متن پرنده عاشق با برگزیده جملات احساسی عاشقانه درباره پرنده

متن پرنده عاشق با برگزیده جملات احساسی عاشقانه درباره پرنده


منبع: روزانه

3

1402/2/15

18:37


در این مطلب متن پرنده عاشق با برگزیده جملات کوتاه و بلند احساسی عاشقانه درباره پرنده و با کلمه پرنده را گردآوری کرده ایم. متن پرنده عاشقانه یک جفت پرنده ی عاشقکنار پنجره ای در خیابانکز کرده اند در سکوت رنگارنگ پائیزخنک هوایی ست که می وزدو خیابانی که انتظار تو را می کشد رعنا […]

در این مطلب متن پرنده عاشق با برگزیده جملات کوتاه و بلند احساسی عاشقانه درباره پرنده و با کلمه پرنده را گردآوری کرده ایم.

متن پرنده با برگزیده جملات احساسی عاشقانه درباره پرنده

متن پرنده عاشقانه

یک جفت پرنده ی عاشق
کنار پنجره ای در خیابان
کز کرده اند در سکوت رنگارنگ پائیز
خنک هوایی ست که می وزد
و خیابانی که انتظار تو را می کشد

رعنا ابراهیمی فرد

تو نبودی
تا ببینی
بی تو
هیچ پرنده ای
شوق پرواز نداشت
با پرنده ها،
پرواز کن،
در پرواز ،
هیچ پرنده ای؛
پیر نیست…!

در نامه هایت
شما خطابم کن
پرنده ات پرید
خداحافظ
بعد از این
آرزوى محال صدایم کن

نیکى فیروزکوهی
از کتاب خداحافظ اگر باز نگشتم

مطلب مشابه: اشعار کبوتر و مجموعه شعر درباره پرنده زیبای کبوتر

می خواهم هر صبح که پنجره را باز می کنی
آن درختِ رو به رو من باشم
فصلِ تازه من باشم
آفتاب من باشم
استکان چای من باشم
و هر پرنده ای که
نان از انگشتانِ تو می گیرد …!

متن پرنده با برگزیده جملات احساسی عاشقانه درباره پرنده

از سر زمین عشق
برایت پیامی آوردم
بدین سان
بیا مثل دو پرنده
بال بگشایم بسوی
خانه خوشبختی
که درآن میز شب یلدا را
اینگونه چیدم
شکلات ، از طعم چشمانت
آجیل از ذرات ، عشق من
دوستت دارم
عاشقتم
انار ، از باقی مانده قلبم
که هزاران تکیه شده
درون ظرفی از وجودم
همه را در روی میز تنهایی
چیده ام
بیا تا شب یلدا را
سپری کنیم باعشق

جملات ادبی با پرنده

عاشق کبوتر بود. می گفت پرنده‌ای وفادارتر از کبوتر نیست. رهایش که می کنی هرجا برود، خیالت راحت است که برمی‌گردد. فقط دو روز حواسش پرت شد، فقط دو روز فراموششان کرد. همه‌شان رفتند، همه‌شان گم شدند. او دانه می‌ریخت، اما دیگر دیر بود! هیچ کدام‌شان برنگشتند. مشکل اینجاست. ما یادمان رفته هیچ تعهدی یک‌ طرفه نیست. وفادارترین کبوتر هم برای ماندنش دانه می‌خواهد، توجه می‌خواهد، عشق می‌خواهد. هیچ کبوتری ناچار به ماندن نیست. هیچ کبوتری …

روزی به من خواهی رسید
مثل خبری خوش مانند هدیه‌ ای زیبا همچون پرنده‌ ای مهاجر تا آن روز منتظرت خواهم ماند گوش به زنگ خیره به در نگران به آسمان

「♡」

مطلب مشابه: اشعار شکوفه های بهاری و مجموعه شعر سرسبزی و زیبایی بهار

متن پرنده با برگزیده جملات احساسی عاشقانه درباره پرنده

ای پرندهٔ رها
سال هاست
بر ته مانده ی پوتین ات لانه دارند،
پرنده ها!.

(زانا کوردستانی)

همیشه از خودم می پرسیدم…
دوندگان آفریقایی…
می خواهند از چه چیزی فرار کنند…
که این قدر پاهای قوی دارند..
بومیان آمریکا…
می خواهند …
کدام آواز را بخوانند…
که آرواره های محکمی دارند…
و ساکنان قطب ..
از گرمای کدام کلمه…
به یخ ها پناه برده اند…
همیشه از خودم می پرسیدم…
من پرنده ی کدام آسمانم؟
می خواهم به کجا بپرم…
که این قدر دلم بال بال می زند…
برای پریدن …

پرنده ام وُ در قفس،
دلتنگ بام تو!
تا بچینم
دانه های عشقت را.

