یادداشت در روزنامه ها
 اشتباه استراتژیک وزیر ارشاد درباره بودجه/ حسین هاشم پور: هنرمندان دیگر جان ندارند چون نان ندارند

در روزهایی که وزیر نفت و دیگر وزارتخانه های متمول دولت از بی پولی می نالند و علنی اعلام می کنند بودجه برای توسعه زیر ساخت ها تامین نشود فلان چیز و بهمان چیز گران تر و گران ترین می شود، وزیر محترم فرهنگ و ارشاد اسلامی در تلویزیون اعلام کرد: " از نظر من مشکل حوزه فرهنگ، بودجه نیست... معتقدم با بودجه کم هم می‌توان خروجی خوب داشت. "

در روزهایی که وزیر نفت و دیگر وزارتخانه های متمول دولت از بی پولی می نالند و علنی اعلام می کنند بودجه برای توسعه زیر ساخت ها تامین نشود فلان چیز و بهمان چیز گران تر و گران ترین می شود، وزیر محترم فرهنگ و ارشاد اسلامی در تلویزیون اعلام کرد: " از نظر من مشکل حوزه فرهنگ، بودجه نیست... معتقدم با بودجه کم هم می‌توان خروجی خوب داشت. "

یک:

کافی ست وزیر جوان از مشاورانش بخواهد گفته های هنرمندان در دو سال اخیر را رصد کنند: یکی سازش را فروخته ، آن یکی نقشش شده راننده تاکسی اینترنتی و دیگری توان خرید یک بوم و چند تیوپ رنگ ندارد تا نقاشی بکشد؛ هنرمندان هیچ زمانی این چنین به خاک سیاه ننشسته بودند.

"سال دو صفر، هنر از صفر " را شب عید ۱۴۰۰ منتشر کردم، کارد به استخوان رسیده بود اما در آستانه انتخابات، متهم به سیاه نمایی شدم! لابد آنها که پشت میز می نشینند عینکی می زنند که خرابی را آبادی می بینند، اما وقتی نهم مرداد ۱۴۰۰ زیر تیتر " دولت جدید و ویرانه هنر" از فقر رو به گسترش نوشتم صدایی از منتقدین درنیامد.

نوشتم: "" ناگفته پیداست در مهلکه فقر عمومی ، آنچه قبل از همه از سبد خانوار ایرانی حذف شده فرهنگ و هنر است. سال ۹۹ برای اهل هنر خاطره خوش نداشت، کرونا ته مانده تلاش های فردی را ناکام گذاشت و پوسته ظاهری شیک و براق هنر را کنار زد تا روشن شود ۸۰ درصد هنرمندان چه قدر فقیرند؛ اکثریت بزرگ شان که از راه آموزش هنر امرار معاش می کردند روزنه کسب درآمدشان به آنلاین های کم رونق فتاد و با دامنه دار شدن گرانی ها و تورم و کوچک تر شدن سفره مردم، این روزنه کور سو شد.

حالا نور به سهم خجالت آور ۶ دهم درصدی فرهنگ و هنر ایران از بودجه نفتی سالانه کشور تابیده شده و روشن شده دولت ها در تمام این سال ها، آهک پای درخت هنر ریخته اند؛ کافی ست عدد اختلاس ها را با بودجه های دولت ها در موسیقی، تجسمی، سینما، نمایش ،ادبیات ، کتاب ... مقایسه کنید تا اگر دوزاری کج مانده، صاف و صوف شود!

سال کرونا زده، پرده ها را بر انداخت تا عیان شود بودجه سالانه دولت برای هنر ، نه تنها هیچ کارکردی در خلق گسترده آفرینش های هنری ندارد، بلکه هیچ نقشی در ترمیم وضعیت معیشتی اهل هنر نیز ایفا نمی کند.

آنچه هنر را زنده می داشت طیفی از طبقه متوسط مردم و بخش های خصوصی سخاوتمند و روشن نگر بود که با کما رفتن اقتصاد و بر هم خوردن همه ترازهای زندگی ، هنر را به ناچار از سبد خویش حذف کردند.""

اکنون در وانفسای آبان ۱۴۰۰ ، وزیر ارشاد نو آمده می گوید بودجه، مشکل فرهنگ و هنر نیست، در حالی که همه جامعه هنری معتقد است وقتی سهم فرهنگ و هنر از کل بودجه کشور به یک درصد هم نمی رسد یعنی آشکارا این بخش برای دولت ها اهمیتی ندارد.

دو:

۲۵شهریور ۹۸ در یک ویدئو صریح پرسیده ام: " چرا پولی که در فوتبال هزینه می شود در هنر خرج نمی شود؟ چرا کل بودجه تئاتر کشور به اندازه دستمزد پنج شش بازیکن فوتبال است؟ وضع باقی هنرها هم به همین ترتیب است؛ جامعه هنری حق دارد بپرسد این همه تبعیض چرا؟ پس چرا انتظار دارید ما با هالیوود رقابت کنیم؟ "

واقعن تصور می کردم استراتژی آقای اسماعیلی تاکید و اصرار به تصحیح فرایند بودجه نویسی و فقر زدایی از این عرصه باشد، از این رو با خواندن خبر مزبور شوکه شدم. وزیرهای دستگاه های متمول خواهان سهم بیشتری هستند و وزیر ارشاد، سهم شش دهم درصدی از کل بودجه کشور را نه تنها توهین نمی داند که اصلا مشکل نمی بیند !!

سه:

به گواه یادداشت های همه این ۲۰ سال کار رسانه ای ام به هیچ وجه فکر نمی کنم بودجه دولت برای فرهنگ و هنر معجزه ای کند اما وقتی ۱۰۰۰ شهر ایران سینما ندارد، حتی یک سالن تخصصی برای موسیقی نداریم ، خیلی از شهرها سالن های استاندارد تئاتر و یا گالری ندارند و همه بضاعت ما همچنان تالار وحدت،تئاتر شهر، موزه های هنرهای معاصر ۵۰ساله است، چگونه وزیر ارشاد باید کمبود بودجه فاحش را کم اهمیت جلوه دهد ؟!

به نظرم ایشان باید با چانه زنی مناسب و استفاده از پتانسیل های هنرمندان، ترازهای از دست رفته بودجه وزارت ارشاد را به جای اصلی اش باز گرداند ، سپس با نقشه راه چند هزار بار گفته شده کشورهای توسعه یافته یا همین الگوی "هالی یو " کره جنوبی، بخش خصوصی را با مشوق های هیجان انگیز به میدان عمل بکشانند.

