به مناسبت فرا رسیدن شهادت امام هادی (ع) که مصادف با ۳ رجب و ۸ اسفندماه ۱۳۹۸ است، مجموعهای از شعر شهادت امام هادی (ع) را در این مطلب گردآوری کردهایم.
ستاره | سرویس سرگرمی - امام هادی (ع) امام دهم ما شیعیان است. درمورد چگونگی شهادت امام هادی (ع) اختلاف نظر وجود دارد. برخی معتقدند ایشان یک سال پس از خلافت معتز به دست معتمد عباسی در سامرا مسموم و به شهادت رسیدند و برخی دیگر شهادت این امام را به دوران معتمد نسبت میدهند. در ادامه چند شعر در مورد شهادت امام هادی (ع) گردآوری شده است.
شعر شهادت امام هادی (ع)
«۱»
چشمهایت فرات دلتنگی
اشکهایت تلاطم غمهاست
حال و روز دل شکسته تو
از نگاه غریب تو پیداست
ای غریب مدینه دوم
مرد خلوت نشین سامرا
التماس همیشه باران
حضرت عشق التماس دعا
مرد خلوت نشین سامرا
التماس همیشه باران
حضرت عشق التماس دعا
کوچه خاکی محله غم
در غرور از حضور ساده توست
ولی افسوس شرمگین تو و
پای پر پینه و پیاده توست
آه آقا تو خوب میدانی
که دل بیقرار یعنی چه
پشت دروازههای شهر ستم
آن همه انتظار یعنی چه
چه به روز دل تو آوردند
رمق ناله در صدایت نیست
بگو ای نسل کوثر و زمزم
بزم شوم شراب جایت نیست
بی گمان بین آن همه غربت
دل تنگ تو نینوائی شد
روضههای کبود طشت طلا
در نگاه ترت تداعی شد
آری آن لحظه ماتم قلبت
بی کسیهای عمه زینب بود
قاتلت زهر کینهها، نه نه!
روضه خیزرانی لب بود
در عزای تو حضرت باران
که گریبان آسمان چاک است
نه فقط چشمهای ابری ما
روضه خوانت تمام افلاک است
«یوسف رحیمی»
✶❣✶❣شعر شهادت امام هادی (ع)❣✶❣✶
«۲»
آه در سینهام از زهر شراری برپاست
آتشی بر جگر و رویِ لبم واویلاست
سوختم سوختم آبی که نفس میسوزد
حجرهام از جگر سوختهام کرببلاست
مادرم آمده بالین منِ چشم به راه
تا بگویم غم خود را که دلم پُر غوغاست
دست من بست و مرا نیمه شب از خانه کشید
بی حیایی که نمیگفت غریب و تنهاست
گاه میرفتم و گاهی به زمین میخوردم
مثل آن طفل که مبهوت دو چشم باباست
مثل آن دخترکی که نفسش بند آمد
راه میآمد و میدید سری بر نیهاست
سنگ بود و سری که ز لبش خون میریخت
خیزران بود و یتیمی که شبیه زهراست
«حسن لطفی»
آه در سینهام از زهر شراری برپاست
آتشی بر جگر و رویِ لبم واویلاست
سوختم سوختم آبی که نفس میسوزد
حجرهام از جگر سوختهام کرببلاست
مادرم آمده بالین منِ چشم به راه
تا بگویم غم خود را که دلم پُر غوغاست
دست من بست و مرا نیمه شب از خانه کشید
بی حیایی که نمیگفت غریب و تنهاست
گاه میرفتم و گاهی به زمین میخوردم
مثل آن طفل که مبهوت دو چشم باباست
مثل آن دخترکی که نفسش بند آمد
راه میآمد و میدید سری بر نیهاست
سنگ بود و سری که ز لبش خون میریخت
خیزران بود و یتیمی که شبیه زهراست
«حسن لطفی»
✶❣✶❣✶❣✶❣✶❣✶❣✶
