ستاره سادات قطبی و پسرانش مشغول طبیعت گردی

ستاره سادات قطبی مجری جوان و بی حاشیه کشورمان است که چند سال پیش از همسر اولش جدا شد و اکنون با شهرام شکیبا مجری زندگی می کند. او در اینستاگرام فعالیت زیادی دارد. به تازگی او با انتشار عکسی با پسرانش از گردش با آنها خبر داد. در ادامه در پرشین وی عکس ستاره سادات قطبی و پسرانش را برای شما قرار می دهیم.

عکس ستاره سادات قطبی و پسرانش

ستاره سادات قطبی با انتشار عکس زیر نوشت:

سلامی متفاوت به روی ماه شما بنده های خوب خدا.

خدابهتون عمر باعزت بده اماشده گاهی وقتا شما مامانا به این فکر کنید که اگه یه روز یهویی از دنیا برید بچه هاتون چی میشند؟
عجیب این روزها به فکر مرگ ناگهانی افتادم،و نگران بچه هامم،یادم به دوستم بتول میوفته که با دوتا بچه ی سه ساله و پنج ساله شب خوابید صبح بیدار نشد،هیچیش نبود،هیچی.یه دخترشادو بذله گو و به شدت خانواده دوست،جونش بود و دوتا دختراش،حدود ۶سال پیش با اینکه سه روز قبلش باهم تلفنی صحبت کردیم اما باز دلم میخواست صداشوبشنوم،اونموقع من تازه کورتاژشده بودم،قبل از سید صدرا باردار شدم و خدا نخواست و بارداریم تو سه ماهگی ختم شد

حال روحی بدی داشتم (مثل الان)پدرو مادرم مدتی اومده بودند تهران تنها نباشم دوستم همشهریم بودو قبل از جدایی من و پدر امیرعلی سنگ صبورم بود و بعد از جدایی دائم باهاش تلفنی درارتباط بودم و براش درد دل میکردم،زنگ زدم جواب نداد،دوباره زنگ زدم جواب نداد،پیامک دادم.

بتول جان،خواهرقشنگم کجایی؟دوبارزنگ زدم تلفنت رو جواب ندادی،
بزنگ میخوام باهات حرف بزنم،ده دقیقه بعد اسمش اومدروی گوشیم
بی قدمه گفتم تونمیگی من نگران میشم آجی؟صدای مَرد ازپشت تلفن
منومیخکوب کرد،گفت خانم قطبی سلام من همسر بتول خانمم،
گفتم ببخشید متوجه نشدم بتول کجاست،مکث کرد،گفتم چی شده؟بتول کجاست؟

تفریح ستاره سادات قطبی و پسران

به بهانه انتشار عکس ستاره سادات قطبی و پسرانش متنی که این مجری منتشر کرد را می بینید گفت امروز خاک سپاریش بود!چشمام سیاهی رفت،دستم میلرزید و رنگ از رخم پریده بود،گفتم توروخداگوشی رو بدید بتول،گفت پریشب خوابید و بلند نشد،توخواب سکته کرد،زبونم بند اومد،فقط داد زدم،همسرش هم از پشت تلفن گریه میکردو میگفت بچه هام بی مادرشدند،بتولم رفت،همه کَسَم رفتم!گوشی رو قطع کردم و زدم زیر گریه مادرم گفت چی شده،نمیتونستم حرف بزنم،هنوزنگرانی و ترس مادرم که دستشو گذاشته بود روصورتم و میگفت چی شده رو یادمه،گفتم بتولِ بیمعرفت رفت

بچه هاشو گذاشت و رفت.مامانم شوکه شد،میدونست ماچقدرباهم
صمیمی بودیم،تا مدت ها شبانه روزتوفکر بچه هاش بودم،
که این طفلای معصوم چی میکشند این روزها از نبودمادر.

نمیدونم من،کی؟چه وقتی اززمانم تواین دنیا تموم میشه!شاید همین امروز،شاید فردا شاید چند روز دیگه!
دیروزبا دوتاپسرام اومدم مسافرت،تمام تلاشم رومیکنم تابهشون خوش بگذره،میخوام هرچی اتفاق بدی که دیدندو شنیدند ازذهنشون پاک بشه!مخصوصاامیرعلی که تازگی ها برام درد دل میکنه و جگرم رو میسوزونه!
نمیدونم کی یهویی میرم پیش بتول
اما ازتون میخوام همین الان حلالم کنید!

اینستاگرام