سرانجام دنباله Breath of the Wild، یعنی The Legend of Zelda: Tears of the Kingdom، عرضه شد. امروز قصد داریم به بررسی جدیدترین بازی انحصاری نینتندو بپردازیم.
نینتندو شرکت عجیب و غریبی است! درست در زمانی که احساس میکردم حتی خود نینتندو هم نمیتواند تجربهای به مانند Breath of the Wild خلق کند، با Tears of the Kingdom مواجه شدم. ناسلامتی، BOTW استانداردهای جدیدی را برای یک اثر جهان بازِ ماجراجویی تعریف کرده بود و تجربهای کامل و کم نقص بود و تکامل آن ممکن به نظر نمیرسید، مگر قرار بود چه تغییر به خصوصی در روند بازی صورت بگیرد که سازندگان تصمیم گرفتهاند برای آن یک دنباله خلق کنند؟
در بررسی Tears of the Kingdom، قصد داریم پاسخ سوال مطرح شده را پیدا کنیم.
شاهزادهای سوار بر اسب سفید، به دنبال پرنسس همیشگی
TOTK شروع مرموزی دارد و از همان ابتدا لینک (کاراکتر اصلی) را به همراه پرنسس زلدا به درون یک سیاهچال مرموز میفرستد تا در رابطه با گذشته جهان هایرول (Hyrule) و موجودات کهن آن یعنی Zonaiها اطلاعات کسب کند. در همین حین، او با یک مومیایی خبیث آشنا شده و به صورت اتفاقی باعث بیدار شدن او میشود. این مومیایی به شکلی جدی به بازوی لینک آسیب وارد میکند و پرنسس زلدا را به عمق قلعه میفرستد. پس از این اتفاقات، لینک نیز بیهوش شده و به مکانی دیگر منتقل میشود.
در ادامه، رویدادهایی باعث میشوند تا بازوی لینک با یک بازوی به جا مانده از Zonaiها پیوند بخورد. در ادامه، به مانند دیگر آثار این مجموعه، قرار است تا شوالیه جوان ما پرنسس سرزمینش را از دست یک هیولای خبیث نجات دهد. حال این هیولا کیست، بازوی لینک چگونه پیوند خورده و این که در گذشته چه بر سر سرزمین Hyrul آمده است، همگی سوالاتی هستند که در طول مسیر پاسخ آنها را دریافت خواهید کرد.
بسیاری از افراد ممکن است اینگونه برداشت کنند که داستان بازی بسیار ساده و سرراست است، اما باید بدانید که هدف اصلی TOTK آن است که شما خود داستانتان را خلق کنید و اتفاقاً در این راه موفق عمل میکند. شما میتوانید بعد از به پایان رساندن مقدمه بازی که خود ۴ تا ۵ ساعتی وقت شما را میگیرد، به صورت مستقیم به باس اصلی بازی حمله کنید و اگر کمی خوششانس و البته با استعداد باشید، او را شکست دهید اما اصلا هدف زلدا چیز دیگری است.
آشنایی با دوستان جدید و قدیمی در سرزمین هایرول، کشف رمز و رازها و داستانهای پنهان این سرزمین، آزمون و خطا کردن ایدههایی که در سر دارید و تعامل با دنیای بازی؛ همگی از اصلیترین دلایلی هستند Tears of the Kingdom را به یک تجربه منحصر به فرد و خاص تبدیل میکنند.
اما آیا داستان واقعا آنطور که به نظر میرسد سرراست و ساده است؟ ابداً؛ چرا که اگر از بازیکنان قدیمی این سری باشید، حسابی با ایستراگها و کاراکترهای قدیمی سری ارتباط برقرار میکنید و اگر از بازیکنان جدید باشید، علیرغم آن که کلیت داستان را به خوبی متوجه میشوید، آن قدری جهان بازی پویا و جذاب است که حتی مشتاقانه به سراغ تجربه آثار قبلی این سری خواهید رفت. دلیل اصلی آن است که بازی به خوبی میتواند شما را در قبال رویدادها و روایت کنجکاو کند.
