در میانه‌ انگ و مرگ

68

1399/2/3

17:26


در میانه‌ انگ و مرگ

سلامت نیوز:حسن عشایری، روانشناس و عصب‌شناس: از دیدگاه عصب‌شناسی می‌توان گفت وقتی افراد عزیزی را از دست می‌دهند یا عضوی ‏از خانواده به بیماری سختی مانند کرونا مبتلا می‌شود، نوعی واکنش اضطرابی منفی ایجاد می‌شود و به ‏هرحال این نوعی شوک روانی است دکترها چند روز پیش به عبدالله گفتند می‌تواند از بیمارستان برگردد خانه.

به گزارش سلامت نیوز به نقل از روزنامه شهروند ، گفتند اکسیژن خونش بالا رفته ‏و این یعنی ویروس مرموز دست از سرش برداشته. درِ خانه اما به روی عبدالله بسته بود. همسر عبدالله ‏از ترس اینکه بچه‌ها مریض شوند، عبدالله را به خانه راه نداده و او حالا ١٠ روز است که در ماشینش ‏می‌خوابد؛ خانه‌ای کوچک زیر سقف پارکینگ آپارتمان. عبدالله ٤٩‌سال دارد و بیست‌وپنجم اسفند در بیمارستان ‏امیراعلم بستری شد و بعد به بیمارستان امام حسین(ع) رفت؛ روی هم ٢٢ روز بستری.

روزی که با ‏حال نه‌چندان خوش به خانه بازگشت، همسرش که تا پیش از این تصویرش را فقط در گفت‌وگوی ‏تصویری تلفن همراهش دیده بود، گوشه در را باز کرد و به او گفت باید برود در ماشین بخوابد تا بچه‌ها ‏به ویژه یکی از آنها که بیماری نقص ایمنی دارد، به کرونا مبتلا نشوند.

قرنطینه در ماشین شخصی به ‏جای اتاق خانه از همان روز آغاز شد و عبدالله ١٠ روز است، نه حمام رفته و نه روی کسی را دیده ‏است. غذا و نوشیدنی را هم هر روز با واسطه از دست‌های آسانسور می‌گیرد و بعد ظرف‌های خالی را به ‏او می‌سپارد تا به خانه ببرد. عبدالله دلتنگ خانه است و عصرها می‌رود در پارک سر کوچه دوری ‏می‌زند؛ جایی در جنوب‌شرق تهران. خواهر و برادرها به او زنگ زده‌ و گفته‌اند برود در کمپ‌های ‏دولتی قرنطینه بیماران بهبودیافته بخوابد، اما وقتی به یکی از این کمپ‌ها زنگ زده، آنها گفته‌اند جای ‏خالی ندارند و چند تخت را کارتن‌خواب‌ها اشغال کرده‌اند.

عبدالله اینها را که شنید، تنهایی زیر سقف ‏ماشین را ترجیح داد و نرفت. او با «اعصابی ناآرام»، با «نوعی توهم از روزهای سخت بیماری» و ‏آنچه خودش «شوک کرونا» اسم گذاشته، صبح و شب با خودش فکر می‌کند چرا این بلا سرش آمده است و ‏فکر می‌کند دیگر هیچ‌چیز مثل قبل نخواهد نشد و هیچ‌کس حتی همسر و خواهر و برادرهایش با او ‏مثل روزهای قبل کرونا رفتار نخواهند کرد. «ای خدا لعنت کند این ویروس را.» ‏


انگ بی‌مسئولیتی اجتماعی

‏عبدالله یکی از ٥٧٠‌هزار و ٢٣ نفری است که تا روز نوشتن این گزارش از ویروس خلاص و ‏ترخیص شده‌ است؛ عددی از اعداد و پیش از آنکه به فهرست کسانی بپیوندد که به قول کیانوش جهانپور، ‏سخنگوی وزارت بهداشت «جان باختند و دیگر در بین ما نیستند.» حکایت آنها که از فهرست مرگ ‏رسته‌اند، حکایت شادی و غم است. ویرانی و امید توامان.