این ایده که " با بودجه کم هم می‌توان خروجی خوب داشت " را ۴۰ و چند سال است دیگر وزاری ارشاد امتحان کرده اند که به این وضعیت فاجعه بار رسیده ایم، دوره پز عالی با جیب خالی گذشته است، هنرمندان دیگر جان ندارند چون نان ندارند.

چهار:

ایشان در این برنامه تلویزیونی نکات مثبتی هم اشاره کردند از جمله: باید فعالیت‌های فرهنگی را به جریان‌های مردمی واگذار کنیم، در واقع این نقطه کلیدی دولت جدید است... اولین راهبرد کلان برای وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، مرجعیت این وزارتخانه در مدیریت فرهنگی کشور است ... در حوزه تخصیص بودجه دچار مشکل هستیم و ...این نکات امید بخش است اما راستش بنیانی ترین نکته در این روزگار پول و بودجه است تا این معضل بنیادی ترمیم نشود این ویرانه سامان نمی یابد.

ایران آرت

|+| نوشته شده توسط حسین هاشم پور در چهارشنبه نوزدهم آبان ۱۴۰۰  |
 خیلی دور، خیلی دور؛ فاصله هنرمندان و مسئولان

 

امروز حتی هنرمندانی که به هنرمندان انقلاب شهرت دارند فاصله و اعتراض شان را رسانه ای می کنند، کافی ست گفته های اخیر چنین نام هایی را جستجو کنید...

سرانجام یکی از مدیرانی که دهه هاست در مهم ترین ارکان حاکمیت حضور دارد متوجه یک شکاف عمیق شد و آن را به زبان آورد.

چند روز پیش، رییس مجلس شورای اسلامی در دیدار با سینماگران گفته است: " متاسفانه در حال حاضر فاصله زیادی بین هنرمندان و مسئولان وجود دارد و این فاصله به جامعه نیز تعمیم داده می شود. در واقع آغاز فواصل موجود در جامعه از نخبگان هنری و مدیریتی نشئت می گیرد و آثار آن را در جامعه می بینیم. "

آقای محمد باقر قالیباف با اذعان به اینکه حتما این اشکال را می پذیرم که مقصر اصلی ما مدیران هستیم، اظهار کرد: " از سوی دیگر خواهش من این است که فعالان عرصه فرهنگ و هنر نیز در میان خود کنکاش کنند که آیا آن ها در به وجود آمدن این فاصله سهمی دارند یا ندارند؟ " 

یک: پذیرش فاصله افتادن میان هنرمندان و مسئولان امر مبارکی است، چون تجربه این سالیان می گوید که معمولن مدیران با این توهم روبرو هستند که در قلب مردم جای دارند و هر بلایی سر خلق خدا بیاورند هم از محبوبیت شان کاسته نمی شود، لابد بر اساس همین توهم است که هیچگاه هیچ مسئولی استعفا نمی دهد!

دو: اما پرسشی که رئیس محترم مجلس در پایان همین اعتراف تاریخی خود طرح کرده اند مایه حیرت است: او پرسیده است آیا هنرمندان در شکل گرفتن این فاصله سهم دارند؟ 

حتی طرح این پرسش، آن اعتراف دل خوش کنک بالا را خدشه دار می کند؛ هنرمندان سال هاست در چارچوب خط قرمز های سلیقه ای و رو به گسترش نفس می کشند و دم برنمی آوردند و هر روز در حال تطبیق دادن خود هستند! 

مثلا وزارت ارشاد متولی امور هنر است اما مجوزهایش تا دم در وزارتخانه اش هم رسمیت ندارد، همین وزارت ارشاد به کتاب و نمایشی که بیست سال پیش مجوز داده بود امروز مجوز نمی دهد و ... مبحث معیشت هنرمندان و سفره هر روز کوچک ترشان هم که روشن تر از آفتاب پیداست، واقعن سهم تراشیدن برای هنرمندان در خلق این فاصله بی انصافی محض نیست؟

سه: آقای قالیباف! روزگاری بود که بخشی از اهالی فرهنگ و هنر که دگر اندیش و روشنفکر خوانده می شدند منتقد مسئولین به شمار می آمدند، اما امروز حتی هنرمندانی که به هنرمندان انقلاب شهرت دارند فاصله و اعتراض شان را رسانه ای می کنند، کافی ست گفته های اخیر چنین نام هایی را جستجو کنید...

وقتی عموم یک جامعه از حدود ۲۰۰ تا ۳۰۰ نفر که میز و قدرت دارند نالان هستند آیا انگشت اتهام را باید به سمت جامعه گرفت؟!!

چهار: آقای قالیباف در دوره شهرداری قدم هایی برای هنر برداشته که ۲۱ اردی‌بهشت ۹۶ در جریان انتخابات ریاست جمهوری در یادداشتی با عنوان "نامزدها نمی دانند برای هنر چه کرده اند" به آنها اشاره کردم، او اکنون رسالت مهمی به دوش دارد؛ او متوجه این شکاف بزرگ شده و اتفاقن در جایگاهی نشسته که می تواند به ترمیم و اصلاح همت کند؛ ریشه بسیاری از تلخ کامی ها و نارضایتی‌ها در قوانین و نگاه تبعیض آمیز است،باید دید مجلس که حالا دولت هم سو دارد می تواند قوانینی تصویب کند تا برای جامعه فرهنگ و هنر امنیت شغلی و اطمینان خاطر به وجود آورد؟

ایران آرت

روزنامه امتیاز

 

|+| نوشته شده توسط حسین هاشم پور در شنبه بیست و هفتم شهریور ۱۴۰۰  |
 وزیر ارشاد نشده عذرخواهی کنید/ حسین هاشم پور: فضا را برای هنر امنیتی نکنید

 

اگر قرار بود کسی مأموریتش تخریب هنر و هنرمند باشد غیر از این اتهامات چه می توانست فهرست کند؟... قاضی القضات دیروز بفرمایند این تهمت ها که وزیر پیشنهادی نوشتند و خیلی شیک و رسمی در همه رسانه ها منتشر کردند حکمش چیست؟

 

یک: محمد مهدی اسماعیلی، وزیر پیشنهادی رئیس جمهور رئیسی ،واکنش های اعتراضی به برنامه عجیب وزارت ارشاد دولت سیزدهم را " جنجال رسانه ای" خوانده است !

