ما در این مطلب قصد داریم شما را با یکی از جاذبه های گردشگری تاریخی
شهر سرخس آشنا کنیم آرامگاه بابا لقمان یکی از آرامگاه های تاریخی است
که یکی از بزرگان وحکیمان شهر سرخس در آن مدفون شده است در ادامه مطلب از پرشین وی با
آرامگاه بابا لقمان بیشتر آشنا خواهیم شد
آرامگاه بابا لقمان
ایران سرزمینی است که در جایجای آن آرامگاههایی از بزرگان و حکیمان میتوان یافت.
این بناها فقط آرامگاهی برای یک شخص نیست، بلکه اغلب دارای ارزشهای معماری و تاریخی هستند.
بنای آرامگاه بابا لقمان سرخس از این دست استسرخس شهری در استان خراسان رضوی و در مرز
ترکمنستان قرار دارد.
نام باستانی سرخس ساریکا بوده و بر سر راه مرو به نیشابور و عراق عجم قرار گرفته است.
این شهر روزگاری از کانونهای علم و دانش بوده و به واسطه وجود مدارس و کتابخانههای زیاد شهرت داشته است.
در سالهای اخیر نیز به دلیل فراهم آوردن موقعیتهای تجاری، این محل اهمیت یافته است.
سرخس از دیرباز به نامهای «ساریگو»، «ساریکا»، «سرخس نو»، «سرخس ناصری» و «سرخس افراسیابی» خوانده شده است.
حکیم ابوالقاسم فردوسی در شاهنامه، در داستان جنگ هفت گردان، از سرخس یاد کرده است؛ کهنترین متن فارسی که از
سرخس سخن گفته، «حدودالعالم» (۳۷۲۲ ه.
ق) است که میگوید:
سرخس شهری است بر راه و اندر میان بیابان نهاده… جایی با کشت و برز بسیار
است و مردمانی قوی ترکیباند و جنگی و خواسته ایشان شتر است.
آرامگاه بابا لقمان
این بنا آرامگاه منسوب به بابالقمان سرخسی، عارف مشهور سده ۴ است.
آرامگاه لقمان، بنایی عظیم و آجری در شهرستان سرخس است.
این بنای آجری در فاصله بسیار کمی از مرز ایران و ترکمنستان قرار دارد.
این بنا پس از هزار سال، هنوز ابهت و صلابت خود را حفظ کرده و در میان تلهای خاکی بخشهای
مخروبه ملحقات بنا گردن فرازی میکند.
بقعه این عارف سرخسی در یک کیلومتری شمال شهر سرخس قرار دارد.
شباهت بسیار زیادی بین این بنا و آرامگاه سلطان سنجر سلجوقی وجود دارد.
بیشتر بدانید از آرامگاه بابا لقمان
بابا لقمان
شیخ لقمان، از عرفاى قرن چهارم هجرى قمرى است. ابوسعید ابوالخیر (۳۵۷-۴۴۰) در ایام جوانی او را در سرخس دیده و از احوال و اقوالش مطالبی نقل کرده است.
ابن بطوطه درباره لقمان گفتهاست:
از مشهد به سرخس رفتیم که شیخ لقمان سرخسی از مردم آن شهر بوده است.
در کتاب اسرارالتوحید آمده است: «لقمان سرخسی در ابتدا مجاهده بسیار داشت و معامله با احتیاط. ناگاه کشفی
افتادش و عقلش برفت. گفتند لقمان آن چه بود و این چیست؟ گفت هر چند بندگی کردم بیش میبایست،
درماندم و گفتم الهی پادشاهان را چون بنده پیر شود آزادش میکنند، تو پادشاه عزیزی و در بندگی تو پیر گشتم،
آزادم کن. گفت ندایی شنیدم که گفتند ای لقمان آزادت کردیم و نشان آن این بود که عقل از تو برگیریم. پس وی از عقلای مجانین بوده است.»
و از شیخ ابوسعید ابوالخیر روایت کردهاند که «یک روز از پیش خواجه ابوعلی میآمد و به شارستان سرخس رسید،
لقمان مجنون بر تلی از خاکستر نشسته بود.» ابوسعید بسیار گفتی که «لقمان آزاد کرده حق است از امر و نهی.»
شیخ عطار نیشابوری از زبان لقمان سرخسی میگوید:
گفت لقمان سرخسی کای اله
پیرم و سرگشته و گم کرده ره
از مشاهیر معاصر با لقمان میتوان از شیخ ابوسعیدابی الخیر و شیخ ابوالفضل سرخسی نام برد و عطارنیشابوری در تذکره الاولیا از وی یاد کرده است.
از ابوسعید در سرخس پرسیدند: ظریف کیست؟ شیخ گفت: در شهر شما لقمان.
در روح الارواح سمعانی آمده: آوردهاند که لقمان سرخسی را وقتی موی بر سر دراز گشته بود،
بر خاطرش گذشت که کاشکی درمی بودی که به گرمابه شدمی و موی باز کردمی. هنوزش این آواز به خاطر نیامده بود که جمله صحرا زر دید. لقمان دیده فرا کرد و با خود گفت:
گر من سخنی بگفتم اندر مستی
اشتر به قطار ما چرا دربستی
دالاهو / کجا رو