به لطف ذات سیریناپذیر بشریت شاهد به وقوع پیوستن جنگهای خانمانسوز بسیاری بودهایم که در حوره سینما به شکلی تاثیرگذار به تصویر کشیده شدهاند.
جنگ و تقابل سربازاران کشورهای مختلف و رویارویی ایدئولوژی و آرمانهای رهبران آنها از آغاز تاکنون با بشریت همراه بوده و مسبب به وجود آمدن کشتارهایی عظیم و نابودیهای بسیار برای مردم عادی بوده است. مردمی که علیرغم فدا کردن جان و مال خود اما تنها به عنوان سیاه لشکر دولتمردانی محسوب میشوند که تنها به دنبال خواستههای خود بوده و برای تحقق این خواستهها حتی حاضر به فدا کردن میلیونها نفر از مردمشان نیز هستند.
این مسئله باعث شده تا شاهد جنگهای بزرگی در طول تاریخ باشیم که هولناکترین آنها به جنگهای جهانی اول و دوم مربوط میشود که میلیونها انسان بیگناه کشته و مفقود شده و حتی امروزه نیز شاهد تاثیرات آنها در جوامع بزرگ دنیا هستیم. با وجود تمام این اتفاقات شوم و دردناک اما به لطف کارگردانان بزرگ سینما توانستهایم تا روزهای جهنمی جنگ را از نزدیک شاهد باشیم و با شرایط طاقتفرسای سربازان هر یک از جناحین همزاد پنداری نماییم.
علاقه کارگردانان سینما به ساخت چنین آثاری باعث شده تا ژانر جنگی به یکی از ژانرهای محبوب سینماگران بدل گشته و فیلمهای بزرگ و کوچک بسیاری در آن ساخته شود که هر یک جنبههای متفاوتی از جنگ را به تصویر کشیده است. به همین سبب نیز در مقاله امروز قصد داریم تا به رتبهبندی ۱۵ فیلم برتر جنگی تاریخ سینما بپردازیم. پس در ادامه با ما همراه باشید.
فیلم Da 5 Bloods (5 همخون)
اسپایک لی همیشه سعی داشته تا در آثار خود بر جنبههای اجتماعی و نژادی جامعه آمریکا تمرکز داشته باشد و فیلم Da 5 Bloods نیز از این قاعده پیروی میکند.
این فیلم تاثیرگذار و زیبا حول محور نبرد ویتنام جریان داشته و روایتگر گروهی از سربازان بازنشسته ارتش ایالات متحده آمریکا میباشد که سالها پس از پایان این جنگ، به کشور ویتنام رفته تا در عین این که باقیمانده جسد فرماده خود را پیدا نمایند، گنجینهای مخفی را نیز تصاحب کرده و به کشورشان بازگردند. با این حال قدم گذاشتن آنها در سرزمینی که خاطراتی تلخ و دردناک برایشان داشته، به سلسلهای از وقایع شوکهکننده و دردناک منجر میشود که میتواند ذهن هر بینندهای را به چالش بکشد.
فیلم They Shall Not Grow Old (آنها نباید پیر شوند)
پیتر جکسون که با ساخت فیلمهای کینگ کونگ و سه گانه ارباب حلقهها حسابی طرفدارانش را به وجد آورده بود، در سال ۲۰۱۸ و در اقدامی غیرمنتظره دست به تهیه مستندی زد که حاوی صحنههای دلخراش میباشد.
در حالی که تاکنون مستندات بسیاری حول محور جنگهای بشریت گردآوری و منتشر شده اما مستند They Shall Not Grow Old از حال و هوای متفاوتی برخوردار است که به راحتی میتواند اشک را از چشمان هر بینندهای سرازیر نماید. پیتر جکسون با جمعآوری ویدیوهای واقعی و بازسازی آنها در غالب فیلمی رنگی، مخاطبین را روزهای سیاه جنگ جهانی نخست برده و زندگی مردمانی معمولی را به معرض نمایش میگذارد که برای حفظ آرمان دولتهای خود، به خاک و خون کشیده شده و به برگی از صفحات سیاه تاریخ تبدیل میشوند. They Shall Not Grow Old به عنوان یه اثر ارزشمند و تاریخی محسوب میشود که واقعیت جنگ را به شکلی دیده نشده به تصویر کشیده است.
