زندگی نامه کار آفرین سریالی، دکتر یوسفیان

زندگی نامه کار آفرین سریالی، دکتر یوسفیان


منبع: پارس ناز

3

1401/12/24

16:36


زندگی نامه کار آفرین سریالی، دکتر یوسفیان

امروز برنامه شکست‌های طلایی درباره راه اندازی کسب و کارهای اینترنتی است که با جناب آقای دکتر شمس‌الدین یوسفیان صحبت میکنیم.

 

– آقای دکتر سلام به این برنامه خوش آمدین.

 

+ سلام خدمت بینندگان عزیز امیدوارم هرجا که هستید پر از انرژی و هیجان باشید.

 

– لطفا راجع‌به خودتان بگویید تا بیشتر با هم آشنا شویم.

 

+ من درحال حاضر دانشجوی دکتری ژنتیک هستم. در دوران کارشناسی ارشد مثل تمام دانشجوهای دیگر دوست داشتم در رشته‌ام موفق شوم و آزمایشگاه ژنتیک راه‌اندازی کنم. از طرف خانواده مخارجم تامین میشد، چون پدرم فرهنگی بودند تنها راه موفقیت من را درس خواندن می‌دانستند.

 

از طرف جامعه نیز این انرژی به من منتقل میشد که درس خواندن راه موفقیت من است نه بازار. ترم سوم فوق لیسانس در کنکور دکتری شرکت کردم و از قبول شدنم مطمئن بودم. حدود 6 ماه بیکار بودم تا جواب کنکور بیاید.

 

در این مدت پدرم گفت که دیگر نمی‌تواند مخارج من را تامین کند و باید روی پای خودم بایستم. من از او ممنونم چون نقش پدریش را به موقع ایفا کرد و من را وارد یک چالشی کرد تا با خودم فکر کنم که چکارمی‌توانم انجام دهم. من ماندم و یک زندگی متاهلی که مخارج زندگی نداشتم.

 

واقع ‌گرایانه همه گزینه‌های کسب و کار را روی میز گذاشتم. من فوق دیپلم علوم آزمایشگاهی داشتم می‌توانستم با آن در آزمایشگاه مشغول شوم که در آن زمان حقوقش 700-600 هزارتومان بود. من ماهانه300 هزارتومان اجاره خانه میدادم، 300 هزارتومان باقی می‌ماند که با این حقوق نمیشد در تهران زندگی کرد.

 

در دوران لیسانس از طریق انجام کار فروش و پخش لوازم کامپیوتری پولی جمع کرده و یک پژو خریده بودم، گفتم در آژانس مشغول شوم، ولی دیدم اینکار به روحیه من نمیخورد و تا کی میخواهم اینکار را ادامه دهم. تمام گزینه‌ها را روی میز گذاشتم و به بن بست خوردم. باید برمیگشتم شهرم آمل که آنجا مخارج کمتر بود و راحت‌تر زندگی میکردم.

 

اینجا بود که وارد شکست زندگیم شدم که با تحصیلاتم نتوانستم کار پیدا کنم.ترم یک کلمه‌ای روی پولتن دانشگاه دیدم به نام کارآفرینی، معنی آن را نمیدانستم. گفتم این کلمه را جستجو کنم ببینم چه هست، این یک موضوع.

 

موضوع دیگر اینکه در روزنامه دنبال کار می‌گشتم. آگهی روزنامه نوشته بود که پی دی اف بده ورد تحویل بگیر، برایم جالب بود. 72 ساعت پشت کامپیوتر کلمه کارآفرینی را جستجو می‌کردم. به یک سایت ریاست جمهوری رسیدم، کتابی از آنجا دانلود کردم به نام 101 کارآفرین.

 

این کتاب انواع کارآفرینی‌های مختلف را توضیح میداد، تا رسیده بود به اینکه میتوانی به دارالترجمه بروی و متون را بگیری و در خانه ترجمه کنی. با خود گفتم من زبانم خوب هست و اینکارهم به روحیه‌ام میخورد. این موضوع با موضوع روزنامه همشهری جفت شد و یک موضوع دیگر هم بود.