«۳»تنها امام سامره تنها چه میکنی؟
در کاروان سرای گداها چه میکنی؟
دارم برای رنگ تنت گریه میکنم
پایِ نفس نفس زدنت گریه میکنم
باور کنیم حرمت تو مستدام بود؟
یا بردن تو بردن با احترام بود؟
باور کنیم شأن تو را رد نکرده است؟
این بد دهان شهر به تو بد نکرده است؟
گرد و غبار، روی تو ای یار ریختند
روی سرِ تو از در و دیوار ریختند
مرد خدا کجا و این همه تحقیر وای من
بزم شراب و آیهی تطهیر وایِ من
هرچند بین ره بدنت را کشید و برد
دست کسی به روی زن و بچه ات نخورد
باران نیزه، نیزه نصیب تنت نشد
دست کسی مزاحم پیراهنت نشد
این سینه ات مکان نشست کسی نشد
دیگر سر تو دست به دست کسی نشد
«علی اکبر لطیفیان»
✶❣✶❣✶❣✶❣✶❣✶❣✶
«۴»روضهات را چه بخوانیم چه نه غم داریم
پشت هر واژه و هر قافیه ماتم داریم
شاعر سوگ علی بن محمد چه کم است
مثل مداح که در مجلس تو کم داریم
همهی شهر به داغ تو علم بر دوش است
شکر لله که هنوز این همه پرچم داریم
زخم شمشیر عمیق است نه آنقدر که ما
این همه زخم عمیق از ستم سم داریم
آه شش گوشه نشین! مثل حسینی چقدر
بی جهت نیست که احساس محرم داریم
به اَبی اَنت و اُمی .. بخدا کافی نیست
به موالاتکمای عشق! که جان هم داریم
نفس جامعه ات بود که در مجلس اشک
دم به ما داد غمت را و دمادم داریم
وسط هروله آهنگ سفر میگیریم
سامرا منتظر ماست که پر میگیریم
«محسن ناصحی»
«۵»
بی هوا درب خانهات وا شد
عدهای نانجیب آمدهاند
بین سجده، بدون عمامه
پی تو ای غریب آمدهاند
میکشد با دو دست بسته تو را
دل به تقدیر داده بودی تو
دشمنانت سوار بر مرکب
پشت مرکب پیاده بودی تو
جان فدایت که روضه خوان بودی
یاد نور دو عین افتادی
عقب قافله زمین خوردی
یاد بنتُ الحسین افتادی
تا رسیدی به کاخ آن ملعون
پر و بالت تمام خاکی شد
ذرهای از بها نمیافتد
گیرم اصلا امام خاکی شد
متوکل شراب آورد و...
بعد از آن هم کمی به تو خندید
طعنه زد لااقل بخوان شعری
شعر خواندی... وجود او لرزید
دل زهراییت شکست آن جا
یادت افتاده بود بزم شراب
یاد دندان و خیزران بودی
یادت افتاده بود اشک رباب
یادت آمد شراب را میریخت
به روی زخم دیدهی جدت
چشم عباس خیره شد ناگه
سوی رأس بریدهی جدت
میچکید اشکش از نوک نیزه
همهی های و هویم این جا بود
دختری زیر لب فقط میگفت:
کاش الآن عمویم این جا بود
«محمد جواد شیرازی»
بی هوا درب خانهات وا شد
عدهای نانجیب آمدهاند
بین سجده، بدون عمامه
پی تو ای غریب آمدهاند
میکشد با دو دست بسته تو را
دل به تقدیر داده بودی تو
دشمنانت سوار بر مرکب
پشت مرکب پیاده بودی تو
جان فدایت که روضه خوان بودی
یاد نور دو عین افتادی
عقب قافله زمین خوردی
یاد بنتُ الحسین افتادی
تا رسیدی به کاخ آن ملعون
پر و بالت تمام خاکی شد
ذرهای از بها نمیافتد
گیرم اصلا امام خاکی شد
متوکل شراب آورد و...