TOTK داستان شما است و این شما هستید که در نقش لینک قرار گرفتهاید و قرار است زلدا را نجات دهید. حال ترجیح میدهید از همان ابتدا شمشیر خود را تیز کرده و به سراغ مبارزه نهایی بروید یا دوست دارید که بعد از ۱۰۰ها ساعت گشت و گذار و کشف رمز و رازهای بازی، در حالی که به یک جنگجوی افسانهای تبدیل شدهاید، پرنسس را نجات دهید؟ انتخاب با شما است.
تجربه معماری و ساخت و ساز در ابعاد جهان Hyrule
شاید بتوان گفت که کلیت گیمپلی TOTK مشابه BOTW (نسخه قبلی) است. کماکان شاهد سیستم دانجنها هستیم و در این بین نمیتوان از فعالیتهایی چون شکار، آشپزی، اسب سواری، بالا رفتن از موانع و کوهنوردی (Climbing) و غیره غافل شد. اما ویژگیهایی که بازوی جدید لینک به او میدهد، یک تجربه خلاقانه و شدیدا سرگرم کننده را ارائه میدهد؛ به طوری که بازی را به یک اثر شدیدا تکرارپذیر تبدیل میکند؛ سندباکس و زمین بازی غنی و خارقالعادهای که تا به امروز شاهد آن نبودهاید.
همانطور که گفتم، در طول ماجراجویی خود و مراجعه به معبدها و آشنایی با کاراکترهای جدید، یک سری قابلیت جدید برای بازوی لینک باز میشود که زمینۀ یک زمین بازی و سندباکس سرگرمکننده را ایجاد میکند. مثلا قابلیتی به نام Fuse وجود دارد که این امکان را به شما میدهد که هر، تکرار میکنم «هر» آبجکت یا شیء قابل تعاملی را با سلاح خود ترکیب کنید.
یک سنگ بزرگ میبینید و در دست خود فقط یک تکه چوب دارید؟ ایرادی ندارد، این تکه سنگ را به چوب خود وصل کنید و حالا یک گرز فوقالعاده دارید. یا شاید بهتر است تا شمشیر خود را به یک واگن قطار، یا یک تنهی درخت وصل کنید و از آن به عنوان یک وارهمر استفاده کنید؟ بازی هیچ محدودیتی ندارد و همانطور که گفتم میتوان همهچیز را با هم ترکیب کرد.
قابلیت دیگری در بازی وجود دارد که این امکان را به شما میدهد تا تمام آبجکتهای بازی را به مانند قطعات لگویی یا مکعبهای ماینکرفت به هم متصل کنید و با استفاده از تکنولوژیهای به جا مانده از Zonaiها، آنها را به ماشینها و ابزار مختلف تبدیل کرده و در خانهای که از قبل ساختهاید قرار دهید!
۴ عدد چرخ و چند تخته چوب بردارید و با استفاده از ۲ پنکه (فن) آن را به یک اتوموبیل تبدیل کنید! راضی نشدید، کافی است تا با افزودن چند پارچه به بالای آن و یک شعله افکن، آن را به یک بالن تبدیل کرده و یا با متصل کردن یک گلایدر از آن یک هواپیما بسازید. البته باید حواستان باشد که شعله آتش به پارچه یا تکه چوبها نگیرد، زیرا میتواند باعث یک آتشسوزی بزرگ شود و حال باید با استفاده از یک ژل سرمازا که با کشتن دشمنی خاص به دست آوردهاید، این آتشسوزی را قبل از آن که دیر شود خاموش کنید!
باور کنید که خیلی سخت است تا بتوان جادوی TOTK را شرح داد؛ شما باید خود بازی را تجربه کنید تا متوجه ایدههای خارقالعادهی موجود در آن شوید، ایدههایی که در کنار یکدیگر بسیار دقیق عمل میکنند. راستی، قابلیتهای دیگری هم در بازی وجود دارد که به مرور زمان به دست خواهید آورد. برای مثال، میتوانید زمان را برای برخی از آبجکتها برگردانید و یا این که به سمت یک سری آبجکت پرواز و به مانند روح از درون آنها گذر کنید.