 

کشور پر از فارغ التحصیل بیکار، علاقه خودم رو هم به کار ترجمه پیدا کردم، این سه تا موضوع که باهم جفت شدن گفتم چه جالب، یهو داد زدم پیدا کردم باید یک سایت بزنم و در آن خدمات آنلاین ترجمه ارائه بدهم.

 

مشتری در سایت به دنبال ارائه خدمات آنلاین میاید، از طرفی آن همه فارغ التحصیل بیکار که از طریق ایمیل با ما کار میکنند، هم اینور رو داریم هم اونور فقط یک واسط میخواهیم که اینهارو بهم وصل کند. این شد که در سال 1388 اولین استارت آپم را راه اندازی کردم.

 

-اول ترجمه بود یا تایپ؟

 + ترجمه. و این اولین استارت آپ بود که در سال 1388 زدم.

زندگی نامه کار آفرین سریالی، دکتر یوسفیان

– این دوره بیکاری شما چقدر طول کشید؟

 

+ شش ماه.

 

– در آن شش ماه بیکاری امورات زندگی چطور گذشت؟

 

+ پدرم چندماه کمک مالی خودش را قطع نکرد. در این فاصله، اینترنتی تبلیغ کردم یکسری کلاس‌های خصوصی ژنتیک گرفتم.

 

– شما خیلی آدم خوش خنده‌ای هستید. آیا در آن روزهای سخت هم روحیه‌ات خوب بود؟

 

+100%. اینجوری نیست که بگم من وضعم خوب شد که میخندم، من میخندم که وضعم خوب شد.

 

– چه میشود که ما در روزهای سخت زندگی روحیه‌ خود را حفظ کنیم؟

 

+ خیلی وابسته‌ به زاویه دید افراد هست. به من میگویند وقتی تو در تجربه‌ای شکست میخوری آیا ناراحت میشوی؟ میگویم نه.

 

– این شعار نیست؟

 

+ نه. من سر یکی از استارت آپها 200 میلیون ضرر کردم. دلیلی ندارد ناراحت بشوم. من به اندازه 200 میلیون تجربه به دست آوردم. تجربه‌ای که مستقیم روی خودم نشسته، انگار تو پول دادی و چیزی یاد گرفتی.

 

البته خنده‌های من یک دلیل خاص هم دارد، زندگی اونقدر جدی نیست، همش بازیه، نه به بلندیهایش خیلی خوشحال میشوم نه به پایین افتادنهایش خیلی ناراحت میشوم.اولین استارت آپم را زدم که شد ایران تایپیست. جالب اینجاست که من زمانی که میخواستم سایت رو راه بندازم نمیدانستم domain چیست.

 

–  در واقع وارد تخصصی شدین که هیچ تخصصی نداشتین.

 

+ هیچ اطلاعاتی نداشتم سه ماه طول کشید تا یکی را پیدا کردم که سایتم را بنویسد، ولی پولی نداشتم که به او بدهم. برای زدن شرکت من نیاز به یک دفتر و کارمند داشتم، ولی برای گرفتن دفتر پول اجاره جا نداشتم.

 

در دوره فوق لیسانس یک خانمی همکلاس من بود و انتشارات داشت که من کتابی ترجمه کرده بودم برای چاپ به انتشارات ایشان رفتم، آنجا خیلی سوت و کور بود. گفتم به این خانم بگویم شاید قبول کند که من با ایشان شروع کنم. زنگ زدم و قبول کرد، من دفتردار شدم و کسی را داشتم که میتوانست به من پول بدهد، همه این اتفاقات افتاد و سیستم رو لانچ کردم. این شد خاطره‌ای که ما اولین استارت آپ را راه انداختیم.

 

– شما معروف شدین به کارآفرین سریالی.

 

+ من سیستم سازی میکنم یعنی مدیریت منابع انسانی و سیستم را جوری طراحی میکنم که اولین استارت آپم بعد سه سال دیگرنیازی به حضور من نداشت. اولین استارت آپم را که زدم سیستم سازی انجام شد و من بیکار شدم پس استارت آپ بعدی رو لانچ کردم.

 

– الان چند استارت آپ دارین؟

 

+ 7تا

 

– با چند پرسنل؟

 

+ بالغ بر 150-100. من یک جورایی معتاد راه اندازی کسب و کار اینترنتی شدم، وقتی استارت آپی را شروع میکنم تا موقعی که برای آن پرسنل تربیت کنم و سازمانش را طراحی کنم، اونموقع استارت آپ را دوست دارم.

