شعر درباره شمال + مجموعه اشعار زیبا و احساسی درباره شمال و سفر به شمال

شعر درباره شمال + مجموعه اشعار زیبا و احساسی درباره شمال و سفر به شمال


منبع: روزانه

1

1402/12/14

19:41


اغراق نیست اگر بگوییم که شمال ایران بهشت روی زمین است. سر سبز، زیبا با آب و هوای عالی که جان می‌دهد برای مسافرت و زندگی. بسیاری از شاعران نیز …

اغراق نیست اگر بگوییم که شمال ایران بهشت روی زمین است. سر سبز، زیبا با آب و هوای عالی که جان می‌دهد برای مسافرت و زندگی. بسیاری از شاعران نیز درباره شمال و آب و هوای آن شعرهای بسیار زیبایی را سروده‌اند. در ادامه با ما باشید تا نگاهی بر این اشعار زیبا داشته باشیم.

مجموعه اشعار زیبا و احساسی درباره شمال و سفر به شمال

به شمال که می رسی

تلاقی دریا و جنگل را بیشتر

از همیشه باور می کنی

سرمای زمستان را گرمای تو می باید

گرمای جنوبی تو، شرجی شمال من

من را بی تو نمی شود….

تـو فرض کن

ریاضی بـدون عدد

دیـوان بـدون حافظ

باغچه بـدون گل

شمال بدون درخت

پاییز بدون بـاران میشود؟

نـه نمیشود ..️

سیما امیرخانی

قایق های بدون پارو در کنار ساحل دریای شمال

طناب های قطوری در بین ماسه های ساحل

جنگل،

پاییز،

کلبه ای چوبی

و دودی که از دودکشش

بالا می رود

کاش با تو

در چهارچوب همین تابلو

آشنا شده شده بودم.

آسمان زلال است

و خیال سوار بر ابرها

می تازد

زمین هم

مفروش از سبزه است

بوی لیمو و

عطر شالیزار می آید

اینجا موطن آباد عشق

است

اینجا شمال است

مجموعه اشعار زیبا و احساسی درباره شمال و سفر به شمال

آفتاب تو

خاطره مشرق است و

خورشید من

یادگار شمال …

خسته ام

حوصله ام لای بادگیرهای شمال دم کشیده است

دلم هوای چای دست های تو را کرده

یک استکان!

پر رنگ!…

نوازش می کند روح مسافران رسیده به دریای شمال

هجوم موجی از آب به سوی ساحل

تو…

اگه رنگ بودی، می‌شدی نارنجی

اگه میوه بودی، می‌شدی پرتقال

اگه غذا بودی، می‌شدی پیتزا

اگه حس بودی، می‌شدی حس جنگلای شمال

اگه شهر بودی می‌شدی پاریس

اگه ازم بپرسن تو شبیه چی هستی؟

میگم تو همونی که شبیه هیچکسی نیستی.

