طی این مقاله نگاهی دقیق به رقابت دو کمپانی نینتندو و سونی در بازار کنسولهای دستی خواهیم داشت و این کشمکش را زیر ذرهبین خواهیم برد.
نینتندو همیشه عنصری خاص در صنعت گیمینگ بوده است، از نجات آن در دههی ۸۰ میلادی گرفته تا تسخیر چندین نسل کنسولی تنها با خلاقیت و ارائهی تجربههای خاص و متفاوت. در این بین گوشهای از صنعت گیمینگ وجود دارد که نینتندو تقریبا تمام زندگیاش در آن پادشاهی کرده و هیچ کمپانی در طول تاریخ موفق به شکست او در این بازار نشده است و آن بازار کنسولهای دستی است. از آتاری گرفته تا سگا و حتی برخی کمپانیهای نو پا همگی در بازهای از زمان سعی کردند به جنگ مستقیم با کنسولهای دستی نینتندو بپردازند با این وجود هیچ یک از آنها حتی به او نزدیک هم نشدند چه برسد که بتوانند از او پیشی بگیرند.
در این بین میتوان گفت یک کمپانی در طول تاریخ بود که به راستی در ابتدا چالشی قابل توجه برای نینتندو در بازار کنسولهای دستی بوجود آورد، کمپانی سونی تصمیم گرفت قدرت را در کنسولهای دستی معنا کرده و به شکلی تهاجمی به سراغ نینتندو برود اما باز هم نتیجهی کار با گذشته تفاوتی نداشت، با وجود آن که PSP یک موفقیت بزرگ بود اما باز هم در آخر یک لاشهی دیگر روی جنازههایی که نینتندو در مسیر رقابت کنسولهای دستی بر جای گذاشته است اما به راستی این بار چرا سونی با تمام قدرتی که کنسولهایش ارائه میدادند نتوانست حداقل به برابری با نینتندو دست یابد؟
قبل از اینکه وارد مقاله شویم بد نیست اشاره کنم که شخصا بجز PS Vita مالک سه کنسول دیگر که قرار است از آنها صحبت کنیم بوده و علاوه بر فکتها و دلایل مشخص مختلف در راستای عملکرد مثبت یا منفی آنها قطعا به تجریبات شخصی خودم با هر یک از کنسولها نیز اشاره خواهم کرد.
زمانی که پادشاهی نینتندو به چالش کشیده شد
نینتندو پس از موفقیتهای کنسول دستی پیشین خود یعنی Game Boy Advance در حال آماده شدن برای معرفی سری تازهای از کنسولهای دستی خود بود که پس از مدتها دیگر زیر پرچم نام Game Boy قرار نداشته و قرار بود طراحی و رویکردی کاملا تازه داشته باشد اما در همین حین اتفاقی بسیار بزرگ رخ داد، اتفاقی که شاید پس از سالها به نینتندو این حس را القا کرد که دیگر عنصر یکتای بازار کنسولهای دستی نخواهد بود، این اتفاق کنسول PSP کمپانی سونی بود که در طی مراسم E3 سال ۲۰۰۳ معرفی شد.
این کنسول حسابی بین افراد جامعهی گیمینگ غوغا به پا کرد و به سرعت نامش به گوش همه رسید؛ صفحهی پهن و بزرگ آن، بازیهایی که تا قبل از آن تنها تجربهی آنها با یک کنسول خانگی امکان پذیر بود و همچنین امکان استفاده از آن به عنوان یک دستگاه مولتی مدیا با توانایی بخش موسیقی، فیلمهای با کیفیت و… چند خصوصیت اصلی این کنسول بودند که باعث شدند حتی طرفداران پروپاقرص نینتندو نیز به این فکر بیافتند که شاید زمان کوچ کردن فرار رسیده است.
