نگاهی بر زندگی بابک خرمدین؛ زندگینامه سردار ایرانی از تولد تا نبردها و دستگیری تا مرگ

نگاهی بر زندگی بابک خرمدین؛ زندگینامه سردار ایرانی از تولد تا نبردها و دستگیری تا مرگ


منبع: روزانه

2

1403/1/21

11:49


زمانی که اعراب درحال تاخت و تاز در سرزمین‌های ایران بودند، یکی از سرداران ایرانی با لشکر اندک خود مقابل دشمن ایستاده و آن‌ها را تا مرز شکست عقب راند. …

زمانی که اعراب درحال تاخت و تاز در سرزمین‌های ایران بودند، یکی از سرداران ایرانی با لشکر اندک خود مقابل دشمن ایستاده و آن‌ها را تا مرز شکست عقب راند. این سردار بزرگ ایرانی کسی نبود به جز بابک خرمدین که حتی به هنگام شکست نیز سربلند ایستاد و باعث سربلندی ایران و ایرانی شد. ما نیز در سایت بزرگ روزانه قصد داریم نگاهی بر زندگی این سردار بزرگ ایرانی داشته باشیم. در ادامه با ما باشید.

نگاهی بر زندگی بابک خرمدین؛ زندگینامه سردار ایرانی از تولد تا نبردها و دستگیری تا مرگ

تولد و اوایل زندگی

 از تولد و کودکی بابک اطلاعات دقیقی در دست نیست. بسیاری عنوان کرده‌اند که پدر بابک روغن فروش دوره‌گردی بوده که در کوه‌های سبلان کشته شده است. به گفته منابع بابک اهل روستای بلال آباد بوده و بعد از مرگ پدر به چوپانی می‌پرداخت. همچنین نقل قول‌هایی وجود دارد که بابک در جوانی میوه‌فروشی کرده و بسیاری گفته‌اند که او دام‌داری می‌کرد.

اما چیزی که مشخص است این بود که بابک در جوانی به تبریز رفت و 2 سال را صرف خدمت به محمد بن رواد ازدی کرد و سپس در 18 سالگی به خانه‌اش در بلال‌آباد بازگشت.

ملحق شدن به خاندان خرمدین

ملحق شدن به خاندان خرمدین

دو مرد ثروتمند به نام جاویدان بن شهرک و ابوعمران در بلندی‌های اطراف کوهستان بذ زندگی می‌کردند و برای رهبری خرمدینان ساکن در آن مناطق مرتفع می‌جنگیدند.

جاویدان وقتی در مسیر زنجان به بذ در برف گیر کرد به دنبال سرپناهی در بلال‌آباد گشت و به خانه مادر بابک رفت.

به دلیل فقر مادر بابک فقط برایشان آتش روشن کرد در حالی که بابک به اسب‌ها و نوکرهای جاویدان رسیدگی می‌کرد و برایشان آب آورد. جاویدان بابک را برای خرید غذا و علوفه فرستاد و وقتی بابک برگشت و با جاویدان سخن گفت، جاویدان تحت تأثیر زیرکی‌اش قرار گرفت.

بعد از آن جاویدان از مادر بابک اجازه خواست تا بابک را برای مدیریت زمین‌های کشاورزی و دارائی‌هایش با خود ببرد و پیشنهاد کرد که در عوض 50 درهم ماهانه به عنوان حقوق بابک برای او بفرستد. مادر بابک پذیرفت و اجازه داد بابک برود. از آن موقع است که بابک به خرمدینان ملحق شده‌است.

مطلب مشابه: نگاهی بر زندگی حسن صباح خداونگار الموت و بنیان گذار فرقه مرموز حشاشین

بابک، بزرگ خاندان خرمدین می‌شود

بابک بزرگ خاندان خرمدین می‌شود

بعد از ورود بابک به خدمتگزاری جاویدان، رقیبش ابوعمران در بیرون از قلمروی جاویدان به او شبیخون زد و شکست خورد و کشته شد؛ ولی جاویدان سه روز پس از آن بر اثر جراحت وارد شده از دنیا رفت.

زن جاویدان خبر مرگ شوهرش را به بابک داد و اضافه کرد که خبر را فردا در جامعه منتشر خواهد کرد؛ و همچنین بابک را به عنوان جانشین جاویدان معرفی خواهد کرد.

