در این مطلب میخوانید:
- عشق همچون یک داستان
- نظریه دکتر استرنبرگ: داستان عشق و یافتن زوج مناسب
- داستان عشق افراد چگونه شکل میگیرد؟
- انواع لاو استوری و طرفداران هر کدام
- کدام داستانها نارضایتی در رابطه را پیش بینی میکنند؟
- چگونه داستانهای ما روابط ما را تحت تاثیر قرار میدهند؟
- چگونه رابطه ای رضایت بخش داشته باشیم؟
عشق همچون یک داستان
به نظر میرسد بازتاب تجربههای عاشقانه انسانها بهتر از هر جایی، در داستانهای عاشقانهای نظیر "ارتفاعات واترکینگ"، "کازابلانکا" و "بیمارستان عمومی" پدیدار میشوند.
در برخی موارد افراد عادی موضوعی را تشخیص میدهند که اکثر روانشناسان از تشخیص آن عاجزند؛ یکی از این موضوعات این است که عشق میان دو نفر روندی نظیر روند یک داستان دارد. اگر میخواهیم از عشق سردربیاوریم، ابتدا باید داستانهایی که افراد با استفاده از باورها و تخیلاتشان درباره عشق، در ذهنشان میسازند را بررسی کنیم. داستانهایی که همانند کودکان، شروع به نوشتن آنها میکنیم، الگوهای تکرار شونده تجربههای عاشقانه ما را پیش بینی میکنند. خوشبختانه نحوه بازنویسی داستانهای عشق قابل یادگیری هستند. دکتر استرنبرگ میگوید: من تحقیق راجع به نظریه «عشق در جایگاه داستان» را به این دلیل که نتایج تحقیقات و نظریات قبلی خودم و دیگران برایم راضی کننده نبود، آغاز کردم.
نظریه دکتر استرنبرگ: داستان عشق و یافتن زوج مناسب
ناسازگاری یک زوج به دلیل لاو استوریهای متفاوت!
به همین دلیل است که زوجهایی که ظواهر نشان میدهد رابطه موفقی خواهند داشت، ممکن است شکست بخورند و زوجهایی که بعید به نظر میرسد رابطه موفقی داشته باشند ممکن است رابطهشان دوام بیاورد. دو نفر ممکن است دیدگاههای مشابهی داشته باشند، ولی اگر یک طرف آرزو داشته باشد مانند جولیا رابرتز بازیگر فیلم "زن زیبا" توسط یک ناجی، نجات داده شود و طرف دیگر خواستار زوجی مانند فیلم "آقا و خانم اسمیت" باشد، رابطه آنها زیاد دوام نخواهد آورد.
عشقهای ماندگار با داستانهای مشترک
برای اینکه بفهمیم یک زوج با هم سازگاری خواهند داشت یا نه، باید ببینیم آیا داستان عشق آنها با هم سازگار است؟ برای تغییر الگوی رابطه عاشقانه، باید از داستانهای عشق خود آگاه شویم، به دنبال افراد با داستانهای سازگار با داستان خودمان بگردیم و این افراد را جایگزین افرادی کنیم که داستان عشقشان با ما سازگاری ندارد.
داستان عشق افراد چگونه شکل میگیرد؟
بر اساس مصاحبه هایی که با دانشجویان کالج در سال ۱۹۹۰ انجام دادم و از آنها خواستم در مورد عشق ایده آل و انتظارات خود از آن بنویسند به ۲۵ داستان مشترک در توصیف عشق دست یافتم، که البته ممکن است بیشتر از این تعداد باشد. بعضی از داستانها به مراتب شایعتر از بقیه داستانها هستند. در سال ۱۹۹۵ من و یکی از دانشجویانم به نام لوری لینک مصاحبههایی را ترتیب دادیم و از افراد خواستیم در مقیاس ۱ تا ۷ به هر کدام از داستانها که بیشتر به روابط عاشقانهشان شبیه هستند امتیاز بدهند. داستانهایی که بیشترین نمره را کسب میکردند نشان دهنده داستان عشق شخصی آنها بود.
انواع لاو استوری و طرفداران هر کدام
- داستان سفر: "من معتقدم شروع یک رابطه عاطفی مانند شروع یک سفر جدید است که می تواند هم هیجان انگیز و هم چالش برانگیز باشد."
- داستان باغبانی: "من معتقدم اگر از رابطه مراقبت و نگهداری نشود دوام نخواهد آورد."
- داستان طنز: "من معتقدم بیش از حد جدی گرفتن، رابطه آن را خراب میکند."
اما کمطرفدارترین داستان ها، شامل موارد زیر هستند:
- داستان وحشت: "به نظرم هیجان انگیز است که شریک عاطفی ام تا حدودی از من بترسد" یا "من ارتباط با افرادی که من را می ترسانند را دوست دارم".