با این وجود نینتندو همچنان سخت مشغول کار روی کنسول بعدی خود بود و حالا میدانست که دیگر قرار نیست از همان ابتدا برندهی یکتای بازار باشد از همین رو تمام تمرکزش را روی آماده کردن کنسول دستی بعدی خود گذاشت که در نهایت یک سال بعد و طی رویداد E3 سال ۲۰۰۴ با نام Nintendo DS به نمایش درآمد. دقیقا زمانی که همه تصور میکردند نینتندو نمیتواند چیزی معرفی کند که توجهها را از روی پسر عضلهای و خوش چهرهی سونی بردارد، نینتندو با معرفی DS باز هم نشان داد که هنوز توانایی هل دادن تکنولوژی و نوآوری کنسولها را از دست نداده است.
Nintendo DS شاید نوآورانهترین طراحی یک کنسول دستی بود که تا به آن روز دیده شده بود، از برخورداری از دو صفحه نمایش گرفته تا بهرهگیری از تکنولوژی صفحهی لمسی آن هم قبل از آن که تلفنهای همراه به طور گسترده از این قابلیت برخوردار شوند. در نهایت هر دوی این کنسولها با چند ماه فاصله پا به بازار گذاشتند و سال ۲۰۰۵ به صحنه مبارزهی این دو کنسول تبدیل شد.
قبل از هر چیزی باید گفت که PSP قطعا به کنسولی به شدت محبوب تبدیل شد که از لحاظ فروش در طی حدود ۸ سال زندگیاش توانست به فروش بیش از ۸۰ میلیون دست پیدا کند اما چه چیزی باعث شد که با وجود محبوبیتش باز هم نتواند نینتندو DS را با وجود قدرت سخت افزاری کمترش شکست دهد؟
تا به حال بارها و بارها اظهار داشتم که اگر از من بخواهند نینتندو را در یک کلمه توصیف کنم آن کلمه «خلاقیت» خواهد بود و این یکی از مهمترین دلایلی است که شخصا با وجود آن که هیچ وقت کنسولهای نینتندویی که داشتم پلتفرم اصلیام نبودند اما تعدادشان از هر سخت افزار دیگری که از کمپانیهای رقیب خریدهام بیشتر است و این خلاقیت یکی از دلایل اصلی حاکمیت DS بر بازار نیز بود چرا که افرادی همچون من که لزوما به دنبال استفاده از این کنسولها به عنوان یک پلتفرم اصلی نبودند نیز باز هم به خرید آن ترغیب میشدند.
درست است که سونی قدرت را در PSP خود داشت اما طراحی DS و معرفی قابلیت لمس به عنوان یک مکانیزم در بازیهایش یکی از جذابترین خصوصیات آن بود که حسابی آن را در نگاه خریداران متمایز و خاص جلوه میداد. از طرف دیگر یکی دیگر از معیارهای محبوبیت یک کنسول، کتابخانهی بازیهای آن است و در این زمینه با وجود آن که PSP بسیار عالی عمل میکرد اما نینتندو صاحب فرنچایزهایی همچون Pokemon و Mario بود که میلیونها نفر تنها به خاطر تجربهی یک بازی از آنها حاضر به خرید کنسول DS بودند.
از طرفی سونی برخی رویکردهای اشتباه نسبت به PSP پیش گرفت که تا حدودی به ضرر آن تمام شد و یکی از مهمترین آنها استفاده از فرمت UMD برای بازیهایش بود که سازندگان را بسیار محدود میکرد و دیگر پس از این کنسول از آن استفاده نشد. فرمت UMD با وجود برخی خصوصیات مثبتش از جمله پروسهی تولید آسان آن، مشکلاتی از جمله محدودیت حجم و زمان لودهای طولانی را نیز در خود جای داده بود. آقای Koji Igarashi تهیه کنندهی شناخته شدهی مجموعهی Castlevania نیز از میزان زمان بارگذاری طولانی این فرمت در بازی Castlevania: The Dracula X Chronicles گله کرده بود.