او در گفتگو با ایسنا حتی گلایه کرده است :" فضاسازی و دوقطبی‌سازی موجب شد تا بخش برنامه‌ها دیده نشود."

آقای وزیر نشده، برنامه ها را بر چه اساسی نوشته اید، لابد بر اساس تحلیلی که از وضع موجود دارید ؛ تفسیر شما از وضع موجود اشتباه است به همین جهت برنامه های تان نیز اشتباه تر.

دیگر اینکه مثلا برنامه های تان در بخش هنرهای تجسمی را بخوانید، کسانی که این برنامه را نوشتند حتی نمی دانند صنایع دستی هیچ ربطی به هنرهای تجسمی ندارد و متولی اش وزارت میراث فرهنگی،گردشگری و صنایع دستی است!!

دوم: اسماعیلی گفته است بخش وضع موجود، از منابع مختلف پژوهشی مربوط به خود وزارتخانه، یکی از مراکز بررسی وابسته به ریاست جمهوری و برخی گزارش‌های نهادها استفاده شده است

آقای اسماعیلی با جامعه هنری رو راست باشید این نهادها را معرفی کنید تا جامعه هنری بداند کدام نهادها درباره فضای عمومی هنر ایران این قدر بد اندیش هستند؟ شما که در مصاحبه مزبور گفته اید " وزارت ارشاد مدافع هنرمندان است و قطعا این مواضع که در گزارش‌ها درباره وضع موجود بوده، با ذهنیت اینجانب و شان و منزلت هنرمندان و نهادهای صنفی تطبیق ندارد ..."

اگر چنین است چرا این تعابیر زشت و توهین آمیز درباره هنرمندان و فضای هنر را مورد استفاده قرار دادید؟

لابد دیدید ذیل امضای شما در تجسمی نوشته شده است:

" ایجاد محیط برای تعمیق حیا زدایی، کشف حجاب و هجو ارزش ها / تبدیل گالری ها به پاتوق ضد انقلاب/ اعطای کمک به هنرمندان ناهمسو با انقلاب و سلب فرصت از هنرمندان همسو با انقلاب ... "

خوب است شما قرار است وزیر شوید تا حال هنر و هنرمند را بهتر کنید این ها را امضا کرده اید، اگر قرار بود کسی مأموریتش تخریب هنر و هنرمند باشد غیر از این اتهامات چه می توانست فهرست کند؟

به منابع پژوهشی واقع نگر دسترسی ندارید؟ هنر ایران در بسیاری از بخش ها دستکم در منطقه مانند ندارد، ایران ۱۴۰۴ در کمتر بخشی سرآمد منطقه است که قطعا فرهنگ و هنر یکی از آنهاست؛ و این از صدقه سر تلاش خود هنرمندان و اندک علاقمندان به هنر ایران در بخش خصوصی است.

اگر مشکل تان با دولت قبل است و می خواهید رویه آنان را چنین نابه هنجار جلوه دهید بدانید آنها آهک به پای درخت هنر ریختند و هنرمند را به خاک سیاه نشاندند، لطفن شما دیگر با ایجاد شائبه های امنیتی بر گسترش فقر و دور کردن بودجه از هنر دامن نزنید.

سه: این شاید نخستین باری ست که اکثر نهادهای هنری مانند هنرمندان در برابر یک پدیده چنین برمی آشوبند؛ حجم توهین به هنرمندان در بخش ترسیم وضع موجود این برنامه سبب این وحدت خودجوش شده ؛ بار حقوقی اتهامات به هنرمندان و نهادهای هنری چنان است که می توان به دادگاه شکایت برد؛ البته با حضور آقای رئیسی چه حاجت به دادگاه! قاضی القضات دیروز بفرمایند این تهمت ها که وزیر پیشنهادی نوشتند و خیلی شیک و رسمی در همه رسانه ها منتشر کردند حکمش چیست؟

چهار: آقای اسماعیلی، لطفن حتمن مشاوران و منابع پژوهشی خود را تغییر دهید، شما قرار است به جامعه هنری خدمت کنید، با این فرمان شما آن ور جوبید، هنرمندان این ور جوی.

شعار دولت های قبل نوکری مردم بود سوار مردم شدند و این است حال و روز نزار ما، شما که با این تحلیل می آیید خدا به خیر کند.

پنج: لابد با این برنامه توهین آمیز به جامعه هنری، مجلس به شما رای آری می دهد اما هیچی نشده اخلاق را باخته اید؛ "جنجال رسانه ای" که گفتید دیگر چیست، این فریاد دل هایی ست که سوزانده اید؛ هنرمندان از درد کشیده ترین افشار جامعه اند، اکثریت زیر خط فقر؛ کاش در مصاحبه مزبور عذرخواهی می کردید ؛ این برنامه از هر جایی سر هم بندی شده امضای شما را دارد؛ برای عذرخواهی دیر نشده است. دنیا و وزارت این قدرها ارزش ندارد.

ایران آرت

روزنامه امتیاز

|+| نوشته شده توسط حسین هاشم پور در یکشنبه سی و یکم مرداد ۱۴۰۰  |
 این روزها مرده می برن کوچه به کوچه

این روزها مرگ دور و بر همه ما پرسه می زند، صبح که سری به واتس اپ می زنی چند تا دیگر از دوستانت به نشانه سوگ عزیزی، پروفایلش را سیاه کرده است: هر دو دقیقه یکی از ما می میرد، البته طبق آمار رسمی!

 کاش فقط درد ما طغیان کرونا بود، ویدئویی دیدم از پدر نازنین شصت هفتاد ساله ای که پیک موتوری بازار تهران بود و می گفت کرونا درد من نیست، گرسنگی، نداری خانواده ام دارد مرا می کشد ، دیگر توان خرید نان و پنیر هم ندارم چه رسد به هزینه های زندگی.

به کدامین گناه چنین به خاک سیاه نشسته ایم؟!!

