۲۵ فیلم بر اساس زندگی شخصی کارگردان‌ها | از بلید رانر تا چهارصد ضربه

۲۵ فیلم بر اساس زندگی شخصی کارگردان‌ها | از بلید رانر تا چهارصد ضربه


منبع: زومجی

2

1402/8/16

10:10


۲۵ فیلم بر اساس زندگی شخصی کارگردان‌ها | از بلید رانر تا چهارصد ضربه

بزرگ‌ترین ابزاری که یک کارگردان در اختیار دارد، تجربیات شخصی خودش است. این تجربیات می‌توانند تبدیل به آثاری عمیق شوند، چراکه آن‌ها واقعی هستند و خالق‌شان با تمام وجود آن‌ها را درک و زندگی کرده است. زیست هنرمند، تجربه‌ای گرانبها برای او خواهد بود، خاطرات، احساسات، هذیان‌ها، کودکی، جوانی و آنچه او را درگیر می‌کند و به چالش می‌کشد، دنیایی گرانبها برای سینما است که اگر به بیانی نمایشی برسند، تبدیل به اثری جهانی خواهند شد. فیلمی که در جای‌جای کره‌ی زمین برای همه آشنا خواهد بود و خاطرات و هذیان‌های مشترکی را زنده خواهد کرد. در این فیلم‌ها گویی یک حافظه‌ی جمعی نهفته است، اتفاقاتی که درکش برای هیچکسی سخت نیست.

فیلمساز برای ساخت یک اثر شخصی به درون خود رجوع می‌کند و به خاطرات و آنچه که شخصا تجربه کرده پناه می‌برد. این فیلم‌ها یا برگرفته از دوران کودکی او هستند مثل آمارکورد فلینی، بلفاست کنت برانا و ... یا احساسات او را منعکس می‌کنند مثل پرسونای برگمان یا یکسری تجربیات حال فیلمساز را نشانه می‌گیرند مانند هشت‌ونیم فلینی. این آثار هرچه که هستند، نمایش‌های قابل درکی خواهند بود که با زبانی ساده و البته قصه‌هایی جذاب دراماتیزه شده‌اند. حال ما در این مقاله از میان فیلم‌هایی که کارگردانان براساس زندگی خودشان ساخته‌اند، تعدادی از بهترینشان را انتخاب کرده‌ایم. با این مقاله جذاب همراه زومجی باشید.

فیلم‌های این فهرست براساس نظر اعضای تحریریه زومجی انتخاب و طبق سال انتشار مرتب شده‌اند.


سامی در حال نگاه کردن به نگاتیو فیلم در فیلم خانواده فابلمن

۲۵. فیلم خانواده فیبلمن

فیلم The Fabelmans

  • کارگردان: استیون اسپیلبرگ
  • بازیگران: میشل ویلیامز
  • سال انتشار: ۲۰۲۲
  • میانگین امتیازات The Fabelmansدر IMDB: ۷٫۵

خلاصه داستان: سامی فابلمن در دوران پس از جنگ جهانی دوم با رسیدن به سنین نوجوانی آرزوی فیلمساز شدن دارد.

فیبلمن‌ها درامی آمریکایی است که براساس دوران نوجوانی اسپیلبرگ و اولین سال‌های فیلمسازی او ساخته شده است. او در ابتدا و در اوایل سال ۱۹۹۹ تصمیم گرفته بود که فیلمی براساس زندگی خودش بسازد اما این پروژه به مدت ۲۰ سال متوقف شد چراکه اسپیلبرگ نگران آسیب دیدن والدین‌اش بود. درواقع او از واکنش والدین‌اش ترسیده بود و فکر می‌کرد ممکن است که آن‌ها فیلم را دوست نداشته باشند و آن را یک توهین تلقی کنند. او اما در سال ۲۰۱۹ تصمیم نهایی خود را گرفت و دوباره پروژه قدیمی‌اش را به جریان انداخت و در سال ۲۰۲۲ اثری را ساخت که دو دهه منتظرش بود. بازیگران در طول دوران تولید به عکس‌ها و وسایل خانواده اسپیلبرگ دسترسی داشتند تا بهتر بتوانند شرایط خانوادگی این فیلمساز را به‌تصویر بکشند.

فیلم حول محور سامی فابلمن می‌چرخد، پسری که با اولین فیلمی که در شش سالگی می‌بیند متحیر می‌شود و شور فیلمسازی در وجودش به جریان می‌افتد. پدر و مادر اسپیلبرگ زمانی‌که او هنوز نوجوان بوده از یکدیگر جدا می‌شوند که این اتفاق تاثیر بسیار عمیقی روی روحیه‌ی او داشته است. اسپیلبرگ در این فیلم از جدایی والدین‌اش صحبت می‌کند و از اتفاقات دوران نوجوانی‌اش حرف می‌زند. به‌گفته‌ی خود او هر آنچه که در این نمایش اتفاق می‌افتد همگی چیزهایی است که دیده و درکشان کرده است. خانواده فیبلمن برای اولین‌بار در جشنواره فیلم تورنتو به‌نمایش درآمد و برنده جایزه فیلم منتخب مردمی شد. فیلم با اینکه عملکرد ضعیفی در گیشه داشت و نسبت به دیگر کارهای اسپیلبرگ فروش بسیار کمتری را تجربه کرد، مورد تحسین منتقدان قرار گرفت و به‌عنوان یکی از ده فیلم برتر سال ۲۰۲۲ شناخته شد.


کودک در حال خندیدن در فیلم بلفاست

۲۴. فیلم بلفاست

فیلم Belfast

  • کارگردان: کنت برانا
  • بازیگران: جودی دنچ
  • سال انتشار: ۲۰۲۱
  • میانگین امتیازات Belfast در IMDB: ۷٫۵

خلاصه داستان: در اواخر دهه ۱۹۶۰ میلادی در ایرلند، حانواده‌اس دچار بحران می‌شوند.

بلفاست درامی بریتانیایی از کنت برانا، بازیگر، کارگردان و تهیه‌کننده پرکار سینما است. این فیلم اولین نمایش جهانی خود را در چهل و هشتمین دوره جشنواره فیلم فلوریدا تجربه کرد و بعد از آن برنده جایزه منتخب مردمی در جشنواره تورنتو شد. بلفاست در جوایز اسکار نیز توانست به موفقیت خوبی برسد. فیلم نامزد جایز بهترین فیلم اسکار شد و جایزه بهترین فیلمنامه را نیز برد. بلفاست علاوه‌بر اینکه موفقیت انتقادی خوبی را نصیب برانا کرد در گیشه نیز موفق به فروش خوبی شد و عنوان هشتمین اکران گسترده را در ایرلند و بریتانیا به‌دست آورد. به‌گفته‌ی کنت برانا بلفاست یکی از عمیق‌ترین و شخصی‌ترین فیلم‌های کارنامه اوست.

بلفاست به سال ۱۹۶۹ باز می‌گردد، سال وقوع حوادثی ناگوار. بالاگرفتن تنش‌ها بین روابط انسانی و شیوع خشونت. بادی قهرمان فیلم، پسری نه ساله است، دقیقا هم‌سن برانا، در سالی که خانواده‌اش تصمیم گرفتند بلفاست در آتش را ترک کنند و به انگلستان بروند. برانا اهل ایرلند شمالی است و آنچه که در این فیلم اتفاق می‌افتد، تماما برگرفته از تجربیات زندگی و دوران کودکی او خواهد بود. این فیلم نشان می‌دهد که چگونه خانواده برانا تحت تاثیر اختلافات فرقه‌ای مجبور به ترک وطن خود در آینده می‌شوند. فیلم همه‌ی آنچه را که بر زندگی این کارگردان تاثیر داشته تا او را تبدیل به فیلمساز و شخصی کند که هم‌اکنون است، نشان می‌دهد. از روابط برانا با خانواده و مادربزرگ‌اش گرفته تا احساسات او همه چیز در این اثر واقعی است. بلفاست با قالب سیاه‌وسفید فیلم‌برداری شده، عنصری که به حس نوستالژی اثر می‌افزاید و تماشاگر را بیش‌ازپیش با آنچه که برانا در سر داشته آشنا می‌کند.