علاوه بر این موارد، این فرمت تا حد زیادی بازار بازیهای غیر قانونی را داغ کرده بود به طوری که کمپانیهایی همچون Ubisoft و EA در نظر داشتند به کلی از پشتیبانی این کنسول صرف نظر کنند. مورد بعدی استفادهی این کنسول از مموری کارتهای خاص ساخت سونی بود که نسبتا قیمت بالایی نیز داشتند که خود یک هزینهی مضاعف را به خریداران تحمیل میکرد و همچنین تفاوت قیمتی ۱۰۰ دلاری با DS نیز در فروش کمتر این کنسول بیتاثیر نبود. در نهایت به دلیل این مشکلات سونی مدل GO از این کنسول را عرضه کرد که UMD را حذف و آن را با یک مموری کارت داخلی جایگزین کرد.
با وجود آن که PSP قطعا استانداردهای تازهای را برای کنسولهای دستی تعریف کرد اما در نهایت خلاقیت نینتندو و همچنین آثار مثال زدنیاش باعث پیروزی آن شدند؛ بهرهمند بودن Nintendo DS از دو صفحهی نمایش و قابلیت لمس واقعا چیزی بود که به راحتی میتوانستند خریداران را جذب خودش کند و این چیزی بود که لزوما PSP از آن برخوردار نبود. خلاقیت در زمینهی طراحی چیزی است که حتی تا همین امروز نیز نینتندو را از دو کمپانی دیگر متمایز میسازد و دلیل موفقیت اصلیاش است. PSP یک کنسول عالی بود اما لزوما قدرت مطلق نمیتواند در راستای پیروزی در بازار سخت افزار نقش یکتایی داشته باشد.
مخاطبان دوست دارند تجربیات خاص و متفاوتی از کنسولهایشان دریافت کنند و این چیزی بود که DS به بهترین شکل ارائه میداد، تجربهای که تا به آن روز هیچ کس با هیچ کنسول دیگری نداشت و همین خلاقیت باعث پیروزی آن بر کنسولی شد که چندین برابر آن قدرت پردازشی و اجرای بازیهای بسیار خوش گرافیکتری را داشت.
این مسئله حتی در زمینهی بازیسازی نینتندو نیز صدق میکند که در گذشته طی مقالهی «چرا نینتندو یک بازیساز ماهر است» به آن پرداخته بودیم و الان هم با عرضهی TLOZ: Tears of The Kingdom بیش از هر زمان دیگری احساس میشود. نینتندو هرگز تمرکز اصلیاش قدرت مطلق یا ارائهی گرافیکهای فوق واقعگرایانه نبوده است بلکه هدف آنها خلق محصولاتی نوآورانه، خوش ساخت و خلاقانه است.
شخصا از هر دوی این کنسولها برخوردار بوده و تجربهی استفاده از آنها را داشتم؛ با وجود آن که PSP قطعا کنسول قدرتمندتری است که آثار مثال زدنی همچون MGS: Peace Walker و God of War: Chains of Olympus را ارائه میداد که همگی تجربههای به شدت به یادماندنی بودند اما حقیقتا تجربهی بازیها با DS به کلی حسی متفاوت و خاصی برایم داشت.
من کنسول DS را سالیان سال پس از زمان عرضهاش خریداری کردم و به یاد دارم که اولین بازی که روی آن تجربه کردم عنوان Super Princess Peach بود که به طور جدی از قابلیت لمس این کنسول بهره میبرد و با وجود اینکه در آن دوره لزوما این قابلیت دیگر آن چنان خاص جلوه نمیکرد اما تجربهی بازی با DS را چندین برابر جذابتر و تعاملیتر از PSP میکرد. همچنین طراحی فوقالعاده جذاب این کنسول مخصوصا در مدل Lite آن به راحتی در اولین نگاه دلم را برد و باعث شد این کنسول به راحتی به یکی از محبوبترین کنسولهای بازی برایم بدل شود.
در نهایت PSP با وجود آن که نتوانست حتی به دومین کنسول پر فروش تاریخ نزدیک هم شود اما همچنان یک موفقیت بیچون و چرا برای سونی محسوب میشد و محبوبیت بسیار قابل توجهای دریافت کرده بود. حالا با وجود آن که نینتندو بیش از هر زمان دیگری در بازار کنسولها به موفقیت رسیده بود اما همچنان میدانست که زمانی که کمپانی سونی با اولین عملکرد جدیاش در بازار کنسولهای دستی توانست به چنین محبوبیت و موفقیتی برسد قطعا پتانسیل آن را دارد که در رویارویی بعدیشان با مبارزی وارد میدان شود که بتواند تا حد زیادی او را به چالش بکشد.