فیلم The English Patient (بیمار انگلیسی)
آیا تا به حال با خود فکر کردهاید که “عشق” در جنگ میان انسانها چه معنا و مفهومی دارد؟ آنتونی مینگلا با فیلم The English Patient به تعریف این مفهوم پرداخته و اثری متفاوت را در ژانر جنگی پدید آورده است.
این فیلم که از زوج دوستداشتنی رالف فاینس و ژولیت بینوش بهره میبرد، روایتگر خلبانی بریتانیایی میباشد که توسط ضدهوایی آلمان نازی هواپیمای او سرنگون شده و خودش نیز جراحات سنگینی برمیدارد. با این حال زمانی که توسط مردم محلی صحرا نجات داده میشود، یک پرستار وظیفه مداوای وی را بر عهده میگیرد. پرستاری که آتش عشق را در قلب خلبان به راه انداخته و ما شاهد روایت عاشقانهای سراسر احساس و ترس هستیم که تماشای آن قطعاً به هر بینندهای توصیه میشود. داستان عاشقانه رالف فاینس و ژولیت بینوش در بستر جنگ جهانی دوم به حدی زیبا و تاثیرگذار است که با گذشت حدود ۳۰ سال هنوز هم کمتر اثری میتواند اینچنین روایت درام و زیبایی را در بستر ژانر جنگی به تصویر بکشد.
فیلم Hacksaw Ridge (ستیغ هکساو)
در دنیای واقعی برخلاف ابرقهرمانان خیالی، حتی به ظاهر سادهترین انسانها نیز میتوانند در شرایط غیرقابل تصور دست به اعمالی قهرمانانه بزنند که در تاریخ از آنها به نیکی یاد خواهد شد. یکی از این اعمال قهرمانانه مل گیسبون را مجاب کرد تا دست به ساخت فیلمی تحت عنوان Hacksaw Ridge بزند که از هنرنمایی متفاوت اندرو گارفیلد بهره برده است.
این فیلم که برگرفته از اتفاقی کاملاً واقعی در دوران جنگ جهانی دوم میباشد، حول محور سربازی از ارتش متفقین به نام دزموند داس جریان دارد که به سبب آرمانهای دینی خود تحت هیچ شرایطی دست به اسلحه نخواهد زد و حاضر نیست تا مرتکب قتل دشمنانش در میدان نبرد بشود. مسئلهای که موجب تحقیر و آزار و اذیت او توسط همسنگریها و فرماندهانش شده ولی در نهایت اجازه پیدا میکند تا در غالب یکی از اعضای تیم امداد به جنگ برود. میدان جنگی که برخلاف پیشبینی فرماندهان ارتش متفقین پیش رفته و به قتلگاه سربازان آمریکایی تبدیل میشود. با این حال پس از اعلام فرمان عقبنشینی، دزموند داس در میدان نبرد باقیمانده و جان ۷۵ نفر از سربازان ارتش متفقین و حتی نیروهای ژاپنی را نجات میدهد که برایش مدال افتخار را به دنبال خواهد داشت. فیلم Hacksaw Ridge به حدی تماشایی و تاثیرگذار است که برای اندرو گارفلید نامزدی در جشنواره اسکار را به همراه داشته است.
فیلم Das Boot (کشتی)
با وجود آن که در اکثر مواقع به شکلی کاملاً کلیشهای، سربازان آلمان نازی به اهریمنانی بیرحم تشبیه شدهاند اما ولفگانگ پترسن در سال ۱۹۸۱ با ساخت فیلم Das Boot تاثیرات روانشناختی جنگ را بر گروهی از خدمه یک زیردریایی نیروی نازی به تصویر کشیده است.