بعد از آن هم کمی به تو خندید
طعنه زد لااقل بخوان شعری
شعر خواندی... وجود او لرزید
دل زهراییت شکست آن جا
یادت افتاده بود بزم شراب
یاد دندان و خیزران بودی
یادت افتاده بود اشک رباب
یادت آمد شراب را میریخت
به روی زخم دیدهی جدت
چشم عباس خیره شد ناگه
سوی رأس بریدهی جدت
میچکید اشکش از نوک نیزه
همهی های و هویم این جا بود
دختری زیر لب فقط میگفت:
کاش الآن عمویم این جا بود
«محمد جواد شیرازی»
✶❣✶❣✶❣✶❣✶❣✶❣✶
«۶»همراه با زیارت زیبای جامعه
در هر فراز نام تو را ذکر میکنم
با «إهدنا الصراط"» نماز مُقرّبین
در هر نماز نام تو را ذکر میکنم
پیچیده سوز نالهی تو بین قرنها
آهت اثر نمود و جهان پر شراره شد
با پاره پارهی جگرت این غزل گریست
با خون دل نوشته شد و چار پاره شد
«محسن حنیفی»
✶❣✶❣✶❣✶❣✶❣✶❣✶
«۷»در مجلس مظلومیت مرد غریب
بنگر که دلم میان غمخانه گم است
این ناله ز ماتم امام هادی ست
معصوم دوازدهم امام دهم است
«پروانه غریبی»
بنگر که دلم میان غمخانه گم است
این ناله ز ماتم امام هادی ست
معصوم دوازدهم امام دهم است
«پروانه غریبی»
✶❣✶❣شعر شهادت امام هادی (ع)❣✶❣✶
«۸»
تبعید سهم خوبترین مرد عالم است
باز این چه شورش است که در عرش ماتم است
میپیچد از عطش به خودش قامتش خم است
اوضاع جسم بی رمقش سخت درهم است
وقتی به جان نشست تنت لاله وار شد
زهری که از مصیبت آن دیده تار شد
خوردی زمین و صورت تو پُر غبار شد
حتی نفس کشیدن تو گه گدار شد
«سید پوریا هاشمی»
تبعید سهم خوبترین مرد عالم است
باز این چه شورش است که در عرش ماتم است
میپیچد از عطش به خودش قامتش خم است
اوضاع جسم بی رمقش سخت درهم است
وقتی به جان نشست تنت لاله وار شد
زهری که از مصیبت آن دیده تار شد
خوردی زمین و صورت تو پُر غبار شد
حتی نفس کشیدن تو گه گدار شد
«سید پوریا هاشمی»
✶❣✶❣✶❣✶❣✶❣✶❣✶
«۹»
ما سامرا نرفته گدای تو میشویم
ما سامرا نرفته گدای تو میشویم
ای مهربان امام فدای تو میشویم
هادیِ خلق، کوری چشمان گمرهان
پروانگان شمع عزای تو میشویم
«محسن بلنج»
هادیِ خلق، کوری چشمان گمرهان
پروانگان شمع عزای تو میشویم
«محسن بلنج»
✶❣✶❣شعر شهادت امام هادی (ع)❣✶❣✶
«۱۰»
موی از غم سامراییام گشته سپید
در چهره چروک بیکسی گشته پدید
دانی که چرا به سینه و سر بزنیم؟
چون بوالحسن ثالث ما گشته شهید
موی از غم سامراییام گشته سپید
در چهره چروک بیکسی گشته پدید
دانی که چرا به سینه و سر بزنیم؟
چون بوالحسن ثالث ما گشته شهید
سخن آخر
چند شعر کوتاه و بلند درباره شهادت امام هادی (ع) خواندید و در همین رابطه میتوانید سری به مطلب «تصاویر و عکس شهادت امام هادی (ع)» نیز بزنید. شما کدام شعر را دوست داشتید؟ زیباترین شعری که درباره شهادت این امام بزرگوار شنیدهاید چیست؟ لطفا نظرات و پیشنهادات خود را در بخش "نظرات و پرسشها" با ما و همراهان ستاره در میان بگذارید.