اسم پسر با س؛ فهرست کامل اسامه پسرانه با سین با ریشه و معنی

منبع: ستاره

359

1398/12/19

16:15


فهرست کامل نام‌ و اسم پسر با س (سین) به همراه معنی اسم و معرفی ریشه اسامی (فارسی، عربی، کردی، ترکی، عبری و ...).

اسم پسر با س

 

ستاره |‌ سرویس مادر و کودک - نامگذاری یکی از بزرگترین دغدغه پدران و مادران قبل از تولد فرزندشان است. راحت تلفظ شدن، با مفهوم و معنا بودن، هماهنگی با دیگر اسامی اعضای خانواده، سازگار با عرف جامعه و محل زندگی و... از جمله عوامل تاثیر گذار در انتخاب اسم پسر است. با توجه به این موضوع و علاقه والدین به انتخاب اسمی شایسته برای فرزندان، گلچینی از زیباترین اسامی پسرانه که با حرف س آغاز می‌شوند را جمع آوری کرده‌ایم.


آنچه در ادامه خواهید خواند؛ لیست اسم پسر با س بر اساس ریشه:


 

پیشنهاد ستاره

سام - سامان - سامی - سانیار - سپند - سپهر - سپهراد - سروش - سیاوش - سیامک - سینا - سهراب - سپنتا - سیوان - سیروان 


انتخاب اسم پسرانه با حروف الفبا

اسم پسر با س؛ فهرست کامل اسامه پسرانه با سین با ریشه و معنی

برای آشنایی با دیگر اسامی پسرانه زیبا با توجه به اینکه اسم مورد نظر شما با چه حرفی آغاز شود، می‌توانید از جدول زیر استفاده کنید.

 

اسم پسر با س با ریشه فارسی

ساتراپ

نگهبان و محافظ شهر

 

سارین

نام روستایی در نزدیکی رفسنجان

 

ساسان

یکی از نام ها و  اسم پسر اصیل ایرانی و منصوب به سر سلسله ساسانیان. به معنی تنها و گوشه نشین، درویش، نام چندتن از شخصیتهای شاهنامه

 

سالار

سردار سپاه، فرمانده لشکر؛ حاکم، والی، شاه، رهبر، قائد؛ دارای صفات ممتاز و برجسته در نوع خود.

 

سام

آتش، از شخصیتهای شاهنامه، نام پهلوان ایرانی پسر نریمان و پدر زال، در عبری سام به معنی 'اسم' است و آن نام فرزند ارشد نوح نبی (ع) می‌باشد

ساما

سام - سیاه - منسوب به سام

 

سامان

سرزمین، ناحیه، محل، مکان؛ ترتیب و روش چیزی یا کاری، ثروت، دارایی، قوت، توانایی؛ صبر، آرام و قرار

 

سامن

آواز، ترانه (با ریشه سانسکریت)

 

سامدیس

آتشگون، مانند سام

 

سامِر

افسانه گوینده، افسانه گویندگان.

 

سامه

عهد، پیمان؛ جای امن و امان، پناه، مأمن.

 

سامندر /samandar/

ماخوذ از سالامندرا یونانی، سمندر

 

سامی

عالی، بلند مرتبه، بلند؛ منسوب به سام پسر نوح نبی(ع)

 

سامیا

(اسم پسرانه و دخترانه) نام ماه یازدهم از سال ایرانیان در دوره‌ی هخامنشی.

 

سامیار

ثروتمند

 

سامیز

سنگی که با آن شمشیر تیز کنند

 

سامین

منسوب به سام

 

سانیار

دارای عزت و قدرت و کیفیت

 

سباک

از شخصیتهای شاهنامه، نام فرمانروای جهرم در زمان اردشیر پادشاه ساسانی

 

سبلان

رشته کوه آتشفشانی در شمال غربی ایران

 

سپنتاداد

داده و بخشیده مقدس، لقب اسفندیار

 

سپند

مقدس، اسپند دانه سیاه و خوشبویی که برای دفع چشم زخم در آتش می‌ریزند.

 

سپندان

نام نوعی گیاه، خردل

 

سپندیار

اسفندیار، شمع

 

سپهدار

فرمانده سپاه، سپهسالار؛ فرمانروا، پادشاه.