این فیلم درباره یک خبرنگاری است که برای تهیه گزارش جنگی وارد یک زیردریایی متعلق به نیروهای آلمان نازی میشود. با این حال همانطور که از مفهوم جنگ انتظار میرود، در غیرمنتظرهترین لحظه ممکن نبردی همهجانبه در زیر دریا آغاز میشود که خدمه و ساکنین این زیردریایی را با ناامیدی، حس ترس، تنهایی و مبارزه برای بقا مواجه کرده و وحشت آنها را از حضور در زیر آبی که هیچ راه فراری ندارد، به شکلی روانشناسانه به معرض نمایش گذاشته است. نکته منحصر به فرد Das Boot محیط آن میباشد که تمام و کمال در درون یک زیردریایی جریان داشته و مخاطب با تمام وجود میتواند آن حس حبس و ترس سربازان را احساس نماید. Das Boot به حدی تاثیرگذار و قابل تحسین بود که ۶ نامزدی در جشنواره اسکار را برایش به همراه داشت.
فیلم Glory (افتخار)
به لطف فیلمهای ژانر جنگی میتوانیم با جبهههایی ناشناخته از جنگ آشنا شویم که در صفحات تاریخ نادیده گرفته شدهاند که ادوارد زوئیک با فیلم Glory و هنرنمایی تماشایی دنزل واشینگتن و مورگان فریمن این امر را به زیبایی به تصویر کشیده است.
این فیلم در دوران جنگ داخلی آمریکا جریان دارد که در آن دولتمردان شهر بوستون که جزو مخالفین تراز اول بردهداری بودند، با تشکیل یک هنگ کامل از سیاهپوستان، به جنگ نیروهای جنوب رفته و اتفاقاتی تاثیرگذار را رقم میزنند. شخصیتهای به تصویر کشیده شده در این فیلم به سبب تحمل سالها سختی و تحقیر حال فرصتی پیدا کردهند تا با تمام وجود برای آزادی خود و مردمانشان به نبرد پرداخته و برای تصاحب حق برابری خود به شکلی افتخارآمیز، دست به اعمالی قهرمانانه و تاریخی بزنند. Glory به حدی در سال ۱۹۸۹ جنجالی و پر سر و صدا عمل کرد که جوایز گوناگونی را در جشنواره اسکار به نام خود به ثبت رساند.
فیلم ۱۹۱۷
جدیدترین فیلم این مقاله که در بستری از جنگ جهانی اول جریان دارد و از فیلمبرداری منحصر به فرد و تماشایی بهره برده است، ۱۹۱۷ نام دارد که توسط سم مندس کارگردانی شده است.
این فیلم از اتفاقی واقعی الهام گرفته و حول محور ۲ دوست و سرباز جریان دارد که باید مسیری غیرقابل عبور را طی نمایند تا از قتلعام ۱۶۰۰ سرباز جبهه متفقین جلوگیری نمایند. فیلمبرداری پیوسته و بدون کات ۱۹۱۷ باعث شده تا شاهد یکی از منحصر به فردترین آثار تاریخ ژانر جنگی سینما باشیم که تک تک لحظات آن مملو از تنش و وحشت جنگ بوده و بیننده به معنای واقعی کلمه خود را در آن شرایط تصور میکند. سم مندس موفق شده تا سکانسهایی ناب و تماشایی را در ۱۹۱۷ به تصویر بکشد که در عین زیبایی بصری اما همچنان عناصر تلخ جنگ را یادآور میشود.
فیلم Paths of Glory (راههای افتخار)
یکی از آثار نه چندان شناخته شده ولی ارزشمند و منحصر به فرد استنلی کوبریک، فیلمی جنگی تحت عنوان Paths of Glory میباشد که از هنرنمایی جذاب کرک داگلاس بهره برده است.