PS Vita؛ توپخانهی قدرت پوشالی
پس از موفقیتهای گستردهی PSP و مطرح شدن نام سونی در بازار کنسولهای دستی، این کمپانی تصمیم گرفت این راه را ادامه داده و کنسول دستی دیگری را به عنوان جانشین PSP عرضه کند و آن کنسول PS Vita نام داشت. این کنسول باز هم با سخت افزاری بسیار قدرتمند در سال ۲۰۱۲ و حدود یک سال پس از جانشین DS یعنی Nintendo 3DS به بازار عرضه شد اما پس از مدتی به کلی سقوط کرد و این مسئله دلایل متعدد و مختلفی دارد که در ادامه به آنها خواهیم پرداخت.
در حالی که ۳DS شروع چندان امیدوار کنندهای نداشت، کنسول PS Vita با عرضهی عنوان انحصاری Uncharted: Golden Abyss به عنوان یکی از بازیهای زمان لانچ توانست با فروش حدودا ۲۰۰ هزار دستگاه در ماه ابتدایی عرضه تنها در آمریکا شروعی بسیار خوب را تجربه کند.
این کنسول تازه نفس سونی حتی تا همین امروز هم یکی از قدرتمندترین کنسولهای دستی تاریخ محسوب میشود که بر خلاف PSP حالا همچون نینتندو سعی کرده بود خصوصیات خاص و متمایز کننده را در کنسول خود بکار بگیرد. قدرت پردازشی بالا که توانایی اجرای بازیهایی با گرافیکی نزدیک به کنسول خانگی همچون PS3 را به این کنسول میداد، قابلیت لمس صفحه نمایش و پشت دستگاه، صفحه نمایش OLED فوقالعاده، بهرهمندی از دو آنالوگ که یکی از برتریهای آن نسبت به ۳DS محسوب میشد، کنترلهای حرکتی و چندین و چند قابلیت دیگر که حسابی آن را حداقل از نظر یک سخت افزار حسابی پر بار میکرد.
در طرف دیگر ۳DS یک طراحی ارتقا یافته از DS بود (که همچنان فوقالعاده جذاب جلوه میکرد) و حالا از قابلیت سه بعدی برخوردار بود، یک خلاقیت دیگر از نینتندو که تا به حال هیچ کس آن را تجربه نکرده بود اما با این وجود صرفا این یک مورد توانایی مقابله با لیست بلند و بالای تواناییهای Vita را نداشت درسته؟ جواب خیر است.
زمانی که نینتندو با کنسول DS خود قابلیت صفحهی لمسی را به گیمرها معرفی کرد، تقریبا درصد زیادی از افراد اصلا نمیدانستند چنین چیزی ممکن است، این قابلیتی تازه، نوآورانه و بسیار برجسته محسوب میشد. این در حالی است که در سال ۲۰۱۲ تلفنهای هوشمند لمسی و بازیهای آنها به شدت گستردهتر و بزرگتر شده بودند که تا حد زیادی خصوصیات تازهی Vita را از چشم میانداختند. همهی تلفنهای همراه از جایروسکوپ و قابلیت لمس برخوردار بودند و بعضا صفحه نمایشهای بسیار با کیفیت را با قطری نازکتر از Vita ارائه میدادند.
موبایلها دائما در حال قدرتمندتر و انعطاف پذیرتر شدن بودند و این یکی از دلایلی بود که سونی در نهایت به طور کلی از عرصهی کنسولهای دستی خارج شد چرا که به گفتهی آقای Shuhai Yoshida طی مصاحبهای در مراسم EGX 2015 وضعیت برای کنسولهای دستی به دلیل گسترش بازیهای موبایل مناسب نبود چیزی که شخصا احساس میکنم صرفا یک بهانه برای پوشاندن اشتباهاتشان نسبت به PS Vita بود چرا که در طرف دیگر بازار نینتندو با وجود یک شروع ضعیف اما رویکردی درست و منطقی اکوسیستم ۳DS را احیا کرده بود و دوباره یک موفقیت تجاری در دستانش داشت.
