دلنوشته های دلنشین برای امام زمان

منبع: آسمونی

125

1398/4/2

12:18


اول مظلوم عالم شکایت خویش از مردم روزگارش را به نخلستان می برد و درد دل با چاه می گفت. ای کاش می دانستیم در کدام نخلستان سر بر کدامین چاه غربت از بی وفایی و غفلت ما شِکوه می کنی! نمی دانم چه شکوهی در ظهورت نهفته است و تو چه عظمتی داری که امیر مومنان (ع) آن عدل مجسّم آروزی برپایی دولت تو و شوق دیدن حکومتت را بر دل دارد؟

بیا که بی تو نه سحر را طاقتی است و نه صبح را صداقتی؛ که سحر به شبنم لطف تو بیدار می شود و صبح، به سلام تو از جا بر می خیزد. آسمونی در این بخش تعدادی متن و دلنوشته که برای امام زمان (عج) گفته شده است را منتشر می کند. شما آسمونی های عزیز نیز می توانید دلنوشته های خود را برایمان ارسال کنید.

دلنوشته های دلنشین برای امام زمان

دلنوشته های دلنشین برای امام زمان

دلنوشته های دلنشین برای امام زمان

آقا جان از وصال بگو

دیگر دلتنگی هایمان مخصوص شب های جمعه نیست. روزبه روز و لحظه به لحظه دلتنگ آمدنت هستیم. آقاجان تنها امید ادامه زندگیمان تپش های قلب شماست. گویی بی قراری دلهای ما از شوق دیدار شماست. آقا بگو كه آمدنت نزدیك است!

آقاجان دیگر از انتظار نگو از وصال بگو. از پایان جمعه های بی تو بگو! آقاجان بگو كه به زودی هدهد صبا خبر از آمدنتان را نوید می دهد. بگو كه می آیی و مرهم دل های شكسته و خسته ی ما می شوی.

بگو كه دیگر غریب نیستیم.

آقاجان، مولای من، بگو كه روزی با تو به زیارت خانه خدا می روم و تنها نیستم. بگو كه با هم به زیارت جدتان حسین بن علی(ع) می رویم و یك دل سیر برای مظلومی حسین(ع) می گرییم. بگو كه به دیدار مولایمان در كوفه می رویم و ایشان را نوید می دهیم كه دیگر جولان دهی ظالمان تمام شد. به دیدار خانوم فاطمه زهرا(س) می رویم و شما مزار غریب بی بی را نشانمان می دهی. ما هم یك دل سیر با مادرمان درد و دل می كنیم. آقاجان خیلی كارها داریم كه بعد از آمدنت انجام دهیم. فقط به شوق دیدار شما، سختی ها را تحمل می كنیم. بگو كه میایی و اشك های شبانه و غریبانه ی ما را پایان می دهی. الهی به امید ظهور آقای خوبان.

ای بهار دلها

ای کاش می دانستیم در دعا برای ظهورت چه اسراری نهفته است و چه برکات و آثاری بر آن مترتبت است.

اول مظلوم عالم شکایت خویش از مردم روزگارش را به نخلستان می برد و درد دل با چاه می گفت. ای کاش می دانستیم در کدام نخلستان سر بر کدامین چاه غربت از بی وفایی و غفلت ما شِکوه می کنی! نمی دانم چه شکوهی در ظهورت نهفته است و تو چه عظمتی داری که امیر مومنان (ع) آن عدل مجسّم آروزی برپایی دولت تو و شوق دیدن حکومتت را بر دل دارد؟

ای کاش عزاداران، سینه زنان و گریه کنان بر سالار شهیدان می دانستند که هم اینک حضرت ابا عبداله الحسین (ع) تعزیه دار غربیت وسوگوار مظلومیت توست تا آن جا که می فرماید:

«مهدی ما در عصر خویش مظلوم است»

تا تاکیدی باشد بر این فرمایش شما بر ان منتظر عاشق که :

«من مظلومترین فرد عالم ام»

صحرای کربلای غربت توست و عرصه ی ابتلای مردمان و این تویی که هر صبح و شام آوای «هل من ناصر ینصرنی» سر می دهی و یار و مددکار می طلبی. دردا که هلهله ای ایادی شیطان و امواج سپاه کفر و نفاق، شنیدن صدای استغاثه تو را مشکل ساخته است!افسوس که پرده های غفلت و معصیت، گوش جانمان را سنگین و ناشنوا ساخته است!

