20 دلنوشته زیبا و گوش نواز ویژه عید غدیر

20 دلنوشته زیبا و گوش نواز ویژه عید غدیر


منبع: دلگرم

134

1400/4/23

12:07


20 دلنوشته زیبا و گوش نواز ویژه عید غدیر

دلنوشته عید غدیر

در این مقاله از مجله اینترنتی دلگرم مجموعه ای از دلنوشته های عید غدیر را آورده ایم. امیدواریم لذت ببرید.

دلنوشته برای عید غدیر

ای غدیر! تو برکه آرمیده در دل صحرا؛ اما جاری تا عمق تاریخی؛ تو چشمه؛ جوشان عشق و ایمانی؛ تو پیام آور آزادی انسانی.

ای غدیر! تو برکه ای از نور؛ طنینِ آواز حقیقت؛ بر آمده از نایِ سبزه زارانِ حیاتی

ای غدیر! ای سایه سارِ امید رهایی بشر؛ روح ماندگار معنا و ای حدیث حادثه والا.

ای غدیر! تو یادگار یادها و تلاوت ارزش های تاریخی. تو؛ تداوم رسالت و توحید؛ تو؛ باز تاب فریادهای خورشیدی.

ای غدیر! تو نه یک برکه؛ که دریایی. نشات گرفته از ازل و جاری تا ابد.

ای غدیر! تو دل مایه ابراهیم خلیل در پی ریزی کعبه ایمان و فرا بردن پایه های اسلام؛ تا عرش خداوندی هستی.

ای غدیر! تو سرشار از برکت نوحه های نوح و مددکارِ رهایی کشتی او در تلاطم طوفانی.

ای غدیر! تو فرزند سعیِ ساره و هجرِ هاجر و زمزمه زمزمی.

ای غدیر! تو پاره ای از نیل که موساییان به نشانه فرو رفتن در رحمت و برکت پروردگار؛ در آن گام نهادند و به سلامت و میمنت و برکت از آن فراز آمدند.

ای غدیر! تو جان بخش دل ها ؛ هم چون دم عیسای مسیح و متبرک از زهد زکریّای پیامبری.

ای غدیر! تو شفاف ترین آب هایی و منعکس کننده خورشیدی.

دلنوشته عید غدیر

دلنوشته عید غدیر خم

سلام بر غدیر. سلام بر صاحب غدیر. سلام بر تو ای علی، ای تجلی‌گاه صفات الهی، ای شگفتی آفرینش. دست‌های مهربان و پر صلابت توست که آسمان را برپا داشته است.

خلقت به حضور حجّت است که می‌گردد. زمین اگر ماندن را تاب آورده است، به امید آمدن فرزند خلف توست. غدیری که به یمن وجود تو جاری شد، هنوز و تا همیشه تاریخ، می‌جوشد و پیش می‌رود و به زلالیِ خود تاریکی همه فتنه‌ها و غفلت‌ها را از چهره امّت اسلامی می‌شوید.

ولایت تو یا علی ریسمان نجات ماست. ما را دریاب که سینه‌مان از عشق تو لبریز است و خونمان به دوستی تو در رگ‌ها می‌چرخد، یا علی.

دلنوشته درباره عید غدیر

دلنوشته تبریک عید غدیر

یک روز دلم به جشنِ مولا علیه ‏السلام می‏رفت
در عیدِ غدیرِ خُم به صحرا می‏رفت
هر کوه که در برابر می‏دیدم
چون دستِ علی علیه‏السلام بود که بالا می‏رفت

غدیر، برکه نیست؛ دریایی است که از دلش، اقیانوسی به وسعتِ ازل و ابد وَ به عمقِ تاریخِ درد، سر برآورده است.
غدیر، سر آغاز رسالتِ آسمانی تمام پیامبران خداست.
درختِ دین، در غدیر است که سر به ملکوت می‏ساید.