همانطور که گفتم PS Vita کنسولی بسیار قدرتمند محسوب میشد و منطقی است که قیمت آن هم با توجه به سختافزارش بالا باشد اما مسئله آن است که خط بسیار باریکی بین منطقی بودن خرید یک کنسول دستی و نبودن آن وجود دارد و PS Vita از لحاظ قیمت گذاری در طرف دیگر این خط ایستاده بود.
کنسول ۳DS نیز ابتدا با همین سیاست قیمت گذاری عرضه شد اما نینتندو به سرعت قیمت آن را به ۱۵۰ دلار کاهش داد که برای خریدار به شدت معقول و جذاب جلوه میکرد در حالی که مدل Wifi کنسول Vita قیمتی معادل ۲۵۰ دلار و مدل ۳G/Wifi آن ۳۰۰ دلار قیمت داشت که قیمتی بسیار بالا و نزدیک به یک کنسول خانگی بود به طوری که با کمی هزینهی بیشتر میتوانستید یک کنسول خانگی همچون PS3 یا Xbox 360 بخرید!
اگر این موضوع کافی نبود سونی باز هم تاکید بیهوده و مسخرهی خود روی استفاده از مموری کارتهای اختصاصیاش را ادامه داد اما این بار قیمت آنها به شدت غیر منطقی بود. خریدار برای خرید یک مموری کارت ۳۲GB برای کنسول Vita خود مجبور به پرداخت ۱۰۰ دلار بود که اگر با قیمت کلی کنسول جمع شود حداقل معادل ۳۵۰ دلار میشد. این مسئله در حالی است که مموری کارتهای معمول SDHC با حجم مشابه قیمتی حدود ۲۰ دلار داشتند که از قضا توسط ۳DS پشتیبانی میشدند.
به غیر از این موارد یکی از مهمترین مباحث در رابطه با هر نوع کنسولی بازیهای آن است، اینکه زمانی که من میخواهم یک کنسول را انتخاب کنم از خودم بپرسم این کنسول چه تجربیاتی به من ارائه میدهد که دیگری نمیتواند و زمانی که خریداران این سوال را در رابطه با این دو کنسول از خود پرسیدند، ۳DS جوابی بسیار قانع کنندهتر ارائه داد. یکی از بزرگترین مشکلات PS Vita ضعف در کتابخانهی بازیهایش بود و سونی نیز نقش گستردهای در این زمینه داشت چرا که به کلی کنسولش را رها کرده بود اما این موضوعی است که در بخش بعدی به آن خواهیم پرداخت.
کمی قبل اشاره کردم که ۳DS اصلا شروع امیدوار کنندهای نداشت اما نینتندو با کاهش قیمت و تمرکز صد در صدی بر عرضهی بازیهای فرست و ترد پارتی روی این پلتفرم آن را از روی زمین بلند کرد، خاک روی بدنش را پاک کرد و آن را به یک اکوسیستم به شدت پویا برای گیمرها تبدیل کرد که تقریبا هر کسی چیزی برای بازی کردن روی این کنسول پیدا میکرد.
این در حالی بود که رویکرد سونی نسبت به Vita و آغاز سقوط آزاد آن باعث شده بود بسیاری از سازندگان ترد پارتی از پشتیبانی این کنسول کنارهگیری کنند. به طور مثال فرنچایز Monster Hunter که در گذشته میهمان PSP بود حالا روی کنسول نینتندو جا خوش کرده بود و Capcom از عرضهی آن برای Vita خودداری کرد. PS Vita همچنان هر از چندگاهی برخی عناوین ترد پارتی مطلوب دریافت میکرد اما این مسئله اصلا برای رقابت با نینتندو کافی نبود.