سخت نبود پیش بینی این شرایط،۲۲ شهریور ۹۹در ایران آرت نوشتم "چه جوری همه ما بازنده شدیم "

نوشتم : " همه ما روی دور باختیم، آن ناامیدی که از آن فرار می کردیم این روزها مثل خون در وجودمان جریان دارد؛ حالا دیگر همه حواسم متوجه این نکته است که همه ما چه بی سر و صدا، با هم رو به بدبختی سیر می کنیم. نه اینکه فکر کنید فقط افزایش باورنکردنی هزینه های زندگی، اجاره خانه های سرسام آور و مایحتاج روزانه مرا متوجه این مطلب کرده، نه، راستش روی نزار، نالان و عصبی مردم را در کوچه و خیابان می بینم پشتم می لرزد، باورم بیشتر و بیشتر می شود که بوی بهبود روزگار با ما ایرانیان فرسنگ ها فاصله دارد. خوشبختی، آسودگی خیال، یک جور رفاه عادی خیلی معمولی، خیلی خیلی از ما دور است و بعید است حالا حالاها دست مان به دامانش برسد..."

این مطلب ۲۵ شهریور در روزنامه شرق هم باز نشر شده است.

اکنون، مرداد ۱۴۰۰ هست و انگار تصمیم سازان و مسئولانی که باید آن شرایط بغرنج و پررنج را می دیدند خود را به ندیدن زدند.

این روزها مردم به استیصال رسیده نه در شبکه های مجازی که در کوچه و خیابان به زمین و زمان لعن و نفرین می فرستند و حق هم دارند فقر و مرگ دارد همه ما را می بلعد.

هنگامه چنین بحران هایی نگاهها به گروه های مرجع جامعه دوخته می شود مثلا هنرمندان، تا حرف دل مردم را بازگوید و آبی بر آتش ریزد؛ اما اینجا حتی برای این روزهای سیاه هم مأمنی نمانده، اتاق فکرها کارشان را درست انجام دادند و با تهمت با شمایل شکنی، فاصله ای میان هنرمندان و مردم انداخته اند که حتی وقتی هنرمندی تندترین انتقادها از مسئولین را در صفحه شخصی اش منتشر می کند هم فحش و ناسزا کامنت می گیرد!

واقعیت اما پیداست مردم احساس می کنند تنها مانده اند.

خدایشان رحمت کند:

احمد شاملو نازنین را که سال ۱۳۴۰ سروده بود « ... مرده می برن کوچه به کوچه ... »

و همچنین فرهاد مهراد گرانقدر که گویا دوازده سال بعد ،سال ۱۳۵۲ ترانه این شعر دردناک را خواند و آن را ورد زبان ها کرد؛ اگر این روزها را می دیدند چه می سرودند و چه می خواندند؟!

|+| نوشته شده توسط حسین هاشم پور در سه شنبه بیست و ششم مرداد ۱۴۰۰  |
 شما هم کاندیدای وزارت ارشاد هستید ۲

تیتر ۱۳۰ کاندیدا برای وزارت ارشاد دولت سیزدهم بازتاب گسترده ای میان جامعه هنری داشت؛ اما این به هیچ وجه اتفاق تازه ای نیست، پاییز ۱۳۹۵ وقتی علی جنتی مجبور به ترک وزارت ارشاد شد، دو سه برابر این عدد، مدعی این منصب بودند.

ایران آرت: سه شنبه ۲۷ مهر ۱۳۹۵ یادداشتی نوشتم زیر تیتر « شما هم کاندیدای وزارت ارشاد هستید » که در صفحه ۱۴ روزنامه شرق، هنرآنلاین و ایران آرت منتشر شد.

لطفن بخش هایی از این یادداشت را بخوانید تا ببیند در به همان پاشنه است:

این روزها از در و دیوار شهر گزینه برای تصدی وزارت ارشاد می بارد، رسانه ها هر روز چندین و چند چهره را به عنوان گمانه های جایگزینی علی جنتی معرفی می کنند و خلاصه کارناولی به راه است؛ از انبوه چهره ها چنین برمی آید که دوزاری ها جا نیفتاده است، اگر راهبری وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی تا این سان ساده است چرا علی جنتی با پایگاههای شناخته شده اش اندر خم ماندن و رفتن است؟ وزیری که همین سال پیش به جهت پیگیری هایش در خصوص حقوق شهروندی تقدیر می شد اکنون با اتهام نادیده انگاشتن حقوق شهروندی روبروست؛ این کم ترین خصوصیت وزارت ارشاد است که گویا همچنان جدی گرفته نمی شود.

یک:

وزارت ارشاد از اساس با یک تضاد آشکار دست به گریبان است؛ مسئولیت ها و اختیاراتش آن سان بی تناسب است که مثل این روزها هم جامعه هنری و هم طیف هایی با دلواپسی های مذهبی از آن می نالند؛ چنین دوگانگی در دیگر وزارتخانه ها کم نظیر است...

دو:

جامعه هنری ایران متفاوت تر از هر دوره دیگر است، انباشت مطالبات هنرمندان چنان است که اگر بودجه وزارت ارشاد ده برابر شود پاسخگوی نیازهای اولیه هم نیست.

این همه غیر از نسل جوان هنر است که میل فزاینده به پیشرفت دارد و صبوری هنرمندان دهه های ۵۰ و ۶۰ را درک نمی کند ...

سه :

صندلی این وزارتخانه یکی از لرزان ترین مسندهای کابینه است، دقت کنید تنها وزیر بیش از یک دوره ای وزارت ارشاد، سید محمد خاتمی بود که از سال ۱۳۶۱ تا سوم خرداد ۱۳۷۱ بر این صندلی تکیه زد و سرانجام استعفا داد!

چهار:

پرسش بزرگ این است که چرا در وزارت نفت، صنعت، بهداشت،خارجه، اقتصاد... همیشه چهره هایی که در این حوزه ها شناخته شده هستند وزیر می شوند اما در وزارت ارشاد چنین نیست و در تمام این سال ها هنرمندان برای شناختن وزرای جدید باید دست به دامن Google شوند!

 

اما امروز ۲۰ مرداد ۱۴۰۰ معتقدم مشکلات هنر ایران دچار دور تسلسل است، این مشکلات هیچ وقت حل نمی شوند بلکه از دولتی به دولت دیگر منتقل می شوند! یکی از این مشکلات همین که در حالی که اکثریت جامعه هنری معتقدند ما با فقر شدید مدیر هنری مواجهیم صدها نفر برای نشستن روی این صندلی مدعی اند!!