امامتِ دوازده خورشید، در روشنِ چشم‏ های غدیر، طلوع کرده است.
اینک، دستِ تمامتِ اسلام است که بالا می‏رود.
اینک، دستِ نورانیِ قرآنِ ناطق است که تا عرش خدا اوج می‏گیرد.
اینک، زمین است که به آسمان می‏بالَد

اینک، خورشید است که بر تابشِ خود بر علی علیه‏السلام ، به زمین فخر می‏کند.
و اینک این کلماتِ آسمانی، از ملکوتِ کلامِ پیامبر علیه‏السلام منتشر می‏شود که:

«هر که را من مولا و سرپرستِ اویم، پس علی علیه ‏السلام نیز مولا و سرپرست اوست؛ خدایا! دوست بدار هر که او را دست بدارد و دشمن بدار هر که او را دشمن بدارد».

علی علیه‏ السلام ، آن نورِ اَزَلی است که پیش از آفرینشِ جهان، در رگانِ هستی، جاری بود.
علی علیه‏ السلام ، آن هدایت‏ کننده بزرگِ بهشت است که اگر دست‏ های بیعت، با او راستین بودند، کام زمین، در عطش عدالت نمی‏ سوخت.

اگر جهان، قدر غدیر را می‏دانست، اکنون آسمان‏ ها آرزو می ‏کردند که ای کاش لحظه ‏ای به جای این کُره خاکی باشند!
هجدهم ذیحجه سالِ دهمِ هجری، روزی‏ست که هستی، تمامتِ خود را به غدیر بخشید.

این عید بزرگ بر شما مبارک باد.

دلنوشته برای عید غدیر خم

دلنوشته های عید غدیر

غدیر، نام اقیانوس بی‌کرانی است که افق در افق، با آسمان نسبت دارد و موج در موج، هم‌آغوش عرش است. عرش، از آخرین موج‌های غدیر آغاز می‌شود.
خوش به حال فرشتگان که هر شامگاه، با سرخی شفق، فوج فوج در زلال بی‌کران غدیر بال می‌شویند و در ساحل سبز غدیر به نماز می‌ایستند!

آدم از بهشت شروع شد و به زمین پیوست و سال‌ها در زمین گشت و گشت؛ با شیون و اندوه. سرانجام، غدیر خم را یافت و از معبر غدیر، دوباره به بهشت بازگشت. در جاذبه این خاکدان سخت، غدیر تنها بال پرواز به سمت بهشت است. دیگر هر چه هست، خاک است، خون است، خاکستر است.

یکصد و بیست و چهار هزار چشمه از ازل تا به ابد جاری گشت و به غدیر پیوست.
اینک غدیر، حاصل یکصد و بیست و چهار هزار چشمه زلال رسالت است که موج در موج، عرفان و معرفت را فرا راه انسان قرار داده است.
«فَصَلّ لِرَبِّکَ وَانْحَرْ».

پس اگر هنوز ذوق تماشایت هست بیا به کرانه غدیر بایست تا پنجره‌هایی از عرش در برابرت گشوده شود و تو را به تماشای لوح و قلم ببرد.

هیچ‌گاه آرزو کرده‌ای که تو در لب دریایی، آهسته آهسته قدم بزنی و فرشتگان، فوج فوج از برابرت پرواز کنند؟ اگر جوابت آری است، در یک غروب، دست از هر چه هست و نیست بشوی و تنها یک دل با خود بردار و در کرانه غدیر برو، ببین پرواز فرشتگان چقدر زیباست، چقدر تماشایی!

هر کس که یک بار گذرش بر کرانه‌های غدیر افتاده باشد، دیگر همیشه مست است، همیشه عاشق است. دیگر هیچ‌گاه غم سراغش نخواهد آمد.

پس پیراهنی از غدیر مبارکت باد

دلنوشته درمورد عید غدیر

دلنوشته درباره عید غدیر

غدیر، سفره‌ ای است که برای تمامی گل‌ها پهن کرده‌اند.
غدیر، گلبانگ عاشقانه و جاودانه هستی است.
غدیر، یک اتفاق ساده نیست؛ یک گزینش رحمانی است.
غدیر، یک کلمه نیست، یک برکه نیست؛ یک دریاست؛ رمزی است بین خدا و انسان.

غدیر، گل همیشه بهار زندگی است. دریایی بی‌کرانه است؛ جاری بر جان‌های پاک و اندیشه‌های تابناک.
غدیر، تجلی خواست خالق، روح آفرینش، برانگیزاننده ستایش و دست‌های بلندی است که انسان خاکی را به افلاک می‌کشاند.

