد و بیشتر از هر مرحله‌ای در این بازی طاقت آدم را به سر می‌آورد و هیچ راهنمایی برای بازیکن ارائه نمی‌دهد.

2. The Apple Of Eden – Assassin’s Creed: Brotherhood

سومین بازی فرنچایز Assassin’s Creed، یعنی Brotherhood، اثری بود که این مجموعه را در رأس توجهات قرار داد. درست است که با جاه‌طلبی AC2 روبه‌رو نبودیم، اما انتخاب رم به عنوان محل روایت و ارائۀ چالش‌های و ماموریت‌های گوناگون در سرتاسر نقشه، باعث شد تا بازی حس غوطه‌وری بیشتری را القا کند و به‌مانند یک بازی جهان آزاد واقعی، ارزش وقت گذاشتن را داشته باشد. مراحل خط اصلی و فرعی داستان نیز اکثراً خوب طراحی شده بودند و معرفی قابلیت Full Synchronisation ابعاد چالش‌برانگیز بیشتری را برای بازیکنان به ارمغان می‌آورد.

هرچند، زمانی که نوبت به مرحلۀ The Apple of Eden می‌رسد، مشخص می‌شود که یوبیسافت (Ubisoft) قصد داشته است تا سروته بازی را سریع هم بیاورد. در دست گرفتن و استفاده از این سیب ممنوعه اتفاقی بود که طرفداران بیش از سه بازی در انتظار آن بودند، ولی در نهایت همه را ناامید می‌کند.

مرحلۀ مذکور از جایی آغاز می‌شود که اتزیو (Ezio) با سیب در دستش در حال فرار از نگهبانان پاپ و سزار بورجیا (Cesare Borgia) است. بازیکنان نمی‌توانند Piece of Eden را کنار بگذارند، اما استفاده از این سلاح یک کابوس به تمام معناست و با انیمیشن‌های بدقواره‌اش زمان را کند می‌کند، آسیب بسیار کمی وارد و سلامتی بازیکن را کاهش می‌دهد.
بدتر از آن، برای کامل کردن Synchronisation این مرحله، بازیکن نباید حتی یک قطره خون از دست بدهد، پس چه نگهبان به شما آسیب بزند یا خودتان یک بار از سیب عدن استفاده کنید، از 100% کردن آن جلوگیری می‌کند.

1. Bracknell – Resistance: Fall Of Man

عنوان Resistance: Fall of Man بازی‌ای بود که می‌توانست آغازی بر فرنچایز بزرگ بعدی دنیای بازی‌های ویدیویی باشد؛ با این حال که این سری سریعاً از هم پاشید، تأثیر و کیفیت کلی بازی Fall of Man را نباید از یاد برد. بهترین جنبۀ بازی، فضای دهۀ 50 میلادی آن بود و مراحلش حول‌محور چندین شهر انگلستان می‌چرخیدند که توسط Chimera خبیث تصرف شده بودند. تنوع سلاح‌ها و ویژگی عالی چرخانۀ سلاح آن برای هر مرحله، سطحی از استراتژی را فراهم کرد و میزان سنجیده شده مهمات هر مرحله معمولاً شیرینی چالش آن را بیشتر می‌کرد.

طبق صحبت‌های طراح محیط بازی، کوری هاگنی (Kory Hagney)، یکی از مراحلی که تا مرز حذف شدن کامل پیش رفت، مأموریت Bracknell بود که کاملاً منطقی به نظر می‌رسد. نه‌تنها کل این مرحله به طور قابل‌توجه‌ای از یک اثر شوتر اول شخص منحرف می‌شود و اکشن بازی را به سمت مخفی‌کاری و پلتفرمر می‌برد، بلکه بی‌اهمیت‌ترین مرحلۀ بازی نیز است.


نظر شما در این باره چیست؟

مطالب مشابه


نظرات


تصویری


ویدئو