ایران آرت

روزنامه امتیاز

 

|+| نوشته شده توسط حسین هاشم پور در شنبه بیست و سوم مرداد ۱۴۰۰  |
 هر هنرمند یک چاه نفت

 

به یقین مقصودم از "هر هنرمند یک چاه نفت"، این نیست که به هر هنرمند یک چاه نفت دهند؛ سهم هنرمندان مانند همه مردم فقط بوی نفت است، همه می دانند برای هنر و هنرمند کسی تره هم خرد نمی کند !

 

به یقین مقصودم از "هر هنرمند یک چاه نفت"، این نیست که به هر هنرمند یک چاه نفت دهند؛ سهم هنرمندان مانند همه مردم فقط بوی نفت است، همه می دانند برای هنر و هنرمند کسی تره هم خرد نمی کند !

منظور تیترم این است که هر هنرمند می تواند مانند چاه نفت و حتی بیش از چاه نفت برای ایران، ارزش افزوده آفرینی کند،فقط باید زمینه دستیابی به چنین موقعیتی را فراهم آورد.

نهم مرداد، یادداشتی با تیتر " دولت جدید و ویرانه هنر " در ایران آرت منتشر کردم که با این جمله به اتمام رسید: "هنر نه تنها به کمیته امداد نیاز ندارد بلکه خودش چاه نفت است. "

در این مدت برخی مخاطبان عزیز این نگاه مرا به چالش کشیدند ، عمده نقدها بر دو گزاره استوار است:

یک:

بسیاری از دوستان مقایسه هنر و چاه نفت را غیر عقلانی ارزیابی کردند و معتقد بودند ارزش نفت صدها برابر هر هنری است!

اکنون قصد دارم جمله خودم را تصحیح کنم "هنر حتی از منظر اقتصادی هم بسیار ارزشمند تر از چاه نفت است" ؛ کافی ست درآمدزایی هنر در کشورهایی را ببینید که چاه نفت ندارند. نفت محصول رو به پایان است و از آسیب های سیاسی تاریخی که به کشورمان زده بگذریم از منظر زیست محیطی هم زیان های بسیار به جای می گذارد که دامان نسل های بعدی را نیز آلوده خواهد کرد اما هنر، چشمه پاک آفرینش بی پایان است.

دو:

عده ای که شمارشان اندک نیست، می گویند وظیفه ذاتی دولت سرویس دادن به هنرمند است و چرا باید برای استقلال هنر از بودجه دولت، راهکار داد؟ چاه های نفت در این مملکت به همه تعلق دارد و همه از جمله هنرمندان باید از این نعمت برخوردار شوند. اگر موج کره ای ۲۲ ساله و هنر ترکیه در ۲۰ سال اخیر را مثال می زنید که چگونه با توانمندسازی بخش خصوصی توانسته اند برای کشورشان ارز آوری کنند در ایران چنین شناخت و زیر ساختی وجود ندارد، از این رو بر عهده دولت است از تولید فیلم تا خرید نقاشی و مجسمه را انجام دهد.

به گمانم این طیف دوستان آب در هاون می کوبند، مثلا وقتی کل بودجه هنرهای تجسمی وزارت ارشاد برای همه چندین هزار هنرمند تجسمی سراسر کشور با دستمزد دو سه بازیکن فوتبال درجه دو خودمان برابر است، امید بستن به بودجه دولت و تحقق عدالت خود را گول زدن نیست؟

سه:

" هنرمند هم تزار چاه نفت می تواند تولید ثروت کند " یک گزاره توضیحی هم دارد: برای کشف چاه نفت، استخراج، نگاهداری و تعمیر آن باید هزینه های هنگفت متحمل شد، دولت هوشمند دولتی ست که دریابد برای شکوفایی و توسعه هنر هم باید در زیرساخت ها سرمایه گذاری اصولی انجام داد و از همه مهم تر با طرح مشوق های متعدد بخش خصوصی را مهیای حضور در بازار هنر کند تا آنان بتوانند در گستره بین المللی برای هنر ایران تبلیغ و بازاریابی کنند و ... نمی گویم اندازه چاه نفت، اما یک میلیونیوم چاه نفت برای هنر و هنرمند هزینه شود هنر ایران می تواند ظرفیت های والای خود را عیان کند.

برخی تئوریسین ها می گویند: حدود ۴۰۰ هزار  گالری در جهان وجود دارد که از این تعداد ۱۲۰۰ گالری ۷۵ درصد کل درآمد هنر را از آن خود کرده‌اند. درآمد ناشی از هنرهای تجسمی ۶۴ میلیارد دلار است و ۳ درصد گالری‌های جهان، یعنی ۱۲۰۰ گالری ۵۰ میلیارد دلار از این درآمد نصیب‌شان می‌شود. همان طور که حدس می زنید سهم ایران از این عدد، پشت ممیز ها، حوالی ناچیز و اندک است!

ایران آرت

ایسنا

صفحه اول روزنامه امتیاز

صفحه فرهنگ و هنر روزنامه امتیاز

روزنامه سایه

|+| نوشته شده توسط حسین هاشم پور در دوشنبه هجدهم مرداد ۱۴۰۰  |
 دولت جدید و ویرانه هنر/ روایت حسین هاشم پور از ایرانیانی که هر روز فقیرتر می شوند

 

اکنون اما پنجمین ماه از سال ۱۴۰۰ هست ، اندوه خوزستان، غصه آب، برق، اینترنت و انبوه کمبودها و بی تدبیری ها مردم را به ستوه آورده و گذران بسیار ساده زندگی را دشوار ؛ به طبع روزگار هنر و هنرمند نیز خاک سیاه است ...

صادق خرازی دیپلمات و مجموعه دار هنری شناخته شده، که قرابت هایش با دولت کنونی هویداست، تعارف را کنار گذاشته و گفته است: " در دولت کنونی چیزی به نام فرهنگ نداریم. دولت روحانی را در امر فرهنگ و هنر حتی ضعیف تر از دولت اول محمود احمدی‌نژاد می دانم، شاید دولت کنونی آگاهانه نخواست اتفاقی در فرهنگ و هنر بیفتد زیرا این حوزه دارای حساسیت‌های خاص است."

