بدترین و کابوس وارترین تنبیهات و مجازات های دوران ایران باستان [قسمت دوم]

بدترین و کابوس وارترین تنبیهات و مجازات های دوران ایران باستان [قسمت دوم]


منبع: روزیاتو

248

1398/7/11

00:39


امپراطوری ایران باستان در واقع یک سری امپراطوری بود که توسط سلسله های پادشاهی مختلف برای بیش از دو هزار و پانصد سال بر بخش های بزرگی از جهان حکومت می کرد، امپراطوری که ۶۰۰ سال پیش از میلاد مسیح آغاز شده بود. این امپراطوری که در طول قرن ها توسط ۵ خاندان کنترل می شد با خاندان هخامنشی و کوروش بزرگ شروع شد، پادشاهی که سرزمین های باستانی بابل، لیدیا و ماد را تصرف کرد و بدین ترتیب در اوج دوران خود بر اکثریت بخش های خاورمیانه باستان حکومت می کرد. این اولین امپراطوری ایرانی بود که تا زمان حمله اسکندر پابرجا باقی ماند.

ایران باستان نیز مانند بسیاری از تمدن های دیگر روش های خاص خود برای اجرای عدالت و مجازات مجرمان را داشت که در ادامه به تعدادی از دردناک ترین آن ها اشاره خواهیم کرد.

پایتخت اصلی امپراطوری ایران باستان شهر پرسپولیس بوده و قوانین آن توسط دولت های محلی اعمال می شد. هرودوت می گوید که بزرگ ترین گناه از دیدگاه ایرانیان باستان دروغگویی بوده و به عنوان بدترین گناه و جرم، مجازات آن مرگ بوده است. البته دروغگویی تنها یکی از گناهان بزرگ آن زمان بود که مجازات آن مرگی بسیار طولانی و دردناک بود که ممکن بود روزها به طول بینجامد. ایران باستان نیز مانند بسیاری از تمدن های دیگر روش های خاص خود برای اجرای عدالت و مجازات مجرمان را داشت که در ادامه به تعدادی از دردناک ترین آن ها اشاره خواهیم کرد.

۵- زنجیر کردن جنازه افراد به دروازه ها

ایران باستان نیز مانند بسیاری از تمدن های دیگر روش های خاص خود برای اجرای عدالت و مجازات مجرمان را داشت که در ادامه به تعدادی از دردناک ترین آن ها اشاره خواهیم کرد.

در ایران باستان نیز مانند بسیاری از کشورهای مجاور، شکنجه شورشیان از طریق بریدن بینی و گوش هایشان معمول بود. در آن دوران ترسناک ترین و دردناک ترین مجازات همیشه اعدام نبود. گاهی اوقات فرد خاطی را زنده نگه می داشتند که گاهی حتی از مرگ نیز بدتر بود. وقتی برخی علیه شاه داریوش شورش کردند، او کاری کرد که مطمئن شود دیگر کسانی که فکر خیانت و شورش را در سر می پروراندند بدانند که چه چیزی در انتظار آنان است. او رهبران شورشیان را جمع کرده و پس از بریدن گوش، بینی و زبان آن ها و یکی از چشم های آنان را نیز درآورد. اما هنوز هم برای کشتن آن ها زود بود. او این افراد را با زنجیر به دروازه های شهر می بست تا هر کسی که وارد شهر شده یا از آن خارج می شد بدن های مثله شده آن ها را ببیند. در این میان سر معاونان این افراد نیز بریده شده و بر فراز قلعه اصلی شهر آویزان می شدند. این جنازه ها و سرهای مثله شده هفته ها همانجا باقی می مانده و مردم به آن ها بی احترامی می کردند. افرادی که هنوز زنده بودند نیز مورد ضرب و شتم و تمسخر قرار می گرفتند. در نهایت این افراد همانجا می مردند.

۴- تبدیل قتل عام به یک عید سالانه

ایران باستان نیز مانند بسیاری از تمدن های دیگر روش های خاص خود برای اجرای عدالت و مجازات مجرمان را داشت که در ادامه به تعدادی از دردناک ترین آن ها اشاره خواهیم کرد.