مطلب مشابه: جملات زیبا درباره شمال؛ متن های قشنگ درباره شمال زیبا

دلم میخواد

با یه ون همتون بردارم

بریم شمال یه کمپ بزنیم

آتیش روشن کنیم

یکی گیتار بزنه

بقیه بخونن

یه هات چاکلت داغ تو دستمون باشه

صدا دریا بیاد و یه پتو دورمون باشه

شب تو کیسه خواب بخوابیم

صبح یه چایی آتیشی با غذا روی آتیش

بعدش بریم تو ساحل راه بریم

باد شمال آمد و عطر بهاران رسید

موسم عید آمد و غنچه ی گل بردمید

مجموعه اشعار زیبا و احساسی درباره شمال و سفر به شمال

اینجا شمال است

شمال ایران

پیشانی یک کشور سر بلند

همسایه با ابر و باران

و

کوهستان

به آینه ای می ماند

که

هر بهار

تازه می شود

و کاش هرگز ندانى که

بعد از تو

رو به جاده‌ی شمال که می‌روم

نه عطرِ دریا سرشارترم می‌کند

نه بوییدن ساقه‌های برنج عاشق‌ترم

نه اندوهِ پر ابهتِ سبزِ جنگل، شاعرترم…

بوی شمال

بوی شالیزار

این روزها

با عطرتو تمام من را

پرکرده است

من با تو و با هر چه

نشانی از تو دارد

رویاهایی می نویسم

که با هر بار خواندش دلم میلرزد

می خواهم هر ووز

دوست داشتنت را دوباره

یاد بگیرم

تا هر چه در این دنیا

هست و نفس دارد

آرزویی برایمان

جز نفس کشیدنمان کنار هم

نداشته باشند ……

دلم شمال می خواد

دلم دریا می خواد

دریا خوبه، خیلی خوبه

هرچه قدر توش گریه کنی کسی نمیفهمه

تو عطر‌ پرتقال‌ های‌ِ باغهای‌ِ مه‌ گرفته‌ ی‌ شمال‌ رو‌ داری

ته رویای من اینه که یه روز

بپیچیم بریم شمال دوتایی

باز چای من دست تو! گیر کنیم

توی- ترافیکِ قفلِ جاده ی هراز..