 

سپهر

آسمان؛ روزگار

 

سپهراد

جوانمرد سپاه و لشگر، شجاع و دلیر

 

سپهرار

اوج آسمان - جو، کره آتش با فلک نهم

 

سپهران

آسمان، فلک

 

سپهرداد

داده یا آفریده آسمان، نام داماد داریوش که در شجاعت ممتاز بود.

 

سپیدان

جمع سپیده، نام قلعه ای در فارس از بناهای تخت جمشید

 

سدرا

نام درختی در آسمان هفتم بهشت

 

سَدِنا

سدن + الف (اسم ساز)، خدمت کردن کعبه.

 

سرافراز

افتخار کننده به چیزی یا کسی، سربلند، مفتخر؛ دارای صفات نیکو و مایه افتخار

 

سردار

فرمانده یک گروه یا یک دسته‌ی نظامی، پیشوا، رهبر، سرور.

 

سرفراز

مخففِ سر افراز

 

سُروش

پیام آور؛ فرشته‌ی پیام آور، فرشته؛ پیامی که از عالم غیب برسد، الهام

 

سمندیس

مانند گل یاسمن

 

سنباد

از شخصیتهای شاهنامه، نام یکی از بزرگان ایرانی در زمان خسروپرویز پادشاه ساسانی

 

سورن

دلیر و توانا، نام سردار ایرانی، نام یکی از خاندانهای هفتگانه ممتاز در زمان اشکانیان

 

سوفرا

 

سورنا

منسوب به سورن

 

سورین

(تلفظ: surin)، منسوب به سُور، آن که شادمان و مسرور است، توانا، دلیر

 

سوما

(تلفظ: sumā) ماه، نور ماه، (به مجاز) زیبا، در گویش مازندران نهر آب

 

سلامان

نام درختی است، نام قهرمان مرد داستان سلامان و السال

 

سهراب

دارنده‌ی آب و رنگ سرخ، سرخاب، پسر دلاور رستم

 

سهره

پرنده ای از تیره گنجشکان شبیه بلبل و خوش آواز

 

سیامک

آن که موهایش سیاه است، از شخصیتهای شاهنامه، نام پسر کیومرث پادشاه پیشدادی

 

سیاوش

دارنده‌ی اسب نر سیاه، پسر کیکاووس پادشاه کیانی

 

سیتاک

نام یکی از سرداران داریوش سوم پادشاه هخامنشی

 

سیبویه

کسی که بوی سیب بدهد، از دانشمندان علم صرف و نحو

 

سیحون

از رودهای معروف در شمال ایران قدیم که به دریاچه آرال می‌ریزد.

 

سیکا

نوعی درخت، در گویش مازندران اردک

 

سیرنگ

سیمرغ، عنقا

 

سینا

به معنی دانشمند است که در ایران باستان خانواده‌های دانشمند را سئنا می گفتند، نام جد ابن سینا پزشک و دانشمند نامدار ایرانی

 

سینار

سنباد، از شخصیتهای شاهنامه

 

سیناک

نام یکی از بزرگان فارسی در زمان اشک هجدهم پادشاه اشکانی

 

اسم پسر با س با ریشه عربی

سابق

مربوط به گذشته، پیشین، مقدم، پیشی گیرنده، سبقت گیرنده، نام چندتن از شخصیتهای تاریخی از جمله نام یکی از اصحاب پیامبر (ص)

 

سائب

جاری، روان، شتابان

 

سابق‌الدین

پیشی گیرنده در دین

 

ساجد

آن که سجده میکند، سجده کننده

 

ساعد

مساعدت کننده، مددکار

 

ساعی

کوشا، کوشنده، جدی

 

سالم

فاقد بیماری جسمی یا روحی؛ بدون عیب یا خرابی، بدون آلودگی؛ منزه و به دور از مفاسد اخلاقی

 

سبحان

پاک، منزه؛ از نامهای خداوند

 

سَتار

آنکه چیزی را پوشیده و در پرده میدارد، پوشنده؛ از نامهای خداوند

 

سَجّاد

بسیار سجده کننده؛ لقب زینالعابدین ابن حسین(ع)، امام چهارم شیعیان ملقب به امام سجّاد(ع).

 

سَحاب

ابر، توده‌ی بخار آب که به رنگهای سفید، خاکستری در آسمان دیده میشود.