در ایران باستان، روحانیون زرتشتی را مغ می نامیدند که رهبران مذهبی جامعه به شمار می آمدند. بعد از این که یکی از این مغ ها بیش از حد جاه طلب شد، دنیا برای دیگر مغ ها نیز جهنم گشت. یک مغ به نام سمردیس (بردیا) مردم را گول زده و خود را پسر کوروش بزرگ نامیده و بدین ترتیب بود که اعلام کرد پادشاه ایران است. جالب این که وی پادشاه خوبی بود و مردم نیز دوستش داشتند. او قوانین مالیاتی را تدوین کرد که زندگی را برای مردم آسان تر ساخته و قوانین سختگیرانه  نظامی را نیز اصلاح نمود اما او غاصب تاج و تخت بوده و باید کشته می شد. وقتی که مردم متوجه ماجرا شدند تنها با قتل بردیا راضی نشدند و هر مغی که می یافتند را به قتل می رساندند. وقتی که کشتار مغ ها به پایان رسید، مردم تصمیم گرفتند به مناسبت بزرگداشت آن یک عید سالانه اعلام نمایند. بدین ترتیب ایرانیان باستان هر ساله یک بار جشنی به نام جشن کشتار مغ ها داشتند که در خیابان ها راه افتاده و در صورت یافتن مغ ها آن ها را به قتل می رساندند. البته در صحت این داستان ابهاماتی وجود دارد و بردیا را پسر واقعی کوروش می دانند که در نتیجه توطئه داریوش کشته شد.

۳- زنده زنده خورده شدن توسط حشرات

ایران باستان نیز مانند بسیاری از تمدن های دیگر روش های خاص خود برای اجرای عدالت و مجازات مجرمان را داشت که در ادامه به تعدادی از دردناک ترین آن ها اشاره خواهیم کرد.

این نوع مجازات که در طراحی آن نبوغ و البته بیرحمی فوق العاده ای به کار گرفته شده برای افرادی به کار می رفت که پادشاه به شدت از آن ها متنفر بود. مرد خاطی را لخت کرده و داخل تنه تو خالی یک درخت یا دو قایق قرار می دادند در حالی که سر، دست ها و پاهای او بیرون و در معرض آفتاب قرار داشت. سپس او را وادار به خوردن مقادیر زیادی شیر و عسل می کردند تا جایی که به شدت اسهال می گرفت و بدین ترتیب در درون مدفوع و ادرار خود غرق می شد. همچنین اعضای بدن او که در معرض آفتاب و خارج از تنه درخت یا قایق ها قرار داشت نیز به عسل آغشته می شد تا حشرات موذی را به خود جذب نماید.

ایران باستان نیز مانند بسیاری از تمدن های دیگر روش های خاص خود برای اجرای عدالت و مجازات مجرمان را داشت که در ادامه به تعدادی از دردناک ترین آن ها اشاره خواهیم کرد.

بدین ترتیب سوسک ها به اعضای بدن او جلب شده و رفته رفته و زنده زنده او را می خوردند در حالی که زنبورها نیز مدام بدن او را نیش می زدند به طوری که فرد التماس می کرد به زندگی اش پایان دهند. با این وجود به طور مداوم به او غذا داده می شد تا بدین ترتیب تا سرحد ممکن زنده مانده و زجر بکشد. بعد از چند روز فرد مشاعرش را از دست می داد اما هنوز زنده بود. ممکن بود هفته ها طول بکشد تا بدن فرد خاطی از کار افتاده و به رنج هولناک او پایان داده شود. اولین باری که از این روش در ایران باستان استفاده شد، ۱۷ روز طول کشید تا قربانی جان داد.

۲- مرگ سه گانه

ایران باستان نیز مانند بسیاری از تمدن های دیگر روش های خاص خود برای اجرای عدالت و مجازات مجرمان را داشت که در ادامه به تعدادی از دردناک ترین آن ها اشاره خواهیم کرد.

