«تلفن همراه مرد زنگ می‌زند، مرد گوشی را برمی‌دارد و به اتاق دیگری می‌رود، پس از چند دقیقه برمی‌گردد. زن: «کی بود؟»، مرد: «صمدی، یکی از بچه‌های اداره بود» اما او دروغ می‌گفت؛ پشت خط خانم زمانی، منشی مدیرکل بود.»


ما دروغ می‌گوییم تا لازم نباشد توضیح دهیم .  ما دروغ می‌گوییم تا همه چیز به خیر و خوشی بگذرد، ما دروغ می‌گوییم تا فضای خانه از بحث و بگو ومگو در امان بماند و بالاخره ما دروغ می‌گوییم چون طرف مقابل ما طاقت شنیدن حرف راست و صادقانه را از ما ندارد. آیا می‌شود گفت: ما مسوول دروغگویی خود نیستیم و بناچار خلاف واقع حرف می‌زنیم؟

از طرفی می‌دانیم دروغ گناه بزرگی است و دروغ‌های ما همیشه مصلحتی است،‌ مصلحتی برای حفظ روابط‌مان با همسر و فرزندان و دور نگهداشتن خانه و خانواده از جر و بحث و...

با تمام این توجیهات، ما گاه در اموری دروغ می‌گوییم که در صورت راستگویی هیچ خطری ما را تهدید نمی‌کند و تنها به خاطر عادت و از سر خود بازکردن برای توضیح بیشتر به همسر و فرزندمان دروغ می‌گوییم. «وقتی مرد از پشت خط می‌پرسد چرا گوشی را دیر برداشتی» زن براحتی می‌گوید؛ حمام بودم صدای زنگ را نشنیدم،‌ در حالی که در آشپزخانه مشغول خوردن میوه بود!»

یا وقتی زن با دیدن خراش ‌نیمه عمیقی روی اتومبیل از مرد می‌پرسد، تصادف کردی؟ مرد شانه بالا می‌اندازد که ماشین کنار خیابان پارک بود ، من هم در آنجا نبودم، کسی روی ماشین خط کشیده که البته او دروغ می‌گفت، ماشین به در پارکینگ خورده بود.

بیشتر افراد دست‌کم روزی یک‌بار به همسرشان دروغ می‌گویند، آن هم برای مسائلی که در صورت راستگویی هیچ خطری تهدیدشان نمی‌کند، چون به گفتن دروغ عادت کرده‌اند ، اما این عادت براحتی روابط زناشویی را تحت تاثیر قرار می‌دهند.

ش. الف، کارمند بانک و 37 ساله است. 2 فرزند 10 و 3 ساله دارد و در مورد این که چقدر به همسرش دروغ می‌گوید، توضیح می‌دهد: « باید بگویم خیلی دروغ می‌گویم، چون حوصله توضیح دادن در مورد هر چیزی را ندارم. مثلا وقتی هر ماه به پدرم کمک مالی می‌کنم، به خاطر حفظ آبروی پدرم، دوست دارم همسرم چیزی نداند.»

او می‌گوید: «من مطمئن هستم همسرم هم گاهی به من دروغ می‌گوید، البته من ناراحت می‌شوم ولی در مورد خودم فکر می‌کنم نباید به همسر همه چیز را راست و صادقانه گفت چون حریم‌ها فرو می‌ریزد.»

از نظر او حریم، امور کاملا شخصی زوج‌هاست که نیازی به دخالت طرف مقابل نیست و چون معمولا زنان و مردان دوست دارند از کار و حریم شخصی هم سر در بیاورند، چاره‌ای جز دروغ نیست.

دروغگویی این روزها به وسیله‌ای برای تنظیم روابط اجتماعی و خانوادگی تبدیل شده و همین مساله از کودکان ما دروغگوهای حرفه‌ای می‌سازد.

کوروش ابطحی ـ فروشنده لباس ـ بشدت با دروغ مخالف است، اما در توضیح بیشتر تایید می‌کند که گاهی از روی عادت به اعضای خانواده‌اش دروغ می‌گوید، «خیلی‌وقت‌ها که همسرم در محل کار به همراهم زنگ می‌زند، چون با دوستان و همکاران مشغول صحبت هستم، جواب نمی‌دهم، بعد می‌گویم که صدای زنگ را نشنیدم، یا وقتی برای خرید می‌رویم، چون می‌دانم که همسرم دست خالی به خرید نمی‌آید، می‌گویم پول کافی همراهم نیست تا او دست به کیف شود.»