حال که با این ویژگیها آشنا شدید، خودتان فرض کنید که مبارزات بازی تا چه حد میتوانند سرگرم کننده باشند و چه استراتژیهای متفاوتی، چه با استفاده از ماشینها و چه با استفاده از سلاحها و ترکیب آنها خلق خواهد شد.
Tears of the Kingdom پای خود را از این هم فراتر میگذارد و یک جهاk fhc شدیدا پویا را به کاربر هدیه میدهد. برای منی که از آثار جهان باز و جهانهای خالی موجود در آنها خسته شدم، TotK یک امید دوباره بود. هایرولی که از قبل دیدهایم، تغییرات تازهای به خود دیده و امکان ندارد تا به بخشی از این جهان پهناور سفر کنید و آیتم یا رمز و راز تازهای دستتان را نگیرد.
بازی به بازیکن احترام گذاشته و در هر گوشه از نقشه، جوایزی پنهان کرده که بازیکنان دوست خواهند داشت تا رازهای آن را کشف کنند. جهان اثر به شدت پرمحتوا و غنی است و به هیچ عنوان ناحیهای را پیدا نخواهید کرد که از محتوایی هوشمندانه پر نشده باشد.
امکان ورود به معبدها و آشپزی از امکاناتی هستند که به شکلی بهتر از بازی قبل به این اثر منتقل شدهاندفلان ریل قطار در اواسط مسیر مسدود شده و نمیتوانید مسیر را ادامه دهید؟ کافی است تا یک قلاب را بالای واگون متصل و از آن به عنوان تلهکابین استفاده کنید! فلان آبشار آنقدر جریانش تند است که نمیتوانید به سمت غار موجود در دل آن شنا کنید؟ زمان را روی کنده چوبی که از بالای آبشار به پایین افتاده معکوس کنید تا بر خلاف جریان حرکت کند و خود روی آن سوار شوید. معماهای متفاوتی در بازی وجود دارد که هیچیک شبیه به هم نیستند و از طرفی پاسخهای متعددی برای هر یک وجود دارد که بازیکن میتواند با توجه به سلیقه خود به آنها پاسخ دهد و این واقعا شگفتانگیز است.
از طرفی، بد نیست از امکانات شخصیسازی مختلف لینک بگوییم؛ امکاناتی که صرفا جنبه تزئینی ندارند. برای مثال، اگر لباس بسیار گرم بپوشید، ممکن است در آب و هوای آفتابی هایرول گرمازده شوید و اگر لباس نپوشید، در صورت ورود به کوهستانها سرما خواهید خورد که البته میتوانید با پخت یک سوپ فلفل آتشین برطرف شود.
دستور پختهای متنوعی در بازی وجود دارد که باز خود بازیکن است که باید با ترکیب مواد غذایی و یا غیر خوراکی (!) موجود در هایرول، آنها را کشف و ویژگیهای مختلف آنها را امتحان کند. اگرچه تمامی موارد گفته شده به شکلی در نسخه قبلی بازی هم وجود داشتند، اما TOTK آمده تا آنها را در ابعادی بزرگتر و کاربردیتر به تصویر بکشد و در این راه نیز موفق شده است.
تنوع دشمنان بازی بسیار بیشتر شده و شاهد باسفایتهایی هستیم که خود به شکل یک پازل عمل میکنند. کافی است تا مقداری از خط سلامتی یکی از آنها را کم کنید تا کاملا روش مبارزه و یا حتی شکل ظاهری خود را تغییر دهند و مجبور شوید تا با سلاحی دیگر و یا حتی تیر و کمان حساب آنها را برسید.
آیا بازی چالشبرانگیز است؟ بله و این حس چالش برانگیز بودن بازی در صورت کم بودن خط سلامتی لینک (تعداد قلبها) یا سلاحهای شما تشدید میشود و باید همواره حواستان به دفاعها و یا جایخالی دادنهای به موقع و البته پر بودن کیفتان از غذاهای مقوی و غیره باشد تا بتوانید سریعا در طول مبارزات تغییر استراتژی بدهید.
