سخنان بالزاک نویسنده فرانسوی؛ جملات ناب و آموزنده از وی

منبع: روزانه

2

1402/10/4

09:49


بالزاک نویسنده بزرگ فرانسوی بود که نوشته‌های او تقریبا به تمام زبان‌های زنده دنیا ترجمه شده‌اند. این نویسنده همواره به عنوان یکی از پیشگامان ادبیات فرانسه شناخته می‌شود. ما امروز …

بالزاک نویسنده بزرگ فرانسوی بود که نوشته‌های او تقریبا به تمام زبان‌های زنده دنیا ترجمه شده‌اند. این نویسنده همواره به عنوان یکی از پیشگامان ادبیات فرانسه شناخته می‌شود. ما امروز در سایت ادبی و هنری روزانه بهترین جملات و متن‌ها را از این نویسنده بزرگ جمع آوری کرده‌ایم. پس اگر شما نیز علاقه‌مند به ادبیات هستید؛ در ادامه متن همراه ما باشید.

بالزاک که بود؟

اُنوره دو بالزاک نویسنده نامدار فرانسوی است که او را پیشوای مکتب واقع‌گرایی اجتماعی می‌دانند.

«کمدی انسانی» نامی است که بالزاک برای مجموعه آثار خود که حدود ۹۰ رمان و داستان کوتاه را دربرمی‌گیرد برگزیده‌است. توصیفات دقیق و گیرا از فضای حوادث و تحلیل نازک‌بینانه روحیات شخصیت‌های داستان بالزاک را به یکی از شناخته‌شده‌ترین و تأثیرگذارترین رمان‌نویسان دو قرن اخیر تبدیل کرده‌است.

سخنان آموزنده بالزاک

زن همچون ویولن،

سازی روح انگیز و دلنواز است؛

اما بی شک قبل از آن لازم است

تا بیاموزید که چگونه بر تارهایش زخمه زنید،

چگونه او را در بر گرفته و محکم نگاه دارید،

پیچیدگی هایش را کشف کنیدو در آخر درک کنید

که چگونه با استادی تمام در وقت مناسب

از آن یک موسیقی زیبا خلق کنید.

ادبیات یکی ازچهار رکن هنرهای زیبا ومهم‌ترین ارکان آن‌ است.

هنرهای زیبا هر یک معرف یکی از زیبایی‌هایی هستند که آدمی‌زاده آنها را درک می‌کند وهنر اصلاً برای معرفی آنها به وجود آمده است.

موسیقی الحان زیبا،نقاشی الوان زیبا، مجسمه‌سازی اشکال زیبا را نشان می‌دهد وادبیات بایدنمایندهٔ افکار زیبا باشد.

اگر درست بیندیشیم، ادبیات جامع آن سه فن و سه هنر دیگر نیز هست؛زیرا با الفاظ و کلمات می‌توان الحان و الواح زیبا را هم مجسم کرد.این است که ادبیات،جامع نقاشی وموسیقی وهیکل‌تراشی نیز هست ونویسندگان بزرگ،نقاش وموسیقیدان ومجسمه‌ساز نیز بوده‌اند.

ازهمین‌جاست که اطلاع از موسیقی و نقاشی ومجسمه‌سازی برای شاعر و‌نویسنده ازضروریات است.وپس از آنکه زبان راخوب فرا گرفت ودرست اندیشید ودرست نوشت، باید ازسه رشته‌ی دیگر هنرهای زیبا کاملاً باخبر باشد.

نویسنده‌ی زبردست دراوصاف طبیعت ونشان دادن مناظر ورنگ‌آمیزی‌های بهار وخزان،کمتر از نقاش نیست وچه بسا نقاشان که پرده‌های بسیار جالب ازروی منظره‌‌یی که نویسندگان نشان داده‌اند، کشیده‌اند.

