در مدیوم تلویزیون بعضاً شاهد پایانبندیهایی ناامید کننده برای سریالهایی بزرگ و مشهور بودیم که باعث خشم و نفرت طرفدارانشان شدهاند.
بینندگان آثار تلویزیونی در حالی که به مشاهده سریالهای مورد علاقه خود میپردازند اما خبر ندارند که تولیدکنندگان این آثار چه پروسه طاقتفرسایی را طی میکنند تا بتوانند یک مجموعه را تولید کنند. در کنار تمامی مراحل تولید این سریالها اما سازندگانش باید بتوانند تا شروعی جذاب و جلب توجه را برای اثر خود رقم بزنند تا بتوانند از همان ابتدا نظر مثبت مخاطب را جلب کرده و آنها را پای تلویزیون نگه دارند.
با این حال هر چه آغاز یک سریال اهمیت ویژهای در محبوبیت آن اثر خواهد داشت، این پایانبندی آن میباشد که میتواند برای سازندگانش به کابوسی وحشتناک بدل گردد. زمانی که یک سریال تلویزیونی فارغ از آن که اثری اوریجینال باشد یا اقتباسی، به محبوبیتی گسترده و جهانی دست پیدا میکند، عوامل پشت صحنه کاری سخت و طاقتفرسا برای ساخت پایانبندی آن خواهند داشت؛ زیرا از یک سو باید تمامی طیف سلیقهها را پوشش داده و از سوی دیگر نیز از ایجاد یک فاجعه جلوگیری نمایند.
در طول چندین دهه گذشته، مدیوم تلویزیون میزبان پخش آثار بزرگ و کوچک بسیاری بوده که علیرغم شروعی موفقیتآمیز و حفظ کیفیت در جریان فصلهای به نمایش درآمده اما در پایانبندی با شکستی غیرقابل بخشش به استقبال طرفدارانش رفته و عملاً با خشم و نفرتی عجیب و غریب از سوی آنها مواجه گشته است. مسئلهای که سبب شده تا در مقاله این هفته به سراغ ۱۰ سریال پر سر و صدا و محبوبی برویم که پایانبندی آنها هنوز هم در یاد طرفدارانشان باقی مانده است.
سریال How I Met Your Mother (آشنایی با مادر)
زمانی که برای نخستینبار سریال How I Met Your Mother در سال ۲۰۰۵ به روی آنتن رفت، ایده ناب و جذاب آن در ژانر سیتکام و کمدی با استقبال بیسابقهای از سوی مخاطبین مواجه شد تا حدی که بسیاری از بینندگان آن را با سریال بزرگی همچون Friends مقایسه میکردند.
ایده این که پدر داستان به عنوان راوی نحوه آشنایی با همسرش را برای فرزندانش در غالب روایتی کمدی بازگو نماید، به حدی جذاب و دوستداشتنی بود که مخاطبین به مدت ۹ فصل با تد و دوستانش همراه شدند تا از هویت مادر داستان اطلاع پیدا نمایند. با این حال در یک پایانبندی ناامید کننده، شاهد بودیم که مادر داستان که حال در فصل نهم به مخاطب معرفی شده است، در اصل مرده و تد نیز در حرکتی قابل پیشبینی باز به سراغ رابین رفته و این مسئله حسابی بینندگان سریال How I Met Your Mother را ناامید کرد. با وجد آن که حضور تد و رابین به خودی خود اتفاقی جذاب در طول این مجموعه بوده اما بینندگان پس از ۹ فصل انتظار حضور شخصیتی را داشتند که بتواند پایان متفاوت و غیرمنتظرهای را در کنار تد و فرزندانش رقم بزند.
سریال Smallville (اسمالویل)
در دوران اوج شبکه CW و زمانی که دنیاهای سینمایی کلیشهای دیسی و مارول هنوز سینما و تلویزیون را به تصاحب خود درنیاورده بودند، شاهد مجموعهای به نام Smallville بودیم که ژانر ابرقهرمانی که را در اوایل دهه ۲۰۰۰ دگرکون کرده بود.