فیلم ساخته سال ۱۹۵۷ روزهای تلخ نبرد نیروهای فرانسوی و آلمانی در کوچه پس کوچههای شهر پاریس به تصویر میکشد. در حالی که اصطلاحاً این نبرد زمینگیر شده و نتیجه مثبتی برای هیچ یک از طرفین ندارد، فرماندهان رده بالای ارتش فرانسه دستور حملهای انتحاری را صادر میکنند که میتواند منجر به مرگ تعداد زیادی از سربازان ارتش فرانسه گردد. با این حال فرماندهای به نام دکس با هنرنمایی کرک داگلاس در برابر این نقشه که چیزی جز قتلعام برای نیروهای خودی نخواهد داشت، ایستادگی کرده و از کشتار سربازانش جلوگیری میکند که در نهایت منجر به برپایی دادگاهی نظامی بر علیه وی میشود. Paths of Glory به حدی در زمان خود سنتشکن و جنجالی بود که اکرانش در بسیاری از کشورها ممنوع شد و واکنشهای تندی را به همراه داشت. با این حال استنلی کوبریک موفق شد تا بدون هیچ ترس و واهمهای، واقعیات تلخ و بیرحمانه جنگ را با سکانسهایی تماشایی به تصویر بکشد که هنوز هم تماشای آن میتواند احساسات هر بینندهای را به چالش بکشد.
فیلم Inglourious Basterds (پستفطرتهای بیشرم)
کوئنتین تارانتینو علاقه شدیدی به بازنویسی تاریخ دارد و بارها این مسئله را در پروژههای سینمایی وی مشاهده کردهایم. Inglourious Basterds نیز پیرو همین مسئله بوده و با وجود آن که هیچ سندیت تاریخی ندارد اما تماشای آن به تجربهای ناب در ژانر جنگی تاریخ تبدیل شده است.
این فیلم در دوران اوج جنگ جهانی دوم جریان دارد. در روزهایی که آلمان نازی مشغول قتلعام دشمنان خود بوده و در این بین شاهد گروهی از سربازان یاغی متفقین به رهبری آلدو آپاچی هستیم که برای ترور هیتلر مشغول برنامهریزی هستند. با این حال زمانی که سر و کله فرمانده باهوش و حیلهگر آلمان نازی با هنرنمایی تماشایی کریستوف والتس پیدا میشود، نقشهها به هم ریخته و وقایعی غیرمنتظره و شوکهکننده به وقوع میپیوندد. Inglourious Basterds به حدی دیوانهوار و جذاب است که هنرنمایی تماشایی بازیگرانش که در اوج آنها کریستوف والتس قرار دارد، میتواند به تجربهای فراموش نشدنی و منحصر به فرد برای مخاطبین ژانر جنگی بدل گردد.
فیلم The Deer Hunter (شکارچی گوزن)
همکاری مشترک رابرت دنیرو، مریل استریپ و کریستوفر واکن در یک فیلم قطعاً میتواند به اثری شگفتیساز و تماشایی منجر شود؛ آن هم اثری که حول محور جنگ ویتنام جریان داشته باشد.
این فیلم روایتگر ۳ دوست صمیمی میباشد که با ذهنیتی متفاوت راهی جنگ ویتنام میشوند. با این حال زمانی که وارد این نبرد وحشتناک میشوند با اتفاقاتی شوکهکننده و غیرقابل باور روبرو شده و عملاً قدم به جهنمی میگذراند که هیچ راه فراری برایشان نخواهد گذاشت. آن هم زمانی که هر ۳ تای آنها اسیر نیروهای ویتنامی شده و شاهد قتلعامهای فجیعی خواهند بود که زندگیشان را برای همیشه دکرگون میکند. The Deer Hunter در سال ۱۹۷۸ به حدی سنتشکن و جسورانه بود که برای نخستینبار باعث شد تا فیلمی در ژانر جنگی برنده جایزه بهترین فیلم جشنواره اسکار بشود. اثری که مفاهیم و روایات آن هنوز هم میتواند ذهن هر بینندهای را به چالش بکشد؛ مخصوصاً در دوره و زمانه فعلی که خطر جنگی جهانی بیش از پیش کشورها را تهدید میکند.