مسئله غریبی است! انسان همیشه با خویشتن در جدال است. آرزوهایش را بر اثر آلام کنونی از دست میدهد، و آلام خود را به امید آینده‌ای که به او تعلق ندارد فریب میدهد. از این‌جاست که همه‌ی کار‌های انسان رنگ نابخردی و ناتوانی دارد. آری، در این دنیا هیچ چیزی کامل نیست، مگر بدبختی.

زنجیری که از طلا بر پای انسان زده شود، از همه سنگین‌تر است.

باباگوریو

انوره دو بالزاک

این زن چه موجود بیچاره‌ایست که به جای پاداش فداکاری مداوم خود، عشق خودپسندانه شوهری بی‌خرد تحویلش می‌گردد، شوهری که در وجود او فقط زنی را می‌بیند، در حالیکه از جان و دل نمی‌خواهدش، یا اینکه راه و رسم خواستن را نمی‌داند. آیا چیزی بدتر از این وجود دارد که زنی مدت‌ها رنج بکشد، و این درد و رنج کاملاً از چهره‌اش مشهود باشد، در حالی‌که شوهر نداند علت ناراحتی و درد و رنج او کدامست؟

کتاب: زن سی ساله

#انوره دو بالزاک

ترجمه: محمد آریان

مطلب مشابه: جملات هاروکی موراکی نویسنده بزرگ ژاپنی؛ سخنان زیبا و آموزنده از او

سخنان آموزنده بالزاک

با شکم گرسنه راه افتادن، با شکم سیر قدم زدن، راه رفتن‌ برای هضم غذا، راه رفتن برای اینکه تنها تفریحی است که با کتاب خواندن جور درمی‌آید. همان‌طور که بالزاک هم وقتی رفت پاریس، کشف کرد. پیاده‌روی برای فرار از شر شیاطین، پیاده‌روی به جای گریستن، پیاده‌روی در امید عبث و نومیدانه‌ی دیدار آشنا، پیاده‌روی، پیاده‌روی، پیاده‌روی.

مردم می کوشند به نابغه افترا بزنند ولی اگر او استقامت کند و آنها نتوانند زیر لجن مدفونش کنند، زانو می زنند و او را می پرستند. فساد بسیار است و هنر کمیاب…

بین خودمان بماند، من آدم عمیقی نیستم ولی وسیعم!

طول می‌کشد تا کسی دورم قدم بزند.

«خواستن» ما را می‌سوزاند و «توانستن» نابودمان می‌کند، ولی «دانستن» وجود ناتوانِ ما را در یک حالت «آرامش» پیوسته نگه می‌دارد.

من زندگی را نه در قلب که می‌شکند، نه در حواس که به تیرگی می‌گیرد، بلکه در مغز که فرسوده نمی‌شود و بیش از همه دوام می‌آورد یافته‌ام.

«چرم ساغری»

اونوره دو بالزاک

“من بسيار سفر كرده‌ام، سرتاسرِ اين جهان يا پوشيده از دشت است يا كوه: دشت‌‌ها ملال‌آورند و كوه‌‌ها خسته ‌كننده، بنابراين مكان‌ها هيچ اهميتّی ندارند، اگر از خُلق و خوي بشر بپرسيد، بايد بگويم كه انسان در همه جا يكی است. همه جا لذّت‌ها يكسان است. خواه مسافرت كنيد، خواه در كنارِ بخاری پيش همسرتان بمانيد، به هر حال، سرانجام به سنّی پا می گذاريد كه می بينيد زندگی چيزی نيست جز انجامِ كاری كه بدان عادت كرده‌ايد، آن هم در محيطی كه برگزيده ‌ايد.