دروغگویی این روزها به وسیله‌ای برای تنظیم روابط اجتماعی و خانوادگی تبدیل شده و همین مساله از کودکان ما دروغگوهای حرفه‌ای می‌سازد.

چرا دروغ...؟

خیلی وقت‌ها برای اثبات اعتماد به نفس و خودباوری دروغ می‌گوییم. دروغ می‌تواند نظر طرف مقابل را به ما جلب کند، مثل این که پدر خانواده در جوانی خود لاف می‌زند که به باشگاه بدنسازی می‌رفته و بدن ورزیده‌ای داشته است.

همان‌طور که گفته شد، برخی اوقات هم عامل دروغ جلوگیری از واکنش‌‌های عصبی و غیرمنتظره همسر ماست. گاهی تصور می‌کنیم دروغ گفتن بهتر از تحمل واکنش غیرمنطقی همسرمان است. دروغ گفتن گاهی می‌تواند راه سرزنش و زخم زبان او را ببندد.

از نگاه بعضی همسران، دروغ زمینه ایجاد پنهانکاری است، آنها به دلایل شخصی که اغلب به زبان نمی‌آورند، ترجیح می‌دهند برخی مسائل را از همسرشان مخفی نگاه دارند. عاطفه کمیجانی در این‌باره می‌گوید: «در ابتدای ازدواج همه چیز و همه اتفاقات را برای شوهرم تعریف می‌کردم، وقتی به دانشگاه می‌رفتم، وقتی به خرید یا خانه مادر و خواهرم می‌رفتم، تمام آنچه برایم پیش می‌آمده برایش تعریف می‌کردم، اما او سر هر قضیه‌ای به من گیر می‌داد، چرا به آن مغازه رفتی؟ چرا با فلان کس صحبت کردی؟ چرا دیر آمدی؟ و ... به همین خاطر تصمیم گرفتم بخشی از اتفاقات را از او پنهان کنم تا اعصاب و روان سالم‌تری داشته باشم و او را هم کمتر عذاب بدهم.»

گاهی هم دروغ می‌گوییم چون می‌خواهیم ترحم کنیم، نوعدوستی و علاقه به همسر و فرزندان منجر می‌شود دروغ بگوییم، اما معلوم نیست چرا بتدریج چنان به دروغگویی عادت می‌کنیم که می‌دانیم آنها از عمل ما آزرده‌خاطر نمی‌شوند.

دروغ گفتن هرچند ‌ ساده به همسر و فرزندان تابع عوامل متعددی است، اما اگر تبدیل به عادت شود، ترک آن بسیار دشوار است و به طور قطع تبعاتی خواهد داشت که اولین آن از بین‌رفتن حس اعتماد متقابل بین همسران است.

دروغ‌، آفت اعتماد و حسن‌نیت

دروغ گفتن هرچند ‌ساده به همسر و فرزندان تابع عوامل متعددی است، اما اگر تبدیل به عادت شود، ترک آن بسیار دشوار است و به طور قطع تبعاتی خواهد داشت که اولین آن از بین‌رفتن حس اعتماد متقابل بین همسران است.

مریم طیبی، کارشناس ارشد مشاوره در این باره تجربیاتی دارد که می‌گوید: خیلی از زوج‌ها همدیگر را وادار به دروغگویی می‌کنند، متاسفانه برخی از ما ظرفیت شنیدن حرف راست و درست را نداریم و با شنیدن آن، بلوا به پا می‌کنیم . مثلا چندی پیش، خانمی با اتومبیل همسرش تصادف می‌کند و به خاطر این که همسرش به او زخم‌زبان نزند، می‌گوید مقصر راننده ماشین دیگر بوده، اما وقتی مرد می‌فهمد که مقصر زن بوده، این اختلاف ساده ـ که شاید برای هر کسی اتفاق بیفتد ـ به درگیری لفظی و فیزیکی تبدیل می‌شود که کار آنان را به دادگاه می‌کشاند.