غدیر، ریزش باران الطاف رحمانی بر گلزار جان‌های تشنه است.
غدیر، برکت همه احساس‌های معنوی و دریای جاری خیرات نبوی است.

در غدیر بود که تیرگی‌ها فراری شدند و نورانیت محض، خودنمایی کرد.
در غدیر بود که قیافه ایمان، تماشایی شد و شاخه‌های عشق، بر تن ایمان رویید.

در غدیر بود که درخت هستی، به کمال رسید.
در غدیر بود که قرابت انسان با خدا آشکار شد.

در غدیر بود که نیلوفر عشق، بر گرد محور زمین پیچید.
در غدیر بود که جوانه جاودانه ولایت عاشقانه، سر برکشید.

دلنوشته درمورد عید غدیر خم

دلنوشته به مناسبت عید غدیر

ای غدیر! تو تصویر گر قَدَر مردی هستی که تعظیم همه عصرها و نسل ها را به پیش گاه پاکِ خویش بر انگیخته است.

ای غدیر! تو امروز آبیار هر چه گل خوش بوی ولایتی.

ای غدیر! تو شاهد بودی که کدامین انسان والا در آن روز بزرگ بر فراز همه اعصار، جای گرفت و بر تیغ فضیلت و راهبری فرا رفت. این حقیقت را فریاد کن؛ تا هر که؛ در هر کجا؛ بداند که علی- علیه السلام – ؛ آن دریای کرامت و انسانیت ؛ بر حق است.

ای غدیر! ای برکه سترگ ! ای روح آبی صحرا! ای انعکاس حقیقت مطلق!

ای جاودانه جاری؛ برگوی! از آن روز جاودانه سخن بِران.

ای غدیر! از دریا بگو؛ از روح پاک عالم معنا بگو. از اسرار نهان و هویدا بگو.

از پیشوای ما بگو. از آن عقد ثریا بگو. از آن محشر برپا بگو. از آن ماه تَولا بگو. از آن کعبه دل ها بگو……

هان! ای غدیر! به تاریخ بسپار! که این خاطره خطیر را هماره به یاد داشته باشد؛ و به یاد داشته باشد که اگر در برابر آن دریا سدّ نمی بستند و اگر سینه آل الله را نمی خستند ؛ نقش همة دل ها ؛ امروزه لا اله الا الله بود.

هان! ای غدیر! گواه مظلومیت مولا باش. گواه بیت الاحزان دل ها باش. گواه غنچه های لیلاها باش.

هان! ای غدیر! ای بیان قدرت ایمان! ای افتتاح خط امامت!

ای امتدادِ راه رسالت ! ای تبلور عظیم ترین حماسه جاودانه ! ای یگانه !

هم چنان؛ موج گستر بمان.هم چنان ما را به خود بخوان. هم چنان؛ عظمت را از آنِ دریا بدان.

دلنوشته با موضوع عید غدیر

دلنوشته کوتاه عید غدیر

امروز از غدیر خم آفتابی طلوع کرد که نه بر همه زمین، که بر همه خلقت تا دورترین ذرّات آن تابید. آفتابی که گرمایش حیات آفرینش بود و نورش مایه بیداری جان‏ ها. آفتابی که طلوع کرد و هرگز به غروب فرو نخواهد نشست.

آفتابی که نورش در عمق جان می‏نشیند و شور پرواز می‏ دهد. آفتابی که در پرتو نورش تا بهشت می‏ توان رفت. آفتابی که بهشت هم در انتظارش روز شماری‏ ها کرد.

و امروز ما روز طلوع آن آفتاب را گرامی می‏داریم. مبارک باد طلوع آفتاب ولایت بر همه آنان که عاشق ولایتند.

دلنوشته درمورد عید غدیر

دلنوشته عید غدیر مبارک

امروز روز ولایت است، امروز سوسن ‏ها و نسترن‏ های بوستان اسلامی دست‏ های گرم و مهربان باغبان را با تمام وجود حس می‏ کنند. باغْ امروز باغبانی تازه یافت و نه یک باغبان، که باغبانانی مهربان تا همیشه تاریخ؛ چرا که ریسمان ولایت تا ابد ناگسستنی است.