بعد از به‌دست آوردن فرمانبرداری مردم؛ همسرش گفت بر طبق وصیت شب قبل از مرگ روحش از جسمش خارج شده و به جسم بابک درآمده و با روح بابک درآمیخته‌است و هرکسی که این وصیت را زیر سؤال ببرد تکفیر خواهد شد.

تمام کسانی که حاضر بودند، فرمان جاویدان را قبول کردند و خودشان را مقید به سوگند خوردن درباره بابک کردند که همان‌گونه که از روح جاویدان پشتیبانی می‌کردند از روح بابک هم بکنند. سپس بابک و بیوه جاویدان در حضور همگان در تشریفات ساده با هم ازدواج کردند.

مطلب مشابه: حشاشین‌ ها فرشته‌ های مرگ اولین گروه ترور جهان

قیام بابک علیه اعراب

قیام بابک علیه اعراب

خرمدینان در آذربایجان، طبرستان، خراسان، بلخ، کاشان، قم، قزوین، ری، کرج، همدان، لرستان، خوزستان و بصره پراکنده بودند و قبل از بابک شورش‌هایی کرده بودند.

خرمدینان در گرگان همراه با سرخ‌علمان باطنی در زمان خلافت مهدی در سال 162ه‍.ق/778–779 م شورش کردند که عمر بن علاء، حکمران طبرستان مأمور دفع شورش آن‌ها شد و در زمان حکومت هارون الرشید در اصفهان، ری، همدان و… شورش شد که عبدالله بن مالک و ابودلف عجلی از جانب خلافت آن‌ها را سرکوب کردند ولی هیچ‌کدام از این شورش‌ها شدت و مدت شورش 20 ساله بابک را نداشتند. بعد از ظهور بابک، آذربایجان کانون شورش جنبش خرمدینان شد و از مناطق دیگر داوطلبان به تقویت جنبش آمدند که احتمالاً شامل نوادگان حامیان ابومسلم و سایر دشمنان خلافت عباسی می‌شد.

نخستین اقدام بابک تهاجم وسیع به یک روستای عرب‌نشین بود که بسیار بی‌رحمانه صورت گرفت. تمامی ناحیه بذ در اختیار بابک بود و عرب‌ها به مراغه عقب نشستند. بابک بنا بر دلایل امنیتی روستاها و شهرک‌های اطراف قلعه خود را ویران کرد.

در آغاز مأمون به شورش بابک کم توجهی کرد. از قرار معلوم دلیل این امر این بود که او در خراسان حضور داشت که فاصله زیادی با بابک داشت و درگیر موضوع‌های مهمتری مثل انتصاب جانشینی اش، اقدامات فضل بن سهل و شورش بغداد بود؛ بنابراین شرایط محیط معاصر در همه گیر بودن نفرت از عرب به محبوبیت بابک و پیروانش انجامید.

آغاز جنگ

در 2019 ه‍.ق مأمون زریق بن علی بن صدقه را به حکمرانی آذربایجان و ارمنستان و فرماندهی جنگ علیه بابک منصوب کرد و احمد بن جنید اسکافی را به فرماندهی لشکرکشی علیه بابک منصوب کرد.

احمد بن جنید به‌دست بابک اسیر شد درحالی که زریق در ادامه جنگ شکست خورده بود و مأمون ابراهیم لیث بن فضل را مسئول سرکوب شورش بابک کرد

خلیفه لشکری به فرماندهی محمد بن حمید طوسی برای مجازات زریق و همچنین سرکوب بابک فرستاد، چرا که زریق شورش به پا کرده بود.

این فرمانده بعد از مدتی تأخیر موفق شد زریق را دستگیر و شورشیانش را پراکنده‌سازد و بعد از آن، با دریافت نیروهای کمکی برای نبرد با بابک آماده شد. در درگیری بین این 2 نفر که 6 ماه طول کشید محمد بن حمید چندین پیروزی به دست آورد ولی در آخرین نبردش در 214ه‍.ق لشکرش که به خاطر پیروی از استراتژی او 3 فرسنگ داخل کوهستان رفتند با هجوم مردان بابک که در ارتفاعات بالاتر کمین کرده بودند در گذرگاه شیبدار مواجه شدند. لشکر او فرار کرد و تنها محمد بن حمید و چند افسر باقی‌ماندند، که همگی کشته شدند.