 

– شما راهی را رفتین که هیچ ربطی به رشته تحصیلیتان نداشت به خاطر همین معتقدین که با تحصیلات دانشگاهی زیاد موافق نیستین؟

 

+ دقیقا همینطوره. تحصیلات دانشگاهی خودش به تنهایی نمیتواند در موفقیت یک فرد تاثیرگذار باشد هرچند که بودن در آن مسیر بهت کمک میکند تا موفق شوی، ولی همگام با درس برو سراغ بازار چون اصل موضوع آنجاست.

 

متاسفانه در کشور ما جاافتاده که فرد اول باید فارغ‌التحصیل شود بعد سرکار برود، اونموقع آن فرد فکر میکند که فقط با درسی که خوانده باید کار کند. مثلا تو اگر ریاضی خواندی ببین در جامعه کجا به دردت میخورد و همان کار را پیدا کن و در آن تمرین داشته باش نه اینکه صرفا درسش را بخوانی. فکر میکنند درس بخوانی موفقیت همراهش میاید.

 

– پیشنهادتان برای جوانهایی که تحصیلات دارند یا نه ولی سرمایه برای شروع کار ندارند چیست؟

 

+ ما باید بدانی در چه دوره‌ای از زمان زندگی می‌کنیم الان در دوره گذار بازار سنتی به آنلاین هستیم که مدل کسب و کارها در دنیا آنلاین شده است. افراد بالای40 سال با دنیای آنلاین ارتباط نمیگیرند که بخواهند کسب و کار راه بیندازند، تفکر سنی آنهاست، پس آنها اصلا رقیب من نیستند. چرا منکه هیچ تجربه‌ای در بازار نداشتم الان 900 دارالترجمه زیردست من هست. آنها بازار را خیلی بیشتر میشناسند ولی من دستشان را از پشت بستم چون در فضایی کار کردم که هیچ رقیبی نداشتم.

زندگی نامه کار آفرین سریالی، دکتر یوسفیان

– این فضا الان اشباع نشده؟

 

+ به هیچ عنوان. ما تازه اولش هستیم. الان استارت آپهای موفق همه در سن 30 تا 40 هستند. چقدر ما نابغه زیر 25 سال داریم، اینها خیلی فضای آنلاین را بهتر میشناسند و چقدر بستر برای رشد آنها محیاست و فضا خالی هست.

 

من یک ماه پیش یک domain که مکمل ایران تایپیست است به نام ایران ویراستار ثبت کردم، چرا این عنوان باید خالی باشد؟! میدان دست جوانهاست که باید گازش را بگیرند و به فضای آنلاین بیایند ، اینجا که راحت‌تر میتوانند پول دربیاورند. از منکه بدتر نیستند که معنی domain را نمیدانستم.

 

–  خیلی از بچه‌ها هستند که ایده‌های خوبی دارند ولی سرمایه ندارند.

 

+ خیلی از سرمایه داران هم هستند که دنبال نیروی جوان و ایده‌ان که روی آنها سرمایه گذاری کنند تا درآمد پیدا کنند. یکسری مراکز شتاب دهنده هستند که روی این ایده‌ها سرمایه گذاری میکنند.

 

– شما درحال تاسیس یک جزیره کارآفرینی هستید، به این ماجرا ربطی دارد؟

 

+ بله ما در همین راستا طرحی را اجرا خواهیم کرد که در ساختمانی استارت آپها را از صفر تا صد پشتیبانی کنیم. به این صورت که یک طبقه آموزشگاه هست که آموزشهای مربوط به استارت آپ و بازاریابی اینترنتی را آموزش میدهیم. یک طبقه‌ واحدهایی هست که استارت آپها در آنجا مستقر شوند، یک طبقه خوابگاه، یک طبقه لوازم تفریحی است.

 

– از لحاظ مالی شما اینها را حمایت میکنید؟

 

+ بله به آنها برای هر ایده‌شان پول میدهیم که بتوانند روی ایده‌شان کار کنند، مسیر موفقیت را به آنها نشان میدهیم، تیم در ساختمان مستقر میشود خودشان مجری هستند.در زمینه راه اندازی استارت آپ، اصلا زمینه‌اش برای من مهم نیست چون اصول موفقیت استارت آپها مثل همدیگه‌ست و من همان را همش تکرار میکنم.