 

اگر شعار دولت اول روحانی واگذاری مدیریت هنر به هنرمندان بود و وعده می داد فضای امنیتی را از این عرصه دور می کند و پول و گشایش می آورد و البته تکاپوهایی افتان و خیزان جریان داشت، دولت دوم روحانی چنان پسرفت و رکودی با خود آورد که کار به پناه بردن هنرمندان به جلوی مجلس کشید و یارهای گرمابه گلستان مانند خرازی و همه آنها که پای لوگوی روحانی ۱۴۰۰ امضا گذاشتند را به اعتراف اشتباه کردم، وادار کرد!

" سال دو صفر، هنر از صفر " یادداشت من به مناسبت شب سال نو ۱۴۰۰ بود، در آن یادداشت منتشر شده نوشتم :

"" مردم ایران هر روز فقیرتر می شوند، اگر پاییز می گفتند طیف گسترده ای از مردم گوشت را از سفره شان حذف کرده اند، این روزها فهرستگان حذفیات به میوه، لبنیات و ... رسیده، فهرستی بلند بالاتر از هر زمانی دیگری. دیدن صف های باورنکردنی مرغ در خیابان ها و یا ویدئوهای تاثر برانگیز هجوم توام با خشونت کلامی و جسمی جمعی از مردم برای خرید روغن مایع و نباتی ،نگرانی های ذهنی را به نقطه جوش رسانده است.

ناگفته پیداست در چنین مهلکه هولناکی، آنچه قبل از همه از سبد خانوار ایرانی حذف شده است فرهنگ و هنر است.

سال ۹۹ برای اهل فرهنگ و هنر خاطره خوش نداشت، کرونا ته مانده تلاش های فردی و خصوصی را ناکام گذاشت و پوسته ظاهری شیک و براق هنر را کنار زد تا روشن شود ۸۰ درصد هنرمندان چه قدر فقیرند؛ اکثریت بزرگ شان که از راه آموزش هنر امرار معاش می کردند روزنه کسب درآمدشان به آنلاین های کم رونق فتاد و با دامنه دار شدن گرانی ها و تورم و کوچک تر شدن سفره مردم، این روزنه نیز از پاییز به این سو تقریبا به محاق رفت.

حالا نور به سهم خجالت آور ۶ دهم درصدی فرهنگ و هنر ایران از بودجه نفتی سالانه کشور تابیده شده و روشن شده دولت ها در تمام این سال ها، آهک پای درخت هنر ریخته اند؛ کافی ست عدد اختلاس ها را با بودجه های دولت ها در موسیقی، تجسمی، سینما، نمایش ،ادبیات ، کتاب ... مقایسه کنید تا اگر دوزاری کج مانده، صاف و صوف شود!

سال کرونا زده، پرده ها را بر انداخت تا عیان شود بودجه سالانه دولت برای هنر ، نه تنها هیچ کارکردی در خلق گسترده آفرینش های هنری ندارد، بلکه هیچ نقشی در ترمیم وضعیت معیشتی اهل هنر نیز ایفا نمی کند.

آنکه و آنچه هنر را زنده می داشت طیفی از طبقه متوسط مردم و بخش های خصوصی سخاوتمند و روشن نگر بود که با به کما رفتن اقتصاد و بر هم خوردن همه ترازهای زندگی ، هنر را به ناچار از سبد خویش حذف کرده اند تا با تامین نیازهای اولیه بشری این دوره وانفسا را پشت سر بگذرانند.""

اکنون اما پنجمین ماه از سال ۱۴۰۰ هست ، اندوه خوزستان، غصه آب، برق، اینترنت و انبوه کمبودها و بی تدبیری ها مردم را به ستوه آورده و گذران بسیار ساده زندگی را دشوار ؛ به طبع روزگار هنر و هنرمند نیز خاک سیاه است؛ حالا حال هنر، وخیم تر و اورژانسی تر از هر زمانه دیگری ست؛ مانند دولت های پیشین، همه مشکلات تاریخی که هنرمندان داشتند روی هم تلنبار شده و دست نخورده به دولت بعد به ارث می رسد و علاوه بر آن به گفته وزیر ارشاد ۹ هزار میلیارد تومان خسارت کرونا هم به آن علاوه شده است؛ به قول این دولتی ها علی برکت الله.

نکته ترسناک تر اما ناامیدی ست که در جامعه هنر موج می زند، کسی باور ندارد بوی بهبودی از راه خواهد رسید و دولت جدید با رخوت و دلسردی عمومی غریبی مواجه است. هنرمندان می دانند دامنه عقب ماندگی های دولت از سفره مردم فرسنگ هاست و بسیار بعید است دولت جدید حالا حالاها بتواند گشایشی در بدنه هنر ایجاد کند.

البته خوشبختانه این فضای مه آلود و پرابهام همچنان یک تبصره رونق بخش هم دارد و آن تشویق بخش خصوصی، کارآفرین ها و خیرین به ورود جدی به فرهنگ و هنر است؛ سال هاست بزرگان نظام بارها و بارها گفته اند از دولت در امر فرهنگ و هنر آبی گرم نمی شود و باید دولت زمینه حضور حداکثری بخش خصوصی در این عرصه را فراهم کند.

اگر دولت جدید خوش ندارد آموزه های توسعه بازار هنر در غرب را الگو قرار دهد، کافی ست نگاهی به موج کره ای بیندازد که اکنون نه تنها نسل نوی ایرانی بلکه قلب اروپا و آمریکا را به تسخیر آورده است،

" «هالی یو» عنوان موج کره ای است که رویه فرهنگی و پیوست اقتصادی دارد و از سال ۱۹۹۹ کارش را کلید زد؛ هدف موج کره بهبود تصویر مردم دنیا از کره و ترویج korea cool (باحالی کره) است. کشور کره از طریق محصولات موج کره ای محبوبیت فراوانی در دو دهه اخیر کسب کرده است. این بهبود تصویر و برند در عرصه های مختلف اقتصادی، فرهنگی و سیاسی کره را مطرح نموده و منجر به صادرات محصولات تولید کره شده است. به همین دلیل است که شرکتهای هیوندای و سامسونگ از اسپانسرهای مهم موج کره ای هستند . هالی یو در سال ۲۰۰۴ بالغ بر دو دهم درصد تولید ناخالص ملی کره را از آن خود کرد و گفته می شود در سال ۲۰۱۴ بیش از ۱۱ میلیارد دلار ارزآوری برای کره به ارمغان آورده است. "

شکل گیری این تحول فرهنگی یک‌سری پیش شرط دارد که باور دولت به حمایت تام و تمام از بخش های خصوصی نخستین قدم آن است. در شرایط فعلی ایران، فقط چنین رویکردی می تواند از جامعه هنری فقرزدایی کند، اشتغال پایدار بیافریند و به ارزآوری کشور از راه هنر بینجامد. هنر نه تنها به کمیته امداد نیاز ندارد بلکه خودش چاه نفت است.