ای کاش «هل من معین» ات را می شنیدیم و تو را لبیک می گفتیم. تازه در این میدان از ما سر و جان نخواسته ای. سخن از شمشیر و نیزه و خنجر نیست. فقط فرموده ای برای ظهورم دعا کنید. وای بر ما ! و ای بَدا بحال ما که از انجام همین وظیفه ی ساده نیز طفره رفتیم ………

سلام بر مهدی ! آن پدر مهربان! آن برادر همزاد! آن همدل همراه و آن پناه مردمان در حوادث هولناک. هدف نهایی از ظهور تو رساندن انسان به نهایت درجه ی عبودیت و معرفت الهی و فراگیری مهر و محبت رحمانی است. شمشیر قهر و انتقام تو، برای از میان برداشتن معاندان و مستکبرانی است که بویی از مهر و محبت نبرده اند و فراگیر شدن رافت و رحمت در جهان و رسیدن انسان به سعادت را بر نمی تابند. همانان که موانع مهرگستری در جهانند و باید از شمشیر قهر مهدوی که تجلی قهر الهی است، از میان بروند.

پس برادرم، خواهرم! بیا تا معرفت وشناخت خویش را نسبت به آن یگانه ی دوران و آن میر مهربان ارتقاء بخشیم و از خداوند متعال توفیق جرعه نوشی از جام محبت، معرفت، ولایت، رافت و دعای خیر حضرتش را طلب نماییم.

« اللّهُمَّ هَب لَنا رَاَفَتَهُ وَ رَحمَتَهُ وَ دُعاءَهُ وَ خَیرُه»

دلنوشته های دلنشین برای امام زمان

دلنوشته های دلنشین برای امام زمان

دلم گرفته آقا

منتظرم!

منتظر دلى از جنس نور، کسى از قوم خورشيد!

کسى از نژاد نفس هاى گرم!

مردم نيز منتظرند!و غرق در لحظه هاى

انتظار، نيازشان را از لابه لاى نفس هاى حيران خود بازگو

مى کنند.

شقايق ها منتظرند!

منتظر کسى که به فرهنگ شبنم ايمان

بياورد. کسى که آيينه هاى مکدر زمانه را در هم بشکند و اشک هاى

ارغوانى را از کوچه هاى پريشانى نجات دهد.

کوچه ها چشم به راهند!

کوچه ها نيز چشم به راهند!

چشم به راه قدم هايى هستند

که زخم هاى بى رحم گمراهى را از چشمان مردم پاک کند.

کوچه ها

منتظر چشمان باران زايى هستند که با قدم هايش جان مردم را به

شبنم اشک ها بشويد.

جاده ها منتظر رهگذرى هستند که براى هميشه

خواهد ماند. منتظر قدم هايى که تن مرده کوچه ها را زنده

مى کند.

لاله ها منتظرند!

در اين عرصه انفجار بلا، مردم ياد

لاله ها را بين کوچه هاى اين شهر خاموش گم کرده اند و حتى

امواج درياى عاشق سر بر ساحل نگاه هايى تيره مى گذارند و سرود

عطش را سر مى دهند.

لاله ها منتظرند؛ منتظر کسى که همزاد

موج هاى خورشيدى است.

کسى از جنس ابر، پريزاد باران.

عاشقان منتظرند!

عاشقان بى تابند، بى قرارند تا هم

آواز شيدايى صبح فردا باشند

اى دريا تبار، بر گونه هاى امت ببار.

عاشقانت صبورند، منتظر خواهند ماند.

و باز هم جمعه…

و نيآمدي….

چقدر اين جمعه ها در گذرند…

اما کدامين جمعه..

مطالب مشابه


نظرات


تصویری


ویدئو