به باور ایرانیان باستان برخی از افراد استحقاق بیش از یک مرگ را داشتند. اگر جرم آن ها به اندازه کافی بد می بود، اجرای عدالت تنها با یک بار کشتن وی ممکن نبود. بدین ترتیب تا قبل از اینکه نفسشان قطع شود سه مرگ را تجربه می کردند. در واقع افرادی که بدین روش مجازات می شدند نمی مردند بلکه رنج و درد شبیه مرگ را سه بار تجربه می کردند. وقتی که یک خدمتکاران اخته باعث رنجش همسر کوروش بزرگ شد، او ابتدا چشم های خدمتکارش را از حدقه بیرون کشید. پس از این که زخم چشم هایش خوب شد زنده زنده پوست او را کنده و بعد از مدتی پرستاری از زخم هایش او را به دار آویخت.

اما این تنها باری نبود که این اتفاق در ایران باستان رخ داد. وقتی که یکی از سربازان خودی سعی کرد در جنگ کوروش را به قتل برساند تنها باعث زخمی شدن وی شد و شاه دستور اعدام وی را صادر کرد. مادر پادشاه اما مانع اعدام شدن وی شده و از پادشاه خواست مجازات این سرباز را به وی واگذار نماید. او ابتدا به مدت ۱۰ روز دست ها و پاهای این سرباز را با طناب به قرقره هایی بسته و در جهات مختلفی می کشید. در ادامه چشم های او را از حد درآورده و در ادامه با ریختن سرب مذاب در گوش هایش به زندگی او پایان داد.

۱- وادار کردن افراد به خوردن فرزندانشان

ایران باستان نیز مانند بسیاری از تمدن های دیگر روش های خاص خود برای اجرای عدالت و مجازات مجرمان را داشت که در ادامه به تعدادی از دردناک ترین آن ها اشاره خواهیم کرد.

یک ژنرال مادی به نام هارپاگوس بدترین مجازاتی که برای یک خلاف ساده وجود دارد را در ایران باستان متحمل شد. پادشاه ماد در آن دوران ایشتوویگو نام داشت و در خواب دیده بود که نوه اش به حکومت او پایان خواهد داد از این رو به هارپاگوس دستور داد که نوه او را به جنگل برده و به حال خود رها کند تا بمیرد. به جای این کار، هارپاگوس این نوزاد را به چوپانی داد که مانند فرزند خود از او مراقبت کرد. ده سال طول کشید تا ایشتوویگو متوجه شود که هارپاگوش از فرمان او سرپیچی کرده است و از این ماجرا به شدت خشمگین شد. او گلوی پسر هارپاگوس را بریده، او را تکه تکه کرده، آن را کباب کرده و در یک ضیافت شاما برای هارپاگوس سرو کرد. در ابتدا هارپاگوس نمی دانست که پسرش مرده و دارد گوشت او را می خورد.

سپس ایشتوویگو از دستیاران خود خواست که سر بریده شده پسر او را روی میز و در مقابل او قرار دهند و از هارپاگوس پرسید: «آیا می دانی گوشت چه حیوانی را خورده ای؟». هارپاگوس می دانست که در صورت تلاش برای انتقام چه سرنوشتی در انتظارش خواهد بود. وی حتی جرأت گریه کردن در مقابل پادشاهی که فرزندش را کشته و از آن برایش کباب درست کرده بود را نداشت. هارپاگوس در جواب گفت: «بله می دانم، و هر کاری که پادشاه انجام دهد خوشایند است». او غذای خود را که در واقع گوشت فرزندش بود تمام کرده و از شاه خواست که باقی آن را با خود به خانه ببرد. سپس باقیمانده جنازه پدرش را با خود به خانه برده و دفن کرد.

بیشتر بخوانید: ۱۰ مورد از دردناک ترین و بیرحمانه ترین روش های اعدام در طول تاریخ [قسمت اول]

مطالب مشابه


نظرات


تصویری


ویدئو