ويروس كرونا چه نسبتي با جهاني شدن‌دارد

119

1399/2/9

20:57


ويروس كرونا چه نسبتي با جهاني شدن‌دارد

سلامت نیوز:كرونا عيب و بدي و مصيبت و اندوه و گرفتاري زياد دارد اما چون نيك بنگري محاسني هم به ضميمه دارد. نيك و بد دنيا به هم درآميخته‌اند، هيچ بدي‌اي نيست كه با خوبي همراه نباشد و هيچ خوبي‌اي نيست كه آلوده به بدي نشود. حتي چراغ مصطفوي را محض تامل و تدبر ما گفته‌اند كه با شرار بولهبي است.

به گزارش سلامت نیوزبه نقل از روزنامه اعتماد ،بر همين مبناست قرآن مجيد ما را متفتن اين معناي عميق كرده كه چه بسا اشياي مكروهي كه براي مردمان خير است و چه بسا خيرهايي كه براي ايشان بدي به ارمغان مي‌آورد. دنيا را طوري ساخته‌اند كه نيك و بدش توام است، بستگي دارد از كدام موقف و منظر به دنيا و مافيها نگاه كنيم.

در مورد كرونا هم مي‌توان گفت - تجربه اين دو، سه ماهه نيز تصديق مي‌كند- كه خير و شرش به هم درآميخته و مثل ساير پديده‌هاي عالم، از دور و از ارتفاعي بالاتر اگر نگاهش ‌كنيم مي‌بينيم كه در سير تكاملي بشر موثر است.

البته، بي‌ترديد زود است كه آثار و تبعات كرونا را در حالي كه هنوز ماسك به دهان داريم و دستكش دست كرده‌ايم و بوي الكل و مواد پلشت‌زدا فضاي خانه و محل كار را پر كرده به قضاوت و تحليل بنشينيم.

هنوز فاصله ما با اين ويروس تاجدار چنان كم است كه توان ديدن -كليت ماجرا كه سهل است حتي توان ديدن و فهميدن- ظاهرش را نداريم. هنوز دقيقا نمي‌دانيم از كجا آمده و به كجا مي‌رود. هنوز اسرار زيادي دورتادور ويروس موسوم به چيني را در برگرفته، دانشمندان و پزشكان هم ندانسته‌هاي‌شان بر دانسته‌هاي‌شان غالب است. آن مثالي كه از كوه‌هاي يخ مي‌زنند و مي‌گويند اصل و اساس‌شان از ديده پنهان است و ناظران تنها سفيدي قله‌ها را قادرند كه ببينند در مورد ويروس مهلك كرونا هم مصداق دارد.

مع‌الوصف تا اينجاي قصه، مبتني بر ديده‌ها و شنيده‌هاي‌مان درنگ مختصري مي‌كنيم تا دريابيم آثار و تبعات اين ويروس چقدر بيش از ابتلا و سرفه و شيوع و بيم و اميدهاي سلامتي است. من اگر خدا بخواهد قصد كرده‌ام به مرور بعضي از اين تبعات و آثار را برشمرم و درباره‌شان با شما گفت‌وگو كنم، زورم برسد جوانب مختلفش را به قدر وسع بسنجم.

از آنجايي كه اين روزها عارف و عامي زياد درباره كرونا مي‌نويسند و مي‌گويند و روزنامه‌ها و تلويزيون و گوشي‌هاي موبايل و كامپيوترهاي خانگي لبريز از نوشته‌ها و گفته‌هاي كرونايي است سعي مي‌كنم حرف تكراري نزنم چيزي را كه ديگران بهتر از من گفته‌اند نگويم و بي‌جهت سرتان را درد نياورم. هرچند معترفم كه تكرار و لكنت به نوشته‌ام راه دارند و از دست‌شان خلاصي ندارم مگر اينكه خوانندگان رفيق و بزرگوار و همدل كريمانه در آن بنگرند و جوهرش را دريابند.و اما آنچه در بادي امر شايسته توجه است «شباهت بسيار زياد ما ايراني‌هاست به دنيا».