از حیث بصری و ظاهری، با وجود آن که در TOTK از رنگهای سرد و تاریکتری به نسبت Breath of the Wild استفاده شده، کماکان شاهد یک دنیای شدیدا زیبا و انرژیبخش هستیم که چرخه شب و روز بسیار پویایی دارد.
محیطهای جدیدی نیز به بازی اضافه شدهاند که با گشت و گذار در نقشه بسیار بزرگ بازی، به مرور آنها را کشف خواهید کرد و هر یک از نظر زیست بوم، دما، رویدادها و باسفایتها، تجربه متفاوتی ارائه میدهند. کوهستانها، مردابها، سازههای کهن شناور در آسمان، قبایل کوچک و آتشفشانها از مناطقی به شمار میروند که هر یک قابل اکتشاف بوده و اسرار تازهای را برای شما آشکار میکنند.
بازی از حیث هنری به مانند یک تابلوی نقاشی بوده که هر بخش از آن میتواند تبدیل به یک تصویر پسزمینه فوقالعاده شود و ظاهر کاراکترهای اصلی و فرعی، دشمنان و باسفایتها و دیالوگهای بازی به شکلی ساده، اما استادانه انتخاب شدهاند.
البته بازی در بخش فنی کمی آزار دهنده عمل میکند که مقصد آن را میتوان سختافزار ضعیف کنسول سوییچ و محدودیتهای ایجاد شده برای سازندگان دانست. در حال حاضر، تنها امکان تجربه بازی به صورت ۳۰ فریم وجود دارد که بسته به مکانیزمهای بازی میتواند اندکی تاثیر منفی روی تجربه شما بگذارد.
در آخر نیز به بخش موسیقی میرسیم که به مانند تمامی آثار منتشر شده از سوی نینتندو، در یک کلام فوقالعاده است. از آن نواهای پیانوی پخش شده به هنگام یافتن آیتمها و یا صندوقهای جدید گرفته تا موسیقی کوتاهی که به هنگام مرگ لینک پخش میشود. از سوی دیگر، موسیقی متن بازی بسیار به یاد ماندنی است. میتوان ساعتها روی یک تپه یا در ارتفاع نشست و به هنگام تماشای غروب آفتاب سرزمین هایرول، به موسیقی متن بازی گوش کرد و یک قهوه داغ نوشید!
The Legend of Zelda: Tears of the Kingdom
Tears of the Kingdom یک تجربه جهان آزاد و سندباکس بیمانند است که علاوه بر معرفی ویژگیهای جدید، قابلیتهای بازی قبلی را به شکلی گسترده بهبود میدهد. این عنوان یک تجربه متکی بر خلاقیت بوده و دستتان را باز میگذارد تا با ساختن سازهها و به کار بردن استراتژیهای جدید، جهانش را کشف کنید و حتی بعد از گذراندن صدها ساعت از آن خسته نشوید.
نکات مثبت:
- طراحی هنری بینظیر
- استفاده از نوتها و موسیقی فوقالعاده با تمی آشنا و خاطرهانگیز
- استفاده از یکایک نقاط نقشه برای ارائه محتویاتی گوناگون مانند رمز و رازها و آیتمهای جذاب جدید
- مبارزات چالشبرانگیز و حساب شده
- امکان ساخت و ساز و ترکیب آیتمها به شکلی کاملاً آزادانه
- طراحی بینظیر باسفایتها و دشمنان فرعی
- ارائه جهانی پویا با استفاده درست از المانهای موجود در نقشه قدیمی
- پازلهای سرگرمکننده و خلاقانه
- استفاده از فیزیک و قواعد مشخص برای ساخت و ساز که نتایج جالبی را به ارمغان میآورد
- آزادی عمل بسیار خوب بازی هم در بحث گیمپلی هم در بحث روایت
نکات منفی:
- مشکلات حول نرخ فریم ۳۰ و افت آن در مناطق شلوغ و حیت مواجهه با افکتهای زیاد