و کاش ندانی

تمام این سال ها

مرگبارترین فصل‌ها پاییز بوده است

که بعد از تو

رو به جاده ی شمال که میروم

نه عطرِ دریا سرشار ترم می‌‌کند

نه بوییدن ساقه‌های برنج عاشق ترم

نه اندوهِ پر ابهتِ سبز جنگل ، شاعر ترم

و کاش هرگز ندانی

مشقتِ شب‌های بی‌ تو را مانوس شدن

مرگی ‌ست هزار باره

محو شدنی غم انگیز

آرام آرام

بی‌ امان

و هزار باره …

نیکی‌ فیروزکوهی

هم از شمال

هم از جنوب

هم از چ‍‍پ ؤ

هم از راست

روزهایی می ایندؤمی روند

با هیچ ماهی

که ماهی نداشت

و تو

که گفتی

هم صیدی ؤ هم صیاد

مجموعه اشعار زیبا و احساسی درباره شمال و سفر به شمال

زندانی که می شوم

خواب مرگ می بینم

خواب کافور

مورچه ها از چشم هایم بالا می آیند

نه آنقدر بالاکه …

به سایه ها برسند

مهم نیست

آفتاب گردان ها

صورتشان

به ماه چسبیده

وقتی جهان

هزار و سیصد و پنجاه و هشت بار زنده می شود

و من در

بیست و هفتم آخر ِ سال

هزار و چهارصد بار و اندی فسیل می شوم

زمین بند نافش

به آسمان وصل است

باران فقط در دماوند می بارد

و لوت یائسه می شود

من از طبیعت شمال حرف نمی زنم

از کویر

اینجا

عبور

ابری خسیس

مرا به زنده بودن خود

مشکوک کرده است

م- شوریده

بَه! چه شمال ایران

قشنگه مازندران

چه آسمان زیبا

دره و دشت و کوه ها

از هر طرف درختان

سبزه و گل ، چه خندان

برگ درختان سبز

دشتُ نموده سر سبز

هوای پاک و لطیف

عشقای ناز و ظریف

دریا و ساحل و کوه

جنگل و دشت و آهو

پرنده های زیبا

از اینجا به اونجا

رو شاخه ها می شینن

دوباره پر می گیرن

نفس توی این هوا

پاک می کنه ریه ها

خستگی رو می بره

از توی این دست و پا

بَه! بِه شمال ایران

دریای مازندران

پرجوشُ پر خروشان

داره ماهی فراوان

یه منبع بی پایان

پلاژ توی تابستان

توریست داره فراوان

بَه! بِه شمال ایران

هوای مازندران

زیباست به زیر باران

بَه ! چه قشنگه باران

شب های مازندران

پشت پنجره دالان

نم نمکای باران

می ریزن توی ناودون

صداش می یاد تو ایوون

غم می ریزن به بیرون

بَه! چه صفایی داره

بَه! چه هوایی داره

هوای مازندران

اصلا نظیر نداره

بَه!بِه شمال ایران

مردم مازندران

چه خوبنُ مهربان

بچه ها زیر باران

خوشحال و شاد و خندان

چه لحظه هایی دارن

گردش خوب و شیرین

باز خاطره می سازن

خاطره های باران

مربوط به شعر باران

از گلچین گیلانی

توی کتاب فارسی

با شورُ شوق می خوندیم

لذت ازش می بردیم

طبیعت مازندران

همچو طبیعت گیلان

همیشه سر سبز می مانن

همیشه باقی می مانن

خدا کنه

شمال خوب

سرزنده

باقی بمانن

مطلب مشابه: متن عاشقانه دریا و ساحل + عکس نوشته های زیبا و خاص با احساسات

مجموعه اشعار زیبا و احساسی درباره شمال و سفر به شمال

 بهار

بهار آمد به دل شور ونواییست

به جان عاشقان نور وصفاییست

هزاران نسترن نو خاسته از خاک

به غمزه در رخ نرگس شدند چاک

قد آن ساقی سیمین عذار بین

گرفت ایمان زعاشق با هزار کین

به صحرا و در ودشت ودمن باز

مشامت پر ز بوی یاسمن باز

بهاران که کند جلوه به هر سو

همه در شوق بازگشت پرستو

اگر عاشق شدی همسان بلبل

نشین برسایه ی زیبای آن گل

به چشم باید ببینی توثنا را

به هر جا بنگری بینی خدا را

خدای نوبهاری با تو باشد

سلام آن قناری باتو باشد.

شمال

روح پاکی رنگ سبزه بوی نم ناب

رمز جنگل بوی هیزم راز مرداب

موج دریا نقش ساحل بوی ماهی

رنگ کشتزار عطر نارنج بوی شالی

شادو خندان هر مسافر هر سواره

پای لرزان می روند سوی کناره

عمق جنگل مه گرفته پرمعما

راش زیبا کاج سرسبز ومصفا

کل هستی در نگاهت سبز و زیبا

هر چه هستی میشوی رام روی دیبا

لحظه ها در گردشی تند مثل آهو

عمر خوشبختی بسان سحر و جادو

هر کسی در فرصتی سوی شمال باز

تا بگیرد از طبیعت حس و حال باز

رنگ سبز و زندگی رنگ بهشت

همه کشتزار برنج پر در اردیبهشت

مردم ساده ی روستا در تکاپو

فصل سبزی های تازه فصل کاهو

من که هستم یک شمالی شاد شادم

شوق دیدارش نشسته توی یادم

شاید از شیراز بهتر وصف حالش

می شوی مست توی رویا و خیالش

اهل هر شهرو دیاردر جستجویی

رو به سمت ساحل ودر گفته گویی

یک طرف جنگل زیبا پر طراوت

سمت دیگر ساحلی بکر با صلابت

جاده هایش هر کدام زیبای زیبا

نقش هر بوستان آن مانند دیبا

شب نشستن روی ماسه روی قایق

هم صدا با موج دریا یا دقایق

لحظه ها را کم میاری مثل رویا

خاطرت باید بماند رنگ دریا.

 به‌نام طبیعت، به‌نام حیات. به‌گردونِ پیوسته‌یِ کاینات.

به‌نام طبیعت، به‌نام زمین. به‌نام اَتُم های جان آفرین.

به‌نام طبیعت، به نام درخت. انرژی جاوید در کوه سخت.

به‌نام طبیعت، به نام بهار. به پرواز زیبای یک دسته سار.

به‌نام طبیعت، به تعغیر فصل. به رویش، به زایش، به تجدید نسل

به‌نام طبیعت، به صخره، به خاک. به نیرویِ اعجازِ ژِن‌های پاک.

به‌نام طبیعت، به نام غروب. به بادِ شمال و به خاکِ جنوب

بنام خداوندِ دل هایِ پاک. خداوندِ افلاک، تا عُمقِ خاک.

بنام خداوند جاری به رود. خداوند محموعِ بود و نبود.

بنام خداوند، جمع حیات. خداوندِ هر ذَرّه در کاینات

.همو که تکامل که بخشی از اوست، جهان را سبب شد، چُنان کو نکوست.

گِرانش پس از انفجارِ بزرگ، بناکرد، صُنع کُراتِ سترگ.

انرژی، گِرانش، تکامل خداست. شعوری که بودست و بی انتهاست.

من و کوه و سیّاره‌های عظیم، زِ نواختران تا کُرات قدیم،

سیه چاله‌های نهان در فضا، اَبَرکهکشان‌های بی انتها،

انرژیّ خورشیدِ جان آفرین، ویا کرم های نهان در زمین،

همه گوشه‌ای از خداییم ، ما. رها کن چرا و کجاییم ، ما.

بنام خدایی که مجموع ماست. دگر کَس میازار، هرکَس خداست

مطلب مشابه: متن لذت بردن از زیبایی های طبیعت و تصاویر فوق العاده از طبیعت

مجموعه اشعار زیبا و احساسی درباره شمال و سفر به شمال

یاد

ای بهشتی خاطره

جلوه گاه شوق

اجاق دور دوران

ورق سنگی تاریخ

لمیده به کمر گاه “الهک1”

“مالمیر2”.