داستان پر آبِ چشمی که حس می‌کنند ‏جزئیاتش را کسی درک نخواهد کرد و یک برچسب تا سال‌ها روی آنها خواهد بود؛ انگ بیماری. این ‏روزهای عبدالله و امیر شبیه هم است؛ امیر کارگری اهل کاشان است و یک هفته است که از بیمارستان ‏مرخص شده، اما نتوانسته به خانه‌اش برگردد؛ او در پارکی نزدیک خانه چادر زده و تفاوتش با عبدالله این ‏است که همسرش برای او غذا نمی‌آورد و دست به دامان دوست و آشنا شده تا در زمان تعطیلی ‏رستوران‌ها برای او کمی غذا بیاورند. امیر سی‌وپنج ساله است و کارش را از دست داده است.

نگران بی‌چون و ‏چرای روزهای آینده. امیر می‌گوید گاهی مردم می‌آیند و از او می‌پرسند چرا در پارک چادر زده است و وقتی ‏پاسخ می‌شنوند «به دلیل کرونا»، فرار می‌کنند و می‌روند. امیر منتظر است هرچه زودتر ١٥ روز ‏بگذرد و بتواند به خانه برگردد؛ البته با دلی چرکین از همسرش و خاطری ناراحت از اعضای نزدیک ‏خانواده‌اش که این روزها تنهایش گذاشتند.

‏سابقه انگ‌زنی درباره ویروس‌های وارداتی به ایران به اوایل دهه٧٠ برمی‌گردد؛ وقتی اچ‌آی‌وی ‏راهش را میان ویروس‌ها باز کرد و «ایدز» را بر سر زبان‌‌ها انداخت آن زمان هنوز کسی دقیقا راه ‏انتقال را نمی‌دانست و اطلاع‌رسانی دراین‌باره آن‌قدر کم و در لفافه بود که حرف‌های درِ گوشی و ‏شایعات، روزهای مبتلایان را درنوردید و جلو رفت.

بعدها انجمن‌ها و فعالان حقوق مبتلایان به اچ‌آی‌وی تلاش کردند با همه ممنوعیت‌ها ذهن مردم را باز کنند و این را جا بیندازند که ویروس با تماس و ‏بغل کردن و ... منتقل‌نمی‌شود و «انگ» را باید از مبتلایان برداشت. حکایتی کمی متفاوت با داستان ‏کووید ١٩. ویروس کرونا حالا جهان را درنوردیده و راه‌های انتقالش آن‌قدر آسان است که هراس از ‏ابتلا به آن معاشرت‌های اجتماعی را خارج از قرنطینه خانگی و در برخورد با مبتلایان چند برابر کرده است؛ ‏موضوعی که امیرحسین جلالی، روانپزشک هم در گفت‌وگو با «شهروند» آن را تاییدمی‌کند:

«انگ‌زدن ‏موضوعی نیست که در قرن بیست‌ویکم از بین رفته باشد. جامعه‌ جهانی امروز در قبال بعضی بیماری‌ها ‏به‌ویژه بیماری‌های روانی به شکل جدی درحال برچسب‌زنی است؛ موضوعی مربوط به سلامتروانی ‏‏-اجتماعی که باید در دستورکار سیاستمداران و متخصصان سلامت روان باشد. می‌توان انگ‌زنی ‏بیماری کرونا را با انگ‌زنی بیماری ایدز قیاس کرد، چون هر دو در دسته بیماری‌های عفونی قرار ‏می‌گیرند و می‌توانند از فردی به فرد دیگر انتقال یابند.

از جهتی دیگر ایدز هم در مرحله بدون علامت ‏قابل انتقال است و روش‌های انتقال متنوعی دارد. این باور در میان عامه مردم وجود دارد که ایدز ‏دستاورد بی‌مبالاتی جنسی است. همین تلقی که ایدز ناشی از بی‌مبالاتی جنسی بوده، باوری انگ‌آلود ‏است. باوری که باعث می‌‌شود افراد ایدز را پنهان کنند، چون باورشان این است اگر بگویند ایدز دارند، ‏ممکن است دیگران قضاوت کنند و او متهم به بی‌مبالاتی جنسی شود.