مطلب مشابه: نگاهی بر زندگی نادرشاه افشار، کابوسِ دشمنانِ ایران از تولد تا مرگ

نبرد اعراب با امپراتوری بزرگ بیزانس (روم شرقی) و پیروزی‌های بیشتر برای بابک

نبرد اعراب با امپراتوری بزرگ بیزانس (روم شرقی) و پیروزی‌های بیشتر برای بابک

مأمون حکمرانی جبال و مأموریت سرکوب خرمدینان را به طاهر بن ابراهیم سپرد. درگیری بین بیزانس و خلیفه عباسی مانع از برخورد با شورشیان خرمدین شد که باعث شد خرمدینان اراضی بیشتری را تصاحب کنند.

مأمون در جریان نبرد با بیزانس در سال 218 ه‍.ق درگذشت. فعالیتش در مقابله با خرمدینان با شکست مواجه شد ولی نگرانی او در مورد این مشکل در وصیت‌نامه‌اش بروز کرد. در وصیت‌نامه او به جانشینش معتصم توصیه کرد که از هیچ تلاش و هزینه‌ای برای متلاشی کردن شورش بابک دریغ نکند.

گرفتاری‌های مأمون در جنگ با روم شرقی و مرگ او در 218 موجب شد که خرّمیان در قسمت‌های دیگر ایران یعنی در اصفهان و ری و ماسبذان و مهرجان کذک (لرستان) سر برآوردند و شاید این امر به تشویق و تحریک بابک بوده‌است.

شورش خرّمیان در این قسمت از ایران در جنگ خونینی که میان ایشان و سردار معتصم به نام اسحاق بن ابراهیم بن مُصْعَب درگرفت به شکست خرّمیان و کشتار عظیم ایشان منجر شد.

اولین شکست بابک

معتصم ابو سعید محمد بن یوسف مروزی را به اردبیل فرستاد با این دستور که قلعه‌های بین زنجان و اردبیل که به دست بابک ویران شده بودند را بازسازی کند و جاده‌ها را با نگهبانان پست بازرسی امن کند.

ابوسعید موجبات این کار را فراهم کرد. یک باند سازماندهی شده خرمدین‌ها که توسط معاویه فرماندهی می‌شوند با هدف غافلگیری ابوسعید محمد به آن‌ها در یک منطقه عملیاتی شبیخون زدند؛ ولی ابوسعید و سربازانش فهمیدند و راه معاویه را سد کردند.

در نبردهای پیاپی برخی از خرمدین‌ها کشته شدند و باقی دستگیر شدند. سرهای بریده همراه با اسیران به بغداد فرستاده شدند. طبری این را اولین شکست بابک روایت می‌کند.

مطلب مشابه: نگاهی بر زندگی داریوش بزرگ، شاهِ جهان؛ بیوگرافی از لحظه تولد تا مرگ

افشین فرمانده اعراب، رقیب سر سخت بابک

 افشین فرمانده اعراب، رقیب سر سخت بابک

افشین عمل‌های احتیاط آمیز مختلفی در این زمان گرفت از جمله کندن خندق، گشت‌زنی، استخدام مرتفع نشینان محلی برای جاسوسی و فرستادن گروه اعزامی نظامی در نقاط استراتژیک. او هر وقت نیاز به پول یا تدارکات داشت با قاصد چابک و تندرو به معتصم خبر می‌داد و خواسته‌اش را دریافت می‌کرد. خلیفه به‌طور منظم دستورهای احتیاطی و تاکتیکی به او می‌داد و هیچ گونه کمکی از او دریغ نمی‌کرد.

هنگام رسیدن افشین به آذربایجان، افشین در 15 فرسنگی اردبیل بر روی برزند اردو زد. او قلعه‌هایی بین برزند و اردبیل را تعمیر کرد و حمل و نقل را با فراهم کردن نگهبانان جاده، محافظین کاروان و ایستگاه‌های ایست و بازرسی ممکن ساخت. او یک ماه وقت صرف کرد تا اطلاعاتی در مورد جغرافیا و جاده‌ها از جاسوس‌ها و خبرچین‌ها جمع‌آوری کند. اگر جاسوسی از بابک دستگیر می‌کرد، او را عفو می‌کرد و 2 برابر پولی که بابک به او می‌داد، به او پرداخت می‌کرد.

نبرد در قلعه بذ

نبرد در قلعه بذ

پس از جنگ‌های سخت که به کندی پیش می‌رفت، سرانجام سپاه افشین به کوه بَذ رسید. بابک بر سر راه دشمن چاه‌ها و حفره‌ها کنده بود و پای اسب‌های سپاه افشین در آن‌ها فرومی‌رفت.