ایران آرت

|+| نوشته شده توسط حسین هاشم پور در شنبه نهم مرداد ۱۴۰۰  |
 آقای علی مطهری حبیب محبیان کافی نبود؟! / فائزه هاشمی نشانه فرصت سوزی جامعه هنری

اظهارنظر علی مطهری درباره موزیسین‌های خارج‌نشین و سخنان فائزه هاشمی رفسنجانی درباره ممنوعیت‌های زنان در موسیقی خبرساز شده است.

 

یک: علی مطهری نماینده سابق مجلس که معمولا موضع‌گیری‌های سیاسی‌اش خبرساز می‌شود اخیرا درباره موزیسین‌های خارج نشین نظری را اعلام کرده که باعث تعجب جامعه شد.

مطهری اظهار داشت: اگر خواننده‌ای در خارج می‌خواند و مشکل اقتصادی و سیاسی ندارد چه اشکالی دارد بیاید اینجا هم بخواند؟

بسیاری این دیدگاه او را انتخاباتی و پز تبلیغاتی ارزیابی کرده‌اند.

راستش حق با افکار عمومی است؛ زیرا آقای مطهری در سال‌های نمایندگی مجلس، عضویت در کمیسیون فرهنگی را نیز در رزومه خود دارد و حتی سال ۱۳۹۸ فقط یک رای با ریاست این کمیسیون فاصله داشت اما همه آن سال‌ها چنین اظهارنظرهایی از او سراغ نیست.

این ایده‌های پیشرو پیشکش، پرسش بدیهی پیش روی اوست: علی مطهری به واسطه مسئولیتش در کمیسیون فرهنگی مجلس چند بار در کنسرت یا تئاتر و نمایشگاه تجسمی حضور یافته است؟

بعید است علی مطهری نام و سرنوشت حبیب محبیان را نشنیده باشد، حبیب موزیسین دل سوخته‌ای که با هزار آرزو و وعده به ایران بازگشت، وقتی دید روی صحنه رفتنش ناممکن است، دق کرد.

آیا علی مطهری‌ها متوجه عواقب اظهار نظرها و وعده‌های تبلیغاتی خود هستند؟

البته برخی نیز می‌گویند امیدی به تایید صلاحیت چهره‌هایی مانند علی مطهری نیست اما حتی طرح چنین حرف‌هایی از سوی این افراد خوب است، مانند مصاحبه اختصاصی محمود احمدی‌نژاد درباره موسیقی و این جمله جالب توجه عضو کنونی مجمع تشخیص مصلحت که «تک خوانی زنان مشکل قانونی ندارد.»

کسی تردیدی در تبلیغاتی بودن این اظهار نظرها ندارد، و دیگر برای اهل هنر ثابت شده سیاسیون به صندلی قدرت تکیه زنند اولین بخش از جامعه را که فراموش می‌کنند جامعه هنری است اما لطف این گفته‌ها اینست که دستکم چند روزی مطالبات روی زمین مانده و بعضا پیش پاافتاده هنرمندان را تیتر رسانه‌ها می‌کند. 

دو: گفته‌های فائزه هاشمی رفسنجانی درباره موسیقی هم حسابی خبر ساز شد: «من گوگوش و هایده را دوست دارم و هنوز هم ترانه‌های آنها را گوش می‌کنم»

اما صحبت‌های او فراز مهم دیگری هم دارد که کمتر بدان توجه شده است، او در پاسخ به خبرنگار درباره میزان آگاهی‌اش از ممنوعیت‌های زنان در موسیقی می‌گوید «من جذب ورزش شدم و مطالبات زنان در عرصه ورزش را پیگیری کردم و هیچ مراجعه‌ای در خصوص موسیقی به من نشد.»

این همان پاشنه آشیل جدی جامعه هنری است، همه می دانیم فقط ویترین هنر شیک و پیک است و از درون محدودیت‌ها و عدم وجود بودجه مانند موریانه بنیان خانه را ویران کرده است اما دلسوزی نداریم این دردهای کهنه شده را با چهره‌هایی که صاحب نفوذ در جایگاه‌های قدرت هستند مطرح و کارگشایی کند، ضریب نفوذ خانواده هاشمی رفسنجانی در دهه ۶۰ تا دستکم اوایل دهه ۸۰ بر کسی پوشیده نیست، خانم فائزه علاوه بر این موقعیت خانوادگی، نماینده مجلس و... بوده اما می‌گوید به کل مراجعه‌ای درباره محدودیت‌های موسیقی زنان نداشته است!! 

کاش انجمن‌های هنری به خود آیند و با شناسایی چهره‌های با نفوذ امروزین، منافذی در مسیرهای صعب العبور هنر ایجاد کنند، زیرا حال و احوال خانه هنر سیاه است.

ایران آرت

روزنامه امتیاز

 

|+| نوشته شده توسط حسین هاشم پور در سه شنبه بیست و هشتم اردیبهشت ۱۴۰۰  |
 چرا زنان نام خیابان‌های ایران نمی‌شوند؟/ و سه پرسش دیگر

 

وقتی خیابان های تهران با فقر نام گذاری زنان توانمند روبروست، وای به حال دیگر شهرها که برخی شان حتی از مجوز دادن به زنان نوازنده برای اجرای کنسرت عمومی نیز پرهیز می کنند!!

 نام گذاری خیابان های پایتخت به نام های والا مقامان بنان، روح الله خالقی، یاحقی و هوشنگ ظریف روزمان را ساخت، اندکی پیش تر خیابان های شجریان، انتظامی ، کشاورز... به اعتبار تهران علاوه کرده بود، اما چند نکته مهم در این نام گذاری ها حسابی توی ذوق می زند:

اول: چرا مسئولین منتظرند بزرگان بمیرند بعد نام شان را زینت آرای خیابان کنند؟! برخی از اساتیدی که در پاراگراف بالا نام شان آمده در سنین حوالی ۸۰ سالگی ، تازگی ها درگذشته اند، این هم تاخیر به چه سبب است؟!