تونی در حال نگاه کردن در فیلم دست خدا

۲۳. فیلم دست خدا

فیلم The Hand Of God

  • کارگردان: پائولو سورنتینو
  • بازیگران: تونی سرویلو
  • سال انتشار: ۲۰۲۱
  • میانگین امتیازات The Hand Of Godدر IMDB: ۷٫۳

خلاصه داستان: در دهه ۱۹۸۰ فابیتو به‌همراه خانواده‌اش در ناپل زندگی می‌کند. او که به‌دنبال آرزوها و علائق خودش است، پدر و مادرش را در یک اتفاق از دست می‌دهد.

The Hand Of God، درامی ایتالیایی از یکی از کارگردانان سرشناش ایتالیا یعنی سورنتینو است که از داستان زندگی خود برای ساخت آن الهام گرفته است. سورنتینو در این فیلم به ناپل و دوران نوجوانی خود می‌رود تا شخصی‌ترین اثر خود را بسازد. داستانی درباره خانواده، سینما، ورزش و عشق. دست خدا روایتی از دوران بلوغ و نوجوانی خود کارگردان است و به‌گفته‌ی خود سورنتینو آنچه در این اثر اتفاق می‌افتد تماما چیزی است که او در ناپل درکشان کرده است. سورنتینو می‌خواست که با استفاده از تجربه شخصی زندگی‌اش داستانی جهانی را روایت کند، قصه‌ای که در هر نقطه‌ از این کره کار می‌کند.

او در این فیلم به‌وضوح به فیلم شخصی فدریکو فلینی یعنی آمارکورد ادای احترام می‌کند و طبق دنیای این فیلم برخی از نماهایش را می‌چیند. دست خدا به‌طرز ماهرانه‌ای بین یک کمدی ملایم و یک تراژدی خانوادگی قرار دارد، روایتی که باعث خلق تصویری واقعی از یک زندگی می‌شود. سورنتینو در دست خدا ما را با قهرمان داستان همراه می‌کند و سعی بر این ندارد که چیزی را توضیح دهد یا پیام خاصی را به ما برساند. سورنتینو تنها هدف‌اش این است که ما نیز معنای زندگی را بفهمیم و از کشف آن لذت ببریم. این فیلم که برای اولین‌بار در جشنواره ونیز به‌نمایش درآمد، جایزه بزرگ هئیت داوران را برد و نامزد بهترین فیلم غیرانگلیسی زبان در نود و چهارمین دوره جوایز اسکار شد.


چانک در حال بازی در فیلم میناری

۲۲. فیلم میناری

فیلم Minari

  • کارگردان: ایزاک چانگ
  • بازیگران: استیون ین
  • سال انتشار: ۲۰۲۰
  • میانگین امتیازات Minari در IMDB: ۷٫۴

خلاصه داستان: خانواده‌ای کره‌ای به مزرعه‌ای در آرکانزاس مهاجرت می‌کنند تا به‌دنبال رویای آمریکایی خود باشند.

Minari، درامی آمریکایی است که ایزاک چانگ آن را براساس زندگی دوران کودکی خودش ساخته است. چانگ در دهه‌ی ۱۹۸۰ به‌همراه خانواده‌اش از کره جنوبی به آرکانزاس ایالات متحده مهاجرت می‌کنند تا که در مناطق روستایی آمریکا کار کشاورزی خود را توسعه دهند. چانک در ابتدا می‌خواست فیلمی اقتباسی براساس کتاب آنتونیای من بسازد اما وقتی که موفق به دریافت امتیاز کتاب نشد، تصمیم گرفت که فیلم خود را با الهام از تربیت روستایی خود و نوع زندگی خانواده‌اش بسازد. چانگ بعد از اکران فیلم‌اش گفت که هنگام نوشتن فیلمنامه میناری ضربات روحی زیادی را متحمل شده ، چراکه نمی‌توانسته پدر و مادرش را قضاوت کند و مسائل خصوصی خانوادگی‌شان را به روی پرده‌ی سینما بیاورد.

چانگ حتی تا چند روز قبل از اکران میناری هم می‌ترسیده که با والدین‌اش در اینباره صحبت کند. پدر چانک در کودکی‌ او برای تبدیل شدن به یک آمریکایی موفق مشکلات زیادی را به خانواده‌اش تحمیل می‌کند و ازاین‌رو چانک دچار تروماهای روحی متعددی می‌شود. میناری اولین نمایش خود را در جشنواره فیلم ساندنس تجربه کرد و جائزه بزرگ هئیت داوران را نیز برد. فیلم با تحسین گسترده‌ای از سمت منتقدان همراه شد و آن‌ها بازی استیون ین و کارگردانی ایزاک چانگ را ستودند. میناری همچنین در نود و سومین دوره جوایز اسکار شش نامزدی را دریافت کرد و توانست عنوان یکی از بهترین فیلم‌های ۲۰۲۰ را به‌دست آورد.


باندراس در حال نگاه کردن در فیلم درد و شکوه

۲۱. فیلم درد و شکوه

فیلم Pain and Glory

  • کارگردان: پدرو آلمودوار
  • بازیگران: آنتونیو باندراس
  • سال انتشار: ۲۰۱۹
  • میانگین امتیازات Pain and Glory در IMDB: ۷

خلاصه داستان: سالوادور مالو کارگردانی سرشناس است که از نظر روحی و جسمی از کار افتاده و نمی‌تواند پروژه جدیدی را شروع کند.

Pain and Glory درامی اسپانیایی است که در آن بازیگران سرشناسی چون آنتونیو باندراس و پنه‌لوپه کروز بازی می‌کنند. این فیلم برای اولین‌بار در جشنواره کن به‌نمایش درآمد، جائی که برای تصاحب نخل طلای کن به رقابت پرداخت و باندراس جایزه بهترین بازیگر مرد را نیز برد. فیلم همچنین در نود و دومین دوره جوایز اسکار نامزد بهترین فیلم خارجی زبان نیز بود. درد و شکوه جائی در زندگی شخصی پدرو آلمودوار دارد. او قبل از فیلم‌برداری فیلم ژولیتای در سال۲۰۱۶ عمل جراحی کمر انجام داد که برای مدتی او را از فعالبت‌های هنری‌اش دور کرد. آلمودوار اعتراف می‌کند که ترسی که مخاطب در شخصیت باندراس از عدم توانایی برای کارگردانی دوباره می‌بیند، چیزی است که او در بازه‌ای، با آن زندگی کرده است، به‌خصوص درست پس از عمل جراحی‌اش.

او در اولین اکران درد و شکوه گفت: «زندگی من به هر فیلمی که می‌سازم، راهش را باز می‌کند اما این صمیمی‌ترین بازنمایی من است، امتدادی از خودم.» او در این فیلم به دردهای جسمی و عاطفی‌اش می‌پردازد و در عین اینکه به شکوه گذشته می‌نگرد با چشم‌انداز مبهمی نیز آینده را نگاه می‌کند. درد و شکوه فیلمی عمیقا درونی است که ریشه در غم و اندوه دارد و خیلی‌ها نیز می‌توانند با آن به همذات‌پنداری برسند.


ماتیلدا در حال صحبت کردن در فیلم سوغات

۲۰. فیلم سوغات

فیلم The Souvenir

  • کارگردان: جوآنا هاگ
  • بازیگران: ماتیلدا سوینتن
  • سال انتشار: ۲۰۱۹
  • میانگین امتیازات The Souvenirدر IMDB: ۶٫۴

خلاصه داستان: یک دانشجوی سینما درگیر روابط پیچیده‌ای می‌شود.

