داریوش اسدزاده در ۱ آذر ۱۳۰۲ در کرمانشاه به دنیا آمد
بیوگرافی داریوش اسدزاده
نام: داریوش
نام خانوادگی : داریوش اسدزاده
متولد : ۱ آذر ۱۳۰۲
شغل : بازیگر
وضعیت تاهل : متاهل
همسر : طاهره خاتون میرزایی
فرزند : ارشیا
زندگینامه داریوش اسدزاده
داریوش اسدزاده در ۱ آذر ۱۳۰۲ در کرمانشاه به دنیا آمد. پدرش ارتشی بود و زادهٔ تهران و ساکن و بزرگ شده خیابان ری. او فرزند اول خانواده و دارای یک خواهر و یک برادر است. او تا پنج سالگی به همراه خانواده، در کرمانشاه زندگی کرد و در سال ۱۳۰۷ همراه با خانواده به تهران مراجعت کرده و دورههای تحصیلی از ابتدایی تا دانشگاه را در تهران سپری کرد.
داریوش اسدزاده از ابتدا به کارهای هنری علاقه زیادی داشت، در کودکی به همراه پدرش به دیدن تئاتر میرفت. هرهفته درسش را بخوبی میخواند تا پدرش برای تشویقش، او را به دیدن تئاتر ببرد بعدها که بزرگتر شد عاشق هنر شد. در جوانی ویلون مینواخت و طبع شعر هم داشت. نگاه بد مردم آن زمان به هنر، مانع نشد تا او از عشق به هنر خود دست بردارد. او پس از پایان دوره دبیرستان همزمان با کار در وزارت دارایی به تحصیل در دبیرستان هنرپیشگی پرداخت. او از همان ابتدا کار هنری خود را جدی گرفت و با توجه به اینکه کارمند دولت بود و پست و مقامهای مهمی را برعهده داشت در آخر به علت ترافیک در کار هنری، تقاضای بازنشستگی خود را در سال ۱۳۴۸ داد و پس از آن به کار هنری که به آن علاقه داشت پرداخت.
شروع فعالیت هنری
او از سال ۱۳۲۱ کار در تئاتر را با بازیگری کارگردانی و نویسندگی در تئاتر نصر و دهقان (لاله زار) شروع کرد و اولین بازی حرفهای را با نمایشی به نام لیلی و مجنون کمدی که فکری کارگردان آن بود شروع کرد. تئاتر تهران اولین جایی بود که در آن بازی کرد. این تئاتر اولین مکان ثابت و دائمی بود که در ایران برای تئاتر کلاسیک ساخته شده بود.
پس از آن در سال ۱۳۲۸ کار در سینما را با فیلم همسر مزاحم شروع کرد. داریوش اسدزاده همچنین در سال ۱۳۳۵ از طرف اداره کل هنرهای زیبای ایران برای بزرگترین فستیوال بینالمللی تئاتر عازم فرانسه شهر پاریس شد و به مدت سه ماه به تحقیق مطالعه پرداخت. پس از بازگشت او به ایران از طرف رادیوی ملی دعوت بکار شد. از آنجایی که او به تئاتر علاقهٔ زیادی داشت به نویسندگی و کارگردانی نمایشنامههایی چون: ازدواج فوری، سه زندانی، هنرپیشه، پرواز دخترها، میشل استراگف و مسیو ژوزف و… که تعداد آنها به ۲۰ نمایشنامه میرسد وایفای نقش در ۲۰۰ نمایشنامه پرداخت.
بیوگرافی داریوش اسدزاده
مخالفت خانواده داریوش اسد زاده برای بازیگر شدنش
داریوش اسدزاده برای فعالیت در عرصههای هنری مشوقی نداشت. هر چه بود علاقه و پشتکار خودش بود. البته بعدها که بیشتر روی صحنه رفت، تشویق مردم و دستزدنها و حمایتهایشان، تنها و بهترین مشوق او بود.
پدرش که خود او را با هنر نمایش آشنا کرده بود به شدت با کار هنری مخالف بود واز او توقع داشت تا صاحب مقام و منصب شود وقتی متوجه شد که او مشغول کاری هنری است اورا از خانه بیرون کرد. بعد از یک ماه با وساطت اقوام به خانه برگشت اما پدرش همچنان با او قهر بود و تا ۸–۷ ماه با او حرف نمیزد.