بنابراين خوشبختی در انطباقِ توانايی های ما با واقعيّت نهفته است. بيرون از اين قانون، همه چيز خطاست”

گوبسك رباخوار – بالزاک

توصیهٔ من به شما این است که هیچ‌وقت نه پای‌بند عقاید خود باشید و نه مقید به گفتار خود. هر وقت خریداری پیدا شد، آن‌ها را بفروشید. هر مردی که به این افتخار کرد که هیچ‌وقت تغییر عقیده نمی‌دهد، مردی است که همیشه بر خط مستقیم راه خواهد رفت، ابلهی است که معتقد است هیچ‌گاه فریب نمی‌خورد. بدانید که هیچ‌گاه اصول و قواعدی وجود ندارد و فقط وقایع حقیقت دارد. قوانین وجود ندارد؛ بلکه پیشامدها و تصادف‌ها حقیقت دارد. مردِ قوی کسی است که از وقایع و تصادف‌ها برای راه بردن زندگی خود استفاده کند. اگر اصول و قوانین ثابتی وجود داشت، ملت‌ها این اصول و قوانین را همان‌طور که پیراهن عوض می‌کنیم، هر روز عوض نمی‌کردند. یک نفر هیچ‌وقت از یک ملت عاقل‌تر نیست.

بابا گوریو – اونوره دو بالزاک

ادوارد ژوزف

مطلب مشابه: سخنان امیلی برونته نویسنده معروف زن؛ سخنان و جملات ناب این شاعر

سخنان آموزنده بالزاک

سخنانی از بالزاک

هیچوقت نه پایبند عقاید خود باشید و نه مقید به گفتار خود. هر وقت خریداری پیدا شد آنها را بفروشید. هرکس که ادعا کرد تغییر عقیده نمی دهد ابله است. هیچ گاه اصول و قواعدی وجود ندارد بلکه فقط وقایع حقیقت دارد. قوانین وجود ندارد بلکه پیشامد ها و تصادف ها دارای حقیقت است. آدم قوی کسی است که از وقایع و پیشامد ها برای راه بردن زندگی خود استفاده کند.

.

(بابا گوریو_اونوره دو بالزاک)

راست می‌گویند که در دنیا هیچ چیز قشنگ‌تر از کشتیِ بادبان افراشته و اسبِ در حال تاخت و زنِ در حال رقص نیست

زنان وقتی عاشقمان هستند حتی بدترین اشتباهاتمان را هم می‌بخشند ، اما وقتی عشقی درمیان نباشد هیچ اعتباری به ما نمی‌دهند حتی به ویژگی‌های خوبمان …

• انوره دو بالزاک

دو چیز که انسان به‌طور غریزی انجام میدهد، او را از پا در می‎آورد و سرچشمه زندگی‎اش را می‎خشکاند: خواستن و توانستن. ولی میان این دو حد نهایی اعمال بشری، دستور دیگری هم هست که دانایان آن را به کار می‌گیرند.

می‌توان به‌طور خلاصه گفت: خواستن ما را می‎سوزاند، توانستن نابودمان می‌کند، ولی دانستن وجود ناتوان ما را در یک حالت آرامش پیوسته نگه میدارد!

شاید این در طبیعت بشر باشد که هر گاه کسی از روی فروتنی واقعی، یا از ضعف و یا از بی اعتنائی هر چیزی را تحمل کند، ما میل داریم همه چیز را بر او تحمیل کنیم.

افرادی وجود دارند که در خاک مدفونشان می‌کنیم

امّا قلبِ ما کفنِ کسانی می‌شود که علاقهٔ خاصی به آن‌ها داریم. خاطراتِ آن‌ها هر روز با تپشِ قلبِ ما در هم می‌آمیزد، با هر نفس به آن‌ها می‌اندیشیم و بر اساس قانون مهرآمیزِ تناسخِ روحی که خاص عشق است در وجودِ ما زنده می‌مانند.

روحی در روحِ من زندگی می‌کند.

اگر کارِ نیکی انجام دهم یا سخنِ دل‌نشینی بگویم این روح هم‌ صحبت می‌کند و واردِ عمل می‌شود. به‌سانِ عطری که زنبق از خود در فضا می‌پراکند و عطرآگینش می‌کند. سرچشمهٔ نیکی‌های وجودِ من هم در آن گور است.