سوغات درامی آمریکایی است که آن را جوآنا هاگ براساس تجربیات زندگی خود ساخته است. او وقتی که در مدرسه فیلم لندن در اوایل دهه ۹۰ تحصیل می‌کرده با مردی غیرقابل اعتماد آشنا می‌شود که چالش‌های متعددی را بر سرش پیاده می‌کند. هاگ بعد از ساخت این فیلم توضیح می‌دهد که همیشه می‌خواسته فرصتی داشته باشد تا آنچه را که تجربه کرده به‌تصویر بکشد تا دیگران نیز از خاطرات و آنچه که او درک کرده استفاده کنند. به باور او یک اثر شخصی می‌تواند برای همه و در هر جای این کره زمین کار کند، چراکه آدم‌ها همگی تجربیات مشابهی دارند.

هاگ در جایی از خاطراتش می‌گوید که ساخت این فیلم برایش آسان نبوده، چراکه در حال بازیابی چیزی بوده که برایش درد می‌آفریده است. این فیلمساز می‌گوید که هسته‌ی مرکزی پیرنگ کاملا براساس اتفاقات واقعی شکل گرفته و تنها یکسری شاخ‌وبرگ‌های فرعی هستند که ممکن است چندان واقعی نباشند. این فیلم اولین نمایش خود را در جشنواره ساندنس تجربه کرد و بسیار مورد تحسین منتقدان قرار گرفت. آن‌ها از فیلم به‌عنوان درامی بی‌نظیر و بسیار تأثیرگذار یاد کردند و هنر جوآنا هاگ را به‌خاطر چنین الهامی از زندگی شخصی‌اش ستودند.


کریستین در حال فکر کردن در فیلم لیدی برد

۱۹. فیلم لیدی برد

فیلم Lady Bird

  • کارگردان: گرتا گرویگ
  • بازیگران: سرشه رونان
  • سال انتشار: ۲۰۱۷
  • میانگین امتیازات Lady Bird در IMDB: ۷٫۴

خلاصه داستان: در پاییز ۲۰۰۲ کریستین مک فرسون دانش‌آموز دبیرستان به خود لقب لیدی برد را می‌دهد. او که با مادرش مشکلاتی دارد از ماشین بیرون می‌پرد و دست‌اش آسیب می‌بیند.

لیدی برد درامی کمدی آمریکائی است که گرتا گرویک در دومین تجربه کارگردانی خود آن را براساس داستان زندگی خود ساخته است. داستان این فیلم در ساکرامنتو کالیفرنیا از پاییز ۲۰۰۲ تا پاییز ۲۰۰۳ می‌گذرد و روابط تیره دختری دبیرستانی با مادرش را روایت می‌کند. گرویگ سال‌های زیادی را صرف نوشتن فیلمنامه لیدی برد کرده بود اما به‌خاطر خانواده و دوستانش جرات این را نداشت که آن را بسازد. او بعد از ساخت این فیلم توضیح داد که از ترس قضاوت شدن و زیر ذره‌بین رفتن، مدت‌های زیادی ساخت لیدی برد را به تعویق انداخته بوده است.

با اینحال او گفته است که هیچکدام از اتفاقات داخل فیلم با این شدت در زندگی شخصی‌اش رخ نداده اما چیزی که در اینجا واضح است الهامی است که من از دوران نوجوانی خود و روابطی که با مادرم داشته‌ام گرفته‌ام. گرویگ در زمان اکران از سرشه رونان تقدیر کرد و گفت که او نزدیک‌ترین چهره به خاطرات دوران دورش است. این فیلم در اولین اکران خود با استقبال گسترده منتقدان مواجه شد و آن‌ها فیلمنامه و کارگردانی گرویگ را ستودند. فیلم همچنین در نودمین دوره جوایز اسکار به پنج نامزدی رسید و عنوان یکی از ده فیلم برتر سال ۲۰۱۷ را نیز دریافت کرد.


وینسنت در حال حرف زدن در فیلم تترو

۱۸. فیلم تترو

فیلم Tetro

  • کارگردان: فرانسیس فورد کاپولا
  • بازیگران: وینسنت گالو
  • سال انتشار: ۲۰۰۹
  • میانگین امتیازات Tetro در IMDB: ۶٫۸

خلاصه داستان: بنی برای دیدن برادری که سال‌ها است از خانه رفته راهی آرژانتین می‌شود.

تترو درامی بین‌المللی است که کاپولا آن را با همکاری کشورهای اسپانیا، آرژانتین، آمریکا و ایتالیا ساخت. فیلمی عمدتا سیاه‌وسفید که در بوئنوس آیرس آرژانتین فیلم‌برداری شد. کاپولا برای ساخت این فیلم از تاریخچه‌ی خانوادگی خود استفاده کرد و تجربیات زندگی‌اش را به‌تصویر کشید. این فیلم رابطه‌ی بین دو برادر را نشان می‌دهد که می‌توان آن را اشاره‌ای به فرانسیس و برادر بزرگترش اوت دانست. هر دو برادر در این فیلم در سایه پدر خود زندگی می‌کنند، چیزی که در زندگی واقعی کاپولا نیز اتفاق افتاده بود. تترو داستان برادری است که برای پیدا کردن برادر خود خانه را ترک می‌کند و راهی یک سفر می‌شود.

تترو فیلمی درباره‌ی خانواده است، پرتره‌ای از زندگی چند نسل. مضمونی که کاپولا از همان ابتدای دوران فیلمسازی‌اش به آن علاقه نشان داد. وقتی که فیلم اولین اکران خود را در جشنواره کن تجربه کرد، کاپولا گفت که اتفاقات داخل فیلم در واقعیت رخ نداده اما از طرفی نیز همه چیز درست است و روابط میان تترو، پدر و برادرش چیزی است که در میان ما وجود داشته است. او این فیلم را پروژه‌ای بسیار شخصی خطاب کرد. از آن دست فیلم‌هایی که همیشه دوست داشته بسازد.


جف در حال فکر کردن در فیلم ماهی مرکب و نهنگ بزرگ

۱۷. فیلم ماهی مرکب و نهنگ

فیلم The Squid and the Whale

  • کارگردان: نوآ بامباک
  • بازیگران: جف دانیلز
  • سال انتشار: ۲۰۰۵
  • میانگین امتیازات The Squid and the Whaleدر IMDB: ۷٫۳

خلاصه داستان: در دهه ۱۹۸۰ دو پسر نوجوان درگیر طلاق والدین‌شان از یکدیگر هستند.

ماهی مرکب و نهنگ کمدی درامی مستقل است که نوآ بامباک آن را براساس مشکلات خانوادگی دوران نوجوانی خود ساخته است. فیلمی که از نظر منتقدان نگاهی صادقانه و شوخ‌آمیز به طلاق و تاثیر آن بر خانواده دارد. بامباک برای ساخت این فیلم از ایده‌های قالب مستند، سبک موج نوی فرانسه و برخی آثار اسکورسیزی الهام گرفته است. درواقع فرمی که فیلمساز برای این فیلم استفاده کرده تنها برای این بوده که مخاطب بیش‌ازپیش آن را به زندگی واقعی نزدیک ببیند. بازی‌های ماهی مرکب و نهنگ نیز به‌قدری عالی و حساب شده هستند که در جهت سبک روایی پیش می‌روند و احساس بامباک را منتقل می‌کنند.