شباهتي كه اتفاقا كرونا باعث شد متفطنش شويم و چشم بر آن بگشاييم. قصه استثنا پنداري ايران مربوط به اين سال‌ها نيست، اگرچه در بعد از انقلاب اسلامي و در اين سال‌هاي اخير تشديد شده و نويسندگان و روشنفكران بسياري از طوايف مختلف بر آن اصرار و ابرام كرده‌اند اما كم‌كم، بيش از دو قرن است كه ما خود را متفاوت از دنيا مي‌پنداريم و دنيا را هم متفاوت از خود مي‌دانيم.

به لحاظ ديني، به لحاظ زبان، حتي به لحاظ بعضي خصوصيات منحصربفرد تاريخي و جغرافيايي، نويسندگان ما چنين القا كرده‌اند و چنين در ذهن عام و خاص جاگير و پاگير شده كه موقعيت ايران در دنيا موقعيتي استثنايي است، سرنوشتي متفاوت از بقيه در انتظار دارد و جهان به هر سمتي برود ايران به سمت ديگر مي‌رود؛ به عبارت ديگر اين گزاره كه «حضور ما در جهان يك حضور استثنايي است» از فرط تكرار تبديل به يك امر بديهي شده است و ديگر كسي درباره‌اش چون و چرا نمي‌كند؛ به بيان ديگر چنين گفته مي‌شود و چنين در ذهن و ضمير ما نقش مي‌بندد كه «ما تافته جدابافته‌ايم» و خداوند يا طبيعت يا تقدير حساب ديگري روي ما باز كرده، توقع علي‌حده‌اي از ما دارد.

اين استثناپنداري همواره خود را در دو سوي طيف عشق و نفرت از ايران نشان داده، با افراط و تفريط نيز همراه بوده و هست. بعضي‌ روشنفكران تلخكام (نظير هدايت) بر اين باور بوده‌اند كه اگر جهان به سوي پيشرفت و ترقي برود تقديري محتوم ما را به قهقرا مي‌برد و هر كس در اين آب و خاك سوداي اصلاح به سرش بزند جز فساد كاري از پيش نمي‌برد.

آنها صراحتا مي‌نويسند و مي‌گويند كه قوانين دنيا در اينجا نتيجه عكس مي‌دهد و ما همه‌چيزمان از همه‌چيز دنيا متفاوت است. به شتر گفتند چرا چمينت از پس است، گفت چه چيزم مثل همه‌كس است؟ استثناپنداري توام با بدبيني تاريخي، اين اواخر به جهت رواج و توسعه ارتباطات تبديل به جملات قصار شده و ناقلانش با مغالطه بسيار بدبختي و بيچارگي و ناتواني ما ايراني‌ها را ضربدر هزار مي‌كنند و از دلش احكام كلي‌ بيرون مي‌كشند. در طرف مقابل هم استثناپنداراني هستند كه از آن سوي بام افتاده‌اند و ايران را گل سرسبد آفرينش معرفي مي‌كنند.

نشنيده‌ايد كه مي‌گويند نبوغ ايراني را كسي ندارد؟ نخوانده‌ايد كه نوشته‌اند رگ و ريشه افلاطون و ارسطو هم ايراني بوده، حتي هيتلر هم اصالتي كرماني داشته؟ نديده‌ايد كه مي‌گويند ژن ايراني بهترين ژن‌هاست و دنيا مانده است كه با ما چه كند؟ آن‌طرفي‌ها ما را به سمت يك بدبختي تاريخي مي‌برند و اين‌طرفي‌ها به سوي يك اقبالناكي بي‌حد و حصر.

در اولي گليم سياه ايران و ايراني به آب و زمزم و كوثر سفيد نتوان كرد و در دومي همه دنيا تن است و ايران دل. من مشكلي با ايران‌دوستي ندارم حقايق اين آب و خاك را هم كتمان نمي‌كنم اما با اينكه مدام حساب خودمان را از دنيا به هر شكلي سوا كنيم مشكل دارم و آن را به صلاح نمي‌دانم.چند وقت پيش يكي از استادان خردمند سياسي، در مقاله‌اي انتقادي، درباره ايران نكاتي را نوشته بود كه متاسفانه مطابقتي با واقعيت نداشت.

