در این مطلب از سایت جدولیاب شما شاهد خلاصه داستان قسمت ۲ سریال ترکی نشاط زندگی می باشید همراه ما باشید. سریال نشاط زندگی (شادی زندگی من)، داستانی زنانه است که به موضوعاتی مانند خانواده، عشق، و تلاش برای رسیدن به اهداف می‌پردازد. این سریال ترکیه ای با نگاهی مدرن به مفاهیم سنتی، توانسته است مخاطبان زیادی را جذب کند. سریال نشاط زندگی از تاریخ ۲ بهمن ماه ۱۴۰۲، روزهای زوج ساعت ۲۰:۰۰ و تکرار آن روز بعد ساعات ۱۲:۰۰، ۱۷:۰۰ از شبکه جم تی‌وی پخش می‌شود. بازیگران این سریال عبارتنداز؛ شبنم بوزوکلو در نقش نشه شنبکال، تولگا تکین در نقش مصطفی شنبکال، متین کوشکون در نقش مهمت شنبکال، اوغور دمیریهلوان در صالحا شنبکال، ارس شنول در نقش سردار شنبکال، گیزم کالا در نقش آیلین اوزای، ازگی تومبول در نقش تورکان شنبکال، سوریا گوزل در نقش سودا کورماز، نیسان دوکمچی در نقش زینب شنبکال، گفت اژه ییلدیزیم در نقش امره شنبکال و…
خلاصه داستان قسمت ۲ سریال ترکی نشاط زندگی
مصطفی میره دم در خونه و به نشه میگه بپوش میریم بیرون نشه خوشحال میشه و همان موقع مادرش بهش زنگ میزنه که نشه میگه الان نمیتونم حرف بزنم میدونی چرا؟ مصطفی اومده میخواد منو ببره شام بیرون دیدی میگفتی اصلا از این کارها بلد نیست خیلیم بلده و تلفنو قطع میکنه که مادرش پشت تلفن با ترس میگه وای مصطفی حتما داره خیانت میکنه وگرنه بعد از ۱۷ سال چرا باید یهو تغییر کنه؟ نشه از مصطفی میپرسه کجا میریم؟ او میگه یه جا که احساس راحتی کنی نشه میگه نکنه سینما میریم؟ سپس بعد از کمی دور زدن جلوی در خونه دوباره می ایستد که نشه جا میخوره و مصطفی میگه سورپرایز! گفتم شامو با مامانم اینا بخوریم و ماجرای سردار که قراره با آیلین بیادو میگه که نشه با خودش میگه آره دیگه نظر منم که اصلا مهم نیست خودت بریدی و دوختی! آنها به داخل میرن و شروع میکنن به آماده کردن تدارکات. سردار و آیلین وقتی پشت در خانه میرسن سردار بع آیلین میگه که اون فکر میکنن تو دکتری آیلین عصبانی میشه واسه این دروغ و میخواد باهاش دعوا کنه که سردار سریع زنگ میرنه و درو مادرش باز میکنه.
تمام اهالی خانه با او به خوبی رفتار میکنن و همشون حسابی ازش خوششون اومده سپس او را تحویل میگیرن و حواسشون بهش هست از طرفی همه ی کارهارو مادر مصطفی میندازه گردن نشه تا اون انجام بده نشه عصبی و کلافه میشه و بعد از رفتنشون با خودش غر میزنه و میگه آره نشه هست، خدمتکار خانوادگی‌تون! آیلین به اونجا میاد و به بهانه قهوه درست کردن باهاش حرف میزنه و میگه چرا انصراف داده؟ سپس بهش میگه بخشنامه عفو انصرافی ها اومده نشه خوشحال میشه. شب وقتی به خونه شون میرن آلبوم عکساشو نگاه میکنه و عکس دوران دانشجوییشو برمیداره و رو در یخچال میزنه. فردای آن روز با مادرش تو کافه قرار گذاشته و بهش میگه که تصمیم گرفتم دانشگاهمو دوباره شروع کنم مادرش تشویقش میکنه و خوشحال میشه. نشه به مصطفی زنگ میزنه و میگه باید ببینمت و درباره موضوعی باهات حرف بزنم. آیلین به اصرار سردار باهم به مغازه پدرش میرن تا یه فاکتور بده و برن از اونجا که پدر سردار میگه بریم یه جای بخوریم و عروس دخترمو به همه نشون بدم سپس وسط بازار میگه بیاین عروس دخترم اومده! همگی از مغازه هاشون و جاهای مختلف دورشونو میگردن و هرکدوم درد و مرضی که دارنو بهش میگن که چیکار کنن آیلین شوکه شده…