او بعد از اکران این فیلم گفت که همیشه دلش می‌خواسته یک فیلمساز شود تا بتواند احساس دوران نوجوانی خود را به‌تصویر بکشد. بامباک تجربیات زندگی‌اش را تجربیاتی دردناک می‌داند، اتفاقاتی که مطمئن است برای خیلی از آدم‌ها پیش آمده و تحت تاثیر قرارشان داده است. فیلمساز از دوران نوجوانی خود به‌عنوان یک تراژدی یاد می‌کند و توضیح می‌دهد که هر آنچه در این فیلم اتفاق می‌افتد در دوران کودکی خودش آن را لمس کرده است. این فیلم برای اولین‌بار در جشنواره ساندنس به‌نمایش درآمد و بامباک در جوایز اسکار نامزد جایزه بهترین فیلمنامه اصلی نیز شد.


بچه ها در جشن در فیلم تقریبا مشهور

۱۶. فیلم تقریبا مشهور

فیلم Almost Famous

  • کارگردان: کامرون کرو
  • بازیگران: پاتریک فوگیت
  • سال انتشار: ۲۰۰۰
  • میانگین امتیازات Almost Famous در IMDB: ۷٫۹

خلاصه داستان: به یک نوجوان دبیرستانی در اوایل دهه ۱۹۷۰ این پیشنهاد داده می‌شود تا داستانی درباره یک گروه موسیقی راک در مجله رولینگ استون بنویسد.

فیلم تقریبا مشهور کمدی درامی آمریکایی است که داستان یک روزنامه‌نگار نوجوان را در اوایل دهه ۱۹۷۰ دنبال می‌کند. این فیلم که براساس داستان زندگی کامرون کارو ساخته شده، درباره‌ی دوران نوجوانی اواست که در مجله‌ی رولینگ استون فعالیت می‌کرده است. مادر کرو برای اینکه فیلم از واقعیت زندگی آن‌ها دور نشو از زمان نگارش فیلمنامه تا دوران تولید در لوکیشن حضور داشته و به کرو چیزهایی را یادآوری می‌کرده که او از یاد برده بوده است. اکثر اتفاقات فیلم در واقعیت به وقوع پیوسته‌اند مگر جز در موارد معدودی که تنها برای به‌وجود آمدن حس دراماتیک به قصه‌ی فیلم اضافه شده‌اند.

فیلم تقریبا مشهور، اثری واقع‌گرایانه، تأثیرگذار، خنده‌دار و یکی از آن فیلم‌های جذاب است که تاکنون راجع‌به موسیقی راک‌ اند رول ساخته شده است. فیلم در گیشه عملکرد بسیار ضعیفی را تجربه کرد و نتوانست حتی هزینه‌ی ساخت خود را جبران کند اما در عوض توجه منتقدان را به خود جلب کرد و در اسکار به چهار نامزدی رسید که در این بین جایزه بهترین فیلمنامه اصلی را برد. Almost Famous، هم‌اکنون به‌عنوان یک اثر کالت کلاسیک شناخته می‌شود، فیلمی که عنوان یکی از ده اثر برتر دهه ۲۰۰۰، را همراه خود دارد. در سال ۲۰۲۲ نیز نمایشنامه‌ای با اقتباس از این فیلم در برادوی اجرا شد.


رابرت دنیرو در حال خندیدن در فیلم حیابان های پست

۱۵. فیلم خیابان های پست

فیلم Mean Streets

  • کارگردان: مارتین اسکورسیزی
  • بازیگران: رابرت دنیرو
  • سال انتشار: ۱۹۹۷
  • میانگین امتیازات Mean Streets در IMDB: ۷٫۲

خلاصه داستان: در محله ایتالیای کوچک منهتن نیویورک چند جوان در پی سرنوشت خود هستند.

خیابان‌های پست یکی از اولین فیلم‌های کارنامه مارتین اسکورسیزی است که شخصی‌ترین فیلم او نیز به‌حساب می‌آید. او در محله ایتالیای کوچک منهتن نیویورک بزرگ شد، خیابان‌هایی که در بسیاری از فیلم‌های گنگستری‌اش به‌تصویر کشیده شده‌اند. اسکورسیزی هر روز با خشونت‌های خیابانی به‌عنوان اتفاقاتی روزمره روبه‌رو بود. همسایه‌های آن‌ها همگی خلافکارهایی بودند که پلیس حتی جرات نزدیکی بهشان را نداشت. او برای فیلم خیابان‌های پست به روزهای نوجوانی خود سفر می‌کند و از رابطه‌ی میان پدر و عمویش نیز الهام می‌گیرد.

خیابان‌های پایین شهر برای اسکورسیزی آنقدری شخصی بود که او آن را در محله‌ی قدیمی خودش فیلم‌برداری کرد. این فیلم را می‌توان نقطه شروعی برای فیلمسازی این کارگردان در نظر گرفت، چراکه هم محصول موج نوی جدید هالیوود بود و هم اینکه تمامی مضامین داخل آن در فیلم‌های بعدی‌اش نیز تکرار شدند. این فیلم برای اولین‌بار در جشنواره فیلم نیویورک به‌نمایش درآمد، جائی که رابرت دنیرو مورد تشویق گسترده منتقدان قرار گرفت. اسکورسیزی برای این فیلم موفقیت تجاری فوق‌العاده‌ای را تجربه کرد و باعث شد که در فیلم‌های بعدی‌اش نیز با دنیرو همکاری داشته باشد.


وودار در حال حرف زدن در فیلم کروکلین

۱۴. فیلم کروکلین

فیلم Crooklyn

  • کارگردان: اسپایک لی
  • بازیگران: الفری وودار
  • سال انتشار: ۱۹۹۴
  • میانگین امتیازات Crooklyn در IMDB: ۷

خلاصه داستان: زندگی خانواده‌ای در دهه ۷۰ بروکلین به‌نمایش درمی‌آید.

کروکلین درامی آمریکایی است که اسپایک لی آن را با همکاری خواهر و برادرش نوشت. بعد از اکران فیلم و باتوجه‌به موفقیت نسبی آن اسپایک لی بر سر منافع مالی با خواهر و برادرش به مشکل برخورد. کروکلین به موضوعاتی مثل خانواده، نوستالژی، جوانی و ازدست‌دادن می‌پردازد و به زندگی دختر جوانی به‌نام تروی کارمایکل تمرکز دارد که همراه خانواده‌اش در بروکلین زندگی می‌کند. کروکلین به مانند یک نامه عاشقانه از سمت خانواده لی به دوران کودکی و نوجوانی‌شان است. بازی‌ها در این فیلم بسیار عالی و جذاب است و موسیقی متن نیز آنچنان منحصر بفرد است که ما را به چند دهه قبل می‌برد و خاطره‌سازی می‌کند.

لی برای نزدیک شدن هرچه بیشتر فیلم‌اش به واقعیت از عناصر قالب مستند بهره می‌گیرد و تمام تجارب خود را در اثرش بازتاب می‌دهد. فیلمساز بیشتر روی جزئیات احساسی و تحت‌الفظی آنچه که در زندگی تجربه کرده وفادار است و سعی بر این دارد که کشمکش‌های درونی را بیش از کشمکش‌های بیرونی به‌نمایش درآورد. Crooklyn، همه‌ی آنچه را که هرکسی در زندگی شخصی‌اش تجربه کرده همراه خود دارد. تماشاگر با فیلم احساس نزدیکی می‌کند، با قصه‌اش حس همذات‌پنداری دارد و دردهای درون آن را نیز میشناسد.


ادوارد در حال غذا خوردن در فیلم ادوارد دست قیچی

۱۳. فیلم ادوارد دست قیچی

فیلم Edward Scissorhands

  • کارگردان: تیم برتون
  • بازیگران: جانی دپ
  • سال انتشار: ۱۹۹۰
  • میانگین امتیازات Edward Scissorhands در IMDB: ۷٫۹

خلاصه داستان: شخصی عجیب و نیمه انسان به‌نام ادوارد که دست‌هایی به شکل قیچی دارد، در قلعه‌ای منزوی ساخته شده است.