 

سَدیف

نام چند تن از صحابه

 

سِراج

چراغ، روشنایی

 

سِراج‌الدین

چراغ دین

 

سَرمد

پایدار، پیوسته، همیشگی، به طور دائم

 

سریر

تخت پادشاهای، اورنگ

 

سلوان

داروی بیغمی، مهره افسون، نام چشمه ای

 

سلیل

فرزند، برکشیده، شمشیر برکشیده، شراب ناب

 

سَعد

خجسته، مبارک، خوش یمن، سعادت، خوشبختی، خوش یمنی

 

سَعدالدین

نیک بختی دین

 

سَعدی

سعد بودن، خجستگی، مبارکی؛ سعدی شاعر و نویسنده‌ی ایرانی

 

سُعود

جمع سَعد، سعادتها، نیک بختیها، خجستگیها

 

سعید

خجسته، مبارک؛ خوشبخت، سعادتمند

 

سعیدرضا

از نامهای مرکب، سعید و رضا

 

سَلمان

سالم و مبّرا از عیب و نقص و آفت؛ سلمان فارسی صحابی پیامبر اسلام(ص) نخستین مسلمان ایرانی

 

سَمیر

داستان پرداز، قصه گو

 

سَمیع

از نامهای خداوند؛ شنوا

 

سمیح

با گذشت، بزرگوار

 

ساهر

بیدار

 

سهام

سهم‌ها، بهره‌ها

 

سهام‌الدین

بهره‌ها و نصیبهای دین

 

سناءالدین

موجب روشنی دین و آیین

 

سوید

مصغر سید، آقای کوچک

 

سهیل

ستاره ای است درخشان که در اواخر فصل گرما طلوع می کند

 

اسم پسر با س با ریشه اوستایی

ساتیار

از نامهای زرتشتی که گونه‌ی دیگر آن به نظر میرسد سادیار باشد، نام یکی از سرداران داریوش.

 

سپرنگ

نام پسر سام

 

سپنتا

پاک و مقدس

 

سپیتا

از درباریان آستیاگ ماد

 

سپیتام

نام جد زردشت

 

سپند مهر

در اوستا سپندته میتر - قاتل خشایارشاه

 

سترگ

قوی هیکل - نیرومند

 

سرایش

سرودن

 

سوشیا

سوشیانت - نجات دهنده - هریک از موعدان دین زرتشتی که در آخرالزمان ظهور می کنند

 

اسم پسر با س با ریشه کردی

ساکو

کوه بدون گیاه؛ ساده و بی آلایش؛ یکسان و یکنواخت

 

سیروان

زیبا، سرزمینی پهلوان خیز، نام رودی در غرب ایران که از استانهای کردستان و کرمانشاه می‌گذرد.

 

سیوان

ماه

 

سیامند

نام کوهی است.

 

اسم پسر با س با ریشه ارمنی

سارگن

شاه عادل و مهربان

 

سروژ

 

اسم پسر با س با ریشه عبری

سلیمان

پر از سلامتی؛ حضرت سلیمان(ع) شاه و پیامبر یهود

 

سامسون

مثل خورشید، انگلیسی شده شمشون، پهلوان یهود

 

سحور

سحری، آنچه هنگام سحر می خورند

 

سخا

جوانمردی، کرم، بخشش

 

اسم پسر با س با ریشه ترکی

ساتکین

ساتگین، پیاله بزرگی که با آن شراب می‌خورده‌اند، شراب، محبوب، مطلوب

 

سالداش

صخره

 

اسامی یونانی

ساشا

مدافع و محافظ مردان

 

ساردین

نوعی ماهی شبیه به شاه ماهی

 

سقراط

نام فیلسوف معروف یونانی

 

اسامی فرانسه

سابین

سروکوهی

 

سانی

مقدس، متبرک

 

سیروس

شکل فرانسوی کوروش، کوروش

 

اسم پسر با سام

ساما، سامدیس، سامسون، سامن، سامندر، سامی، سامیا، سامیز، سامین

اسم پسر با سا

سابور، ساتراپ، ساتکین، ساتیار، ساردین، سارگن، سارین، ساشا، ساعی، ساکو، سالداش، سالک، سالم، ساما، سامدیس، سامسون، سامن، سامندر، سامی، سامیا، سامیز، سامین، سانی، سانیار، ساهر، ساهی، سایروس، سایمان، سائب

مطالب مشابه


نظرات


تصویری


ویدئو