با اينكه او استادي روشن‌ضمير و هوشيار است اما نتوانسته بود خود را از بديهيات برهاند؛ لذا در ابتداي مقاله‌اش اشاره به استثنايي بودن ايران كرده بود؛ استثناهايي كه از دل تخيل بيرون آمده‌اند و ريشه‌اي در تاريخ ندارند. احتمالا شما هم شنيده‌ايد كه مي‌گويند ايران تنها كشوري است كه در قرن بيستم دوبار انقلاب كرده.

البته دوبار انقلاب در ايران مهم است و شايسته توجه و مطالعه اما حداقل سه كشور ديگر هم دو انقلاب در يك قرن را تجربه كرده‌اند. مي‌گويند جغرافياي متنوع ايران را هيچ‌كجا ندارد. جغرافياي ما دوست‌داشتني و ارزشمند است اما ديگران كه در كوير لوت زندگي نمي‌كنند. اتفاقا جغرافياي طبيعي ديگران هم ارزشمند است و شايسته عنايت. مي‌گويند ايران گرفتار ناكامي بلكه تلخكامي تاريخي است و هر حركت اصلاحي در اين آب و خاك محكوم به شكست است.

اين حرف را متاسفانه روشنفكراني بر زبان و قلم رانده‌اند كه موجهند و صاحب اعتبار اما نگاه كن به ماقال نه من قال. اين ماقال، مطلقا نه توجيه علمي دارد و نه توجيه تاريخي. سال‌ها پيش كه با يكي از استادان بزرگوار در باره كالبدشكافي چهار انقلاب صحبت مي‌كرديم خاطرم هست كه خيلي زود انقلاب ايران را استثنا كرد و گفت آن حرف‌ها در اينجا مصداق ندارد و ما ربطي به بقيه نداريم.

من آن موقع پذيرفتم و آن را مثل رازي گرانبها در دل نگه داشتم اما تجربه چهل‌ساله نشان داد راي آن استاد و تعلق‌خاطر من هردو اشتباه بوده و ما با همه تفاوت‌ها و اختلافات فكري و فرهنگي و تاريخي و جغرافيايي، يكي هستيم مثل همه و اگر نگويم نوددرصد آن تئوري‌ها، درصد زيادي از آنها در مورد ما هم صدق مي‌كند. اگر در همه‌جاي دنيا آب در صد درجه به جوش مي‌آيد مطمئن باشيد كه در اينجا هم آب در صد درجه به جوش مي‌آيد. اگر در همه‌جاي دنيا افراد موجه و اخلاق‌مدار و معقول مي‌توانند گرفتار وساوس نفساني شوند و دست به دزدي و هيزي بزنند در اينجا هم مي‌توانند.

اگر در همه جاي دنيا باسوادها و خيرخواهان و هوشياران مي‌توانند منشاء آثار خوب و درست شوند در اينجا هم مي‌توانند... براي اينكه عرايضم سوءتفاهم برنينگيزد لازم است تصريح كنم كه من منكر اختلاف‌ها و تفاوت‌هاي تاريخي و عقيدتي ساكنان اين خطه با بقيه جهان نيستم. بقيه هم كمابيش همين فرق‌ها را دارند. چيني‌ها و يوناني‌ها و مصري‌ها و ترك‌ها و عرب‌ها هم به يك اعتبار تافته جدا بافته‌اند. اصلا خداوند ما را متفاوت آفريده و نه فقط هر قوم و قبيله و كشور را بلكه هر شخص را منحصربه‌فرد آفريده. در اينكه ما با يكديگر فرق داريم ترديدي نيست.