- داستان کلکسیونر: "من دوست دارم همزمان با چند نفر ارتباط عاطفی داشته باشم، هر کدام از آنها برای رفع یکی از نیازهایم لازم است" و
- داستان دیکتاتور: "به نظرم اگر یکی از طرفین مسئولیت تصمیم گیری در امور مهم رابطه را به عهده بگیرد اوضاع بهتر پیش می رود"
پژوهش دیگری که توسط دکتر مهزاد حجتی در سال ۱۹۹۶ بر روی ۴۳ زوج انجام شد، نشان داده است که:
- زنان نسبت به مردان، داستان سفر را بیشتر ترجیح میدهند.
- مردان بیشتر طرفدار داستانهایی نظیر داستان هنر: "جذابیت جسمی مهمترین چیزی است که در انتخاب زوج به آن دقت میکنم"، داستان کلکسیونر و داستان پورنوگرافی: "خیلی برایم مهم است که بتوانم همه خواستهها و آرزوهای جنسی شریک عاطفیام را برآورده کنم"، یا "من به هیچ وجه نمیتوانم با کسی که اهل ماجراجویی در زندگی جنسیاش نیست، احساس خوشبختی کنم" هستند.
- همچنین برخلاف انتظار، مردان نیز طرفدار داستان فداکاری هستند: "به نظرم ازخودگذشتگی، پایه و اساس عشق واقعی است."
کدام داستانها نارضایتی در رابطه را پیش بینی میکنند؟
- داستان تجارت
- کلکسیونر
- دیکتاتور
- وحشت
- معما
- داستان کارآگاه: "من معتقدم همه رفتارهای شریک عاطفی ام را باید زیر نظر بگیرم" و یا "شریک عاطفیام معمولا چندین بار در روز با من تماس میگیرد تا بپرسد مشغول چه کاری هستم"
- داستان التیام: "من معمولا در حال کمک به دیگران برای سر و سامان دادن زندگیشان هستم"، یا "من به کسی نیاز دارم تا رنجهایی که در زندگی کشیده ام را التیام دهد"
- داستان علمی تخیلی: "معمولا جذب افرادی میشوم که شخصیت عجیب و غریبی دارند"
- داستان تئاتر: "به نظرم روابط عاطفی من شبیه نقش بازی کردن است" یا "معمولا جذب افرادی میشوم که نقشهای متفاوتی در رابطه بازی میکنند"
چگونه داستانهای ما روابط ما را تحت تاثیر قرار میدهند؟
داستانهایی با هم سازگاری دارند که یا طرفین «نقش مکمل یکدیگر» را در یک داستان واحد- مثل پرنس و پرنسس- بازی کنند و یا داستانها به اندازه کافی «شبیه به هم» باشند که بتوانند در یکدیگر ادغام شوند.
مثلاً (داستان رویاپرداز و داستان باغبانی) میتوانند در هم ادغام شوند. چرا که فردی که در حال مراقبت و پرورش از رابطه است همزمان میتواند در مورد شاهزاده ای که قرار است با اسب سفیدش او را نجات دهد رویاپردازی کند. ولی (داستان معامله با داستان رویاپرداز) به سختی میتوانند در هم اقدام شوند؛ چرا که هر کدام در بردارنده انتظارات و ایده آل های متفاوتی هستند.
داستانهای مخرب
چگونه رابطه ای رضایت بخش داشته باشیم؟
برای فهمیدن آنچه از رابطه میخواهیم، باید همه روابط قبلیمان را بررسی کنیم و از خودمان بپرسیم چه ویژگیهایی در افراد باعث شده به آنها جذب شویم و چه ویژگیهایی باعث شده علاقهمان را به آنها از دست بدهیم.
زمانی که باورها و انتظارات پنهان داستانهایمان را یافتیم، میتوانیم داستانهایمان را بازنگری کنیم، میتوانیم از خودمان بپرسیم کدام بخش از داستانهای فعلیمان را دوست داریم و کدام بخش را نمیپسندیم؟ کدام بخشها در روابط عاطفی ما تأثیر مخرب داشته و چگونه میتوانیم آنها را تغییر دهیم؟
بازنویسی داستان
برای مثال داستان وحشت میتواند به جای این که در زندگی واقعی اجرا شود، به صورت فانتزیهای جنسی در رابطه پدیدار شود. با بررسی و آزمایش سناریوها و طرحهای مختلف میتوانیم داستان عشق خود را تغییر دهیم، رواندرمانی نیز میتواند به ما کمک کند تا داستانهای خطرناکی مثل داستان وحشت را به داستان امیدوارکنندهتری مثل داستان سفر تبدیل کنیم.