شعر شهادت حضرت فاطمه (س)
حضرت فاطمه زهرا (س) دخت نبی اکرم (ص) و همسر حضرت علی (ع) بودند. ایشان برترین اسوه و الگوی زنان اسلام در تمام طول تاریخ بوده، هستند و خواهند بود. به مناسبت شهادت جانسوز ایشان، در ادامه اشعاری در این باره تقدیم حضورتان خواهیم کرد.
شما عزیزان می توانید این شعر شهادت حضرت فاطمه (س) را به عنوان استوری، کپشن اینستاگرام، بیو تلگرام و واتساپ و ... انتخاب نمایید و یا به عنوان اس ام اس برای دوستان خود ارسال کنید. پس تا انتها با ما همراه باشید.
شعر وفات حضرت فاطمه (س)
فاطمیه آمد و آن مونس و همدم کجاست؟
شمع می پرسد ز پروانه گل نرگس کجاست؟
در عزای مادرت یابن الحسن یکدم بیا
تا نپرسد این جماعت بانی مجلس کجاست
شعر شهادت حضرت زهرا (س)
ای تاج سر عالم و آدم زهرا
از کودکیم دل به تو دادم زهرا
آن روز که من هستم و تاریکی قبر
جان حسنت برس به دادم زهرا
التماس دعا
شعر وفات حضرت زهرا (س)
در زمانیکه زمان یاد ندارد چه زمان
و مکانیکه مکان یاد ندارد چه مکان
دل من در بی یک واژه ی بی خاتمه بود
اولین واژه که آمد به نظر فاطمه (س) بود
شعر شهادت حضرت فاطمه زهرا (س)
دلم را با غم مادر نوشتن
غبار چادر خاکی نوشتن
خدا بر بیرق عشاق زهرا (س)
نوشت این طایفه شاه بهشتند
شعر وفات حضرت فاطمه زهرا (س)
غُربت آبادِ دیار آشنایی ها، بقیع!
همدم دیرینه غم های ناپیدا بقیع!
در تو حتّی لحظه ها هم بی قراری می کنند
ای تمام واژه های درد را معنی، بقیع!
شعر کوتاه شهادت حضرت فاطمه (س)
رفتی تو و زینبت ز غم می سوزد
آتش ز نوایش به دلم افروزد
این خانه عزاخانه شود بار دگر
هر گاه نگاه خود به در می دوزد
شهادت حضرت زهرا (س) بر شما تسلیت باد
متن شعر شهادت حضرت فاطمه زهرا (س)
آنان که غمار عشق را می بازند
در سینه بنای حسرتی می سازند
بنگر به قداست و صفای گل سرخ
سادات جهان به فاطمه می نازند
بیت شعر شهادت حضرت فاطمه (س)
گر بمیران مرا جانان دوباره جان دهد
می دهم صد بار دیگر جان برای فاطمه
یا فاطمه الزهرا
شعر درمورد شهادت حضرت فاطمه زهرا (س)
از ازل تاج شرافت را به زهرا داده اند
مهر تایید شفاعت را به زهرا داده اند
آل حیدر یک طرف زهرای اطهر یک طرف
پاسداری از ولایت را به زهرا داده اند
شعر برای شهادت حضرت فاطمه (س)
من با که گویم این که بهارم خزان شده
ماهم به خاک تیره غربت نهان شده
بانوی بی نشان که به هرسو نشان ز اوست
رفت از برم به قامت همچون کمان شده
شعر دهه فاطمیه
دل از غم فاطمه توان دارد، نه
و ز تربتِ او کسی نشان دارد، نه
آن تربتِ گمگشته به بَر، زوّاری
جز مهدی صاحب الزمان دارد، نه
شعر دهه فاطمیه و شهادت حضرت فاطمه (س)
بعد از این خورشید می ماند غریب
می تراود از لبش امن یجیب
از مشرق قلبم رسیده فاطمیه
رخت عزایم کو، رسیده فاطمیه
شهادت حضرت فاطمه زهرا (س) تسلیت باد
متن شهادت حضرت فاطمه (س)
نگاه سرد مردم بود و آتش
صدا بین صدا گم بود و آتش
بجای تسلیت با دسته ی گل
هجوم قوم هیضم بود و آتش
شعر شهادت حضرت فاطمه برای اینستاگرام
امشب دلم گرفته برای دلت حسن
قربان بیقراری و چشم ترت حسن
یک گوشه ای نشستی و هی آه می کشی
تصویر کوچه آمده در خاطرت حسن
هر بار وقت ضربه ی سیلی که میرسد
خود را گذاشتی عوض مادرت حسن
او پیش چشم تو به زمین خورد و ناله زد
این داغ تا ابد نشود باورت حسن
تو بهر گوش پاره ی او ناله ها زدی
او گفت زیر لب که فدای سرت حسن
امشب کمی ملاحظه کن آه کم بکش
در پیش چشم خواهر غم پرورت حسن
شاعر: حسین شادمند
پیام تسلیت شهادت حضرت فاطمه (س)
تـا عـلــی ماهَـش بـه ســوی قبـــر بُرد
مـاه، رخ از شــرم، پـشـت ابـــــر بُرد
آرزوهــا را عـلــی در خــــاک کـــرد
خـاک هــم گـویی گــریبـان چاک کرد
زد صــدا: ای خــاک، جـانـانــم بگیــر
تــن نـمـانــده هیـچ از او، جـانـــم بگیر
