حافظ به جان خواجه و حق قدیم و عهد درست

منبع: نمکستان

131

1398/10/1

07:46


اشعار حافظ به جان خواجه و حق قدیم و عهد درست به جان خواجه و حق قدیم و عهد درست که مونس دم صبحم دعای دولت توست سرشک من که ز طوفان نوح دست برد ز لوح سینه نیارست نقش مهر تو شست بکن معامله‌ای وین دل شکسته بخر که با شکستگی ارزد به صد […]

اشعار حافظ به جان خواجه و حق قدیم و عهد درست

اشعار حافظ به جان خواجه و حق قدیم و عهد درست , تفسیر و معنی به جان خواجه و حق قدیم و عهد درست

به جان خواجه و حق قدیم و عهد درست

که مونس دم صبحم دعای دولت توست

سرشک من که ز طوفان نوح دست برد

ز لوح سینه نیارست نقش مهر تو شست

بکن معامله‌ای وین دل شکسته بخر

که با شکستگی ارزد به صد هزار درست

زبان مور به آصف دراز گشت و رواست

که خواجه خاتم جم یاوه کرد و بازنجست

دلا طمع مبر از لطف بی‌نهایت دوست

چو لاف عشق زدی سر بباز چابک و چست

به صدق کوش که خورشید زاید از نفست

که از دروغ سیه روی گشت صبح نخست

شدم ز دست تو شیدای کوه و دشت و هنوز

نمی‌کنی به ترحم نطاق سلسله سست

مرنج حافظ و از دلبران حفاظ مجوی

گناه باغ چه باشد چو این گیاه نرست

حافظ به جان خواجه و حق قدیم و عهد درست

مطالب مشابه


نظرات


تصویری


ویدئو