بدبختی برای نابغه نردبان ترقی، برای مسیحی آب‌نمای آب مقدس، برای مردی توانا گنجی است؛ لیکن برای ناتوان غرقاب است.

اونوره دو بالزاک

از کتاب سزار بیروتو

ترجمه اردشیر نیکپور

مطلب مشابه: جملات بزرگ علوی؛ سخنان قصار و جملات آموزنده از نویسنده معروف ایرانی

انکار نمی‌توان کرد که کلید همه دانش‌ها علامت استفهام است. بیشتر اکتشافات بزرگ را مدیون کلمه «چگونه؟» هستیم و خردمندی در زندگی شاید عبارت از این باشد که در هر مورد از خود بپرسیم: «چرا؟»

اونوره دو بالزاک

از کتاب چرم ساغری

ترجمه م.ا. به‌آذین

سخنان آموزنده بالزاک

هیچ‌گاه خود را مقید به عقاید و گفته‌های خود ننمائید و

در شرایط مختلف، تغییرشان بدهید.

هر کس که می‌گوید عقایدش را عوض نمی‌کند، احمقی است که تصور می‌کند هیچ‌وقت اشتباه نمی‌کند. آنچه اتفاق می‌افتد واقعیت دارد و واقعه پایبند اصول نیست.

باباگوریو

«اگر زنان زشت باشند، از عشقی که آنان را زیبا می‌کند، برخوردار می‌شوند و تسلا می‌یابند، اگر جوان و دلربا باشند، دلربایی از آنان باید هم‌شأن و هم‌قدر دلفریبی آن‌ها باشد و در این صورت عشق‌ورزی بسیار دشوار است، اگر پارسا و پاکدامن باشند، یک حس عالی آنان را برآن می‌دارد که عظمت فداکاری‌هایی که نسبت به عاشقشان نشان می‌دهند و در افتخاری که در این کشمکش دشوار به دست می‌آورند، بخشایش و تبرای خویش را بیابند.

همه‌جا دام و کمینگاه است. هیچ پند و اندرزی در برابر این وسوسهٔ زورمند، نیرو و قدرت ندارد. خانه‌نشینی و انزوای زنان در یونان گذشته، در شرق و در انگلستان که تازه متداول شده است، تنها حافظ و نگهبان اخلاق کانون خانوادگی است، اما در زیر سلطهٔ این روش، خوشی‌های دنیا نابود می‌گردد: آن‌گاه آمیزش و معاشرت، ادب و نزاکت، ظرافت و ریزه‌کاری‌های آداب و عادات غیرممکن می‌شود. ملت‌ها باید یکی از این دو راه را برگزینند.»

مصمم شد که برای به‌دست‌آوردن ثروت، در دو خط موازی سیر کند و به دو چیز تکیه دهد: یکی علم و دیگری عشق.

عالِمی مشهور بشود و مردی باذوق.

او هنوز بچه بود و نمی‌دانست که

این دو خط موازی هیچ‌گاه به یکدیگر نمی‌رسند.

مطلب مشابه: متن آموزنده از نویسندگان زن معروف؛ سخنان با مفاهیم ارزشمند از زنان نویسنده

مادر، یگانه موجودی است كه حقیقت عشق پاك را می شناسد. اونوره دو بالزاك

بخشندگی را از گل بیاموز؛ زیرا حتی ته كفشی را كه لگدمالش می كند خوشبو می سازد.اونوره دو بالزاك

چرا این قدر قیافت جدی ست؟

فکرای بدی ذهنم رو آشفته کرده …

چه نوع فکرهایی؟

میدانی فکرها را هم میشود معالجه کرد؟

چطوری؟

با تسلیم شدن به آن ها!

حسادت،

احمقانه ترین عادتِ بد است.