حتی اگر تصور کنیم چنین چیزی وجود داشته ‏باشد، ایجاد فضایی که یک اتهام اخلاقی متوجه فرد شود، می‌تواند انگ‌زا شود با عواقب بسیار.» او ‏می‌گوید برچسب‌زدن به بیماران مبتلا به کرونا پیش از این در آفریقا و با همه‌گیری ابولا گزارش شده ‏است: «ترس و انگ اجتماعی در رابطه با ابولا نزد مردم برای دوری‌گزینی از کسانی که مبتلا بودند یا ‏تصور می‌شده در خطر ابتلا باشند، به‌وجود آمده بود. ما هنوز سنجش دقیقی از مسأله انگ نسبت به کرونا ‏نداریم، اما گزارش‌هایی از داخل ایران و کشورهای دیگر وجود دارد که نشان می‌دهد این مسأله‌ای جدی و‏مهم است.»

‏جلالی دو شب پیش با روانشناسی که مبتلا به کرونا بود، گفت‌وگو کرد و وقتی صحبت به موضوع انگ ‏رسید، او از تجربه‌ای شخصی گفت؛ از اینکه بعد از یک‌ماه بهبود از بیماری که با رعایت نکات ‏بهداشتی گذشته بود، با مراجعه به بانک اعلام کرده بود، بهبود یافته است، اما از او خواسته بودند وارد بانک ‏نشود و کارهایش را خیلی سریع راه انداخته بودند.

این روانپزشک این را هم شنیده است که بعضی از ‏شهرداری‌ها به این فکر کرده بودند زباله‌های مربوط به بیماران کرونایی در کیسه‌های قرمز جمع‌آوری ‏شود، اما با این انتقاد روبه‌رو شده بودند که این موضوع می‌تواند موجب ترس، وحشت و انگ شود؛ این ‏در کنار اعتراض خانواده‌هایی بوده که یک عضو مبتلا به کرونا داشته‌اند. بیم نشان‌دار شدن.

«حتی این ‏بیم وجود داشت در بعضی از محلات این نشانه‌دار شدن باعث خشونت یا واکنش‌هایی از این دست شود. ‏گزارش‌هایی از این دست از کشورهای دیگر هم وجود دارد و به نظر می‌رسد یک بخشی از این بیماری ‏هست که اگر عواقبش را در نظر نگیریم، می‌تواند در مدیریت اپیدمی بخش نقش مخربی ایفا کند.»

‏جلالی تجربه مصاحبه با چندنفر از بازماندگان قربانیان کرونا را هم دارد؛ کسانی که باورشان این بوده ‏اقوام‌شان کار اشتباهی نکرده‌اند اما بی‌مسئولیتی اجتماعی را شریک جرم کرونا در از دست دادن ‏عزیزان‌شان می‌دانند. واقعیت این است اینها باورهای خیلی دقیقی نیستند اما همین باورها هستند که ‏انگ را ایجاد می‌کند و گسترش می‌دهد. او از تأثیر برچسب‌زنی بر روان بهبودیافته‌ها می‌گوید: «قاعدتا ‏بار روانی روی کسی که برچسب می‌خورد بیشتر است چون معمولا باعث ایجاد شرم می‌شود و شرم ‏یکی از غیرقابل تحمل‌ترین احساسات انسانی است.»

او معتقد است ترس، پنهانکاری و استرس از ‏خطرات انگ‌زنی‌اند و این احتمال وجود دارد با وجود بهبود، برچسب برای همیشه با فرد قبلا ‏بیمارهمراه باشد و نگذارد او به راحتی به زندگی عادی برگردد. به عقیده این روانپزشک، هرگونه ‏برچسب‌زنی و فاصله‌گیری، می‌تواند پیامدهای روانی و اجتماعی داشته باشد و در ادامه موجب تداوم و ‏طولانی شدن این دوران شود:

«باید تلاش کنیم با مراقبت از خودمان برخوردمان با افراد مبتلا انسانی ‏باشد. هرچند این مسأله امری دو‌جانبه است یعنی مسئولیت اجتماعی بیماران و مسئولیت خانواده بیماران ‏و مسئولیت اجتماعی دیگر شهروندان را می‌طلبد و نمی‌شود از دیگران انتظار داشت از خودشان مراقبت ‏نکنند اما مراقبت از خود الزاما قرار نیست منجر به تبعیض و انگ‌زدن و فاصله‌گیری نابجا یا در ‏حقیقت ترس و وحشت غیرلازم شود.»