ادوارد دست‌قیچی شخصی‌ترین فیلم تیم برتون است. شاید باورش سخت باشد اما او این فیلم را براساس تجربیات خودش ساخته است. برتون در خاطراتش می‌گوید: «همیشه این احساس را داشته‌ام که مردم می‌خواهند طردم کنند و نمی‌توانند روابط دوستانه‌شان را با من ادامه دهند که البته دقیقا نمی‌دانم چرا؟ و همین فکر باعث شد من بتوانم از تجربیاتم استفاده کنم و ادوارد را بسازم.» شخصیت‌های فیلم براساس افرادی ساخته شده‌اند که برتون در همسایگی‌اش می‌شناخته و جانی دپ و ادوارد نیز بارزترین دیدگاه‌های برتون در مورد خودش هستند. برتون همانند ادوارد، از مردم فاصله می‌گرفته و مردم نیز نمی‌توانستند همانند یک انسان عادی با او رفتار کنند.

او درباره‌ی جانی دپ بازیگر همیشگی فیلم‌هایش می‌گوید که او خود من است و هرچه را که من فکر می‌کنم او نیز فکر می‌کند. قیچی‌های دست ادوارد نیز استعاره‌ای از تفکرات و خصوصیات برتون است. او خود را اینگونه می‌بیند، عجیب، ناقص، خوش‌قلب، منزوی، طردشده و غیرعادی. کسی که نمی‌تواند به‌طوری مثبت و عادی با دیگران ارتباط برقرار کند. ادوارد دست‌قیچی پس از اکران توجهات منتقدان را به خود جلب کرد و در گیشه نیز به موفقیت مالی خوبی رسید. فیلم همچنین در جوایز اسکار نامزد دریافت چند جایزه شد و جایزه هوگو را برای بهترین نمایش دراماتیک دریافت کرد.


وودی آلن در حال حرف زدن در فیلم روزگار رادیو

۱۲. فیلم روزگار رادیو

فیلم Radio Days

  • کارگردان: وودی آلن
  • بازیگران: میا فارو
  • سال انتشار: ۱۹۸۷
  • میانگین امتیازات Radio Days در IMDB: ۷٫۴

خلاصه داستان: خانواده‌ای یهودی آمریکایی در ساحل راکاوی ساکن هستند. آن‌ها روزگار خود را با گوش دادن به رادیو طی می‌کنند.

وودی آلن با الهام گرفتن از آمارکورد فلینی و خاطرات شخصی خود، روزهای پرشکوه رادیو و دوران کودکی خودش در بروکلین را به‌تصویر می‌کشد. روزگار رادیو کمدی درامی آمریکایی است که نگاهی نوستالژیک به عصر طلایی رادیو دارد و روی خانواده‌ای از طبقه کارگر ساکن در ساحل راکاوی متمرکز است. بسیاری از بازیگران همیشگی آلن در دهه‌های ۱۹۸۰ و ۱۹۹۰ در گروه بازیگران حضور دارند و همین دلیلی می‌شود که فیلم شخصی‌تر نیز به چشم بیاید، چراکه آن‌ها دقیقا می‌دانستند که در زندگی شخصی آلن چه در کودکی و چه در جوانی چه اتفاقاتی رخ داده است.

همه‌ی آدم‌هایی که در این فیلم حضور دارند، در زندگی وودی آلن وجود داشته‌اند و او تنها بهشان نامی جدید و خصوصیات پخته‌تری داده است. جو همان وودی آلن است و بیشتر اتفاقاتی را که تعریف می‌کند همه را تجربه کرده و از سر گذرانده است. Radio Days، با حس خاصی همراه است و می‌تواند در مخاطب رویاها و خاطراتی را زنده کند که سال‌ها است آن‌ها فراموش کرده است. هنگام تماشای این فیلم به سفری نوستالژیک و پر از زیبایی‌های زرق‌وبرق‌دار می‌رویم. زمانی‌که مردم تنها با شنیدن یک صدا از جعبه‌ای بی‌جان می‌توانستند احساس خوشحالی کنند.


سرباز در حال نگاه کردن در فیلم جوخه

۱۱. فیلم جوخه

فیلم Platoon

  • کارگردان: الیور استون
  • بازیگران: ویلم دفو
  • سال انتشار: ۱۹۸۶
  • میانگین امتیازات Platoon در IMDB: ۸٫۱

خلاصه داستان: در سال ۱۹۶۷ کریس تیلور به‌عنوان داوطلب ارتش به ویتنام می‌رود.

جوخه اولین قسمت از سه‌گانه‌ی جنگ‌های ویتنام با دو قسمت دیگر متولد چهارم ژوئیه و بهشت و جهنم است. الیور استون در جنگ ویتنام به‌عنوان پیاده‌نظام ارتش آمریکا حضور داشت و این فیلم را براساس تجربیات خود ساخت. بنابراین می‌توان گفت که رویدادهای این فیلم همپوشانی زیادی را با واقعیت دارد. استون می‌خواست واقع‌گرایانه‌ترین فیلمی که تاکنون راجع‌به ویتنام ساخته شده است را بسازد، به‌همین دلیل او با بیشتر کهنه‌سربازهای جنگ صحبت کرد و تجربیاتشان را شنید. درواقع مصائبی که بر سر کریس تیلور در این فیلم می‌آید همگی‌شان را خود استون در جنگ تجربه کرده است.

زمانی‌که استون قصد داشت برای فیلم‌اش تهیه‌کننده پیدا کند هیچ استودیویی حاضر به تأمین مالی فیلم نبود، چراکه آن‌ها فیلمنامه را نپسندیده بودند و از طرفی نیز حاضر نمی‌شدند که برای اثری با موضوع جنگ ویتنام سرمایه‌گذاری کنند. جوخه فیلمی ضدجنگ است که الیور استون آن را در جوابی به فیلم کلاه سبزهای جان وین ساخت. این فیلم با موفقیت تجاری و انتقادی خوبی همراه بود. فیلمنامه استون، نوع فیلم‌برداری و رئالیسم صحنه‌های نبرد و بازی‌های دافو و چارلی شین مورد تحسین منتقدان قرار گرفتند و فیلم در جوایز اسکار برنده‌ی چهار جایزه از جمله اسکار بهترین کارگردانی، بهترین تدوین و بهترین صداگذاری شد. جوخه به‌عنوان یکی از بهترین فیلم‌های دهه ۹۰ انتخاب شد، اثری کلاسیک که در میان آثار جنگی، فیلمی جذاب و فاخر محسوب می‌شود.


فورد در حال سقوط در فیلم بلید رانر

۱۰. فیلم بلید رانر

فیلم Blade Runner

  • کارگردان: ریدلی اسکات
  • بازیگران: هریسون فورد
  • سال انتشار: ۱۹۸۲
  • میانگین امتیازات Blade Runner در IMDB: ۸٫۱

خلاصه داستان: در دنیایی دیستوپیایی در سال ۲۰۱۹ ، انسان‌های مصنوعی ساخته شده‌اند تا در خدمت انسان‌ها باشند.

Blade Runner، نئونوآری پادآرمانشهری است که قبل از اینکه ریدلی اسکات آن را براساس رمان آیا آدم‌مصنوعی‌ها خواب گوسفند برقی می‌بینند؟ ساخته باشد، براساس تجربیات خودش ساخته است! ادعایی از طرف ریدلی اسکات که شاید باورش بسیار سخت باشد. این فیلمساز چند دهه پس از ساخت بلید رانر به رولینگ استون گفت: « این فیلم شخصی‌ترین اثر در کارنامه من است.» ریدلی اسکات همانند بلید رانرِ رازآلودش، حرف‌های رازآلودی را تکرار کرد اما چیزی که دستگیر منتقدان و خبرنگاران شد، این بود که این دنیای پادآرمانشهری از رویاها و تجربیات شخصی او نشات گرفته است.