چون حتی یک مزیت هم ندارد !

راز ثروت‌های بزرگ که علت آشکاری ندارند، جنایتی است که چون پاک و پاکیزه انجام یافته فراموش شده است.

من می‌خواهم با نجابت و سلامت نفس کار کنم و ثروت خود را فقط مدیون زحمت خود باشم. این ثروت بسیار بکندی بدست خواهد آمد، ولی من هر شب بدون یک اندیشهٔ ناگوار سرم را روی بالش خواهم گذاشت.

چه چیزی زیباتر از این است که انسان بزندگی خود نگاه کند و آن‌را مثل گل زنبق سفید و پاک ببیند؟

سخنان آموزنده بالزاک

متن های ادبی از بالزاک

شاید این در طبیعت بشر باشد که هر گاه کسی از روی فروتنی واقعی، یا از ضعف و یا از بی‌اعتنایی هر چیزی را تحمل کند، ما میل داریم همه‌چیز را بر او تحمیل کنیم. آیا ما همه دوست نداریم که نیرومندی خود را به زیان یک شخص یا یک چیز اثبات کنیم؟

اونوره دو بالزاک

از کتاب بابا گوریو

“این نقطه اشتراک زن ها و فرشته هاست:

رنج بشریت مال آن هاست”.

دوشيزه كورمون دختر ثروت مندی است كه همراه عمويش زندگي می‌کند. سن او بالا رفته و شديدا خواستار ازدواج و تشكيل خانواده می‌باشد.

دو اشرف زاده نيز خواهان ازدواج با او هستند تا از طريق موقعيت و ثروت او به تحكيم جايگاهشان بپردازند …

تمام خطاها، بلکه تمام جنایات زاییده ژرف نگری های نادرست یا بلند پروازی نفس پرستانه است.

‏خواستن، ما را می‌سوزاند و توانستن فنا می‌كند ولی دانستن، سبب آرامش مداوم در سازمان ضعيفِ وجود است.

مطلب مشابه: جملاتی از داستایفسکی نابغه ادبیات جهان؛ گزیده سخنان با مفهوم از این نویسنده

اگر از سر استیصال دست به چیزی بردید، شما را در میدان کاخ عدلیه مثل یک موجود خارق العاده و عجیب به مردم نشان خواهند داد، اما اگر یک میلیون دزدیدید، شما را به سالنهای شهر راه می دهند و شما نمونه فضیلت خواهید بود. آری ما سی میلیون به ژاندارمری و عدلیه میدهیم که حافظ این نوع اخلاق باشند…آیا بهتر از این هم میشود؟!…

بابا گوریو-

بالزاک

ص۱۰۶

آدم از این که این سه مرد بزرگ، که آن همه با یکدیگر متفاوت بودند، به رغم کوته‌نظری‌های دیگران به ارزش هم پی برده بودند، احساس شادمانی ژرفی می‌کند.

آن‌که در آتش هوس می‌سوزد اما به آن دست نمی‌یابد، زهری درونی را در بدنش انباشته می‌کند

«خندیدن در فرانسه نیازی طبیعی است، و عموم مردم می‌خواهند از این گور دسته‌جمعی که نقاش‌ها، شاعرها و نویسندگان آن‌ها را به آن‌جا کشانده‌اند خارج شوند… مخالفت کردن با این اقدام مزورانهٔ آن‌ها وظیفهٔ هر شهروندی است»

مردان بزرگ خود پایهٔ مجسمه‌شان را بنا می‌کنند و آینده ریختن مجسمه را روی آن به‌عهده می‌گیرد

صف مشایعت‌کنندگان در طول بولوارها پایان‌ناپذیر می‌نمود. دوما و هوگو همهٔ این راه را پیاده پیمودند.