بهبودیافتگان تنها

‏«محمدرضا» هفته اول اسفند با علایم کرونا بستری شد. هنوز وضع شهرهای شمالی وخیم نشده بود و ‏مردم نمی‌دانستند در روزهای آینده قرار است چطور شهرهایشان بروند زیر سایه سنگین یک ویروس. ‏بعد از بستری شدن محمدرضا در بیمارستان هیچ‌کدام از اقوام و همسایگان تا چند هفته نمی‌دانستند دلیل ‏بستری شدن کروناست.

حال او خوب شده و اکنون به خانه برگشته اما یاد فضای بدی که درباره ‏بیماری‌اش وجود داشت هنوز با اوست: «می‌ترسیدیم اگر بگوییم کرونا است بگویند شما تمیز نبودید یا ‏از کجا این مریضی را گرفتید و ممکن است به ما هم انتقال دهید.» او که ساکن لنگرود است حتی بعد از ‏برگشتش از بیمارستان هم دوست داشت همه تصور کنند مشکل قلبی قدیمی‌اش برگشته و کرونا نگرفته ‏است:

«نگاه مردم به بیماری اصلا درست نیست. من مغازه‌دار هستم و چون شهر کوچک است همه ‏یکدیگر را می‌شناسند؛ می‌ترسیدم برای خرید از من به مغازه نیایند.» او به دلیل حال بدش مجبور شد بعد ‏از ١٠ روز بستری در بیمارستان، یک ماه گذشته را هم در خانه بگذراند: «شرایط روزهای اول آمدن ‏بیماری برایمان سخت‌تر بود. بعدها که مریضی گسترده شد و بسیاری از افراد را درگیر کرد فضا کمی تغییر کرد.

من حس کردم تنها نیستم و حالا می‌توانم بگویم من هم مثل خیلی‌های دیگر از مردم این مریضی را ‏گرفته‌ام.» او، همسر و دو فرزندش روزهای گذشته از خانه بیرون نیامده‌اند و می‌گوید یکی از دلایل ‏ابتدایی این دوری کردن به‌ویژه در روزهای ابتدایی بیماری، فارغ از بحث قرنطینه، نگاه مردم ‏بوده است: «روزهایی که در بیمارستان بستری بودم این فضا را در میان تعداد دیگری از افرادی که ‏بستری شده بودند هم حس کردم.

آنها هم نگران این بودند که بعد از برگشت‌شان از بیمارستان برخورد ‏همسایه‌ها و ... چطور خواهد بود. تحمل این فشار روانی تاکنون آسان نبوده است.»‏فاطمه و مصطفی اما تجربه‌ متفاوتی داشتند و همین هم عاملی شد تا با آرامش بیشتری دوره بیماری را ‏بگذرانند. آنها ساکن رشت هستند و از هفته دوم اسفند علایم بیماری را احساس کردند و سختی آن را با جسم و ‏روح‌شان تجربه کردند «ما خودمان را در خانه قرنطینه کردیم.

فکرش را هم نمی‌کردیم این‌قدر سخت و ‏سنگین باشد اما یکی از همسایه‌هایمان برایمان سوپ می‌آورد و رفتارش چنان در روحیه ما اثر داشت که ‏حالا فکر می‌کنم یکی از دلایل بهبودی ما همان رفتارهای پر از مهربانی اوست.» فاطمه می‌گوید ‏همسایه‌شان تنها فرد نگران بود و باقی افراد ساکن در مجتمع فقط هر روز همه درها و آسانسور را ‏ضدعفونی می‌کردند:

«ما می‌دانستیم کارشان درست است و باید این کار را انجام دهند اما چون ما تنها ‏بیماران مجتمع بودیم حس می‌کردیم آنها برای حضور ما این کار را با جدیت ادامه می‌دهند و تحمل این ‏فضا خیلی سخت بود.» مصطفی هم از دوستانش شنیده بعضی از افراد، رفتارهای بدی را پس از گذران ‏این بیماری تحمل کرده‌اند و این مورد از نظر روانی به آنها آسیب وارد کرده است.