فیلم Dunkirk (دانکرک)
در حالی که اکثر فیلمهای جنگی تاریخ سینما حول محور رویارویی ارتشها و به تصویر کشیدن نبردهای حماسی جریان داشته اما کریستوفر نولان در سال ۲۰۱۷ رویه متفاوتی را در پیش گرفت و به نجات انسانهای درگیر جنگ پرداخت.
فیلم Dunkirk بر روی یکی از مرموزترین وقایع جنگ جهانی دوم دست میگذارد که شاید میتوانست نتیجه جنگ را تغییر داده و آلمان را پیروز نهایی جنگ نماید. در زمانی که حدود ۳۴۰ هزار سرباز متفقین تحت محاصره نیروهای آلمانی درآمده بودند و به راحتی میتوانستند توسط نیروهای هوایی و دریایی به خاک و خون کشیده شوند، هیتلر طی یک دستور بحثبرانگیز فرمان توقف حمله را صادر نمود و به طبع آن یک بسیج مردمی شکل گرفت تا این نیروها از سواحل دانکرک نجات پیدا نمایند. عملیات نجاتی که کریستوفر نولان در فیلم Dunkirk به تصویر کشید نه تنها جان صدها هزار سرباز را نجات داد، بلکه نتیجه جنگ را نیز دستخوش تغییر قرار داد و ما شاهد فیلمی بسیار متفاوت و هیجانانگیز هستیم که جبههای دیده نشده از جنگ جهانی دوم را به تصویر کشیده است.
فیلم Full Metal Jacket (غلاف تمام فلزی)
استنلی کوبریک در یکی دیگر از فیلمهای به یاد ماندنی خود، دست بر روی آموزش گروهی از سربازان درگیر جنگ ویتنام گذاشته که با رفتارهایی تحقیر کننده و عذابآور روبرو میشوند.
فیلم Full Metal Jacket واحد جذب نیروی دریایی ارتش ایالات متحده آمریکا را به تصویر میکشد. واحدی که وظیفه جذب نیروهای تازهکار را بر عهده داشته و باید بتواند آنها را برای تجربه جنگی وحشتناک آماده نماید. استنلی کوبریک موفق شده تا المانهای همیشگی آثار خود را با طنزی سیاه درآمیخته و در بستری از جنگی خانمانسوز به تعریف آنها بپردازد که نتیجه، ساخت یکی از منحصر به فردترین آثار ژانر جنگی تاریخ سینما شده که جنبههای مهم شخصیتی سربازان حاضر در جنگ را مورد کنکاش قرار میدهد. قطعاً با تماشای فیلم Full Metal Jacket حسی را تجربه خواهید کرد که میتواند آزار دهنده جلوه نموده و شما را دگرگون نماید.
فیلم Platoon (جوخه)
الیور استون از جمله کارگردان کمکار سینما محسوب میشود که آثارش به حدی ارزشمند و جنجالی هستند که عملاً هیچ تاریخ انقضایی برای آنها تعریف نشده است.
یکی از این آثار، فیلمی جنگی و روانشناختی به نام Platoon است که حول محور سربازی جریان دارد که وارد نبرد ویتنام شده و فضای حاکم بر این جنگ، روان وی را دگرگون میکند. به سبب آن که خود الیور استون به عنوان کهنه سرباز جنگ ویتنام شناخته میشود، موفق شده تا برداشتی متفاوت و منحصر به فرد از این جنگ وحشتناک را نسبت به همتایان خود ارائه دهد و Platoon فیلمی با بازیگرانی تراز اول و فضایی بسیار تاریک، دردناک و تنشزا است که مفاهیمی همچون انسان دوستی و زندگی را در نزد مخاطب به چالش میکشد.