این سریال حول محور دوران نوجوانی کلارک کنت جریان داشت؛ زمانی که هنوز به سوپرمن مشهور کمیکها بدل نگشته بود و بیشتر به نوجوانی قدرتمند شباهت داشت که در تلاش بود تا بتواند دنیای اطرافش را درک کرده و به رشد و بلوغ کافی دست پیدا کند. سریالی که از لوئیس لینی تکرار نشدنی و لکس لوتری جذاب بهره برده بود، با گذشت ۱۰ فصل به هیچ عنوان نتوانست تا به هدف نهایی خود دست پیدا کند و خشم طرفداران دیسی را در پی داشت. پس از گذشت ۱۰ فصل و سالهای بسیار، زمانی که طرفداران دیسی منتظر بودند تا برگ جدیدی از زندگی کلارک کنت آغاز شده و شاهد روایتی تمام و کمال از سوپرمن باشیم اما شبکه CW در اقدامی احمقانه، به نمایش تنها ۳۰ ثانیه از سوپرمن با لباسی بسیار زشت و مبتدیانه اکتفا کرد و ماجرای زندگی کلارک کنت تام ولینگ را با پایانبندی بسیار ناامیدکنندهای به پایان رساند.
سریال Dexter (دکستر)
شبکه شوتایم در سال ۲۰۰۶ با ساخت سریال Dexter شخصیتی دوگانه و جذاب را خلق کرد که هنوز هم هیچ سریال دیگری حتی توان نزدیک شدن به آن را نداشته است.
این سریال روایتگر مردی به نام دکستر بود که در ۳ سالگی شاهد مرگ فجیع مادرش به دست گروهی از خلافکاران بود و این مسئله روان وی را به کل نابود کرد. با گذشت سالهای بسیار او زندگی ۲ گانهای را تجربه میکند؛ از یک سو به عنوان کارشناس پزشکی قانونی سعی در کمک به حل معماهای قتل پلیس داشته و از سوی دیگر نیز به صورت مخفیانه به عنوان یک قاتل روانی بیرحم شناخته میشود که دست به کشتارهای فجیع و هولناکی زده است. سریال Dexter که روند مثبت و جذابی را تا فصل هشتم حفظ کرده بود، به ناگهان با یک پایانبندی بسیار سر هم بندی شده و عجلهای تمام جذابیتهای خود را از دست داد و آب یخی را بر سر طرفدارانش ریخت که هنوز هم نمیتوانند چنین فاجعهای را باور نماند. نکته جالب و در عین حال دردناک ماجرا در این است که شوتام با ساخت و پخش Dexter: New Blood (دکستر: شروعی تازه) در سال ۲۰۲۱ سعی داشت تا با گذشت حدود ۱ دهه، افتضاح خود را جبران نماید که باز هم دچار اشتباهاتی به مراتب فجیعتر شد و خشم و نفرت طرفداران این مجموعه را برانگیخت.
سریال Chuck (چاک)
پیش از آن که زکری لیوای به ابرقهرمانی تحت عنوان شزم در دنیای سینمایی دیسی تبدیل شود (که در همان نیز به شکلی تراژدیک با نقش خود احتمالاً خداحافظی کرده است) در قامت قهرمانی متفاوت و در سریال Chuck بین سالهای ۲۰۰۷ تا ۲۰۱۲ حسابی بینندگان تلویزیون را به وجد آورده بود.
این سریال روایتگر یک مهندس کامپیوتر و نرم افزار به نام چاک بارتوفسکی است که روزی به صورت ناخواسته ایمیلی محرمانه دریافت میکند که حاوی اطلاعات مهم و بزرگی از دولت ایالات متحده آمریکا میباشد که در ذهن وی نقش بسته و به صورت خودکار پاک میشود. حال چاک باید به عنوان یک مامور با سازمان سیا همکاری کرده و به مقابله با تهدیدات مختلف بپردازد که رقمزننده وقایعی جذاب و هیجانانگیز برای مخاطبین سالهای خود بوده است. با این حال فصل پنجم سریال Chuck به طرزی عجیب، احمقانه و کلیشهای ساخته شد و سوالات بسیاری را بیپاسخ بر جا گذاشت که باعث تعجب و ناامیدی طرفدارانش شد و سبب شد تا یکی از سریالهای اکشن دهه ۲۰۰۰ با پایانبندی عجلهای و سر هم بندی شده، کار خود را به اتمام برساند.
سریال Game of Thrones (بازی تاج و تخت)
تراژدی Game of Thrones به حدی دردناک و غیرقابل باور است که با وجود آن که در رتبه ششم این مقاله جای گرفته اما قطعاً یکی از بزرگترین ناکامیهای تاریخ مدیوم تلویزیون لقب گرفته و عملاً کلاس درسی برای باقی شبکهها و سرویسهای استریم است تا از وقوع چنین حماقت مبتذل و زشتی جلوگیری نمایند.