دوم: چرا برخی نام گذاری ها در خیابان های پرت است، حال آنکه برخی از این نخبگان با هویت فرهنگی ایرانی پیوند خورده و به سان حضرت فردوسی ، می توان میادین اصلی شهر ، تفرج‌گاه‌های بزرگ و چه بسا بزرگراه را به نام شان آذین بست.

سوم: چرا مراکز تصمیم ساز نام گذاری فضاهای شهری از نخبگان جوان و میانسال که شایستگی های فرهنگی و عمومی شان تثبیت شده غافل اند؟ برخی از چهره های این نسل می توانند الگوهای زنده، عینی و ملموس برای همشهریان خود باشند، کافی ست نگاه کنید در کلان شهرهای توسعه یافته دنیا این جسارت وجود دارد که مجسمه های نخبگان زنده خویش را با افتخار نصب می کنند.

چهارم : چرا به شکل بسیار بسیار مشهودی، اکثریت قریب به اتفاق نام گذاری های شهری مختص مردان است و خیلی به ندرت، خیابانی به نام یک زن شناخته شده ایرانی نام گذاری می شود؟! از هر منظری بنگریم این رویه نادرست، انرژی منفی به نیمی از بدنه اجتماع انتقال می دهد و زمینه ساز سرخوردگی و الو گرفتن احساسات ناهنجاری نظیر تبعیض می شود.

 تابستان سال پیش قرار بود دو خیابان به نام های فروغ فرخزاد و سیمین بهبهانی نام گذاری شود که به شکل عجیبی متوقف شد و گویا تلاش می شود در سکوت به فراموشی سپرده شود.

البته وقتی نام بانو سیمین دانشور به جای خیابان، بر سر در کوچه پلاک می شود حساب کار باید دست مان بیاید.

وقتی خیابان های تهران با فقر نام گذاری زنان توانمند روبروست، وای به حال دیگر شهرها که برخی شان حتی از مجوز دادن به زنان نوازنده برای اجرای کنسرت عمومی نیز پرهیز می کنند!!

ایران آرت

روزنامه آفتاب یزد

صفحه اول روزنامه امتیاز

صفحه فرهنگ و هنر روزنامه امتیاز

صفحه اول روزنامه سایه

صفحه فرهنگ و هنر روزنامه سایه

شرق

|+| نوشته شده توسط حسین هاشم پور در شنبه بیست و سوم اسفند ۱۳۹۹  |
 گلشیفته سازی پیمان!

اکنون گویا نوبت به پیمان معادی رسیده است؛ حمله دوباره رسانه‌های تندرو به پیمان معادی این گمانه را قدرت بخشیده که آنها می‌خواهند معادی را هم مجبور کنند نوشداروی مهاجرت بنوشد.

نسخه تندروها دیگر لو رفته؛ آنها برای هنرمندانی که دگر اندیش می‌خوانند و زمینه فعالیت‌شان فراتر از مرزها می‌رود یک پیشنهاد روشن دارند:" مهاجرت از ایران "

یک :

"... نوروز دو سال قبل وسایلم را جمع کرده بودم، حتی چمدانم را بسته بودم و می‌خواستم بروم... "

این جملات تلخ اصغر فرهادی ست که سیزدهم اسفند ۱۳۹۵ در آیین تقدیرش به پاس دومین اسکار در موزه سینما گفت و رفت.

• کیست که نداند "فرهادی" تنها کسی نیست که زیر فشارهای دلواپسانه از جمله مجله صاحب نفوذی که جمعی از هنرمندان را "دیوث" خواند، به ترک میهن سوق یافت؛ راهی که "سوسن تسلیمی" ، "بهرام بیضایی" و بسیاری دیگر به جبری از همین جنس تن دادند. 

دو -

فراموش نکردیم روزی که گلشیفته فراهانی برای ایفای نقش در " مجموعه دروغ ها" ریدلی اسکات و هم بازی شدن با دی کاپریو رفت، قصد مهاجرت نداشت، او برگشته بود بماند، حتی این حضور سینمایی را رسانه ای هم نکرد بلکه مرور زمان سبب شود تنوره آتش داغ بعضی ها اندکی سرد شود ، اما همین تندرو ها با به جریان انداختن نسخه معمول شان، سناریویی را کلید زدند تا خانم گلشیفته تاب ماندن در سرزمین مادری نیابد؛ خاطرتان باشد همان روزها چهره های دلسوزی خواهان تلطیف فضا و امکان بازگشت این بازیگر شدند اما نقشه تندروها غیر این بود و ابزار تحقق آن را هم داشتند. 

سه -

اکنون گویا نوبت به پیمان معادی رسیده است؛ حمله دوباره رسانه‌های تندرو به پیمان معادی این گمانه را قدرت بخشیده که آنها می‌خواهند معادی را هم مجبور کنند نوشداروی مهاجرت بنوشد. این فشار از فیلم" کمپ ایکس ری"، آغاز شد و به واسطه نقش آفرینی او در "ساعت ۱۳: سربازان مخفی بنغازی" به اوج خود رسید...

 

چهار -

فرار مغزها در عرصه فرهنگ با شگردهای ناامن سازی فکری هنرمند و ناسزا گویی و تهمت افکنی ادامه می یابد.

ناگفته هم نماند چنین رویکردی درباره بزرگانی مانند عباس کیارستمی،آیدین آغداشلو، هوشنگ گلشیری، محمود دولت آبادی و خیلی های دیگر هم جواب نداد، آنها ناملایمات و ناسزاها دیدند و شنیدند اما ایستادند و ماندند، البته این توقعی ست که نمی توان از همه داشت، آن هم در سرزمینی که قرار بود هنر قدر ببیند و هنرمند بر صدر نشیند. 

این یادداشت را ۲۹ فروردین ۱۳۹۶ در ایران آرت منتشر کردم و امروز هفدهم اسفند روزنامه کیهان دقیقن پس از چهار سال با شبه روشنفکر خواندن پیمان، علاوه بر تکرار ادعاهای قدیمی، اتهاماتی متوجه فیلم «برف روی کاج های» او و نیز سیمرغی که گرفته نموده و دوباره به او تاخته تا ثابت شود در به همان پاشنه بدبینی و سوتفاهمات عمیق می‌چرخد.

ایران آرت

|+| نوشته شده توسط حسین هاشم پور در دوشنبه هجدهم اسفند ۱۳۹۹  |
 
 
 
بالا