تا نوکرت آفتاب

ناز خواب سحرت را نشکفد

“منگشت3 ” به پا ایستاده

اما

وقتی کشور بهار

آن خراج گزار

شادانه به تو پناه آورد

با تبسمت

غنچه غنچه لبخند می شود

انگار همت بهار

ریختن پرهای زرینش بر دامان توست

” مالمیر “.

ای همه شادی و شکوه

ای جلوه گاه هزاره های تو در تو

ای خامشین کتاب طبیعت

” مالمیر “.

وقتی از ” سرراک4″ بنگری

ماه و لشکریان ، پای در قیر

مهمان بزم مرداب تواند

شادانه به رقص .

و ” چیوه5″ سینی فلک بر سر

بشکوه

خان سالار وکدخدا

دست به سینه است .

گل یادت همه شوق

جز- داغدار ترین آنها- شقایق

همچنان نگران

تا از گزند پلیدان

در پناه امشاسپندان بمانی ابدا

” مالمیر “.

عزیزانی را یک به یک داریم ز دست

عده ای دلاور و سینه چاک میهن پرست

عده ای در زمین لرزه کرمانشاه

باران ها و سیل های جانکاه

مردمان عاشق پیشه

همسنگران شیرین و فرهاد دست به تیشه

آنهایی که گر اراده کنند

کوه بیستون را هم جابجا کنند

مردمان کرمانشاه دارند خانه ای بهر جان

یا که می دهد یک طفل در کانکس با برق جان

عده ای در سیل های سیستان و بلوچستان

مردمان شریف،مبارزان دیار رستم دستان

مردمان سیستان ، دارند نانی بهر خوردن

یا که در صف کپسول های گاز ماندن

هیچ دارند آبی بهر نوشیدن

یا که بهر زندگی بیهوده کوشیدن

عده ای در بارش هاش شمال،مازندران و گرگان

هم سنگران شیر جنگل، میرزا کوچک خان

هم دیاران آرش و کمانگیران

خانه و کاشانه اشان را آب برد

سهم لقمه نانشان را هم که خورد

عده ای در آتش سوزی های آذربایجان

در روستاهایش که کرد طبیعت را بی جان

مردمان شریف آذربایجان حماسه آفرینان

مردمان سلحشور همسنگران ستار خان ،باقرخان

نیک چه شد به کجا رسید فرجام

خاموش شد آتشی یا که سوخت آرام

مردمان شریف هرمزگان

در گرمای هوا کودکانشان می دهند آرام جان

مردمان عزیز شمال و جنوب کشور چه

دارند جان پناهی،تکه نانی،یا شدند بازیچه

سوختند خاکستر شدند یادداشت تاریخ شدند

حرف بسیار است و درد بسیار بگذار خاموش شویم

هر چه که بودیم همگی موش شویم

آهای آیندگان

در کتاب تاریختان بنویسید چه بودیم و چه شدیم

دم از اتحاد و یکپارچگی بسیار زدیم

اما در عمل ارتش یکنفره واحد شدیم

شعار بسیار دادیم ولی در عمل

از شعار شونده بدتر شدیم.

مطلب مشابه: متن در مورد درخت و جنگل + جملات ادبی زیبا در تشبیه جنگل

مجموعه اشعار زیبا و احساسی درباره شمال و سفر به شمال

از آخرین خنده من سالهاست میگذرد.

گرچه اشکهایم همیشه روان است .

بن بست کوچه های محبت زود فرارسید

تا در چهارراه آرامش گلی هدیه نشود

جنگلهای سبز که زباله مینوشند.

تا کدر ترین روخانه ها

باانبوه آلودگی تقدیم آبزیان دریا شود.

تا آسمان نیز سهمی در تاریکی زمین داشته باشد.

چندی کویر جنوب تا شمال ایران پیش خواهد آمد

آنروز دیر نیست وقتی به جای درخت زباله

می کاریم .دیگر از طبیعت سهمی نداریم

غیر از آلودگی.

پس آیندگان چه؟

سلام بر کسانی که طبیعت را چون جان خویش

عزیز میدارند و درود بر جنگل بانان سخت کوش

مطالب مشابه


نظرات


تصویری


ویدئو