ریدلی اسکات گویی در میان کابوس‌ها و توهمات‌اش چنین دنیایی را دیده و حتی در آن نیز زندگی کرده است. این فیلمساز توضیح می‌دهد که بعد از خواندن کتاب آیا آدم‌مصنوعی‌ها خواب گوسفند برقی می‌بینند؟ متوجه شده که کتاب ارتباط نزدیکی با رویاها و تجربیات زندگی او در آسیا دارد و تصمیم می‌گیرد که این دو را درهم بیامیزد و فیلمی علمی‌تخیلی خلق کند. اسکات، دنیای امروز ما را در خواب‌هایش دیده و به‌نوعی پیش‌بینی کرده است که البته چندان دقیق نیز از آب درنیامده. البته اگر او این دنیا را برای چند دهه آن ور تر می‌ساخت بعید نبود که همه چیز درست از آب دربیاید. بلید رانر هم‌اکنون یک اثر کالت است، فیلمی که تاثیر عمیقی بر آثار علمی‌تخیلی پس خود داشت. مننقدان پیچیدگی بصری و روایی آن را ستودند و از آن به‌عنوان شاهکاری یاد کردند که با ظرافتی عمیق توانسته ژانرهای سینمایی را درهم بیامیزد.


ئی تی در حال بوسیدن در فیلم ئی تی

۹. فیلم ئی تی

فیلم E.T. the Extra Terrestrial

  • کارگردان: استیون اسپیلبرگ
  • بازیگران: هنری توماس
  • سال انتشار: ۱۹۸۲
  • میانگین امتیازات E.T. the Extra Terrestrial در IMDB: ۷٫۹

خلاصه داستان: یک موجود فرازمینی از گروه‌اش جا می‌ماند و پسربچه‌ای به نام الیوت آن را می‌یابد و به خانه‌شان می‌برد.

در بیشتر آثار اسپیلبرگ موضوع طلاق بسیار برجسته است. هنگامی که او هنوز نوجوانی بیش نبوده والدین‌اش تصمیم به جدایی از یکدیگر می‌گیرند که این اتفاق تاثیر بسیار عمیقی روی اسپیلبرگ جوان داشته است. ترومایی تکان‌دهنده که در آخرین فیلم او یعنی خانواده فیبلمن نیز احساس می‌شد. شاید باورش سخت باشد اما علت ساخت فیلم ئی تی که درباره‌ی یک موجود فرازمینی است، همین اتفاق تلخ است. اسپیلبرگ بعد از طلاق پدر و مادرش خود را بسیار تنها و طرشده می‌بیند، به‌همین دلیل برای فرار از این احساس موجود بیگانه‌ای را در ذهن‌اش خلق می‌کند. او می‌گوید که بعد از ساخت این فرازمینی خیرخواه دیگر احساس ناامیدی و ترس نمی‌کرده چراکه لحظات سخت زندگی‌اش را با او شریک بوده است.

در ابتدا هیچ شرکت حاضر به سرمایه‌گذاری روی این فیلم نشد اما درنهایت اسپیلبرگ توانست برای آن تهیه‌کننده‌ای بیابد. فیلم بعد از اکران بسیار مورد توجه منتقدان و تماشاگران قرار گرفت و عنوان یکی از بهترین فیلم‌های تمام دوران را دریافت کرد. ئی تی در سال ۲۰۰۲ به مناسبت بیستمین سال تولدش با جلوه‌های ویژه بصری پیشرفته و یکسری نماهای اضافه مرمت شد و سال گذشته نیز در چهلمین سالگرد تولیداش به فهرست میراث کتابخانه کنگره اضافه شد.


الکساندر در حال روشن کردن شمع در فیلم فانی و الکساندر

۸. فیلم فانی و الکساندر

فیلم Fanny och Alexander

  • کارگردان: اینگمار برگمان
  • بازیگران: گون ولگرن
  • سال انتشار: ۱۹۸۲
  • میانگین امتیازات Fanny och Alexander در IMDB: ۸٫۱

خلاصه داستان: دو کودک خردسال در دهه ۱۹۰۰ سوئد در خانواده‌ای تئاتری با چالش‌های متعددی روبه‌رو می‌شوند.

برگمان در ابتدا قصد داشت که فانی و الکساندر را در زمان بازنشستگی خود بسازد و این فیلم، آخرین اثر کارنامه‌ی او باشد، چراکه حس می‌کرد دیگر توانایی فیلمسازی را ندارد. او می‌خواست تمام توان خود را برای فانی و الکساندر خرج کند، چراکه فیلم حاوی مهم‌ترین و چالش‌برانگیزترین خاطرات و اتفاقات دوران زندگی او است. برگمان توضیح می‌دهد که در زمان نگارش فیلمنامه با مصائب متعددی روبه‌رو بوده و باید بین واقعیت و آنچه که قرار بوده واقعی نباشد تمایز زیادی قائل می‌شده و تنها واقعیات را پررنگ پرداخت می‌کرده است. برگمان تمام تلاش خود را می‌کند که تنها واقعیات را بسازد اما با اینحال به‌خاطر معذوریت‌های دراماتیکی خیلی چیزها را با تغییرات جزئی پرداخت می‌کند و می‌سازد.

مثلا رابطه‌ برگمان با خواهرش قدری دستخورده و افراد خانواده‌اش نیز تا حدی جزئیاتشان با تغییر نگارش شده است. اکدال‌ها نیز آدم‌هایی تخیلی هستند و خانواده برگمان چندان تئاتری نبوده‌اند. برگمان دوران کودکی پرچالشی داشته است. پدر او کشیشی لوتری بوده که سخت برگمان را تنبیه می‌کرده و این کار او سبب شده که برگمان بخشی از ایمان‌اش را از دست بدهد. فیلم‌های کارنامه‌ی این فیلمساز سراسر پر از تجربیاتی است که او در کودکی‌اش با آن‌ها روبه‌رو بوده و درکشان کره است. فانی و الکساندر نمونه‌ی مهم و بارزی برای این تعبیر است. برگمان همه‌ی زندگی خود را بدون هیچ استعاره‌ای در این اثر به‌تصویر می‌کشد.


هنری در حال نگاه کردن یک عکس در فیلم کله پاک کن

۷. فیلم کله پاک‌کن

فیلم Eraserhead

  • کارگردان: دیوید لینچ
  • بازیگران: جک نانس
  • سال انتشار: ۱۹۷۷
  • میانگین امتیازات Eraserhead در IMDB: ۷٫۳

خلاصه داستان: هنری اسپنسر پدر یک نوزاد بدشکل است که باید از همه‌ی اتفاقات ناخوشایند اطراف‌اش جان سالم به در ببرد.

کله پاک‌کن شخصی‌ترین اثر دیوید لینچ است. این فیلم یکی دیگر از تعجب‌برانگیزترین فیلم‌های این فهرست است که کارگردان‌اش آن را براساس تجربیات شخصی خودش ساخته است. منتقدان نیز بر این باورند که دیوید لینچ ارتباطی معنوی با این فیلم دارد، چراکه او زمان بسیار زیادی را (۷ سال) صرف نوشتن و تولیداش کرد. لینچ خانه‌ای را در منطقه‌ای از فیلادلفیا می‌خرد، خانه‌ای ۳ طبقه‌ همراه‌با ۱۲ اتاق! جائی که از نظر خوش بی‌نظیر بوده اما کسی جرات نداشته در آن محله زندگی کند. خانه‌ای در مرز بین یک محله سفیدپوست فقیرنشین و یک محله‌ی سیاهپوست فقیرنشین. منطقه‌ای که درگیری‌های زیادی در آن رخ می‌داد.