امروز روز ولایت است و ما امروز به سپاس گزاریِ خدا می‏ ایستیم و به قدردانی او روزه می‏ گیریم و سجده شکر به جا می ‏آوریم. خداوندا، تو را سپاس بر فرستادن کامل‏ترین دین و سرشارترین نعمت.

تو را سپاس بر بارش رضایت‏مندی ‏ات بر ما و تو را سپاس بر جاری کردن زلال ولایت در دل‏ های ما.
عید غدیر مبارک

دلنوشته برای تبریک عید غدیر

دلنوشته برای تبریک عید غدیر

و صدا در گوش‌ ها به نجوا درآمد.
«هر کس من مولا و سرورش هستم، پس از من پسر عمو و جانشینم وصی و ولی الامر مسلمین علی ابن ابی‌طالب مولا و سرورش است.»

و صدا در هاله‌ای از صوت بلند صلوات به محمد و آل محمد، به سمت آسمان‌ها و عرش بال گشود تا بشارت ولی امری امیر المؤمنین در ملائک نیز ولوله‌ای آسمانی به پا کند.

صدا در عرش، به طنین مبارک باد مبدل شد و بر خاک نازل گردید. در کنار برکه غدیر، مردم موج برمی‌داشتند تا دست علی را بفشارند به نشانه بیعت و چشمه چشمه، چشم‌ها به اشک می‌نشستند از اشتیاق. عطر دل‌انگیز وحدت در هوا پراکنده شده است و دست‌ها یکی یکی دست علی را می‌فشرند؛ دستی را که پیامبر بارها و بارها فشرده است.

صورت علی غرق بوسه می‌شود؛ صورتی را که رسول اللّه‌ بسیار در آن با تبسم به نظاره نشسته است؛ جلوه لایزال خداوندی را.

دلنوشته درباره عید غدیر

دلنوشته تبریک عید غدیر خم

غدیر، دورنمایی از حقایق امامت بود در دقایق آن صحرا.

کاروانیان از حج بازگشته‌اند و سوغاتی از «توحید» به همراه دارند. با استماعِ بیاناتِ رسولِ مهربانی، رو به «نبوت» آورده‌اند و اینک «امامت».

کدامین طنین، با آهنگی از دیار آینه، می‌تواند گل و گلشن را به سینه‌ ها مهمان کند؟ مَنْ کُنْتُ مَوْلاهُ فَهذا عَلِیٌّ مَولاه.

کنارِ برکه، سکوی جاودانگی بود که از یک سو اتمام دین را دید و از دیگر سو، آغاز معرفیِ همگانیِ علی را.

غدیر نشان داد خدا عادل است و ولایت را در وجود سزاوارترین، مستقر می‌سازد. دستی، جانشینِ دستی شد و از این گل تازه، افسردگیِ آن صحرا زدوده شد.

غدیر، برکه‌ای از تدبیر بود برای رسیدن به رستگاری‌های پیاپی، رسیدن به هم‌صدایی و همسویی.

غدیر می‌خواست تمامیِ فاصله‌ها را به صفر برساند و به مارهای خفته و مترصد، طعم گس هلاکت بچشاند.

می‌خواست تحریف، در جامعه نیفتد.

کدام زخم، با فراموشیِ این میثاق برابری می‌کند آیا؟!

عیدی آمد و سوزندگیِ آن بیابان، خنکایِ بهار را لمس کرد.

برکه‌ای که ماناتر از اقیانوس بود، امامت را به جریان انداخت.

غدیر، آبراهه‌ ای بود به خشکزار اندیشه‌های تمام اَعصار.

دلنوشته درباره عید غدیر

دلنوشته عید غدیر برای استوری

«مهربانا، تو را سپاس که ریسمان نجات ولایت مولا علی و فرزندانش را ـ که درود تو بر آن‏ها باد ـ به سویمان فرستادی. تو را سپاس که به این روز گرامی‏مان داشتی و باران کرامت بر ما باریدی.

دل‏هامان را به عهدی که بر ولایت با تو بستیم محکم کردی، قلب‏هامان را به میثاقی که در باب ولایت از ما گرفتی پایدار ساختی و انکار روز قیامت را بر ما نخواستی. تو را سپاس که کمال دین و اتمام نعمتت را در ولایت امیرالمؤمنین، علی بن ابیطالب علیه‏ السلام ، نهادی.» تو را سپاس می‏گوییم و شکر می‏کنیم.

