خلاصه داستان قسمت ۱۴ سریال ترکی دختر سفیر

منبع: کولاک

140

1398/11/23

06:34


در این مطلب از سایت کولاک خلاصه داستان قسمت ۱۴ سریال ترکی دختر سفیر را مطالعه می فرمایید. شما عزیزان که به دنبال خلاصه داستان سریال های ترکی هستید حتما این سریال را دیده اید. اگر می خواهید با داستان این سریال بیشتر آشنا شوید با ما همراه باشید.

سریال ترکی دختر سفیر

خلاصه داستان قسمت ۱۴ سریال ترکی دختر سفیر

منکشه به کلیه محقرشان برمی گردد و به محض ورود به خانه آن دختر محجوب و آرام تبدیل به زن سلیطه و غیر قابل کنترل می شود. و فریاد می زند «قرار نبود دوباره به این جهنم برگردم! » و همه جا را به هم می ریزد، اما بعد عقد نامه اش را برمی دارد و خنده ی ترسناکی سر می دهد و می گوید: «اقسار سنجر دست من است! من زن عقدی او هستم. اگر بخواهم دنیا را برای ملک و تاره تبدیل به زندان خواهم کرد. »

ناره و سنجر از روی آدرسی که ملک داده سعی می کنند روی نقشه مکان احتمالی او را تخمین بزنند، کمی از خاطراتشان می گویند و کنار هم خوایشان می برد. سنجر که خیلی دلش می خواهد او را نوازش کند با دیدن حلقه در دست خود یادش می افتد که متاهل است و زود ناره را از خواب بیدار میکند. گیدیز به سنجر زنگ می زند و می گوید: «ما فهمیدیم که یکی از تاجر های بزرگ ترکیه در همان منطقه ای که ملک آدرس داده زندگی می کند. از طریق او به زودی چای سفیر را پیدا خواهیم کرد و من آدرس را برایت میفرستم. »
بنا به خواست آکین، سفیر به دخترش زنگ می زند و می گوید: «باید به بیمارستان بیایی و از آکین عذرخواهی کنی. من هم به محض این که شوهرت به ترکیه برگشته دخترت را پیش تو خواهم آورد. » سپس رو به آکین میگوید: حالا که همه چیز دارد روبراه می شود تو هم به بانک زنگ بزن و بدهی من را تسویه کن، » آگین انگشتری را از جیبش درمی آورد و می گوید: «وقتی ناره آمد و به من جواب مثبت داد آن موقع من هم به بانک زنگ خواهم زد. »

تاره به حال این که سنجر پشت در است برای باز کردن در می رود و با طلبکارهای پدرش روبرو می شود. آنها می گویند: پدرت در قمار یک میلیون یورو بدهی بالا آورده و باید تسویه کند. » تاره می گوید: «من جای پدرم رامیدانم و شما را پیش او خواهم برد. » ولی در فرصت مناسب از دست آنها فرار می کند و همسایه ها به کمکش می آیند. از آن طرف خالصه و رفیقه به دفتر گیدنز می روند و از او می خواهند به خانه منکشه برود و او را قبل از برگشتن سنجر به عمارت برگرداند. گیدیز ترجیح می دهد دخالت نکند. ولی با اصرار مادر و خالصه مجبور می شود به خانه مادر منکشه برود. منکشه به او می گوید: «تا سنجر خودش نیاید من به عمارت برنمی گردم.» در بین صحبت هایشان متکشه متوجه می شود که گیدیز چشمش دنبال ناره است. او به گیدنز هشدار می دهد که مواظب احساساتش باشد. گیدیز نگاهی به او می کند و می فهمد منکشه انطور که ظهرش نشان می دهد. ساده نیست سنجر پیش پاره می اید و می گوید: «آدرس محل نگه داری ملک را پیدا کرده ام. »

هردو با عجله به سوی آدرس مورد نظر می روند. آکین که در اداره پلیس جاسوس دارد بعد از دریافت پیغامی به سفیر چلبی می گوید: «تاره برای دیدن من نخواهد آمد. چون به من خبر داده اند که ناره و سنجر در حال رفتن پیش ملک هستند. سنجر می خواهد دخترش را از راه قاچاق به ترکیه برگرداند. » سفیر با عجله به محل نگه داری نوه اش برمی گرداند.

 

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی دختر سفیر

امتیاز کاربران: اولین نفری باشید که امتیاز می دهد!

مطالب مشابه


نظرات


تصویری


ویدئو