سعید فلاحی (زانا کوردستانی)

مطلب مشابه: متن انگیزشی طبیعت و جملات خاص در مورد زیبایی های بی نظیر طبیعت

متن پرنده با برگزیده جملات احساسی عاشقانه درباره پرنده

Do not leave me, I am tired of everyone without you, my whole world is in your eyes, do not take your eyes from me, I am crazy, I love, two birds on the clouds

رها نکن ، من از همه بدون تو خسته شده ام ، تمام دنیای من در چشمان توست ، چشمانت را از من نگیر ، من دیوانه ام ، من عاشقم ، دو پرنده روی ابرها

دلنوشته پرنده عاشق

کسی که آسمانش به اندازه پنجره ای ست که دارد، هرگز پرواز را نمی فهمد و پرنده هایش همیشه ناتمامند…

بعضی از چیز ها
تنها از دور ظاهر آرام و زیبا دارند
و انسان
برای نزدیک شدن به آنها نباید پافشاری کند
مثل عشق
سیاست
و مهاجرت …
من بر آسمان خراش ها
پرنده های مهاجر زیادی دیده ام
که چشم هایشان پر از اشک بود!

ای کاش پرنده بودم تا میتوانستم از بالای ابرهای بغض آلود، زندگی کردنت را تماشا کنم .
ای کاش دریا بودم تا میتوانستی سنگِ دغدغه هایت را در دلم پرتاب کنی و ساعت ها به من خیره بمانی .
ای کاش فردا بودم تا هر روز در انتظارم بنشینی
و ای کاش با تو آنجا بودم؛ در کنار دریا چشم انتظار فردا و غرق شده در رویاهایمان پرواز کردن را به تو می آموختم.

مطلب مشابه: متن لذت بردن از زیبایی های طبیعت و تصاویر فوق العاده از طبیعت

متن پرنده با برگزیده جملات احساسی عاشقانه درباره پرنده

شکوفه را
چگونه می‌توان از حافظه‌ی درخت‌ها پاک کرد
وقتی که هر بهار
بی‌اراده سبز می‌شوند؟
پرنده‌ها را چگونه می‌توان به زمین عادت داد؟
وقتی که آسمان را نگاه می‌کنند و
بال‌هاشان روی دوششان
سنگینی می‌کند؟!

#نرگس_صرافیان_طوفان

روزهای اول پاییز یه عادتی هم که داره اینه آدمهای غمگین رو مهربون و اشکی تر می کنه از بقیه سال…
یعنی شما با گردن افراشته داری برای خودت راه می ری توو شهر،
بی رویا و بی کابوس،
یخِ یخ.
یهو یه برگی می مونه زیر پای چپت و با یه ناله محزونی عمرشو میده به پوکی،
به بیهودگی…
ابر میاد توو گلوی آدم که آخه شاخه جان،
درخت جان،
خوب شد حالا؟
این برگ رو از خودت روندی،
نخواستیش،
گفتی برو خسته ام ،
میخوام بخوابم تا بهار و برگ نو و حال نو…
خوبه حالا اینطوری تموم شد؟
خم میشی به برگ نگاه می کنی،
یه جوری مرده که انگار هیچ وقت زنده نبوده
عین آتیش علاقه که یهو خاموش میشه توو دل دلبر بدعهد بدخلق بی مدارا…
چی می گفتم؟
آهان
برگ نباشید توو زندگی تون،
شاخه هم نباشید.
پرنده باشین، ????️
پر بکشین از رنجی به لذتی،
و بالعکس.
که دنیا دایره بسته خوشی و ناخوشیه. هرکی هم نخواستت بدون یا حق داشته یا مجبور بوده یا نادون بوده،
که در هر سه صورت به وداعی و یادی کفایت می کنه ایام…
خبر خوب اینه که اینجا هیچی همیشگی نیست!
روزای اول پاییزه
همیشه حواست به زیر پات باشه،
یهو دیدی با غرورت و رویات و امیدت و بهارت موندی زیر پای اشتباهای خودت!
پرنده باش…

مطلب مشابه: شعر در وصف زیبایی + مجموعه اشعار عاشقانه در مورد زیبایی چهره

متن کپشن پرنده

تو بگو دوستم داری
من ثابت می کنم
انسان
جانوریست
پرنده ….️

متن پرنده با برگزیده جملات احساسی عاشقانه درباره پرنده

دنیا بهشت است اگر
همه چیز سر جای خودش باشد
ماهی در آب
پرنده در آسمان
و
سر من
روی سینه ی تو

روزی به من خواهی رسید
مثل خبری خوش مانند هدیه‌ ای زیبا همچون پرنده‌ ای مهاجر تا آن روز منتظرت خواهم ماند گوش به زنگ خیره به در نگران به آسمان

「♡」

جا ماندم
می خواستم پرنده باشم
و پرواز کنم
حال اکنون درخت ام
با عمیق ترین ریشه هایم
جا ماندم!