دلنوشته عید غدیر برای استوری

دلنوشته عید غدیر برای کپشن اینستاگرام

چیست این بهار خجسته؟ چیست این لحظه شگفت زیبا، زیبای شگفت؟
انگار این شگفتی تنها در آسمان نیست؛ گویی کره زمین را هاله‌ای از انوار سبز، احاطه کرده است! گویی تکامل واپسین زمین، در حال شکل‌گیری است! این تنها معجزه نوروز نیست.

این تنها شکوه آغازین بهار نیست. این نور، برای آسمانیان، آشناتر از زمینیان است. امروز، روز تمام زیبایی‌هاست؛ روز تبلور عشق در تمام آینه‌هاست؛ روز زیبای «ولایت» است؛ روز تکامل مادی و معنوی آفرینش. امروز، روز شکوفایی ولایت در قاموس خلقت است؛

یک روز «توحیدی» زیبا که ترجمان «عدل» الهی در قامت «امامت» است؛ ترجمان صداقتِ «معاد» در بلاغتِ «نبوت»، نتیجه تلاش هزاران پیام‌آور الهی.

صدای دلنشین حضرت جبرئیل علیه‌السلام است و جان مشتاق حضرت رسول صلی‌ الله‌علیه‌ و‌آله .
ندای وحی، جان و تن حضرت را می‌آشوبد و تبسمی دلنشین، بر لب‌های مبارکش می‌نشیند.

احساسی سبک و شعف‌ناک، سراسر وجودش را فرا گرفته است.
«کیست مولا، آنکه آزادت کند!»

اینک زمان، آغاز دیگری را تجربه می‌کرد. فصلی تازه در حال شکفتن و تبلوری تازه در حال شکل گرفتن بود؛ آغاز فصل عشق، فصل ارادت، فصل زیبای ولایت؛ فصلی که می‌طلبید دست‌های حضرت پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله را برای توسل؛ برای دعا: دعایی به زیبایی اجابت:

«اللهم وَالَ مَن وَالاهُ و عَادِ مَن عاداهُ، وانصُرْ مَن نَصَرَهُ، وَاخْذُلْ مَن خَذَلَهُ»
اندک اندک جمع‌ها به هم پیوست. نجواها به زمزمه‌های بلند بدل شد. آن‌گاه، چشم‌ها فراتر از نگاه‌ها به چهره زیبا و متبسّم پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله دوخته شد.

سکوت... سکوتی در نهایت زیبایی، آسمان و زمین را در بر گرفت. اینک، پیام‌آور خوبی‌ها بود و پیامی دیگر؛ پیامی که باعث شادمانی اهل دل و غمگینی نفاق‌ پیشگان بود. پیام پیام‌ آور مهربانی به همه رسید.

اینک کائنات باید شاهد پیوند «امامت و نبوت» می‌شد؛ پیوندی که انوار آن، با گره خوردن دست‌ها در همدیگر، تمامی آسمان و زمین را در برگرفت و ذره ذره هستی، شروع به تسبیح ذات اقدس باری‌ تعالی کردند.

اینک خداوند، آرمانی‌ترین اندیشه را به پیامبر خویش ارزانی داشته بود؛ اندیشه‌ای که در جهان خاکی، تحولی عظیم و در جهان افلاکی، ذوقی سلیم، برای عبادت حضرت پرورگار به وجود می‌آورد. گویی هنگام عاشقانگی‌ها بود؛ هنگام به وجد آمدن تمامی سلول‌ها، با ذکر «یا علی».

فرمود: هر کسی را که من مولای اویم، علی مولای اوست؛ مولایی که شما را از بند خودپرستی‌ها آزاد خواهد کرد؛ «کیست مولا؟ آنکه آزادت کند».

هر دو دست، نشان عظمت همدیگر بودند؛ عظمتی که خداوند، آن را در ادیان دیگر بشارت داده بود؛ بشارت امامت و حکومت صالحین بر زمین! بشارت فصلی که عدالت الهی را در نقطه نقطه زمین مستقر کند.

بشارت ولایت مولا امیر المؤمنین، عدل مجسم خداوند در زمین.

