منتقد سینما: «درخت گردو» میخکوبم کرد

منبع: برترین ها

105

1398/11/15

11:11


خسرو نقیبی؛ روزنامه نگار و منتقد سینما در یادداشتی درباره فیلم های جشنواره فجر 38 نوشت: جشنواره را نصف کردم. 14 فیلم از 28فیلم دیده شد و دوتای آنها روی صندلی میخکوبم کردند. سه‌تا فیلم‌های متوسط یا خوبی بودند (خروج، قصیده گاو سفید و تومان) و باقی غیرقابل تحمل.

روزنامه ایران: خسرو نقیبی؛ روزنامه نگار و منتقد سینما در یادداشتی درباره فیلم های جشنواره فجر 38 نوشت:  جشنواره را نصف کردم. 14 فیلم از 28فیلم دیده شد و دوتای آنها روی صندلی میخکوبم کردند. سه‌تا فیلم‌های متوسط یا خوبی بودند (خروج، قصیده گاو سفید و تومان) و باقی غیرقابل تحمل.

می‌خواهم از آن دو تجربه اول بنویسم. فیلم‌هایی که مرا با خودشان بردند. حداقل انتظاری که از یک «فیلم بزرگ» می‌رود؛ و جالب اینکه هر دو با اینکه جهان‌های متفاوتی دارند از یک الگو پیروی می‌کنند: برداشتن نقاب از صورت یک مرد و رسیدن به لایه‌های درونی او که سال‌ها کسی نتوانسته به آن نقبی بزند.

منتقد سینما: «درخت گردو» میخکوبم کرد

یک: «درخت گردو»ی محمدحسین مهدویان فیلم انتخاب‌هاست. انتخاب‌های او برای ماندن در یک گذشته موفق، یا ورود به یک حیطه تازه در داستان‌پردازی. انتخاب یک داستان دراماتیک کم‌حجم در تنه، افزودن عناصر و لحظات داستانی به واقعه مستند (مثلاً ببینید زاویه‌دید فیلمساز به لحظه فروریختن آخرین بمب را) و انتخاب بازیگرانی با پیشینه ذهنی برای تماشاگر را، که دائم به او نهیب می‌زنند‌ داری یک روایت داستانی از یک داستان واقعی را می‌بینی؛ و نه یک مستند را.

رویکردی کاملاً در تضاد با «آخرین روزهای زمستان» و «ایستاده در غبار» و حتی نخستین «ماجرای نیمروز» که برای مهدویان شهرت سال‌های نخست را به ارمغان آوردند؛ و البته، در ادامه «لاتاری» و «رد خون» که فیلمساز با حفظ ابزار بصری مستندگونه‌اش، درام را در آن پررنگ‌تر می‌کند و بازی گوشی‌های داستانی را. ویژگی مهدویان چه در آن مستندنماهای اولیه و چه در فیلم‌های متأخر همین تسلط بر مورد آخر است: درام.

او می‌داند کجا می‌تواند یقه مخاطب را بچسبد و کجا او را رها کند. متری برای نشاندن او پای داستانش دارد که در کم‌تر فیلمساز این سال‌ها مشابه آن را دیده‌ام. «درخت گردو» اوج این توان است. نتیجه به بهترین فیلم مهدویان ختم شده؟ شاید. آیا «درخت گردو» دراماتیک‌ترین فیلم اوست؟ قطعاً.

دو: تا جایی اواسط «آتابای» گیج می‌زنی که با چه فیلمی سروکار داری؟ چه داستانی را‌ داری دنبال می‌کنی؟ و آیا از این مرد سخت پیش‌برنده داستان باید نفرت داشته باشی یا عاشقش شوی؟ این یکی از معدود تجربه‌های سینمای قصه‌گوست که وقت نظاره پلات کلی‌اش، به فیلمنامه‌نویس حق می‌دهی که چیزی خیلی بیش از پرده اول را صرف پرداخت شخصیت محوری‌اش کند. آن‌قدر باید سختی و سنگی‌اش را باور کنی که وقتی نرم می‌شود، عذر می‌خواهد، عاشق می‌شود و می‌شکند، پابه‌پایش احساساتی شوی و یکی با مردی که در مدت کوتاهی دیگر آنی نیست که سال‌ها بوده. این جادوی درام است. جادوی شخصیت.

در این مسیر البته که کارگردانی نیکی کریمی، با نماهای بسیار باز نظاره‌گرش، با خلوت‌های دونفره‌ای که در قاب‌بندی برای زوج‌های حجازی‌فر-دولتشاهی و حجازی‌فر-عزتی‌ تدارک می‌بیند و مهم‌تر از همه با ساختن «اتمسفر» جهانی تجربه‌نشده، آشنایی‌زدا و داستانی برای تماشاگر، در تکوین آن جادویی که ازش حرف زدم، مؤثر و مغتنم است. «آتابای» نه‌تنها به‌طور قطع بهترین فیلم نیکی کریمی‌ است، که باید آن را از بهترین فیلم‌های یک دهه اخیر سینمای ایران دانست.

مطالب مشابه


نظرات


تصویری


ویدئو