فرق‌هاي روانشناختي و حتي فيزيولوژيك مي‌توانند در فرق‌هاي ديگر موثر بيفتند و روز به روز فاصله ما را با جهان بيشتر كنند مع‌ذلك نبايد از شباهت‌هاي‌مان با ديگران غافل شويم. اتفاقا عرض من همين است كه كرونا فرصتي فراهم آورد تا ما به‌عينه دريابيم كه بيش از آنچه عيان است شبيه بقيه‌ايم و در چشم ويروس كرونا فرقي با چيني‌ها و ايتاليايي‌ها و اسپانيايي‌ها و آلماني‌ها و حتي امريكايي‌ها نداريم.

در كشور ما هم مدير خوب هست و هم مدير بد. مثل همه جاي دنيا. در اينجا مردمان مهربان هستند و مردمان حريص. باز هم مثل همه جاي دنيا. كرونا نشان داد كه ما با تقدير تاريخي سر و كار نداريم بلكه با مردماني سر و كار داريم كه اگر خوب تربيت‌شان كني و اگر از سر هوشياري به مشاركت اجتماعي دعوت‌شان كني مي‌تواني به خوبي و سربلندي از اين بحران بگذري و اگر نه، نه.

قبل از اينكه اخبار كرونايي اسپانيا و ايتاليا و امريكا فراگير شود در شبكه‌هاي مجازي مي‌ديدم كه استثناپنداران منفي‌باف مدام از مديريت غلط ايراني‌ها، از ناتواني كادرهاي درماني و از بي‌فرهنگي شهروندان گلايه مي‌كنند و با جملات دراماتيك بدبختي‌ها و ناتوانايي‌هاي ايران را به يكديگر باز مي‌گويند.

از اين حيث اتفاقا بايد ممنون و مديون كرونا باشيم كه باعث شد چشم‌مان بر جهان باز شود و ببينيم كه نه تنها ايراني‌ها مشكلي ندارند و ژن و تقديرشان متفاوت از بقيه نيست بلكه به‌شدت شبيه بقيه‌اند و در يك موارد بهتر شايد يك‌جاهايي هم بدتر. عين بقيه. نه تنها مردم ما شبيه ديگر مردمان جهانند بلكه چون نيك بنگري مقامات و مسوولان ما هم شبيه مقامات و مسوولان جهانند.

نگذاريد لباس‌ها يا بعضي عبارت‌ها و تظاهرات سياسي و عقيدتي شما را گمراه بفريبند و حقيقت را از جلوي چشم‌تان دور كنند، چون نيك بگري ما هم مثل بقيه‌ايم. شما اگر سوييس را هم چهل سال تحريم كني و از هر سو بر سوييسي‌ها تنگ و سخت بگيري مي‌بيني كمابيش رفتار و گفتاري شبيه ما پيدا مي‌كنند. البته كه تاريخ و جغرافياي ما متفاوت از سوييس است. اطفال دبستان هم مي‌دانند كه ما و آنها تفاوت‌هايي داريم اما اين تفاوت‌ها هيچكدام جوهري نيست. اصلا جوهري در كار نيست. آدميزاد مجموعه‌اي از خوبي و بدي است.

ناف ما را با فساد و ريا و دروغ و از اين قبيل نبريده‌اند. شما را به خدا اينقدر با ربط و بي‌ربط جمله شاه هخامنشي را تكرار نكنيد كه گويي دروغ و كم‌آبي تقدير بي‌بروبرگشت ماست. كدام تقدير؟ سوييسي‌ها هم اگر در موقعيت ما قرار بگيرند خوبي‌ها و بدي‌هاي خود را آشكار مي‌كنند. مشكل اينجاست كه دعواهاي سياسي باعث شده تا رسانه‌هاي فارسي‌زبان به خصوص آنها كه گرايش سياسي شديد و غليظ دارند چشم بر واقعيت دنيا ببندند و تنها به بازگويي مصائب و مشكلات ايران مشغول شوند. اصلا گفتن از مصائب ايران تبديل به سرگرمي رسانه‌اي شده و ملت هم از تماشايش حال مي‌كنند و پاي بحثش تخمه مي‌شكنند.