درود خداوند بر امین وحی الهی و کشتیبان نبوت، حضرت ختمی مرتبت محمد مصطفی صلی‌الله‌علیه‌و‌آله و روح نماز، مولای جوان‌مردان، حضرت علی مرتضی باد.

آحاد ملک چو سجده بر آدم کرد
بر نام علی و شوکت خاتم کرد
در روز غدیر خم نه تنها آدم
بر قامت مرتضی فلک سر خم کرد

دلنوشته درمورد عید غدیر

متن دلنوشته عید غدیر

غدیر، پیام رهایى است؛ پیام گسیختن زنجیرهاى بسته بر پاى بشر، پیام تداوم پیامبرى است با همه آرمان‌هاى بلندش.

غدیر، ادامه بعثت است براى شکستن بت‌هاى فکر و دل، براى عبور از خودپرستى به خداپرستى، براى بیرون آمدن از اسارت خویش و رسیدن به آزادگى حقیقى که در سایه عبودیت حاصل مى‌شود.

غدیر، کمال نبوت است و دنباله خطى که پیامبر ترسیم کرده؛ تا هر چه رنگ و بوى تعصب را بشوید و هرچه دیوار تبعیض را بکوبد.

غدیر، اتمام نعمت است و دست‌خدا بر سر اهالى زمین تا با عدالت علوى، باقیمانده رسوم جاهلیت را بشکند، هرزه‌هاى شرک و نفاق را برچیند و خون طاغوت‌هاى جدید را بریزد.

غدیر، پایان رسالت است و على علیه‌السلام مولا مى‌شود تا پرچم پیامبر را پس از او به دست بگیرد و لباس رزم بپوشد براى آزادى بندگان خدا.

دلنوشته با موضوع عید غدیر

دلنوشته دلنشین برای عید غدیر

هاله تابان نور را بنگر که از آسمان می‏بارد. فرشتگان را بنگر که دست در دست هم داده و این روز را به جشن ایستاده ‏اند. امروز پایه‏ های دین خدا محکم شد و تا ابد دل شیطان در سوز حضور ولایت خواهد سوخت.

او تا ابد حضور ولی امر خدا و جانشین برحقش را بر زمین می‏نگرد و در اندوه روز غدیر می ‏سوزد و ما به پاس شکست شیطان و ثبات دینمان این روز را جشن می ‏گیریم. مبارک باد روز عید غدیر خم، روز آبیاری دل‏ های مومنان به زلال مِهر ولایت.

دلنوشته زیبا درباره عید غدیر

دلنوشته مخصوص عید غدیر

این آخرین نظاره‌ های خورشید است. شلاق شن‌های روان و صدای زنگ بی‌ گاه شتران؛ آخرین تصویر دست‌ها و چشم‌ های داغدار.
کویر، دو زانو نشسته است، سنگ‌ ریزه‌ها و شن‌ های داغ ـ حجة الوداع ـ نفس‌های گلوگیر. صدایی نیست؛ سکوت، هیاهوی حوالی را می‌شکند.

سرهای آوار بر زانون، محزون و ماتم‌ زده؛ «خداحافظ مکه، مدینه، شعب...»
این آخرین کلماتی ست که از گلوی خورشید شنیده می‌شود.

گرمای تابستان بر تن دقایق، عرق کرده است. خداحافظ، هوای نفس‌گیر مکه، خداحافظ مدینه!
چشم می‌چرخاند از زاویه وداع، دست بالا برده است و چشم‌های نظاره‌گر را شاهد می‌گیرد به پیمانی که دست‌هایش را در دست‌های علی گره می‌زند.

آرام آرام هیاهو رنگ می‌گیرد ـ لبخندها و کینه‌ها ـ . دست‌های بیعت و خنجرهای گره شده در مشت. سر بر گریبان،های‌های اشک می‌ریزند وداع با رسول را و رسول که صدایش در بیابان‌های تفتیده، خواب خاک را می‌شکافد که:

افراشتم دو دست که می‌خواهمت علی
این برکه شاهد است که می‌خواهمت علی
وقتی رسول دست علی را گرفته بود
لبخند می‌زد و دلش اما گرفته بود

بغض‌هایی تنومند، زائرانی خسته، چشم‌هایی بارانی، سر بر گریبان اندوه، آخرین نظاره‌های خورشید.
خداحافظ، رسول! پس از سال‌ها تلاش، سفرت را آغاز کرده‌ای به سوی آرامش، به سوی معبود.
خداحافظ، رسول! بیست و سه سال سکوت علی، نشانی از بیعت در این هنگامه تاریخ‌ساز است.