مطلب مشابه: متن شاد + جملاتی کوتاه در مورد خوشبختی، شادی و زیبایی زندگی

او نگفت دوستت دارم،
اما نامه اش را اینگونه تمام کرد.
بال تو را میبوسم پرنده قلبم ….

متن پرنده با برگزیده جملات احساسی عاشقانه درباره پرنده

درخت بی سرو سامان شده است بعداز تو
پرنده سر به گریبان شده است بعد از تو

بهار دست تکان داد ودور شد از من
هوا ،هوای زمستان شده است بعداز تو

هزار پنجره ی پُر غبارم وانگار-
-زمانِ قحطی باران شده است بعداز تو

کسی که آینه دار سپیده بود،چقدر-
-از آفتاب ،گریزان شده است بعد از تو

به چشمِ گل،جنگل با تمام وسعت خود
شبیه گوشه ی گلدان شده است،بعد از تو

و کوه ،کوه فرو ریخت هستی وبی شک
جهان بَدَل به بیابان شده است بعداز تو

سر به سنگ نه ، سر کلنگ باید بزنم
آهو که شدم ، پلنگ را باید بزنم

این برکه ی کوچک که مرا خواهد خورد
ماهی که شدم به دلِ نهنگ باید بزنم

آتش به لب و به چشم باران دارم
سر سبزی دهکده به دامان دارم

من مقصد مرغان مهاجر هستم
یک باغ پرنده روی ایوان دارم

ابر آمد و باد آمد و باران آمد
یک عمر نبودنش به پایان آمد

برعکس تمام آیه های تاریخ
یوسف به سرش زد و به کنعان آمد

متن پرنده با برگزیده جملات احساسی عاشقانه درباره پرنده

هیچوقت نمیشه به یه پرنده تو قفس..،
آزادی رو بیان کرد!

خودم را از همه دریغ میکنم
پیراهن گُل گلیه تابستانیم را میپوشم
پنجره را باز میکنم ، به بوته های خار لبخندی پیشکش میکنم ، که خجالت میکشند و گل میدهند
چراغ هارا خاموش میکنم ، پرده هارا کنار میکشم
خورشید را به خانه دعوت میکنم …
آفتاب دستو دلباز تر از همیشه ، خودش را فقط وقف تابیدن به اتاقم میکند
شاپرک ها دستانم را میگیرند و پرنده ها روی شانه ام می نشینند،
آواز میخوانیمُ اشتیاقمان را فریاد میکنیم ، ناگهان باد میوزدُ مهمانِ ناخوانده ی محفل گرممان میشود
ابرها در آسمان تماشایم میکنند
امید ، به من نگاه میکند ،
طوری که انگار خانه اش را پیدا کرده
و من اما ، میشوم چشم اندازی که هر غمی را فریب میدهد

می گویند قلبت در هر حالی که باشد، چهره ات به همان حال در می آید.
چه بگویم؟ خودت آشفتگی موهایم را، لبخند پریشانم را و سرگردانی دکمه های پیراهنم را ببین!
حالم تعریفی ندارد؛ حس و حال پرنده ی لاغر و ضعیفی را دارم که از کوچِ مداوم خسته شده است و دلش سکون می خواهد.
حالا فرقی ندارد کجا! در جنگل، آسمان و یا شاید یک آغوش.

نویسنده:مهدیه جاویدی????

دلتنگت که می شوم،
حسِ پرواز–
به سرم می زند…
افسوس!
من پرنده ای محبوسم
[زخمی ی میله ها]!

لیلا طیبی (رها)

یک زندگی کم است…
برای آنکه تمام شکل‌های دوستت دارم را با تو در میان بگذارم…
می‌خواهم هر صبح که پنجره را باز میکنی؛ آن درخت روبه‌ رو من باشم..
فصل تازه من باشم..
آفتاب من باشم..
استکان چای من باشم..
و هر پرنده ای که نان از انگشتان تو می‌گیرد..
یک زندگی کم است؛
برای شاعری که می‌خواهد در تمام جمله ها دوستت داشته باشد..

به گمانم اندوه،
پرنده ای ست تنها،
در غم جفت اش،
[غمگین]
که حدِ فاصلِ دو کوچ،
بال هایش را سست می کند.

سعید فلاحی (زانا کوردستانی)

خواهر همان پرنده ایست که
حتی اگر پاییز باشی…
به روی شاخه های
بی روح و بی رنگ تو
آواز خوش زندگی میخواند،
تا بهار
سمت تو بیاید…

مطالب مشابه


نظرات


تصویری


ویدئو