وزیر که در برابر پله‌هایی که برای گذاشتن جنازه برافراشته بودند، کنار هوگو نشسته بود به او گفت: «او مرد متشخصی بود» و هوگو پاسخ داد: «او مرد نابغه‌ای بود.»

به چنگ آوردن کسی که آدم دوستش دارد در لحظه‌ای که دیگر عشق نابود شده است

«میان چنین به‌هم‌ریختگی جسمانی، آقای دو بالزاک، که در همهٔ دوران عمرش سرنوشت انسان را عمیقآ درک کرده بود، تقاضا کرد مردی روحانی، که مذهب در اندیشه‌ها و گفتار او بالاترین وجه توصیف هوشمندی جهانِ هستی باشد به بالینش حاضر شود و با او به گفت‌وگو بنشیند.»

مطلب مشابه: جملات آموزنده از ویرجینیا وولف بزرگترین نویسنده زن تاریخ و فمینیست معروف

سخنان آموزنده بالزاک

آیا آدم می‌تواند هنگامی که هر شب قسمتی از زندگی‌اش را می‌بلعد به سن پیری برسد؟

من جزو آن گروهِ مخالفی هستم که زندگی نام دارد. بالزاک

«ما «آزادی» داریم از گرسنگی بمیریم، «برابری» در فقر و تهیدستی و «برادری» در گوشه‌نشینی.»

«آن‌جا صحراست، قلمرو گندم، مرغزار کوپر و سکوتش. از آن‌جا خاک بارور اوکراین، خاکی سیاه و چرب به عمق پنجاه پا و خیلی جاها عمیق‌تر که هرگز به آن کود نمی‌دهند شروع می‌شود…»

این‌ها داستان‌هایی برای به‌رقت‌آوردن معشوقه نیست، واکنش‌های مرد بیماری است که فرسودگی، احساساتی‌اش کرده است

اعمال‌تان فی‌نفسه اهمیتی ندارند؛ آن‌ها چیزهایی هستند که دیگران برای خودشان می‌سازند، ظاهرتان را بیارایید، باطن زندگی‌تان را مخفی نگه دارید و جنبهٔ بسیار درخشان آن را به دیگران نشان دهید. همه‌چیز به ظاهر بستگی دارد

اما به‌نظر او، هرگونه عشقی که مورد پشتیبانی جامعه نباشد، محکوم به شکست است.

به خود حرام کردن لذت‌ها اراده را تقویت می‌کند و نیروی سیالی به‌وجود می‌آورد که به انسان اجازه می‌دهد بر دنیای هستی اثر بگذارد.

لذت‌های شهوانی چنان‌چه سرکوفته شوند، تبدیل می‌شوند به تعلق‌خاطر، به نیروی اخلاقی، به نیکوکاری، مثل حرارت که به نور و به الکتریسیته تبدیل می‌شود.

همان‌گونه که در عالم حیوانات انواع گوناگون وجود دارند، در عالم انسان‌ها هم انواع گوناگون اجتماعی یافت می‌شوند. تفاوت‌های موجود میان یک کارگر، یک بازرگان، یک دریانورد و یک شاعر دارای همان سرشتی است که تفاوت‌هایی که شیر، الاغ، کوسه و گوسفند را از یکدیگر متمایز می‌سازند.

مطلب مشابه: بیوگرافی فیودور داستایفسکی؛ زندگیِ سخت بزرگترین نویسنده تاریخ

سخنان آموزنده بالزاک

قانون‌ها تارهای عنکبوتی هستند که مگس‌های بزرگ از خلال آن‌ها می‌گذرند، اما مگس‌های کوچک در آن‌ها گرفتار می‌آیند.

بالزاک نوشت: «کارهای شوهرش خیلی کند پیش می‌روند، زندگی خودش نیز در گمنامی می‌گذرد، و نیروهای ارزشمندش در مبارزه‌ای ناشناخته و بی‌نشان هدر می‌روند.