زمانی که ۳DS در حال دریافت عناوین تردپارتی عالی همچون Resident Evil Revelations، Dragon Quest VII و Monster Hunter 4 بود در گوشهی دیگر PS Vita عناوینی همچون Call of Duty Black Ops: Declassified دریافت میکرد که بجز یک دموی گرافیکی هیچ ارزش دیگری نداشت و به عنوان یک اثر تعاملی به شدت با شکست مواجه شد.
وقتی نینتندو در حال عرضهی آثار انحصاری مثال زدنی و هیجان انگیز همچون Pokemon X & Y، Super Mario 3D Land و Fire Emblem: Awakening و تبلیغ بازیهای تازهاش بود Vita رسما توسط سونی رها شده بود تا بمیرد. در چنین شرایطی ۳DS انتخاب یکتای هر خریداری بود چرا که نه تنها خصوصیات و جذابیتهای طراحی خودش را همچنان حفظ کرده بود بلکه راندمان بسیار بالایی را به نمایش میگذاشت و در حال دریافت پشتیبانی صددرصدی از توسعهدهنگان و ناشران تردپارتی و همچنین نینتندو بود.
شخصا به عنوان یک خریدار هرگز دلیلی برای خرید PS Vita پیدا نکردم چرا که با یک کنسول گران قیمت و پوچ مواجه بودم که قدرت زیادی دارد اما از آن بهرهی آن چنانی گرفته نشده است و همچنین لیست بازیهای بسیار محدودی دارد اما در سوی دیگر باز هم کنسول نینتندو با طراحی جذاب و لیست بلند و بالای آثار قابل بازیاش را میدیدم که در آن بین عناوینی همچون Resident Evil نیز خود به تنهایی یک دلیل محکم برای من در راستای خرید یک کنسول محسوب میشوند بنابراین بیچون و چرا به سراغ خرید ۳DS رفتم.
۳DS درست همانند DS تجربههای گیمینگ به شدت جذابی را فراهم میکرد و با وجود آن که قابلیت سه بعدی آن بسیار جذاب و خاص بود اما لزوما چیزی نبود که دائما فعالش کنید. بهرهگیری هر چه بیشتر از قابلیت لمس و دو صفحه نمایشی که حالا بزرگتر و بهتر جلوه میکردند همه و همه باعث میشوند تجربهی بازی کردن با این کنسول به شدت سرگرم کننده و جذاب باشد. در سمت دیگر PS Vita برخلاف PSP هیچ حسی را به من منتقل نمیکرد، یک کنسول «صرفا» قدرتمند که بین زمین و آسمان معلق بود و بجز چند عنوان انگشت شمار دلیل دیگری برای خریدش به من ارائه نمیداد و مقصر این وضعیت نیز سونی بود.
حکایت رستم و سهراب به سبک سونی
و اما میرسیم به دلیل اصلی و برجستهی شکست و مرگ PS Vita یعنی پدرش سونی؛ میدانید من با چه خصوصیت سونی به شدت مشکل دارم؟ اینکه زمین و زمان را بر اساس اعداد و ارقام میسنجد و خدا نکند یک لحظه این اعداد و ارقام افت کنند، حتی اگر آن محصول ایدههای بسیار جاهطلبانه و جذابی داشته باشد که بتوان از پتانسیلشان در آینده استفاده کرد سونی طوری رفتار میکند که گویی آن چیز هرگز وجود نداشته است(!Days Gone).
این دقیقا اتفاقی است که برای PS Vita افتاد، زمانی که اعداد و ارقام آن شروع به کم شدن کردند، سونی به جای اتخاذ رویکردی جدید برای پشتیبانی بهینه و قدرت بخشیدن به کنسولش، به کلی آن را کنار گذاشت و وانمود کرد که اصلا هیچ کنسولی با نام Vita عرضه نکرده است. پس از آن شروع بسیار خوبی که بالاتر به آن اشاره کردم PS Vita در شیب تندی افتاد که اگر سونی سریعتر آن را کنترل نمیکرد این کنسول با سر به زمین میخورد و این دقیقا اتفاقی بود که افتاد.