طیبی، دروغگویی زوجین را عاملی برای از سر بازکردن طرف مقابل تعریف می‌کند. به عقیده او، این عادت در مردان نمود بیشتری دارد. او توضیح می‌دهد: وقتی دو طرف از ابتدا به هم اعتماد نداشته باشند، با دروغ‌ سعی در تنظیم روابط بین خود دارند. در حالی که در بیشتر موارد باعث تشدید اختلافات می‌شود. به گفته این روان‌شناس، متاسفانه همه چیز از عادت به دروغ‌های بسیار ساده آغاز می‌شود. دروغ‌هایی مثل این که خواب بودم، در ترافیک ماندم، گم کردم، نمی‌دانستم، توجه نکردم و... تبدیل به گفتمان رایج بین افراد می‌شود و آنها از گفتن آنچه در ذهن دارند و واقعی است طفره می‌روند. بتدریج این طفره‌ها بین اعضای خانواده یعنی همسران شکافی می‌سازد که هر روز عمیق‌تر می‌شود.طیبی همچنین به تاثیر این دروغ‌ها در بین فرزندان خانواده‌ها هشدار می‌دهد و والدین را از تبدیل به عادت‌شدن آن‌ بین کودکان برحذر می‌دارد.

با دروغگویی همسرمان چه کنیم؟

«صداقت» جدای از شعار و ژست‌های رایج، شرط بقای یک خانواده است. اما در بسیاری موارد دروغ از یک امر بی‌اهمیت به بحرانی جدی تبدیل می‌شود که ریشه اعتماد و حسن‌نیت را بین همسران خشک می‌کند. در مواجهه با چنین وضعیتی معمولا روان‌شناسان یا مشاوران خانواده پیشنهاد می‌کنند که سوزنی به خود بزنیم و رفتار خود را مرور کنیم. در بسیاری موارد همسر ما به خاطر امنیت خاطر به ما جواب سر بالا می‌دهد، چون می‌داند به او سختگیری می‌کنیم.

اکبر نصیحت، مشاور تربیتی یک مدرسه در مقاله‌‌ای مهم‌ترین علت دروغگویی در فرزندان را عادت، ترس، الگوبرداری و پیش‌خوانی رفتار بزرگ‌ترها عنوان می‌کند و می‌نویسد: کودکان ما قادر به تشخیص بین دروغ مصلحتی و غیرمصلحتی نیستند و اصل دروغگویی را می‌آموزند.

او معتقد است: بسیاری از کودکان و نوجوانان پس از الگوبرداری از والدین براحتی رفتار آنان را می‌‌خوانند و چون پیش‌بینی می‌کنند پدر و مادر رفتار خشنی در برابر اشتباه آنان خواهند داشت،‌ به دروغگویی پناه می‌آورند، این در حالی است که به تدریج چنین روشی در درونشان به عادت تبدیل می‌شود و از این جهت نوعی اختلال رفتاری تلقی می‌شود. از نظر او، خانواده، مدرسه و گروه همسالان در ایجاد و خلق این عادت شانه به شانه هم حرکت می‌کنند. به هر حال بسیاری از ما به دروغگویی خو گرفته‌ایم. آنقدر که حتی ابراز عشق به همسرمان بوی دروغ می‌گیرد و مانند چوپان دروغگو حتی اگر راست هم بگوییم،‌ کسی به حرفمان اعتماد نمی‌کند.

بنابراین برای کاهش اثرات این عادت زشت بهتر است:

ـ از ترک دروغ‌های ریز و ساده شروع کنیم.

ـ در صورت بروز اشتباه همسر و فرزندانمان، موضع نرم‌تری بگیریم تا او وادار به دروغ نشود.

ـ بیشتر استدلال کنیم تا زخم زبان بزنیم.

ـ پای حرف راست‌مان بمانیم، حتی اگر به ضررمان باشد.

ـ تحمل‌مان را برای شنیدن حرف راست بالا ببریم تا طرف مقابل مجبور به دروغ نشود.

ـ و بالاخره این که بر سر هم غر نزنیم، بهانه‌جویی عامل گرایش به دروغ است.

بخش خانواده ایرانی تبیان


منبع : tebyan.net