یک لحظه محو شد اثر سنگ‌ریزه‌ها
خاموش شد دو چشم تر سنگ‌ریزه‌ها
مرگ ستاره‌ها همه یک یک شروع شد
از آن دقیقه مرگ ملائک شروع شد
ماهِ بدون پرتو خورشید می‌شود؟!
حالا شما بگو که غدیر عید می‌شود؟

دلنوشته درباره عید غدیر

دلنوشته ادبی برای تبریک عید غدیر

غدیر خم سال ‏ها بود که انتظار می‏ کشید تا راز خلقتش را دراین بیابان خشک بیابد، تا آن که کاروان آمد و در کنار او توقف کرد. پیامبر به سخن درآمد و جمعیّتی انبوه به نوشیدن کلامش ایستاد.

نسیم کلام پیامبر صلی‏ الله‏ علیه ‏و‏ آله ، منادی وحی الهی و رسول پیام ‏های خدایی، همه جا را از عطر ستایش خدا پر کرد. آن گاه علی علیه‏ السلام را به سوی خود خواند. دست او را بالا برد و بر مردم نشانش داد.

در فضایلش سخن ‏ها گفت و پیغام خدا را رساند که: بعد از من خدا او را انتخاب کرده است. انگار که خلقت دوباره آغاز شود، روح زنده بودن در تار و پود وجود دمید. وحی خدا بود امامت او حکم الهی بود بیعت با او و همه از مرد و زن بیعت کردند و غدیر خم بر خود می‏ بالید.

دلنوشته با موضوع عید غدیر

دلنوشته زیبایی از عید غدیر

اسلام کشتی نجات است اگر ولایت ناخدای آن باشد و مسلمانی ریسمان رهایی است اگر به حلقه ولایت متصل باشد. اسلام نسیم حیات است اگر از سمت وادی ولایت‏ پذیری بوزد و مسلمانی زلال زندگی است اگر از سرچشمه ولایت بتراود.

اسلام کامل‏ترین دینی است که خالق عالم برای انسان پسندید، اگر از کمال ولایت لبریز شود. اسلام پربارترین نعمت الهی است، اما اگر به گوهر ولایت مزین باشد و سرانجام، اسلام باران رضایت خداست، البته اگر از ابر سرشار از رحمتِ ولایت فرو بارد.

دلنوشته درمورد عید غدیر

دلنوشته عید غدیر خم برای سخنرانی

غدیر تجلی‏گاه نام و یاد علی علیه ‏السلام است. علی علی ه‏السلام ، قهرمان بت‏ شکن و عدالت خواه تاریخ که در سراسر زندگی خود، حق گفت و برای حق کوشید و سرانجام در راه اجرای حق و عدل به شهادت رسید.

علی علیه ‏السلام و هواداران او در طول چهارده قرن، در راه رهایی و آزادی مردم محروم، پرچم مبارزات سختی بر دوش کشیده‏ اند. شخصیت علی علیه ‏السلام چون دریای پهناوری تمام جهان هستی را در بر گرفته است و شگفتا که این دریا با دیدن اشک کودک یتیمی طوفانی و متلاطم می ‏شود.

دلنوشته عید غدیر

دلنوشته عید غدیر برای متن مجری

ولایت امیر المؤمنین علیه ‏السلام ، چشمه حیات لازَمان و لا مکانی است که در جوشش همواره خویش، هیچ کس را از آن بیعت تاریخی محروم نمی‏کند.
از رحمت خدا دور است هرکه این باب فیض الهی را بر مشتاقان حق ببندد و نعمت ولایت را از آنان دریغ نماید.

آن منبری که در غدیر خم ساخته شد تا رسول خدا صلی ‏الله‏ علیه‏ و ‏آله بر فراز آن دست علی علیه‏ السلام را در دست خویش بفشارد، تندیس اهورایی پیوند ولایت به نبوت بود که هنوز در عرصه تاریخ ماندگار است و انعکاس آن صدای ملکوتی حضرت خاتم که آیه حقانیّت وجود امیر المؤمنین علیه ‏السلام را قرائت فرمود، هر لحظه در گوش ‏های زمانه تکرار می‏ شود.