در این‌جا دسته «گِلْغَریّه» به کمک رسیدند و دیوارهای خانه‌های سر راه را خراب کردند و چاه‌ها را پرکردند.

بابک گردونه‌ای پر از سنگ بر بالای کوه آماده کرده بود و چون سپاهیان افشین خواستند از کوه بالا بروند آن گردونه را بر سر ایشان غلتاند، ولی این تدبیر نیز مفید نیفتاد و سرانجام سپاهیان و داوطلبان جهاد به درون قلعه بذ راه یافتند.

بابک که امیدش را از دست داده بود، به ملاقات افشین رفت و از خلیفه امان خواست. وقتی افشین گروگان خواست، بابک پسرش و دیگر پیروانش را پیشنهاد کرد و از افشین خواست تا جلوی حمله نیروهایش را بگیرد.

در همان زمان درگیری شدید بین مدافعان قلعه با نیروهای افشین درگرفت و در نهایت نیروهای افشین از دیوارهای قلعه بذ بالا رفتند و پرچم‌هایشان را بالا کشیدند. در نهایت قلعه در 9 رمضان 222 ه‍.ق سقوط کرد.

اصحابِ بابک سخت دفاع کردند و افشین دستور داد تا خانه‌ها و کاخ‌های ایشان را آتش زدند. بابک از درِ دیگر قلعه وارد شد و پس از آن مقداری مال و توشه با خود برداشت و بیرون رفت و از رود ارس گذشت و خود را در پناه تپه‌ها و بیشه‌ها به ارمنستان رساند.

مطلب مشابه: نگاهی بر زندگی خشایارشا؛ از تولد تا مرگ این شاه و توهین هالیوودی ها به وی

دستگیری

افشین درخواستی برای خلیفه جهت دریافت امان نامه برای بابک ارسال کرده بود. او از طریق جاسوسانش دریافت که بابک و گروهش در دره پوشیده شده از درخت در مرز آذربایجان-ارمنستان مخفی شده‌است.

به خاطر گرسنگی، بابک محافظ خود را به روستا فرستاد تا غذا پیدا کند. حکمران آنجا سهل بن سنباط حضور بابک را فهمید و به گرمی از او استقبال کرد.

با این حال بابک جانب احتیاط را به عمل آورد و برادرش عبدالله را به سمت عیسی بن یوسف اصطفانوس فرستاد. افشین نامه‌هایی به این ناحیه فرستاد و قول پاداش بزرگ در ازای دستگیری بابک داد و سهل بن سنباط حضور بابک را به افشین اطلاع داد.

بعد از اثبات حضور بابک، افشین نیروی بزرگی به سرپرستی ابوسعید محمد بن یوسف برای دستگیری بابک فرستاد.

بابک در حالی که به پیشنهاد سهل بن سنباط برای شکار رفته بود دستگیر شد و در غل و زنجیر شد و در 10 شوال 222 ه‍.ق به کمپ افشین در برزند برده شد.

عیسی بن یوسف هم عبداللّه را گرفت و تسلیم افشین کرد. افشین خبر موفقیتش را به معتصم داد که معتصم دستور داد بی درنگ اسیران را به سامرا بیاورند.

اعدام

اعدام

بابک در خیابان سامرا اعدام شد. کل طول خیابان باب‌العامه در هر دو طرف با سواره نظام و پیاده‌نظام و جمعیت زیادی از مردم پر شده بود. معتصم دستور داد تا جلاد کارش را شروع کند. ابتدا دست‌ها و پاهای بابک قطع شدند و سپس با دستور خلیفه جنازه تکه‌تکه شده بابک در حومه شهر سامرا به دار آویخته شد. سرش برای نمایش به دیگر شهرها و به خراسان فرستاده شد.

روایتی‌هایی از مرگ بابک

چون يك دست بابك را به شمشير زدند، بابك با خوني كه از بازويش فوران مي‌كرد. صورتش را  رنگين كرد. خليفه از اوپرسيد: چرا چنين كردي؟ بابك گفت: وقتي دستهايم را قطع كنند خون‌هاي بدنم خارج مي‌شود و چهره‌ام زرد مي‌شود، و تو خواهي پنداشت كه رنگ رويم از ترسِ مرگ زرد شده است. چهره‌ام را خونين كردم تا زرديش ديده نشود.                                                             

به  اين  ترتيب  دستها  و پاهاي بابك را بريدند. چون بابك برزمين  درغلتيد، خليفه  دستور داد  شكمش را بدرد…. پس از ساعاتي كه اين حالت بربابك گذشت، دستور داد سرش را از تن جدا كند.                   

