خلاصه داستان قسمت ۳۸ سریال ترکی ایگو + تصویر

منبع: جدول یاب

3

1402/10/21

02:12


در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۳۸ سریال ترکی ایگو را برای دوستداران این سریال قرار داده ایم با ما همراه باشید. سریال ترکی ایگو (به مرد نمیشه اعتماد کرد) با نام کامل Erkeğe Güven Olmaz و مخفف EGO به کارگردانی دوعا جان آنافارتا (Doğa Can Anafarta) و شنول سونمز (Şenol Sönmez) …

در این مطلب از سایت جدولیاب خلاصه داستان قسمت ۳۸ سریال ترکی ایگو را برای دوستداران این سریال قرار داده ایم با ما همراه باشید. سریال ترکی ایگو (به مرد نمیشه اعتماد کرد) با نام کامل Erkeğe Güven Olmaz و مخفف EGO به کارگردانی دوعا جان آنافارتا (Doğa Can Anafarta) و شنول سونمز (Şenol Sönmez) ساخته شد. نویسندگی این مجموعه ترکیه ای نیز برعهده جمعی از نویسندگان بود و در واقع اقتباسی از سریال کره ای وسوسه (Temptation) که خالق آن هان جی-هون (Han Ji-hoon) بود، محسوب می‌شود. این اثر از اوایل سال ۲۰۲۳ از شبکه فاکس ترکیه پخش و پس از چند ماه به پایان رسید.

قسمت ۳۸ سریال ترکی ایگو

قسمت ۳۸ سریال ترکی ایگو

قسمت ۳۸ سریال ترکی ایگو

الیف به اتاق ارهان میاد که سیبل با دیدنش جا می‌خوره و ارهان میپرسه تو اینجا چیکار می‌کنی؟ او میگه ببخشید مزاحم شدم بابا برهان اصرار داشت بیاد محل کار آردا را ببینه و با تو یه چای بخوره سیبل به ارهان میگه باشه عزیزم تو برو به بابا برهان برس من کارهای ماه عسلو انجام میدم الیف حرصش می‌گیره ولی به روی خودش نمیاره. ارهان بهش میگه پس بریم منتظرش نذاریم آنها در اتاق جلسه با همدیگه صحبت می‌کنند که الیف وقتی سیبل را می‌بینه که از پشت در شیشه آنها را داره می‌بینه سریعاً دست ارهان را از قصد می‌گیره و به بابا برهان میگه خیالت راحت ما خیلی خوبیم سیبل کلافه و عصبی میشه. بگوم در اتاق نشسته که تیمور با دو قهوه پیشش میره و میگه سری قبل تو اومدی نشد قهوه بخوریم گفتم این سری من بیام بگوم بهش میگه یعنی می‌خوای بگی عرضه یک قهوه آوردن هم ندارم؟ و با تندی باهاش رفتار می‌کنه که تیمور میره بگوم وقتی به خودش میاد میگه من چیکار کردم! سپس به رحیم دستیار سیبل زنگ میزنه و میگه یک جلسه اضطراری می‌خوام گند زدم!

در اتاق جلسه بابا برهان به ارهان پیشنهاد میده با همدیگه یک مسافرت برن یه جایی که هواش تمیز باشه سپس بعد از رفتن آردا و بابا برهان ارهان به الیف میگه خودت یه جوری کنسلش کن بگو ارهان کار داره من نمی‌تونم بیام و چند روزی هم نیستم سیبل با حرص میگه آره می‌دونم شنیدم می‌خواین برین ماه عسل دوتایی ولی من چیکار کنم مگه ندیدی چقدر ذوق کرد؟ چه جوری بگم ارهان نمی‌خواد بیاد بریم! سپس میگه اشتباه از من بود که همچین چیزی ازت خواستم و میره که ارهان به هم می‌ریزه به خاطر بابا برهان. سیبل که از رفتارهای الیف عصبی شده پیش ملیس دوستش میره و باهاش درد و دل می‌کنه او میگه نگران نباش ارهان اگه تو رو دوست نداشت برات برنامه ماه عسل نمی‌چید سیبل میگه اگه مثل جنید اینم برگرده به عشق سابقش و منو تنها بزاره چی؟ ملیس میگه ارهان مثل اون نیست خیالت راحت. تونجای به طاهر زنگ میزنه و میگه جواب آزمایش واست ایمیل شده طاهر می‌پرسه جواب همونیه که می‌خواستیم؟ او تایید می‌کنه که طاهر با خوشحالی میگه حالا دیگه دستمون پره نمی‌تونه مارو تهدید کنه. بعد از رفتن بابا برهان و الیف تونجای به اتاق جلسه پیش ارهان میره و میگه تا کی می‌خوای این قضیه را کش بدی؟ ارهان میگه بس کن خودمم تحت فشارم سپس با همدیگه صحبت می‌کنند و در آخر تونجای بهش میگه من هیچ دوستی ندارم شاید ما بتونیم دوستای خوبی واسه هم باشیم ارهان لبخند می‌زنه. اسماعیل سر قرار با طاهر میره که طاهر بهش میگه از دخترم و خانواده‌ام هم خودت هم پسرت فاصله می‌گیرین و یه پاکتی جلوش می‌زاره اسماعیل پاکت را باز می‌کنه و با دیدن جواب آزمایش دی‌ان‌ای که نشون میده ظفر پسرش نیست اسماعیل جا می‌خوره و نگران میشه و به طاهر میگه ظفر نباید هیچ وقت اینو بفهمه!

طاهر میگه اگه از ما فاصله بگیرین نمی‌فهمه. بعد از رفتن طاهر اسماعیل به ظفر میگه به اونجا بیاد ظفر بهش میگه چی شد صنم برمی‌گرده؟ اسماعیل میگه نه این قضیه کلاً تموم شد ظفر می‌پرسه یعنی چی؟ اسماعیل میگه یعنی اینکه تمام بدهیشو داد تنها چیزی که می‌تونستین تحت فشارش بذاریم همین بود سپس از اونجا میره ظفر کلافه میشه. تیمور و بگوم به کمک رحیم و همکارش سر قرار شام میرن آنجا بگوم بهش میگه که ازش خوشش میاد تیمور هم میگه منم همینطور. ارهان وقتی به خانه برمی‌گرده سیبل بهش میگه چمدونو جمع کردم ببین چیزی کم و کسری داره یا نه ارهان میگه یه هفته باید عقب بندازیم و ماجرای سفر با بابا برهانو میگه سیبل از کوره در میره و میگه دیگه نمی‌تونم الیف و باباشو تحمل کنم! من از رابطه‌مون هیچی نفهمیدم! ارهان سعی می‌کنه از دلش در بیاره و آرومش کنه. تونجای پیش الیف رفته که الیف یک دفعه دلش درد می‌گیره و تونجای او را به بیمارستان می‌برد اونجا دکتر بعد از معاینه بهش میگه بعد از سقطی که داشتین متأسفانه عفونتی رحمتونو گرفته و باید عمل بشین و بعد از این عمل دیگه نمی‌تونین بچه‌دار بشین. بعد از رفتن دکتر الیف گریه می‌کنه و تونجای سعی می‌کنه آرومش کنه الیف به خودش میگه مگه چیکار کردم که مستحق همچین بلاییم؟…

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال ترکی ایگو EGO + عکس

مطالب مشابه


نظرات


تصویری


ویدئو