اين اتفاق باعث شده مردم كه مخاطبان اصلي رسانه‌ها هستند به عنوان ديفالت ذهني بپذيرند كه ما بدبخت و بيچاره دنياييم و اگر همه غرق در خوشي و لذتند، ما گرفتار بدبختي و بيچارگي هستيم. تكرار مي‌كنم جمله ايرج را كه ميان موسيو و آقا چه فرق است/ كه اين در ساحل آن در دجله غرق است؟ اتفاقا اين تلقي را مسافران توريستي ايراني به تركيه و مالزي و امارات هم طي ساليان تقويت كردند. مسافران مشاهدات توريستي يك هفته، ‌ده روزه خود را تبديل به يك قضاوت ارزشي كردند و بر موضع حسرت‌خوري نشستند.

متاسفم كه بگويم بعضي از مسوولان هم بعد از مسافرت‌هاي چند روزه به ممالك راقيه مترقيه اعتماد به نفس خود را از دست دادند و شروع كردند به حسرت خوردن... بر خلاف گسترش حيرت‌انگيز شبكه‌هاي اجتماعي و ارزان شدن سفرهاي خارجي ما متاسفانه تصوير واقعي دنيا را نتوانستيم به دست بياوريم ايضا تصوير خودمان را هم به دليل اغراض سياسي كج و معوج ديديم.

براي همين است كه مي‌گويم كرونا كمك كرد تا ببينيم كه اگر در ايران متعصباني هستند كه در اماكن مقدسه را ليس مي‌زنند در ايتاليا هم هستند ايتاليايي‌هايي كه بي‌اعتنا به امر و نهي پزشكان در كليسا يا مجسمه حضرت مريم را زبان مي‌زنند. اگر در ايران چند نفري هستند كه حرص و آز كورشان كرده به احتكار رو مي‌آورند در قلب اروپا هم محتكر طماع كم نيست.

در مقابل اين محتكران و متعصبان ايثارگران و مهربانان و خيرخواهان هم الي ماشاءالله هستند كه خود را وقف خدمت به خلق كرده‌اند. اتفاقا كرونا باعث شد تا مسوولان اجرايي كشور سرشان را بالا نگه دارند و در مسابقه مسووليت از همتاهاي اروپايي و امريكايي خود جلو بزنند. يك جاهايي هم البته جا بمانند. اگر در ايران مقامي پيدا مي‌شود كه حرف نسنجيده مي‌زند، امريكايي‌ها هم گرفتار ترامپي هستند كه توصيه مي‌كند مردم براي مبارزه با كرونا شوينده و پاك‌كننده بخورند.

اگر ما گرفتاري اقتصادي داريم و تعدادي از هموطنان‌مان بيكار شده‌اند -كه البته نبايد بشوند و حتي بيكار شدن يك نفر تلخ است- مردم جهان هم گرفتاري اقتصادي كم ندارند و انبوه بيكاران روي دست دولت‌ها مانده‌اند... حرفم را جمع كنم. كرونا فرصتي فراهم آورد تا با گوشت و پوست و استخوان‌مان تجربه كنيم كه ما هم يكي هستيم مثل بقيه و خوب يا بد، اين طرفي يا آن طرفي استثنايي در كار نيست.

مع‌الوصف براي دوست داشتن ايران و براي حفاظت از اين آب و خاك لزومي ندارد كه اين جغرافيا استثنا باشد. اتفاقا چون شبيه بقيه‌ايم دوست‌داشتني‌تريم و بايد تلاش كنيم تا با ديگران رقابت كنيم و از هر حيث خود را به آنها برسانيم حتي از آنها جلو بزنيم و كم و كسري‌هاي‌مان را جبران كنيم. اولين چيزي كه ما را از رقابت با دنيا باز مي‌دارد و گرفتار بي‌عملي مي‌كند همين است كه فكر كنيم استثناييم و ربطي به بقيه نداريم؛ حال آنكه داريم.براي اينكه بدانيد ما هم مثل بقيه‌ايم چند تصوير از كروناي جهاني ببينيد تا حساب كار دستتان بيايد.

مطالب مشابه


نظرات


تصویری


ویدئو