یکی از دوستانش ‏بعد از خوب شدن بیماری‌اش اجازه برگشت به کارش را از دست داده و حالا نگران گذران زندگی است: ‏‏«هرچند این بیماری شیوع وحشتناکی داشته اما هنوز افرادی هستند که رفتار مناسب با بیماری‌هایی از ‏این دست را بلد نیستند.»

‏ انگ کرونا کم و بیش راهش را در میان سخنان مسئولان هم باز کرده؛ کسانی مانند ‏منوچهر کرمی، معاون بهداشتی دانشگاه علوم پزشکی همدان می‌گویند: ابتلا به کرونا مانند سرما‏خوردگی و سایر بیماری‌های تنفسی است، در هر خانواده‌ای برای هر گروه سنی و هر طبقه اجتماعی در ‏شهر و روستا، پیر و جوان و زن و مرد اتفاق می‌افتد و نباید به بیماران و خانواده‌های افراد مبتلا به ‏ویروس کرونا بی‌حرمتی کرد.‏


به‌مرگ

حسن عشایری، روانشناس و عصب‌شناس هم وقتی این خبر را شنید با خودش فکر کرد چه اوضاع ‏عجیبی شده و از روانشناسانی که با آنها در ارتباط بود خواست جدی‌تر به این خانواده‌ها رسیدگی کنند. ‏او معتقد است از دیدگاه عصب‌شناسی می‌توان گفت وقتی افراد، عزیزی را از دست می‌دهند یا عضوی ‏از خانواده به بیماری سختی مانند کرونا مبتلا می‌شود، نوعی واکنش اضطرابی منفی ایجاد می‌شود و به ‏هرحال این نوعی شوک روانی است: «بخش دیگر مسأله محافظت افراد از خود است؛ ترسی که حالا از ‏ویروس وجود دارد.

بنابراین دو عامل دست به دست می‌دهد و انسان رفتاری تخریبی از خود نشان می‌‏دهد مانند مقابله با فرد بهبودیافته یا خودکشی افراد خانواده. مسلم است وقتی که دانش کافی به زبان عام ‏به مردم داده شود، خیلی ساده می‌شود از این افراد مواظبت کرد. مدت زمانی را باید به تعویق انداخت تا ‏خانواده‌های مبتلایان و افراد بهبودیافته به خود بیایند و بدانند چطور سوگواری کنند و چطور با فرد ‏بهبودیافته رفتار کنند.این موضوع نیازمند روشنگری و اضطراب‌زدایی است. ما می‌دانیم که ‏اضطراب موجب وسواس می‌شود و این را درحال حاضر داریم در جامعه می‌بینیم و باید این موضوع ‏حدی داشته باشد.»

این عصب‌شناس معتقد است مشاوره مداوم به خانواده‌ها بسیار مهم است، نه یک بار ‏بلکه پیگیرانه و مصرانه و روانپزشکان می‌توانند برای این افراد دارو تجویز کنند تا اضطرابشان کمتر ‏شود: «باید قبول کنیم که قبل از این ویروس، بیماری‌های دیگری وجود داشت و افراد خود را واکسینه ‏و درمان می‌کردند. حالا با ورود چنین ویروسی به بیشتر کشورهای جهان باید هیجانات را تنظیم کرد. ‏هرچه شناخت افراد بالاتر باشد، می‌تواند کنترل هم بکند.

باید صادقانه به افراد گفت که چندین‌هزار نفر ‏حتی با سن بالا ویروس را گرفته و خوب شده‌اند. ما همیشه تصادفات را در کشور داشته‌ایم و ‏مردن با آن عادی بود، به هرحال باید افراد را به مرگ آگاه کرد. افراد به منابع جهانی مراجعه کنند و ‏در خانواده با خود درمیان بگذارند.»

‏عشایری نام مرگ از کرونا را گذاشته: به‌مرگ؛ یعنی مرگی که فرد تقصیری در آن نداشته است. برای ‏همین هم معتقد است قرار نیست خودمان را در برابر این اتفاق گناهکار بدانیم و به خودمان ‏قبض جریمه دهیم. «مرگ و بیماری، طبیعی و انسانی‌اند و باید با آن کنار بیاییم.»

مطالب مشابه


نظرات


تصویری


ویدئو