عکس و متن تسلیت اربعین حسینی 1401
در اینبخش مجموعه اي از عکس و متن تلیت اربعین حسینی ۱۴۰۱ را مرور میکنیم. اربعین یکی از بزرگ ترین و مهمترین مراسمات مذهبی در میان شیعیان میباشد. چند سالی اسـت کـه بخاطر شیوع ویروس کرونا مراسمات بـه صورت محدود برگزار میشوند، اما شـما میتوانید با اشتراک گذاری عکسها و متن هاي زیبا در شبکه هاي اجتماعی حس و حال خودرا نشان دهید. در ادامه با مـا همراه باشید.
جدیدترین عکس های تسلیت اربعین حسینی ۱۴۰۱
روزگار زینبت رو می بیني حسین
تـو نگاه خسته ي مـن آب و آتیشه
اینجوری اگه بگذره بدون تـو کـه
زندگیه زینبت سپری نمیشه
وا کن چشماتو تا، دردامو بت بگم
از کربلا تا بـه شام، چیزی نمونده ازم
پاشو دستی بکش، مولا بـه روی سرم
می بینی مثل تـو، پارست پیراهنم
عکس نوشته اربعین حسینی 1401
حس یتیمی دارم، حس غریبی دارم
از وقتی رفتی داداش، حال عجیبی دارم
حس ترحم دارم، خیلی تلاطم دارم
خیلی گلایه ها از، حرفای مردم دارم
چی سر مـن آورده نیزه داری کـه رو
نیزه ها سر تـو رو میچرخوند و میرفت
از میون بچه هاي تـو رد میشد و
قلب خواهر تـو رو میسوزوند و میرفت
تا حالا دیدی کـه، زینب تنها بره
دیدی بی، یار و سقا بره
تا حالا دیدی، زینب تـو کوچه هاست
دیدی کـه، زینب بی معجره؟
اما همه ی دیدن مـن، تنها و بی سردارم
همه ی دیدن رو نی ها، رفته سر سالارم
بـه مـن خندیدن، با دست نشونم دادن
دیدن بی سقا، تـو کوچه و بازارم
خواهراتو از خرابه آوردن حسین
اما با قدی کـه خم شده از غم تـو
چرا بـه استقبال زینبت نمیای
اومده ولی با رختای ماتم تـو
متن تسلیت اربعین حسینی ۱۴۰۱
آه و واویلا صد آه و واویلا
خونجگر زینب، بی پسر لیلا
اربعینِ شاه کربلا گشته
دل بـه داغ او ، مبتلا گشته
زینب کبری آید ز شهر شام
با دلی پر از ، مِحنت و آلام
از فَغانِ شاهدان عاشورا
کربلا گشته ، محشر کبری
از سفر بَهرَت سوغاتی آوردم
کن نظر بر این ، قلب پر دردم
از فِراقت اي محبوب جانانه
دخترت جان داد ، کنج ویرانه
زجا برخیز اي نور دیده
بـه استقبال قد خمیده
بـه دیدارت زینب رسیده برادر برادر
گرفته از گریه صدایم
زدرد و رنج و غصّه هایم
برایت سفره میگشایم برادر برادر
اي جانم بریده نفس بی رمق مهمانم
بـه قبر تـو مـن فاتحه میخوانم
بـه اشک روانم
رسیده زینب از شام پر بلا
پرم شکسته در میان کوچه ها
بیا برای مرگم بخوان دعا
وای حسینم ستمدیده کربلا
شعر کوتاه تسلیت اربعین ۱۴۰۱
پس از تـو حرمت زیر پا رفت
مسلمانی رفت و حیا رفت
سرت بین رقاصه ها رفت برادر برادر
نبودی زینب در خطر شد
غریب هر کوی و گذر شد
بـه جمع ناموست نظر شد برادر برادر
بر رویم رَدِ ناخن شمر و خولی مانده
ولی شرمِ از تـو مرا ترسانده
زپایم نشانده
غمی بـه سینه کرده خجل مرا
امانت تـو رفت از کفم اخا
مانده رقیّه بین خرابه ها
وای حسینم ستمدیده کربلا