همواره در خواب و خیال، همیشه در انتظار، ناظر برگذشتن روزهای خوب، سپری شدن جوانی، هیچ کس را در آغوش نداشتن و در عین حال به دون ژوان بودن متهم شدن! چه دون ژوان توخالی و گنده‌ای!.

بیش‌تر از همیشه باید تولید می‌کرد، تولید می‌کرد، تولید می‌کرد. این شتابزدگی قدرت نبوغش را افزایش می‌داد.

«خداوندا مرا از شر دوستانم حفظ کن، دشمنانم را خودم جوابگو خواهم بود.»

هنگامی که شهرت از حد متعارف می‌گذرد، بدجنسی هم از حدود و نزاکت فراتر می‌رود.

احساس‌های شریفانه خیلی بارور هستند، چرا آدم به‌دنبال احساس‌های رذیلانه برود؟…»

مطلب مشابه: متن‌هایی از کتاب بوف کور صادق هدایت؛ جملات زیبا از این شاهکار نویسنده

احساس می‌کرد که هنرمندها، مثل مردان اهل عمل، گاه نیاز دارند «تفریح‌هایی تند و آتشین را در برابر زندگی‌شان که خارج از زندگی معمولی چنان قدرتمند است، قرار دهند»

از زمانی که نفس‌کشیدن را آغاز کرده بود، در آرزوی عشق زنی جوان و زیبا بود. به عشق دست یافته بود، اما افسوس که زن مورد علاقه‌اش جوان نبود.

اما برای ازدواج‌کردن با زنی، از او هم ثروت می‌خواست، هم زیبایی، هم جوانی و هم مقام اجتماعی، و خود به‌عنوان سرمایه، به‌جز نبوغش، که برای دفتردارها بی‌ارزش است، چیز دیگری نداشت، البته به‌علاوهٔ صدهزار فرانک بدهی.

سخنان آموزنده بالزاک

بالزاک جلو بخاری دیواری ایستاده بود… تنومندی میرابو را داشت، بی‌آن‌که از سنگینی حرکت‌ها اثری در او دیده شود. در جسمش، روح دارای بعدهای چنان وسیعی بود که بدنش را به سبکی و شادمانه، همچون پوششی نرم و نه مثل باری سنگین، با خود حمل می‌کرد

ازدواج برایم آسایش خواهد بود… اما کجا باید یک همسر پیدا کنم؟…» مانع بزرگ تهیدستی‌اش بود. شهرت و افتخار کم نداشت. هیکلش هم که بی‌شک اصلاح نمی‌شد. چاق شده بود و از نیمرخ شکم برآمده‌اش روی پاهای کوتاهش، حالت آس پیک را به او می‌داد. با این همه، لامارتین که او را در خانهٔ ژیراردن دیده بود، دربارهٔ او نوشت: «پرواز شادمانهٔ اندیشه‌اش چنان است که آدم بی‌درنگ فراموش می‌کند هیکلش تنومند و کوتاه است. «

فونتونل به پیرها توصیه می‌کند تا می‌توانند در حرکت‌ها و تأثرهاشان صرفه‌جویی کنند. خسّت، درایت‌شان است، چون درایت دیگری ندارند. اما جوانی فقط در پی «خرج‌های دیوانه‌وار، بی‌احتیاطی، عشق و شور و شهوت‌های تند و جست‌وجوهای نگران‌کننده» است.

فقط جان‌های ناشناخته و زن‌ها هستند که بلدند ظریف‌کاری‌ها را ببینند، زیرا همه‌چیز آن‌ها را می‌رنجاند و نظاره‌گری نیز از درد و رنج ناشی می‌شود.

به‌علت مراقبت‌های ویژه‌ای که از خود به‌عمل می‌آورد و داروهایی که خودسرانه می‌خورد، سخت خود را مریض کرده بود.

شعله‌های عشق، به‌اندازهٔ نخستین رویارویی با موفقیت شیرین و دلچسب نیستند.