نــاگــهـان بـر یــاری دســــت خــــــدا
دسـتــی آمـد، همچو دست مصـطـفــی
گـوهــرش را از صــدف، دریا گرفت
احـمــــد از دامـاد خـود، زهــرا گرفت
گـفـتـش ای تـاج ســر خیــل رُسُــــــــل
وی بَــر تـــو خُــرد، یکسر جزء و کل
از مــن ایــن آزرده جـانـــت را بـگـیـر
بـازگــردانــدم، امـانــت را بـگیــــــــــر
بــار دیــگر، هـدیـه ی داور بـگـیــــــــر
کــوثـــرت از سـاقــــی کـوثــــــــر بگیر
مــی کِـشــد خجلــت عـلــی از محضـرت
یــاس دادی، می دهد نیلوفــرت
شاعر: علی انسانی
شعر زیبا به مناسبت شهادت حضرت فاطمه (س)
میان دود وآتش زند ناله زنی زار
بیا فضه مدد کن شده زهرا گرفتار
در بیت پیمبر به ضرب کین شکستند
شدم آزرده پهلو میان درب ودیوار
خدایا کودک من در این غوغا فدا شد
گل نشکفته من شده پرپر به گلزار
علی را دست بسته به مسجد می کشانند
نگاه شرمگینش بمانده بر من زار
مگر رفته پیمبر زیاد اهل یثرب
که تنها یادگارش دهند اینگونه آزار
چه رسمی باشد اینجا، که بعد مرگ بابا
اسیر ظلم دونان شود دخت عزادار
بود مرگم دعایم خدایا کن اجابت
که هستم بعد بابا زدنیا سیر وبیزار
شاعر: اسماعیل تقوایی
متن شعر دهه فاطمیه
عمریست رهین منت زهرائیم
مشهور شده به عزت زهرائیم
مُردیم اگر به قبر ما بنویسید
ماپیر غلام حضرت زهرائیم
شعر به مناسبت دهه فاطمیه
شد فاطمیه غم فضا بر ا ین دلم عالم بپا
مجنون شدم از عشق او بگرفته قلب ما سوا
شد فاطمه نقش زمین حیدر شده خانه نشین
بشکسته قلب زینب و دارد عزا روح الامین
شعر درباره دهه فاطمیه
ام ابیها فاطمه (س) در کوچه سرگردان شده
در جستجوی حیدرش بنگر چنین حیران شده
آتش زبانه میکشید یا تازیانه میکشید
دشمن امیر شیعه را از آشیانه میکشید
شعر کوتاه ایام فاطمیه
حضرت حیدر به نام فاطمه حساس بود
خلقت از روز ازل مدیون عطر یاس بود
ای که ره بستی میان کوچه ها بر فاطمه
گردنت را میشکست انجا اگر عباس بود
متن استوری شهادت حضرت فاطمه (س)
دوباره زنده شدم با دعای مادرتان
قلم زدم و سرودم برای مادرتان
دوباره دفتر شعرم ستاره باران است
و شمس فاطمه بر روی جلد تابان است
شعر شهادت فاطمه زهرا (س)
ما از الست طایفه ای سینه خسته ایم – ما بچه های مادر پهلو شکسته ایم
امروز اگر به سینه و زنجیر می زنیم – فردای به عشق فاطمه شمشیر می زنیم
ما را نبی قبیله ی سلمان خطاب کرد – روی غرور و غیرت ما هم حساب کرد
از ما بترس! طایفه ای پر اراده ایم – ما مثل کوه پشت علی (ع) ایستاده ایم
شعر تسلیت شهادت فاطمه زهرا (س)
بین یک کوچه تنگ
مادری بود که دست پسر ِ خویش گرفت
راهی ره شده بود ....
راه در پیش گرفت ....
سند باغ فدک بود به دستان بتول
راهی ره شده بود دخت والای رسول
از میان کوچه می رود با پسرش...
بی حیایی ناگاه راهشان را سد کرد
دست سنگین خودش بالا برد
و به رخساره ی مادر کوبید
مات و مبهوت حسن
شعر تسلیت دهه فاطمیه
ای وای مادرم....
میخ در که با خون آغشته شد
فهمیدم دیگه محسن کشته شد
ای وای مادرم....
دیدم مادر با روی کبود
افتاد از نفس تو آتیش و دود
ای وای مادرم....
دیدم مادر با روی کبود
گفتم تو دلم این رسمش نبود
ای وای مادرم....
این که میزنی مادر منه
بس کن بی حیا دستت بشکنه
ای وای مادرم....
سوخته چادرت بین شعله ها
ای وای مادرم....
شعر برای تسلیت شهادت حضرت زهرا (س)
من آن شاخه گل افسرده بودم
که در نشکفتگی پژمرده بودم
زسوز سینه ام می نالم ای کاش
که در پشت همان در مرده بودم
چنان از ضرب سیلی رفتم از هوش
که راه خانه را گم کرده بودم
مغیره گر نبود در آن کشاکش
علی را من به خانه برده بودم
مدینه محشر کبری به پا بود
رسن برگردن شیر خدا بود
نمودم روی خود مخفی زمولا
زدشمن چون که سیلی خورده بودم
اگر دشمن نمی شد سد راهم
علی را من به خانه برده بودم