اقتباس تلویزیونی از حماسه جرج آر. آر. مارتین شاید که در زمان خود بیسابقه جلوه پیدا کرده بود. از بحث جلوههای بصری و سیاهی لشکر آن گرفته تا روایتی حماسی از رویارویی پادشاهان مختلف و پیدا شدن سر و کله موجوداتی ماورایی و فانتزی که به نبردی بین خیر و شر بدل گشت. با این حال زمانی که نویسندگان پرمدعا ولی نادان این سریال تصمیم گرفتند تا مسیر خود را از کتاب جدا کرده و جرج آر. آر. مارتین را نادیده بگیرند، با فصل هشتم Game of Thrones مواجه شدیم که گل سرسبد آن، قوس شخصیتپردازی جان اسنو، دنریس تارگرین و در نهایت نیز به تصویر کشیدن نبرد وینترفل میباشد که همگی دست به دست یکدیگر دادند تا شاهد پایانبندی توهینآمیزی باشیم که حتی خود شبکه HBO نیز انتظار چنین جحمی از انتقادات و نفرت را نداشت و سبب شد تا برای ساخت باقی آثار مرتبط با سرزمین وستروس، بسیار حساب شده و با احتیاط قدم بردارند.
سریال Boardwalk Empire (امپراتوری بوردواک)
سریال تحسین شده و منحصر به فرد Boardwalk Empire با هنرنمایی تماشایی بازیگرانی همچون استیو بوشمی و کلی مکدونالد، روایتگر ظهور سیاستمداری به نام ایناک تامپسون در دهه ۱۹۲۰ کشور ایالات متحده آمریکا میباشد که باعث به وقوع پیوستن اتفاقاتی بزرگ و جنجالی در شهر آتلانتیک سیتی میشود.
سریال Boardwalk Empire از همان قسمت نخست خود و به سبب به تصویر کشیدن دوره جذاب و مهمی از تاریخ کشور آمریکا که به شکلی زیبا به ارمغان آورده شده بود، مخاطبین بسیاری را با خود همراه کرد و صاحب جوایز گوناگونی شد که شهرت آن را بیش از پیش افزایش داد. با این حال به مانند رسم همیشگی نویسندگان هالیوودی، در فصل پنجم و پایانی Boardwalk Empire که مخاطبین انتظار به وقوع پیوستن اتفاقات بزرگی را داشتند، شاهد فصلی بسیار عجولانه و ناامید کنندهای بودند که گویا HBO تنها یکسری قسمت را سر هم بندی کرده تا از شر این مجموعه زودتر خلاص شود و این مسئله برای مخاطبین این سریال بسیار توهینآمیز و غیرقابل باور قلمداد شد. گویی که شبکه HBO علاقه عجیبی به پایانبندی احمقانه آثار بزرگ خود دارد و این مسئله را بارها با مجموعههای خود تکرار کرده است!
سریال Star Trek: Enterprise (پیشتازان فضا: انترپرایز)
فرنچایز Star Trek که برای نخستینبار در دهه ۱۹۶۰ کار خود را آغاز کرد، تاثیر بسزایی در جایگاه فعلی ژانر علمی تخیلی داشته و الهام بخش خلق فرنچایز بزرگی همچون جنگ ستارگان نیز بوده است. فرنچایزی که علیرغم بهره گیری از شخصیتهایی نمادین اما موفق شده تا دنیای خود را به طریق مختلف بسط و گسترش دهد.
یکی از آثاری که موفق شد تا شروعی راضی کننده را رقم زده و شخصیتها و وقایعی تازه را به تصویر بکشد، سریال ۵ فصلی Star Trek: Enterprise که روایتگر ماجراجوییهای نخستین سفینه انترپرایز در فضای بیانتهای کهکشان بوده است. در حالی که Star Trek: Enterprise موفق شد تا از وابستگی به خدمه مشهور و نمادین این فرنچایز خود را جدا کرده و روایتی منحصر به فرد را به تصویر بکشد اما رفته رفته به کلیشههای عجیب و غریبی دچار شد و در نهایت با فصل پایانی خود، این مجموعه را به شکلی ناامید کننده به اتمام رساند تا جایی که حتی طرفداران این فرنچایز بابت سیر شخصیتپردازی و مرگهای به وقوع پیوسته، خشمیگن شده و حسابی از خجالت شبکه UPN در آمدند.
سریال Supernatural (سوپرنچرال)
باز هم برمیگردیم به دوران اوج شبکه CW که با ساخت سریالی فراطبیعی و ترسناک به نام Supernatural در سال ۲۰۰۵ حسابی در مدیوم تلویزیون سر و صدا به راه انداخت و توجهات را به سمت خود معطوف نمود.