فیلم Apocalypse Now (اینک آخرالزمان)
زمانی که نام فرانسیس فورد کوپولا به میان میآید، باید انتظار غیرممکنترین وقایع و روایات ممکن را داشته باشیم. مسئلهای که سبب شده تا Apocalypse Now به عنوان یکی از بهترین فیلمهای ساخته شده در تمام تاریخ، به نامی جاودانه و به یاد ماندنی بدل گردد.
این فیلم که در جنگ ویتنام جریان دارد، روایتگر سرهنگ نیروهای ویژه ارتش ایالات متحده آمریکا میباشد که شرایط حاکم بر جنگ، باعث زوال عقل او شده و افرادش را مجبور میکند تا او را به عنوان یک نیمه خدا مورد پرستش قرار دهند. این مسئله سبب میشود تا ستاد مشترک ارتش ماموریتی محرمانه را برای یکی از نیروهای خود در نظر بگیرد که باید تحت هر شرایطی، به دیوانگیهای این سرهنگ پایان داده و وی را به قتل برساند. فرانسیس فورد کاپولا که برای ساخت فیلم خود از رمان Heart of Darkness (قلب تاریکی) اثر جوزف کنراد بهره گرفته، مسیر نابودی انسان را تحت شرایطی غیرقابل تصور به معرض نمایش گذاشته و سکانسهایی شوکهکننده و بیپرده از حقایق دردناک جنگ را به تصویر میکشد که با گذشت ۴۴ سال از ساخت آن هنوز هم هیچ فیلمی موفق نشده تا بدین گونه واقعیات جنگ را مورد کنکاش قرار دهد.
فیلم Saving Private Ryan (نجات سرباز رایان)
در نهایت میرسیم به بهترین فیلم جنگی این مقاله، اثری حماسی و سراسر احساس و درد به نام Saving Private Ryan که از کارگردانی تماشایی استیون اسپیلبرگ بهره برده است.
این فیلم در بحبوحه نبرد نرماندی آغاز میشود. نبردی بسیار مهم و جریانساز در جنگ جهانی دوم که کاپیتان جان اچ. میلر باید سربازانش را از میان گلوله و ترکش به سمت ساحل رهبری نماید. پس از پیروزی جبهه متفقین در این نبرد، به این کاپیتان و افرادش دستور داده میشود که سربازی به نام جیمز فرانسیس رایان را پیدا کرده و جانش را نجات دهند. ماموریتی به ظاهر ساده که در نهایت به لحظاتی تاثیرگذار و دردناک بدل گشته و نشان میدهد که جنگ چه تاوانی میتواند برای انسانها داشته باشد. فیلم Saving Private Ryan در سال ۱۹۹۸ به حدی جریانساز و انقلابی بود که ژانر جنگی را برای همیشه دگرگون کرد. نبرد نرماندی و کارگردانی غیرقابل توصیف استیون اسپیلبرگ در سلسه سکانسهای این نبرد به حدی استادانه و واقعی به تصویر کشیده شده که در آن زمان بسیاری از مخاطبین را در سالنهای سینما شوکه کرده بود.
به نظر شما دلیل به راه افتادن چنین جنگهای هولناک و خانمانسوزی چه میباشد؟ آیا صنعت سینما موفق شده تا پیامهای ضدجنگ را به مخاطبین خود که عموماً نسل جوان هستند، انتقال دهد؟ آیا این فیلمها و مفاهیم آن میتواند از بروز یک جنگ جنگ دیگر در مقیاس جهانی جلوگیری نماید؟ نظرات خود را با ما به اشتراک بگذارید.
منبع: اسکرینرنت