تنها یک سال پس از عرضهی Vita، کنسول نسل هشتمی سونی یعنی PS4 پا به میدان گذاشت و این دقیقا نقطهای بود که سونی تصمیم گرفت طوری رفتار کند که گویی اصلا یک فرزند دیگر که محتاج پشتیبانی است ندارد. درست زمانی که Vita بیش از هر زمان دیگری نیازمند محتوای تازه و بزرگ بود سونی کل تمرکز و منابع خود را روی PS4 گذاشت و به کلی کنسول دستی خودش را کنار گذاشت تا بمیرد.
در راستای این رویکرد عناوین انحصاری Vita کمتر از همیشه شدند، سازندگان ترد پارتی وقتی دیدند حتی سونی هم به این کنسول اهمیت نمیدهد تمام تمرکز خود را روی ۳DS و بازار مخاطبان آن گذاشتند و در اینجا ناگهان PS Vita خودش را رها شده از همه طرف یافت و دیگر هیچ چیزی برای ارائه نداشت. این مسئله بیش از هر زمان دیگری احساس شد وقتی که سونی طی مراسم E3 همان سال حتی اسم PS Vita را نیز به زبان نیاورد چه برسد که بخواهد از برنامههای آیندهاش برای این کنسول صحبت کند.
نینتندو دائما با عرضهی مدلهای جدید ارتقا یافته با طراحیهای هیجان انگیز همچون New 3DS XL، ۲DS و… مخاطبان صنعت گیمینگ را هرچه بیشتر به خرید یک دستگاه ۳DS تشویق و ترغیب میکرد اما سونی در سوی دیگر در حال نوازش و در آغوش گرفتن پسر تازه متولد شدهاش و لگد زدن به PS Vita بود گویی که حتی خود کمپانی هم میخواست این کنسول سریعتر بمیرد تا بلکه کسی از آنها در رابطه با آن سوال نپرسد گویی که پدر به جان پسر افتاد و آن را از پا درآورد.
در نهایت باید گفت دلایل متعددی که به آنها پرداختیم همچون ضربهای محکم به بدن قدرتمندترین اما بدشانسترین کنسول دستی تاریخ بودند ولی در نهایت این سونی بود که میخ آخر را بر تابوت کنسول خودش کوبید. به نظر من اگر این کمپانی به خوبی از پتانسیل این کنسول دستی استفاده و همچون نینتندو به آن عشق میورزید احتمالا ما شاهد یک نبرد و رقابت بسیار تنگاتنگ بین ۳DS و Vita میبودیم اما این اتفاق هرگز رخ نداد. کلمهی Vita به معنای زندگی است اما چیزی که این کنسول هرگز شانس انجامش را پیدا نکرد، زندگی کردن بود.
سخن پایانی
شخصا اعتقاد دارم بند ناف نینتندو را با خلاقیت و نوآوری بریدهاند و این دلیل اصلی آن است که این کمپانی بدون نیاز به عرضهی کنسولهای لزوما قدرتمند و یا آثاری سینماتیک دل مخاطبان گیمینگ را به دست بیاورد. نینتندو به خوبی میداند چه چیزی یک کنسول بازی و در همان راستا یک بازی ویدیویی را خاص، جذاب و به یادماندنی میکند و به همین دلیل است که تقریبا همیشه در این صنعت موفق بوده است.
سونی با کنسول PSP نشان داد که به خوبی توانایی به چالش کشیدن نینتندو را در بازار کنسولهای دستی دارد و توانست در اولین ورود خود به این بازار یکی از به یادماندنیترین کنسولهای دستی تاریخ را عرضه کند اما متاسفانه رویکردهای تجاری اشتباه در کنار عدم اهمیت سونی به PS Vita آن هم در حالی که نینتندو دائما در حال افزایش ارزش ۳DS بود باعث شد حتی خریدارانی که لحظهای فکر خرید این کنسول را در سر پرورانده بودند از آن صرف نظر کنند و به سراغ کنسولی بروند که مطمئن بودند قرار است زندگی طولانی و پر باری داشته باشد.
نظر شما در ارتباط با رویکرد سونی در ارتباط با کنسولهای دستی خودش مخصوصا Vita چیست؟