اثری که در آغاز از داستانهای بهشت و جهنم برای خلق دنیایی ترسناک و منحصر به فرد بهره گرفته بود، در طی ۱۴ فصل موفق شد تا طرفداران بسیاری را برای خود دست و پا نماید که حتی فصلهای ضعیف آن نیز رکورد تماشاگران قابل توجهی را به ثبت میرساند. با این حال زمانی که اعلام شد Supernatural با فصل پانزدهم به حماسه برادران وینچستر پایان خواهد داد، مخاطبین انتظار وقایعی حماسی و به یاد ماندنی را داشتند که در کمال تاسف، شاهد سلسلهای از اتفاقات کلیشهای و کودکانهای بودند که هیچ رنگ و بویی از دوران اوج این سریال نداشت و به حدی این مسئله باعث ناامیدی مخاطبین شد که گویی آنها در طی ۱۵ سال گذشته مشغول تماشای یک اثر کاملاً متفاوتی بودهاند که ذرهای شباهت با فصل پانزدهم Supernatural نداشت.
سریال Friends (دوستان)
سریال به یاد ماندنی و نوستالژی Friends طی یک دهه پخش خود به حدی جذاب و تماشایی بوده که چه طرفدار آن باشید و چه نه، نمیتوانید تاثیر آن بر ژانر کمدی و سیتکام را انکار نمایید.
اثری که روایتگر زندگی ساده ولی پر از اتفاقات جنجالی ۶ دوست در شهر نیویورک بود که از زندگی روزانهشان گرفته تا شغل و روابط شخصی و اجتماعی، مخاطبین با تک تک لحظات آنها زندگی کرده و شاهد اتفاقاتی تاثیرگذار بودند که الهام بخش ساخت آثار بسیاری در ژانر کمدی تلویزیون بوده است. با این حال چنین سریال پرطرفدار و بزرگی قطعاً نیازمند پایانبندی جالب توجهی خواهد بود تا بتواند حجمی عظیم از انتظارات را پاسخ دهد. مسئلهای که برای فصل پایانی Friends گران تمام شد و مقصدی که برای شخصیتهای اصلی این سریال در نظر گرفته شده بود، به هیچ عنوان در جلب نظر مخاطب عام موفق عمل نکرد که پایانبندی شخصیتهای ریچل گزین و راس گلر با هنرنمایی جنیفر آنیستون و دیوید شویمر بیش از باقی شخصیتها، متوجه انتقادات و حواشی شد.
سریال Ozark (اوزارک)
شبکه AMC با سریال Breaking Bad (افسارگسیخته) به حدی مدیوم تلویزیون را تکان داد که کمپانیهای بسیاری خواستار ساخت فیلم و سریالهای الهام گرفته از آن شدند که موفقترین آن، مجموعه تلویزیونی کمپانی نتفلیکس تحت عنوان Ozark لقب گرفته است.
سریالی که حول محور یک برنامهریز مالی به نام مارتی بیرد جریان داشت که به شکلی ناخواسته با باند کارتل و مافیا وارد مراوده شده و مسائل مرتبط با پولشوئی آنها را بر عهده میگیرد. نتفلیکس موفق شد تا با الهام از مسیر زندگی والتر وایت، وقایع جذاب و هولناکی را در سریال Ozark به تصویر بکشد که جوایز بسیاری را نیز برایش به همراه داشت. با این حال برخلاف اثر نام برده شده شبکه AMC، سریال Ozark با فصل پایانی خود دقیقاً در مسیر مخالف قدم برداشت و وقایعی بسیار ناامید کننده و عاری از هر گونه منطق و داستانی را به تصویر کشید که بهت و حیرت طرفدارانش را در پی داشت. گویی که نتفلیکس ارزش و جایگاه سریال محبوب و مشهور خود را فراموش کرده و تنها خواسته تا زودتر پرونده آن را ببندد و نتیجهای را رقم زده که بعید به نظر میرسد هیچ شبکه دیگری افتخار رقم زدن آن را داشته باشد.
به نظر شما دلیل چنین پایانبندیهایی ناامید کننده و مبتذل برای سریالهای جذاب و مهشور در چیست؟ چرا کمپانیها و نویسندگان آنها علیرغم طی کردن مسیری رضایتبخش، در قدم نهایی بدین گونه مخاطبین خود را ناامید و ناراضی میکنند؟ بدترین پایانبندی شکل گرفته از دید شما حول محور کدام سریال رقم خورده است؟ نظرات و دیدگاه خود را با ما به اشتراک بگذارید.
منبع: کولایدر