در این مطلب از سایت جدولیاب شما شاهد خلاصه داستان قسمت ۱۶ سریال ترکی نشاط زندگی می باشید همراه ما باشید. سریال نشاط زندگی (شادی زندگی من)، داستانی زنانه است که به موضوعاتی مانند خانواده، عشق، و تلاش برای رسیدن به اهداف می‌پردازد. این سریال ترکیه ای با نگاهی مدرن به مفاهیم سنتی، توانسته است مخاطبان زیادی را جذب کند. سریال نشاط زندگی از تاریخ ۲ بهمن ماه ۱۴۰۲، روزهای زوج ساعت ۲۰:۰۰ و تکرار آن روز بعد ساعات ۱۲:۰۰، ۱۷:۰۰ از شبکه جم تی‌وی پخش می‌شود. بازیگران این سریال عبارتنداز؛ شبنم بوزوکلو در نقش نشه شنبکال، تولگا تکین در نقش مصطفی شنبکال، متین کوشکون در نقش مهمت شنبکال، اوغور دمیریهلوان در صالحا شنبکال، ارس شنول در نقش سردار شنبکال، گیزم کالا در نقش آیلین اوزای، ازگی تومبول در نقش تورکان شنبکال، سوریا گوزل در نقش سودا کورماز، نیسان دوکمچی در نقش زینب شنبکال، گفت اژه ییلدیزیم در نقش امره شنبکال و…
قسمت ۱۶ سریال ترکی نشاط زندگی
زلوف میگه من کارامو کردم دیگه میرم سپس مهمت بعد از رفتنش به نشه میگه که چیکار کنه تا دل صالحه را بدست بیارم نشه همون روشیو بهش میگه که به سردار گفته بود و ازش میخواد بره روغن زیتون بخره. مهمت میره روغن زیتون بهش میده اما واکنش خوبی از صالحه نمیبینه سپس دوباره به نشه زنگ میزنه و میگه جواب نداد نشه میگه حالا برو پنیر بگیر. مهمت میره پنیر میخره و میبره خونه و به صالحه میده که بازم ری اکشن جذابی ازش نمیبینه و به نشه دوباره زنگ میزنه که او میگه حالا برو یه دسته گل بگیر و ازش معذرت خواهی کن و دلشو بدست بیار مهمت همین کارو میکنه و صالحه لبخند میزنه و ازش میخواد بشینه تا باهم چای بخورن مهمت خوشحال میشه.
سر میز همگی جمع هستن که نشه میاد و میبینه همه سرشون تو گوشیه سپس گلگی میکنه و میگه اصلا یه مسابقه میزاریم یه روز استفاده از گوشی ممنوع همگی غر میزنن که نمیشه همه کارها با گوشیه! نشه میگه یه روز استفاده نکنین چیزی نمیشه اصلا یه کاری میکنیم هرکی دیرتر سراغ گوشیش بره اون برنده ست امره میپرسه جایزه اش چیه؟ تورکان میگه میخوای چی باشه؟ امره میگه بلیط رفت و برگشت به سئول و هزینه های اونجا زینب میگه اگه اینجوریه میخوام کل کمدمو نو کنم همه ی لباسامو بریزم دور جدید بخرم تورکان قبول میکنه که نشه خوشحال میشه که تونسته عملی کنه. شب کم کم شروع میشه مسابقه و خانواده نشه باهمدیگه پانتومیم بازی میکنن از طرفی خانواده مهمت در حال رادیو گوش دادن و آهنگ گوش دادن هستن و باهم شروع میکنن به رقصیدن و وقت گذاشتن واسه هم. فردای آن روز نشه با مادرش نشسته که سودا زنگ میزنه و میگه بره سر کارش تو بیمارستان روشا بهش میگه میدونی سودا خیلی از تو سر تره تو همه چیز ولی یه چیزی داری که اون نداره اونم شوهره اگه کسیو پیدا کنی که سودا هم ازش خوشش بیاد و باهم باشن اون دیگه دست از سر تو برمیداره…