 پس از آن چوبه‌ داري در ميدان شهر سامرا افراشتند و لاشه‌ بابك را بردار زدند، و سرش را خليفه به خراسان فرستاد.

آخرين گفتار بابک ( به نوشته کتاب حماسه بابک اثر نادعلي همداني )

 تو اي معتصم خيال مکن که با کشتن من فرياد استقلال طلبي ايرانيان را خاموش خواهي کرد  من لرزه‌اي بر ارکان حکومت عرب انداخته‌ام که دير يا زود آن را سرنگون خواهد نمود.                                                                          

 تو اکنون که مرا تکه تکه مي‌کني هزاران بابک در شمال و شرق و غرب ايران ظهور خواهد کرد و قدرت پوشالي شما پاسداران جهل و ستم را از ميان بر خواهد داشت!

اين را بدان که ايراني هرگز زير بار زور و ستم نخواهد رفت و سلطه بيگانگان را تحمل نخواهد  کرد من درسي به جوانان ايران داده‌ام که هرگز آن‌را فراموش نخواهند کرد.

من مردانگي و درس مبارزه را به جوانان ايران آموختم و هم اکنون که جلاد تو شمشيرش را  براي  بريدن دست و پاهاي من تيز مي‌کند صدها ايراني با خون بجوش آمده آماده طغيان هستند مازيار هنوز مبارزه مي‌کند و صدها بابک و مازيار ديگر آماده‌اند تا مردانه برخيزند و ميهن گرامي را از دست متجاوزان و يوغ اعراب بدوي و مردم فريب برهانند.

اما تو اي افشين . . . در انتظار  و بدينسان نخست دست چپ بابک بريده شد و سپس دست راست او و بعد پاهايش و در نهايت دو خنجر در ميان دنده‌هايش فرو رفت و آخرين سخني که بابک با فريادي بلند بر زبان آورد اين بود:  “پاينده ايران”

مطلب مشابه: نگاهی بر زندگی حسن صباح خداونگار الموت و بنیان گذار فرقه مرموز حشاشین

سرنوشت یاران بابک

سرنوشت یاران بابک

به اعتقاد کرون بعد از شکست بابک، پیروان او مسلمان از نوع (ابو) مسلمیه شدند یعنی اینکه امامت به جای عباسیان به ابومسلم رسیده‌است و آن‌ها انتظار داشتند، مهدی از نسل او ظهور کند. در منابع اولیه در مورد زندگانی بابک، هیچ اثری از ابومسلم، امام‌ها، سرخ‌پوشان و سرخ‌علمان وجود ندارد.

تقریباً 50 سال بعد از مرگ بابک، وی به عنوان نواده ابومسلم شناخته شد که بیانگر تفکر امامت برای پیروانش است. از آن پس طبیعت مسلمیان خرمدینی در آذربایجان و جای‌های دیگر در غرب ایران یک گواهی به‌شمار می‌رود.

شخصیت و ویژگی‌های بابک

جسارت، زیرکی و استعداد بابک در فرماندهی نظامی در مبارزه طولانی و اعتمادی که پیروانش به او داشتند، بی تردید استثنائی است. طبری می‌گوید هیچ‌یک از خرمدین‌ها جرئت این را نداشتند که امان نامه خلیفه را به فرمان افشین به بابک برسانند.

 همچنین به روایت طبری هنگامی که افشین خواست آذربایجان را (به سمت سامرا) ترک کند از بابک پرسید که آیا خواسته‌ای دارد یا نه. بابک جواب داد که می‌خواهد شهرش را ببیند. افشین در شب مهتابی بابک را با چند نگهبان به بذ فرستاد و اجازه داد که به دور شهر بگردد. این نشانه عشق بزرگش به وطنش است.

کلام آخر

کاش میشد بیشتر درباره بابک خرمدین می‌نوشت… او نابغه جنگی است که ایران و ایرانی باید به وجود او افتخار کند. ما نیز امیدواریم که در سهم خود توانسته باشیم شما را  با این اسطوره بیشتر آشنا کنیم. در پایان امیدواریم از خواندن این مقاله نهایت لذت را برده باشید.

مطلب مشابه: نگاهی بر زندگی سورنا، یکی از نوابغ نظامی تاریخ از تولد تا مرگ

مطالب مشابه


نظرات


تصویری


ویدئو