لینچ می‌گوید که سه بار در خانه‌اش را می‌شکنند و بچه‌هایی را نیز جلوی چشمانش به ضرب گلوله می‌کشند. او چیزهای زیادی را در اینجا دیده بود، خشونت، دیوانگی، جنون، ترس و ... مسائلی که ردپاهای روانی عمیقی را در وجودش شکل داده بودند. تجربیات لینچ از این منطقه تبدیل به فیلم کله پاک‌کن می‌شود به‌همین او برای خودش این فیلم را فلادلفیا صدا می‌زند. او حتی توضیح می‌دهد که بعضی از شخصیت‌های فیلم‌اش را در اصطبل طبقه پایین خانه‌اش به‌صورت روح‌های سرگردان می‌دیده است. کله پاک‌کن، فیلمی سورئالیستی است که از توهمات و تجربیات لینچ آمده و برادران کوئن نیز از فضای آن در فیلم بارتون فینک‌شان تقلید کرده‌اند. این فیلم در سال ۲۰۰۴ در فهرست کتابخانه‌ی کنگره آمریکا قرار گرفت و به‌عنوان اثری کلاسیک و مهم شناخته شد.


مارگارت در خال فکر کردن در فیلم آینه

۶. فیلم آینه

فیلم The Mirror

  • کارگران: آندره تارکوفسکی
  • بازیگران: مارگاریتا ترخووا
  • سال انتشار: ۱۹۷۵
  • میانگین امتیازات The Mirrorدر IMDB: ۸

خلاصه داستان: افکار، عواطف و خاطرات الکسی در طول زمان‌های مختلف به‌تصویر کشیده می‌شود.

آینه درامی هنری است که تارکوفسکی آن را در اتحادیه جماهیر شوروی ساخت. این فیلم که روایتی غیرخطی دارد، داستان‌اش حول خاطرات یک مرد در حال مرگ می‌گذرد. این مرد لحظاتی مهم و کلیدی را از زندگی‌اش به یاد می‌آورد. تارکوفسکی در آینه، رویاها، خاطرات دوران کودکی و صحنه‌های حال را درهم ترکیب کرده است. حال همه‌ی آنچه که دراین‌میان اتفاق می‌افتد، همه‌اش سرچشمه‌ای در زندگی شخصی تارکوفسکی دارد. شعرهایی که در فیلم خوانده می‌شود، متعلق به پدر تارکوفسکی است و مرد در حال مرگ نیز انعکاسی از خود تارکوفسکی خواهد بود.

فیلم به‌شدت از تجربیات دوران کودکی فیلمساز استفاده می‌کند، خاطراتی مانند مهاجرت از مسکو به حومه شهر، پدری گوشه‌گیر و مادری که در چاپخانه کار می‌کند. آینه یکی از شخصی‌ترین فیلم‌های کارنامه‌ی این کارگردان است، فیلمی که چیزهای زیادی راجع‌به آن نوشته شده و منتقدان تحلیل‌های متفاوتی نسبت به آن ارائه داده‌اند. اما چیزی که در اینجا بسیار حائز اهمیت است این خواهد بود، که رد زندگی تارکوفسکی در این فیلم کاملا زنده و نمایان است. ردی که با تکنیک‌های بسیاری ترکیب شده است. از زمان اکران این فیلم، آینه به‌عنوان یکی از بهترین فیلم‌های تمام دوران و همچنین اثر بزرگ تارکوفسکی شناخته می‌شود. کریستوفر نولان این فیلم را الهام‌بخش خود برای ساخت اوپنهایمراش می‌داند.


ژان در حال نگاه کردن در فیلم آمارکورد

۵. فیلم آمارکورد

فیلم Amarcord

  • کارگردان: فدریکو فلینی
  • بازیگران: برونو زانین
  • سال انتشار: ۱۹۷۳
  • میانگین امتیازات Amarcord در IMDB: ۷٫۹

خلاصه داستان: در ایتالیای دوران موسولینی تعدادی آدم عجیب و غریب در روستایی زندگی می‌کنند.

آمارکورد، کمدی درامی ایتالیایی است که فدریکو فلینی آن را براساس داستان زندگی خود در دوران نوجوانی‌اش ساخته است. این فیلم که الهام‌بخش سورنتینو برای ساخت فیلم دست خدایش بود، روی زندگی نوجوانی به‌نام تیتا متمرکز است، پسری که در میان گروهی از شخصیت‌های عجیب و غریب در دهکده بورگو سن جولیانو بزرگ می‌شود. فلینی تیتا را براساس دوست دوران کودکی خودش یعنی لوئیجی تیتا بنزی نوشت، کسی که در آینده وکیل شد و تا پایان زندگی فلینی هم با او رابطه‌ی نزدیکی داشت. هسته‌ی مرکزی آنچه که در این فیلم اتفاق می‌‌افتد به زندگی واقعی فلینی وفادار است.

شخصیت‌های فیلم از آدم‌های زندگی فیلمساز الهام گرفته شده‌ و بسیاری از رویدادها طبق اتفاقات واقعی ساخته شده‌اند اما فلینی برای دراماتیک کردن اثرش لحنی طنزآمیز به فیلمنامه اضافه می‌کند که به‌طبع یکسری اتفاقات خیالی نیز دراین‌میان شکل می‌گیرند. فلینی با ساخت این فیلم، خود و هم‌روستاییانش را مسخره می‌کند و به انتقاد از شیوه‌ی آن‌ها و کلیسای کاتولیک دوره موسولینی می‌پردازد. آمارکورد برای سینمای اروپا و ایتالیا یک موفقیت بی‌نظیر بود، محتوایی بیوگرافیک و شاد که در پس‌زمینه‌ای ترسناک روایت می‌شد. این فیلم که برنده جایزه اسکار بهترین فیلم خارجی زبان اسکار شد، در سال ۲۰۰۸ در فهرست میراث فرهنگی ایتالیا قرار گرفت.


نوجوانان در پمپ بنزین در فیلم گرافیتی آمریکایی

۴. فیلم گرافیتی آمریکایی

فیلم American Graffiti

  • کارگردان: جورج لوکاس
  • بازیگران: کندی کلارک
  • سال انتشار: ۱۹۷۳
  • میانگین امتیازات American Graffiti در IMDB: ۷٫۴

خلاصه داستان: در آخرین عصر تعطیلات تابستانی در سال ۱۹۶۲ چند دوست درکنار یکدیگر جمع می‌شوند.

جورج لوکاس قبل از اینکه فیلم کالت جنگ ستارگان‌اش را بسازد با گرافیتی آمریکایی خودش را در به‌عنوان کارگردانی مهم مطرح کرد. او این داستان بلوغ را براساس تجربیات خود به‌عنوان نوجوانی که در مودستو کالیفرنیا زندگی می‌کرده، ساخته است که هر کدام از شخصیت‌های فیلم نماینده‌ی تفکرات و احساسات او در زمان‌های مختلف زندگی‌اش هستند. در دهه‌ی ۶۰ میلادی و در آخرین شب تعطیلات تابستانی قبل از شروع دانشگاه جائی که چند دوست کنار یکدیگر جمع می‌شوند و به موسیقی گوش می‌دهند. گرافیتی آمریکایی قصه‌ای از یک فرهنگ، یک نسل و موسیقی راک اند رول است که تصویری از آمریکای آن سال‌ها را به‌نمایش درمی‌آورد.