 

–  قبول دارین یک بخشی از موفقیت تصادفی هست؟ یعنی شما از سالهای پیش برنامه ریزیتان یک چیز دیگری بوده ولی یکهو یک اتفاق و جرقه‌ای که در ذهنتان به وجود آمده موجب تغییر مسیر زندگی و کسب و کارتان شده است.

 

+دقیقا. خیلی وقت‌ها ما انسانها بی دلیل ناامید شده و فکر میکنیم همه چی تمام شده زیرا که این افراد یک نقطه را هدف میگیرند و زمانی که بهش نمیرسند پس زندگی تمام و تباهه، کافیه روی خود را اینور کنند که ببینند چقدر فرصت وجود دارد.

 

چه لزومی دارد کسی که رشته‌ش شیمی بوده بگوید که فقط باید از این رشته پول دربیاورم و حالا که در این کشور از شیمی پول درنمیاید پس من بدبخت شدم، کافیه بگوید که شیمی هم یک درسی بود که من خواندم حالا چشمهایش را باز کند ببیند با توجه به تواناییهایش در جامعه میتواند چکارکند، برود سراغ همان کار.

 

وقتی این سنگ را بردارد ناامیدی معنایی ندارد، اگر در این مسیر شکست خورد دوباره یک چیز دیگر را امتحان میکند. شکست اصلا معنی ندارد، شکست تجربه‌ای است که به دست آوردی تا بتوانی یک گام دیگر را برداری.

 

هفت استارت آپ موفق من را میبینند با خود میگویند این آدم اصلا شکست نخورده در حالی که من سر استارت آپ اولم سه ماه فقط استخدام بازاریاب انجام دادم از صبح تا غروب و ذره‌ای پول درنیامد.

 

این اسمش شکست نیست، من فهمیدم که در آن استارت آپ این مدل بازاریابی جواب نمیدهد و کنار گذاشتم یک مدل دیگر را امتحان کردم. اینکه شما با چشمهای بازهمه فضاها را ببینید و بعد مسیر زندگیتان را انتخاب کنید این اصل موضوع است.

 

اینکه میگویید فقط باید در رشته خودم موفق شوم، نه، بازار را ببینید خیلی راحت‌تر از آن چیزی که فکر میکنید میتوانید جای خود را بازکنید. چون مردم ما این تغییر نگرش را به سادگی در خودشان ایجاد نمیکنند، فقط همین یک تیکه نگرشتان را عوض کنید دنیایی از فرصت‌ها دور و برخودتان میبینید. فردی نسل در نسل در بازار آهن هست تو اگر بروی تو کار بازار آهن آنلاین آنها رقیب تو نیستند تو خودتی و تنها.

 

–  مشکل اغلب جوانها این هست که دوست دارند از ابتدا کارهای مدیریتی و حقوقهای آنچنانی بگیرند و حاضر نیستند کارشان را کوچک شروع کنند.

 

+ یکی از معضلات ما همین هست. یکی کارشناسی ارشد از فلان دانشگاه میگیرد بعد پیش من میاید و میگوید من چرا مدیر نیستم. این مانع پیشرفتشان میشود.

 

– یعنی کار را باید از جای کوچک شروع کنند با درآمدهای کم و بعد موفقیت رو جلو بروند؟

 

+ بله حتی رایگان کارکنند یا اگر کاری بلد نیستند پول بدهند یا شاگردی کنند. فوق لیسانس گرفتی ربطی ندارد چون مدرکت به درد این بازار نمیخورد. در بیزنسی که وارد میشوی براساس دانشت خود را در آن طبقه جا بنداز نه براساس مدرک تحصیلیت که در یک رشته دیگر گرفتی.

 

– آقای دکتر خیلی ممنونم که دعوت ما را پذیرفتید، خیلی از صحبت‌های شما استفاده کردیم.

زندگی نامه کار آفرین سریالی، دکتر یوسفیان

 

مطالب مشابه


نظرات


تصویری


ویدئو