مطلب مشابه: جملات ماکسیم گورکی نویسنده روس؛ گزیده سخنان ناب و زیبا از او

انقیاد برایم تحمل‌ناپذیر است. هر کاری را که قرار بوده به من ارجاع شود، اما مستلزم فرمانبرداری بوده، رد کرده‌ام، در این زمینه، من یک وحشی واقعی‌ام.»

هرگز نباید در مورد کسانی که دوست‌شان داریم قضاوت کنیم. محبتی که کور نباشد، وجود ندارد. بالزاک

هریک به‌نوبهٔ خود داستان‌هایی فاجعه‌آمیز تعریف می‌کنند که به‌موجب آن، افرادی به‌طور خیالی مسموم می‌شوند و بر اثر آن می‌میرند، یا از بیماری‌هایی که ندارند و یا در اثر اندیشه‌ای زجرآور دیوانه می‌شوند. چون اندیشه پدیده‌ای مادی است. مرده‌ها می‌توانند بر زندگان ظاهر شوند، زیرا که اندیشه‌ها عمری بسیار طولانی‌تر از جسم‌ها دارند. «به علوم باطنی اعتقاد داشته باشید…»

سخنان آموزنده بالزاک

در دبیرستان تور، اونوره مانند مدرسهٔ واندوم از خست مادرش که در هزینه‌های بزرگ دست و دلباز بود و در خرج‌های کوچک مسکین و تنگ‌نظر، رنج می‌برد

بچه‌هایی هستند که با ازدواج زاده می‌شوند، اما درعین حال خود را ناخواسته احساس می‌کنند و بی‌آن‌که دریابند چرا، مورد کم‌لطفی و طرد پدر و مادر قرار می‌گیرند. این بچه‌ها، بیش‌تر از سایر کودکان، برای تسکین‌بخشیدن به آلام و ناراحتی‌های درونی‌شان، تشنهٔ موفقیت و کسب افتخار هستند.

من می‌خواهم با نجابت و سلامت نفس کار کنم و ثروت خود را فقط مدیون زحمت خود باشم.

این ثروت بسیار بکندی بدست خواهد آمد، ولی من هر شب بدون یک اندیشه‌ی ناگوار سرم را روی بالش خواهم گذاشت.

چه چیزی زیباتر از این است که انسان به زندگی خود نگاه کند و آن را مثل گل زنبق،سفید و پاک ببیند؟

من بسيار سفر كرده‌ام، سرتاسر اين جهان يا پوشيده از دشت است يا كوه: دشت‌ ها ملال ‌آورند و كوه‌ ها خسته ‌كننده، بنابراين مكان ‌ها هيچ اهميتی ندارند، اگر از خلق و خوي بشر بپرسيد، بايد بگويم كه انسان در همه جا يكی است. همه جا لذت‌ها يكسان است. خواه مسافرت كنيد، خواه در كنار بخاری پيش همسرتان بمانيد، به هر حال سرانجام به سنی پا می گذاريد كه می بينيد زندگی چيزی نيست جز انجام كاری كه بدان عادت كرده‌ايد، آن هم در محيطی كه برگزيده ‌ايد.

بنابراين خوشبختی در انطباق توانايی های ما با واقعيت نهفته است. بيرون از اين دو قانون همه چيز خطاست …

روح ، مانند شیمی معاصر که آفرینش را از مبدأ یک گاز می داند ، بلهوسی هایی دارد و بر اثر تراکم سریع لذات ، یا نیرو ها و افکار خود ، زهر های هولناکی ترکیب می کند . چه بسا  مردم که از تأثیر صاعقه آسای یک اسید معنوی که ناگهان در درونشان جاری می گردد هلاک می شوند .

مطلب مشابه: جملات ویلیام فاکنر نویسنده خوش قلم؛ جملات ناب آموزنده از او

مطالب مشابه


نظرات


تصویری


ویدئو