سبک زندگی متفاوت و جالب هاشمی رفسنجانی از زبان دخترش؛ از خوردن کاهو با رب انار برای میان وعده تا نان و ماست برای شام

منبع: ساعد نیوز

1

1402/12/8

14:42


ساعدنیوز: گزارشی که می خوانید فراتر از خاطرات روزنوشت آیت الله، روایتی است از زندگی روزمره یک سیاستمدار متنفذ ایرانی که چنان که اشاره شد، زیر حجاب سیاست پنهان مانده است.

سبک زندگی متفاوت و جالب هاشمی رفسنجانی از زبان دخترش؛ از خوردن کاهو با رب انار برای میان وعده تا نان و ماست برای شام

به گزارش پایگاه خبری تحلیلی ساعدنیوز به نقل از ماهنامه اندیشه پویا، زمستان 95 یکی از متنفذترین سیاستمداران نیم قرن گذشته ایران و خاورمیانه چهره در نقاب خاک کشید: آیت الله اکبر هاشمی رفسنجانی. او به مدت دو دهه مرد شماره دو قدرت در ایران محسوب می شد و بسیاری تا همین چندسال قبل هاشمی را یکی از قدرتمندترین مردان صحنه معادلات سیاسی ایران می پنداشتند. کارنامه سیاسی هاشمی و صف طولانی موافقان و مخالفان مقطعی اش او را در ردیف پرمناقشه ترین شخصیت های سیاسی ایران قرار داده است. بخشی از صحبت های دختر مرحوم هاشمی، فاطمه هاشمی رفسنجانی درباره سبک زندگی شخصی پدرشان را در ادامه می خوانید.

فاطمه خانم می گفت که در طول این سال ها که بچه های آیت الله ازدواج کرده و به خانه و زندگی خودشان مشغول بودند، همیشه سعی می کرده اند خودشان به سفره صبحانه خانه پدری برسانند: «سر سفره صبحانه، همیشه حرف ها و اخبار سیاسی رد و بدل می شد. صبحی نبود که لااقل یکی از ما، من یا خواهرم فائزه با برادرانم محسن، یاسر و مهدی، تا زمانی که آزاد بود، سر سفره صبحانه حاضر نشویم. بابا بعضی وقت ها با ما شوخی می کرد و می گفت مگر شما در خانه تان صبحانه ندارید که اول صبح این جا می آیید.»

آقای هاشمی عادت داشتند صبحانه چه بخورند؟

صبحانه ایشان پنیر و عسل با نان سنگک و گاهی مغز گردو و مغز پسته و شیر بود. نان خشکه های محلی رفسنجان را هم دوست داشتند.

مراسم صبحانه چه زمانی تمام می شد و ایشان از خانه خارج می شدند؟

ایشان معمولا ساعت هشت و نیم صبح خانه جماران را به مقصد دفتر مجمع تشخیص مصلحت نظام ترک می کردند.

عادت های غذایی دیگری هم داشتند؟

ایشان صبح تا ظهر عادت نداشت چیزی بخورد مگر یک میوه یا یک لیوان آب میوه و ناهار را نیز از غذای مجمع می خورد، اما همیشه نیمی از غذای ایشان باقی می ماند. بابا کاهوی تازه با رب انار هم خیلی دوست داشت. گاهی به عنوان میان وعده می خورد.

ساعت بازگشت آیت الله هاشمی به منزل چه زمانی بود؟

آقای هاشمی در دوران ریاست جمهوری و ریاست برمجلس معمولا شب ها دیر به خانه باز می گشتند و زودترین ساعت بازگشت شان هشت شب بود. گاهی هم ساعت ده بود و حتی برخی مواقع در دوران مجلس در ساختمان مجلس می خوابیدند. اما این اواخر وضع فرق کرده بود. این ماه های اخیر که حال مادرم نامساعد بود، بابا خودش را مقید کرده بود که ساعت شش عصر خانه باشد. زیرا مادرم پرستاری داشت که از صبح خانه ایشان بود. بابا می گفت این خانم هم زندگی خودش را دارد و باید ساعت شش دنبال زندگی و خانواده اش برود. حتی اگر برایش جلسه ای پیش می آمد، یکی از بچه ها را مامور می کرد پیش مادرم باشد.

همیشه در خانه مستخدم ثابت داشتید؟
مادرم از پیش از پیروزی انقلاب مستخدم ثابت در خانه داشت. فاطمه خانمی بود که صبح تا عصر در منزل نزد مادرم بود. ایشان سال ها قبل فوت کرد. بعدها وقتی ما بزرگ تر شده بودمی و ازدواج کرده بودیم، کارهای خانه هم سبک تر شده بود. مادرم به صورت نوبه ای هفته ای دو- سه بار مستخدم داشت. اما از وقتی مادرم مریض شد مستخدم ثابتی از صبح تا شش عصر به خانه می آمد و بعد از شش تا شب نیز پدرم شخصا از مادر مراقبت می کرد.

شام آیت الله چه بود؟ در خاطرات ایشان می خوانیم که معمولا شام، حاضری بوده است.
بله! بابا اصراری به شام خوردن نداشتم معمولا اگر غذایی از ظهر مانده بود و یا از شام ساده ای می خورد که مامان تهیه می کرد یا اگر کسی منزل نبود برای خودش تخم مرغ درست می کرد. سال ها قبل هفته ای نزد پدرم بودم. مادرم سفر رفته بود. اول هفته مقدار زیادی سالاد اولویه درست کردم و هر شب برای بابا به عنوان شام به سفره می آوردم. ایشان اعتراضی نداشت اما بالاخره بعد از چند شب گفت فاطی حالا که این همه اولویه درست کرده ای مقداری هم از این غذا به پاسدارها بده.

گفتم اتفاقا برای پاسدارها هم فرستاده ام. چند سال قبل هم مادرم عمل قلب کرد و من شش ماه منزل پدرم مراقب او بودم. یک شب به بابا و مامان گفتم بهتر است شب ها غذای حاضری بخورید. بابا بر خلاف مادرم استقبال کرد و معمولا نان، ماست، پنیر و شیره انگور می خورد.

برنامه شخصی ایشان بعد از شام چه بود؟

فاصله شام تا خوابیدن به مطالعه و نوشتن اختصاص داشت. بابا بیکار نمی نشست؛ یا کتاب و بولتن ها و گزارش ها را می خواند، یا می نوشت.

برنامه آقای هاشمی در روزهای تعطیل چه بود؟

بابا پنج شنبه و جمعه ها خانه بود و جمع خانواده ما در این دو روز رونق می گرفت. فرزندان، دامادها، عروس ها و نوه ها هنگام ناهار همه جمع می شدند. سید حسن آقای خمینی که همسایه منزل بابا بود جمعه ها سری به بابا می زد. آقایان علیخانی و میرزاده هم گاهی می آمدند. ظهرهای جمعه هم بحث های خانوادگی برقرار بود و هم صحبت های سیاسی. بابا بیش تر شنونده بود و گاهی در جواب سوال اعضای خانواده پاسخ و تحلیل خود را می گفت. اقوام هم همیشه جمعه برای دیدن ایشان می آمدند. بابا اواخر ملاقات ها را نیز در خانه انجام می داد. به خصوص با وکلای برادرم مهدی.

مطالب مشابه


نظرات


تصویری


ویدئو