یاران! شتاب کنید، مبادا از میوه‏ های آسمانی این شاخه طوبی دستمان کوتاه بماند که درخت ولایت، ریشه در بوستان وحی دارد و شاخ و برگ در آسمان‏ ها گسترده است.

می‏دانم توانی بسیار باید دستمان را که بتواند با دستِ خدا بیعت کند و آن همه عظمت را در خویش بفشارد؛ ولی هراسی به دل راه ندهید! بگذارید دستمان زیر فشار قدرت علی علیه ‏السلام بشکند؛ اما بیعتمان استوار بماند!

دلنوشته عید غدیر

متن دلنوشته عید غدیر

برکه در برکه، آواز بلند علوی‏ات پیچید و نگاه کویرآلودگان را به جاری شدن فراخواند. آسمان‏ ها، دف زنان و هلهله کنان، سروری زمین را ستاره پاشیدند. شانه ‏هایت با کدام کوه نسبت داشت که این‏ چنین شگفت، قله‏ های عدالت را پرچم کوبیدی؟

درختان، قامت هاشمی‏ ات را به احترام ایستاده‏ اند؛ همچنان که تاریخ، ثانیه ‏های بی ‏رمقش را با نام تو برمی‏ خیزد.

بایستید!... دین کامل شد

بایستید که آفتاب، روشن شدن ستاره ‏ای بی‏ بدیل را مژده خواهد داد! بایستید که امروز، نعمت تمام می‏ شود و دین کامل... و ایستادند؛ در کنار برکه ‏ای که رسالت اقیانوس، در نگاهش می‏ تپد. دست فاتح خیبر بالا می ‏رود و آوایی در فضا می ‏پیچد: «من کنت مولاه فهذا علی مولاه»

دلنوشته برای عید غدیر

دلنوشته ادبی درمورد عید غدیر

امروز، بادها نامت را دهان به دهان منتشر خواهند کرد. امروز، آفتاب بر سایه بلند تو سجده خواهد کرد. عطر تو در نسیم خواهد آمیخت و گیسوی درختان را شانه خواهد کرد.

حتم دارم که امروز همه درختان، از عطر محبوبه‏ های شب لبریز خواهند شد. امروز، همه‏ ی شب‏ بوها با رودها منتشر می‏ شوند. رودها بغل بغل سیب سرخ می ‏آورند و ماه، لبریز شکوفه ‏های گیلاس خواهد شد. امروز آغاز امامت توست، با امامت تو زندگی آغاز می‏ شود.

بلندبالا ایستاده‏ ای
دست ‏هایشان را یکی یکی در دست می‏فشاری، لبخندهایشان را می‏شناسی.

تو ایستاده ‏ای؛ بلند، بالا، بلند بالا ایستاده ‏ای؛ چونان سروی که آسمان را بر دوش می‏کشد. خورشید و ماه بر شانه‏ هایت و ستاره ‏ها در چشمانت. دعا کن در زمانه‏ ای که چشم ‏های روشن‏تر و گرم‏تر از خورشید تو شروع می‏ شود، شب در مجاورت مدینه خانه نگیرد.

دلنوشته برای عید غدیر

دلنوشته با موضوع عید غدیر خم

چقدر روشن بود راهی که می‏رفتند! انگار قلب‏ هاشان یکی شده بود!
پاهایشان، آنها را به سوی قرارگاهی می‏کشاند؛ قرارگاهی در گوشه‏ ای از برهوتِ دنیا؛ غدیرخم را می‏گویم.

آن برکه‏ ای که همیشه بوی تنهایی می‏داد، اینک زمینه رشدِ ایمان و اتحاد شده بود!

این‏بار سکوت اندوه بارش را با فریاد «هر که من مولای اویم پس این علی مولای اوست» می‏شکست!
این ‏بار، هویتِ خود را میان آن تجمع عظیم انسانی پیدا می‏کرد!

دلنوشته عید غدیر

همچنین بخوانید:

۷۰ دوبیتی و شعر کوتاه گلچین شده برای تبریک عید غدیر

30 عکس عید غدیر، یونیک و خاص


مطالب مشابه


نظرات


تصویری


ویدئو