ما امروز در مجله اینترنتی روزانه متن، شعر و جملاتی غم انگیز با محوریت گرسنگی را آماده کرده‌ایم. این متن‌ها چنین ساخته شده‌اند که کلمه گرسنگی به نحوی درون آنها قرار دارد. این جملات می‌توانند رفاقتی، سنگین و حتی درباره فقر باشند. در ادامه همراه روزانه باشید.
متن‌هایی درباره گرسنگی
شاها تا کی بود بهار گرسنه
خائن سیر و درستکار گرسنه؟
خرمگس و عنکبوت و پشه و زنبور
آن همه سیرند و نوبهار گرسنه
شعر از ملک الشعرای بهار
پسر : چقد طول میکشه
تا این فقر تموم شه؟
پدر : چهل روز پسرم
پسر : یعنی بعد چهل روز
پولدار میشیم بابا؟
پدر : نه پسرم نه …
بهش عادت می کنیم…
خوشبختی هایم را با عجله در سرنوشتم نوشته بودند
بد خط بود
روزگار نتوانست آن ها را بخواند
اغلب، فقرا برای همدردی
و دستگیری از دیگران آمادگی بیشتری دارند.
من سیبِ کرم خورده ام
بگذار رویِ همان شاخه بمانم
اینگونه شأنم بالاتر است
شاید نیمه ی سالمم
کلاغی را از
گرسنگی نجات داد
ما هیچی نداریم،
ولی اگه یه تکه نون هم داشته باشیم؛
با اونی میخوریم که باهامون گشنگی کشیده..
سفره ام از گرسنگی سبز است
نان به نرخ شما نخواهم خورد…
مطلب مشابه: شعر فقر و تنگدستی و اشعاری غمگین در مورد نداری
تنها رسالت من در جهان
دوست داشتن توست
ببخش اگر
به جنگ و گرسنگی و ترس
فکر کرده ام……
جمعی بودیم،
هوای غم میخوردیم!
در فصل گرسنگی به سر می بردیم؛
چون سیر شدیم
ز هم دور گشتیم!
ای کاش در آن گرسنگی میمُردیم…
حالا که پر از درد و هیاهو شده است
شاید که دچار کفر گیسو شده است
ای عشق بگو : گرسنگی را چه کند؟
شیری که اسیر چشم آهو شده است..!
تو ترسیده‌ای؟ از که؟
از دنیا؟ دنیایت می‌شوم
از گرسنگی؟ گندمت می‌شوم
از بیابان؟ بارانت می‌شو
از روزگار؟ کودکی‌ات می‌شوم
از سرنوشت؟
آه که من هم از سرنوشت می‌ترسم…
مطلب مشابه: جملات در مورد گرانی + متن های سنگین و غمگین در مورد فقر و گرسنگی
متن و شعرهای سنگین درباره گرسنگی
عشق اگر در سینه داری الصلا
پای نِه در وادی فقر و فنا
جواد نوربخش
در خیابان مرد جوان
بسیار فقیری را دیدم که عاشق بود.
کلاهش قدیمی بود، کت او کهنه بود، آرنج ربای او پاره بود،
کفش هایش سوراخ بود… و ستارگان
در قلبش می درخشیدند….
احساساتم قیمتی هستند
اشتباه نگیر ؛
با آمدنت بعد از اینهمه سال
آنها را نمیتوانی داشته باشی
برای پرداخت آنها فقیر شده ایی….
ترسیده ای؟
از که؟
از جهان؟
من جهانت.
از گرسنگی؟
من گندمت.
از بیابان؟
من بارانت.
از زمان؟
من کودکیت.
از سرنوشت؟
آه، من هم از سرنوشت می‌ترسم …
#محمد_الماغوط
مطلب مشابه: متن و جملات همدردی و بخشندگی + جمله های کوتاه در مورد همدلی با دیگران
سفره ام از گرسنگی سبز است
نان به نرخ شما نخواهم خورد…
چه سنگدل است
سیری که گرسنه‌ای را نصیحت می‌کند
تا درد گرسنگی را تحمل کند…!
. جبران خلیل جبران
با دریدنِ بره؛
[توبه ی گرگ]–
پایان نمی پذیرد!
شکم گرسنه؛
قول و قرار نمی فهمد!
لیلا طیبی (رها)…
ما هیچی نداریم،
ولی اگه یه تکه نون هم داشته باشیم؛
با اونی میخوریم که باهامون گشنگی کشیده..
به علت تنهایی
با هر کسی نپرید ،
گرسنگی دلیل کافی
برای خوردن هر آشغالی نیست
حالا که پر از درد و هیاهو شده است
شاید که دچار کفر گیسو شده است
ای عشق بگو : گرسنگی را چه کند؟
شیری که اسیر چشم آهو شده است..!
#احمد_زارع
به من گرسنگی بدهید
سخت و جان فرسا
اما برایم عشقی کوچک باقی بگذارید
صدایی که در پایان روز
با من سخن بگوید
دستی که در تاریکی اتاق لمسم کند
و این تنهایی طولانی را بر هم زند ….
مطلب مشابه: متن در مورد کمک به دیگران + جملات زیبا در مورد خیرخواهی و کمک کردن
عده کمی را دیده ام
که از گرسنگی بمیرند؛
صدها هزار نفر،
از پرخوری….
او
هر وقت که به دیدن ما می‌آید
و گوشه‌های دامنش
از فقر باغچه آلوده می‌شود
حمام ادکلن می‌گیرد…
فروغ فرخزاد
جمعی بودیم،
هوای غم میخوردیم!
در فصل گرسنگی به سر می بردیم؛
چون سیر شدیم
ز هم دور گشتیم!
ای کاش در آن گرسنگی میمُردیم…
دنیا مثل مادرت نیست
که ظهر سرش داد بزنی
و شب برای شام صدات کنه…
دنیا ولت میکنه تا از گرسنگی بمیری…
مطلب مشابه: متن در مورد نیکی و کمک به دیگران + جملات محبت آمیز برای خوبی در حق دیگران
