در این مطلب از بخش فرهنگ و هنر در سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۲۷ سریال ترکی یاقوت کبود را برایتان قرار داده ایم با ما همراه باشید. سریال ترکی یاقوت کبود (Safir) با بازی ایلهان شن و اوزگه یاعیز جدیدترین سریال شبکه ATV ترکیه است. سمیح باعجی کارگردانی این سریال را برعهده دارد. این سریال ترکی از سریال‌های جدید ۲۰۲۳ در ژانر عاشقانه و خانوادگی است. سمیه باغچی کارگردانی سریال را بر عهده دارد. این سریال به داستان ناپدید شدن خانواده گولسوی در جاده‌های خطرناک پر از آزمون‌های شور، اشتیاق، انتقام و قلدری می‌پردازد که یک شبه تغییر می‌کند.ایهان شن، اوزگه یاعیز، بوراک برکای آک‌گول، ایپک توزجواوغلو و… از بازیگران سریال یاقوت کبود هستند. آتش گولسوی با بازی ایلهان، فرایه ییلماز با بازی اوزگه، یامان گولسوی با بازی بوراک نیز کاراکترهای اصلی سریال می‌باشند.
قسمت ۲۷ سریال ترکی یاقوت کبود
اوکان از دور خونه وورال را زیر نظر گرفته که میبینه جمیله به اونجا اومده و میره که جلوشو بگیره اما جمیله زنگو زده بود که همدست وورال میاد و میگه آقا وورال نیستن سپس با اسلحه تهدیدشون میکنه که سوار ماشین بشن سپس سه تایی سوار یه ماشین میشن و راه میوفتن. تو ماشین به سرپ زنگ میزنه و میگه گیرشون انداختم لازم نیست بریم سراغشون خودشون اومدن سرپ عکسی از آلینا که باهاش رفته خرید کفش میگیره و واسش میفرسته که او به جمیله نشون میده و میگه اگه کاری کنی نتیجه اشتباهتو دخترت میبینه جمیله گریه میکنه. یامان به هوش اومده و گلفم پیششه و بهش میگه که عروسی هم بهم خورد و ازدواج نکردن چون موقع عقد خبر تصادف تورو شنیدن و اومدیم اینجا یامان خوشحال میشه سپس بعد از رفتن گلفم به اوکان زنگ میرنه که بشیر بهش میگه جواب بده عادی باش چیزی نفهمه! او وقتی میبینه یامان پشت خطه خوشحال میشه که یامان ازش میخواد به اتاق آتش و تو کشو نامه ای که گذاشته واسش را برداره و بدون خوندن بندازه دور اوکان قبول میکنه.
فرایه و خانواده اش با آتش و عمر به شهرداری رفتن. اونجا مراسم عقد شروع میشه و فرایه حسابی سردرگمه و نمیدونه اصلا چرا داره اینکارو میکنه کارش درسته یا نه! سپس باهم عقد میکنن که هازال بغل و آرومش میکنه و میگه گریه نکنیا! میادا! سپس بعد از عقد هازال و آتش به رستوران رفتن و باهم غذا میخورن که آتش میگه چرا انقدر ناراحتی؟ ازت میخوام به کلیت این ماجرا نگاه کنی تو و پدرت و بچه تو شکمت واسم باارزشین وگرنه برام مهم نبود! فرایه سعی میکنه خودشو جمع و جور کنه. سرپ به سوله متروکه میره و به بشیر میگه جمیله را برسون خونه اش من با اوکان کار دارم. سپس به اوکان میگه که اگه باهاش همکاری کنه تا وورال را از میان ببرن مشکلات هم حل میشن اوکان قبول میکنه و میگه واسه خوشبختی داداشم هرکاری میکنم. آتش فرایه را به خانه میفرسته و کلیدو میده و میگه تو برو تو دیگه اینجا خونه تو هم هست من میرم و سریع میام. گلفم به آتش زنگ میزنه و میگه که چرا جواب نمیدادی تلفنتو؟ او میگه که امروز عقد کردیم سرمون شلوغ بود گلفم و یامان شوکه میشن و بهم میریزن.
فرایه به داخل میره و بعد از کمی گوش دادن به حرف های بی سر و ته آلینا بدون اعتنا کردن بهش به اتاق آتش میره که آتش به اونجا میره و بسته ای را بهش میده و میگه برای یه زندگی جدید شاید به انرژی و حال خوب احتیاج داشته باشی فرایه تشکر میکنه و آتش میره به یامان سر بزنه که جلوی عمارت نگهبان شرکت بهش زنگ میزنه و میگه بهتره بیاین اینجا که همان موقع یه نفر با چوب میزنه تو سرش آتش سریعا به اونجا میره. یه نفر تو شرکت در حال قطع کردن برقا هست که یه نفر از پشت سر رو سرش اسلحه میزاره. فرایه با باز کردن جعبه میبینه پر از لباس های بچه گانه ست او ذوق میکنه و دو سه تیکه را برمیداره و میگه اینا پیش خودم باشه و میخواد بزاره تو کشو که نامه ای را اونجا میبینه که روش نوشته برای برادرم او دست خط یامان را میشناسه و نامه را تو تراس میخونه و میفهمه که ماجرا چی بوده و از درماندگی و ناراحتی گریه میکنه….