در فهرست کتابخانه کنگره آمریکا ثبت شده است. فرانسیس کاپولا که تهیه‌کنندگی این فیلم را برعهده داشت، تمام توان خود را بکار گرفت تا بتواند بهترین بازیگران را برای جورج لوکاس جمع کند. او همیشه به این کار مشترک خود با لوکاس می‌بالد و آن را یکی از بهترین فعالیت‌های دوران کاری خود می‌داند. گرافیتی آمریکایی با وجود اینکه در جلب سرمایه به مشکلات فراوانی برخورده بود، بعد از اکران با استقبال گسترده منتقدان روبه‌رو شد و به نامزدی جایزه اسکار بهترین فیلم رسید. این فیلم حتی عنوان یکی از سودآورترین فیلم‌های تاریخ سینما را نیز به‌دست آورد. گرافیتی آمریکایی به‌عنوان اثری فرهنگی چند سال قبل در فهرست میراث فرهنگی کتابخانه کنگره قرار گرفت.


الیزابت در حال حرف زدن در فیلم پرسونا

۳. فیلم پرسونا

فیلم Persona

  • کارگردان: اینگمار برگمان
  • بازیگران: بیبی آندرشون
  • سال انتشار: ۱۹۶۶
  • میانگین امتیازات Persona در IMDB: ۸٫۱

خلاصه داستان: الیزابت بازیگری که دچار مشکلات روانی شده به‌همراه پرستارش آلما به یک کلبه می‌روند.

پرسونا درامی روانشناختی است که اینگمار برگمان راجع به آن چنین می‌گوید: «پرسونا جان من را نجات داد و این اغراق نیست. اگر قدرت ساخت آن را پیدا نمی‌کردم، احتمالا همه چیزم را از دست می‌دادم. هنگام ساخت پرسونا برای اولین‌بار بود که موفقیت تجاری فیلم‌ هیچ اهمیتی برایم نداشت.» فیلم درباره‌ی دو زن است که گویی در حال تبادل روح‌ها و هویت‌های یکدیگر هستند که این ارتباطات دوران سختی از زندگی برگمان را منعکس می‌کند. برگمان می‌گوید که پرسونا مخلوقی است که خالق خود را نجات داده است. او درباره‌ی زمانی توضیح می‌دهد که روی تخت بیمارستان نشسته بوده و به‌خاطر ذات‌الریه نمی‌توانسته سرش را حتی مقدار کمی بچرخاند.

برگمان در این شرایط احساس مرگ می‌کند اما به یکباره به این فکر می‌افتد که چه می‌شود اگر داستان شخصی را بنویسد که دیگر نمی‌تواند یا نمی‌خواهد به‌دنبال هنرش برود. او داستان پرسونا را بعد از بهبودی‌اش می‌نویسد و تمام احساسات و عواطف روزهای سخت بیماری‌اش را در روابط الیزابت و آلما منعکس می‌کند. همه‌ی آنچه که در ذهن دو شخصیت داستان می‌گذرد واقعی است، عواطف و تفکراتی که در زمان بیماری برگمان به او روی آورده بودند.


گیدو در حال فکر کردن در فیلم هشت و نیم

۲. فیلم هشت و نیم

فیلم 81/2

  • کارگردان: فدریکو فلینی
  • بازیگران: مارچلو ماسترویانی
  • سال انتشار: ۱۹۶۳
  • میانگین امتیازات: 81/2 در IMDB: ۸

خلاصه داستان: گیدو که تا پیش از این کارگردانی خلاق بوده، دیگر نمی‌تواند بنویسد و بسازد.

فیلم هشت‌ونیم، یکی از شاهکارهای سینمای ایتالیا است که در سطح جهانی به شهرت فوق‌العاده‌ای رسید. فیلم خط داستانی بسیار ساده‌ای دارد، کارگردان مشهوری در حال آماده‌سازی فیلم جدیداش است اما از عدم خلاقیت رنج می‌برد و نمی‌تواند ذهن‌اش را متمرکز کند. در طول فیلم گیدو، رویا می‌بیند، دوران جوانی و کودکی خود را به یاد می‌آورد و مرز بین واقعیت و رویا باریک می‌شود. کابوس‌ها، خاطرات، واقعیت، رنج‌ها و رویاها درهم می‌آمیزند و مخاطب شاهد شاهکار آوانگاردی می‌شود که تا پیش از این ندیده است. هشت‌ونیم یک فیلم پیچیده، صادقانه و در عین حال دردناک است. فضای سورئالیستی آن با ظرافت هرچه تمام توسط فلینی ساخته و پرداخته شده و بازیگران مخصوصا مارچلو ماسترویانی به‌نحوی جذاب قصه را پیش می‌برند.

این فیلم همانند آمارکورد فلینی از تجارب شخصی او می‌آید. گیدو یا همان مارچلو ماستریانی خود فدریکو فلینی است. زمانی فلینی هنگام ساخت یکی از فیلم‌هایش به بن‌بست برمی‌خورد و دچار تنش‌های روانی شدیدی می‌شود. فلینی می‌گوید که دوران بسیار سختی را در آن وضعیت درک کرده، به‌طوری که به وسیله‌ی روانشناسان فرویدی دوباره به زندگی برمی‌گردد و دوباره شروع به نوشتن می‌کند. این فیلم مسائلی مثل خلاقیت، کاتولیک، فروید، زنان، خیالات، رویاها، توهمات و کنایه‌ها را شامل می‌شود اما همه‌ی آن‌ها در یک کلمه خلاصه می‌شود: خود فلینی


آنتوان پشت شیشه در فیلک چهارصد ضربه

۱. فیلم چهار صد ضربه

فیلم The 400 Blows

  • کارگردان: فرانسوا تروفو
  • بازیگران: ژان پیر لئو
  • سال انتشار: ۱۹۵۹
  • میانگین امتیازات The 400 Blowsدر IMDB: ۸٫۱

خلاصه داستان: آنتوان که با مشکلات متعددی در خانه و مدرسه دست‌وپنجه نرم می‌کند، تصمیم می‌گیرد که از خانه فرار کند.

چهارصد ضربه یکی از برترین‌های موج نوی سینمای فرانسه است که فرانسوا تروفو آن را براساس داستان زندگی خود ساخت. این فیلم که اولین اثر تروفو محسوب می‌شود، یکی از آغازگران جنبش موج نو بود که میراث بزرگی از خود به‌جای گذاشت. بیشتر فیلم‌های کارنامه تروفو بازتابی از زندگی این فیلمساز هستند که شاخص‌ترین‌شان چهارصد ضربه است. تروفو در این فیلم نگاهی انتقادی به نوع رفتار با نوجوانان دارد و این سبک از تربیت را محکوم می‌کند. اتفاقات این فیلم اجتماعی و روانشناسانه تماما واقعی هستند، بسیاری از رویدادهای آن را یا تروفو از سر گذرانده یا برای دوستانش آن‌ها را تجربه کرده‌اند.

این فیلمساز مدت زیادی را صبر می‌کند تا بتواند فیلمی درباره‌ی چیزی بسازد که اکثر نوجوانان پاریسی حاشیه‌نشین با آن دست‌به‌گریبان بوده‌اند. فیلمساز از دوران نوجوانی خود با ناراحتی بسیاری یاد می‌کند و آن را کابوسی تمام‌نشدنی می‌داند. تروفو می‌داند که در این فیلم چگونه خواسته‌ها، عیب‌ها، و نفرت‌هایش را نشان دهد. او با دقت بسیاری داستان آنتوان را به نگارش درآورده و کاری می‌کند که مخاطب با این کارکتر همذات‌پنداری کند. تروفو با معمولی‌ترین وقایع یک زندگی شاهکاری خلق می‌کند که تا همیشه در تاریخ سینمای جهان ماندگار خواهد ماند. فیلم برنده‌ی جوایز بسیار زیادی شد و به نامزدی جایزه اسکار بهترین فیلمنامه رسید و در جشنواره کن نیز نخل طلا را از آن خود کرد.


سوالات متداول

۱ بهترین فیلم های شخصی کدام‌اند؟

۲ بهترین فیلم های جدیدی که کارگردانان براساس زندگی خود ساخته اند کدام‌اند؟


مطالب مشابه


نظرات


تصویری


ویدئو