او چون از مخالفت پدرش مطلع بود در خفا و دور از چشم او وارد این کار شد. یعنی بعد از اتمام دوره دبیرستان وارد هنرستان هنرپیشگی شد که تازه تأسیس شده بود و همزمان برای خاطرجمعی پدرش به دانشگاه هم رفت. پدرش تازه بعد از دومین یا سومین اجرای او که یک اجرای رادیویی بود متوجه کارش شد. اما بعدها وقتی پدرش پیشرفت او را در این عرصه دید اورا همراهی میکرد.
اولین دستمزد
3 ازدواج داریوش اسدزاده
داریوش اسدزاده و همسر سومش
ازدواج سوم در 76 سالگی
داریوش اسدزاده و همسر سومش طاهره خاتون میرزایی
آقای اسدزاده در نهایت برای سومین بار در سال 1378 با طاهره خاتون میرزایی در یک مهمانی آشنا شد و حالا سالهاست کنار هم زندگی می کنند
سومین همسر داریوش اسدزاده بازنشسته مامایی است
بازیگری در آمریکا
مهاجرت به آمریکا
دریافت مدرک درجه یک هنری داریوش اسدزاده
داریوش اسدزاده در سال ۱۳۹۱ مدرک درجه یک هنری را از سوی وزارت فرهنگ وارشاد اسلامی دریافت نمود. او همچنین مدرک دکتری هنری و معماری در رشته هنر حرفهای (ادبیات هنر) را از دانشگاه تهران دریافت نمود.
بیماری استاد اسدزاده
استاد آبان 1397 در 95 سالگی مبتلا به بیماری سرطان مثانه شده و تحت عمل جراحی قرار گرفت بعد از عمل مشخص شد به بیماری زات الریه نیز مبتلا می باشد
ایشان از تابستان 98 نیز بخاطر ضعف جسمانی در بیمارستان بستری شدند
تصاویر داریوش اسدزاده
مصاحبه با داریوش اسدزاده
داریوش اسدزاده – نویسنده و هنرمند سینما، تلویزیون و تئاتر – ابتدا از یک عشق میگوید؛ آن هم عشق به هنرپیشگی و هنرمندی.
او میگوید: آنهایی که عاشقند از زندگیشان میگذرند. این کار هم خیلی ناراحتی دارد؛ هنرپیشگی و هنرمندی را میگوید. اگر وارد این کار میشوی باید عاشقش باشی، باید مطالعه کنی، باید مرتب مطالعه کنی، باید مرتب فیلم ببینی. این کار درآمدی ندارد، فقط عشق است.
داریوش اسدزاده از حدود ۲۰ سالگی پا به عرصه بازیگری نهاد
* داریوش اسدزاده چگونه وارد عرصه بازیگری شد؟
این هنرمند میگوید: برخلاف میل پدرم وارد عرصه هنرپیشگی شدم. در شباب زندگی و نوجوانی آن زمانی که پدر زنده بود و من را به تعزیه و سیاهبازی میبرد، خیلی علاقهمند به سیاهبازی شدم. پدرم میگفت اگر درسهایت را خوب بخوانی سیاه بازی میبرمت. ما هم به هوای آن درسمان را خوب میخواندیم؛ البته جایی نبود، یک محلی بود روبروی پامنار و یک تئاتری بود به نام تئاتر سعادت، آنجا میرفتیم و کم کم علاقهمند به این کار شدیم. همچنین در عروسیهایی که سیاهبازها می آمدند و کارهای نمایشی انجام میدادند. در سال 1319 برخلاف میل پدرم وارد عرصه هنرپیشگی شدم. بعد از سه سال که دوره دیدم دیگر یک هنرپیشه و هنرمند شده بودم و وارد تماشاخانه تهران شدم که البته در کتاب آخر که نوشتم همه را شرح دادهام. کار را ادامه دادیم، کمی پخته شدیم و بعد نویسنده و کارگردان شدیم. نقش اول تئاتر شدیم. از سال 1327 هم وارد سینما شدم. در سال 1335 بود که به جشنواره تئاتر پاریس از طرف اداره هنرهای ملی رفتم. به هر ترتیب دوران را اینطور گذراندیم.
* داریوش اسدزاده هنوز خسته نیست
اسدزاده با وجود اینکه 92 سال از خداوند عمر گرفته است از کارش احساس خستگی نمیکند و میگوید: هر کاری که عاشقش باشید، عشق داشته باشید، مثلا موزیسین باشید، نویسنده باشید یا بازیگر باشید وقتی عاشق باشید هیچ وقت خسته نمیشوید. حتی اگر 48 ساعت هم کار کنید. وقتی وارد کار اداری شده بودم وقتی دو ساعت پشت میز می نشستم فرار میکردم. اما در سینما این تجربه را داشتم که 48 ساعت بیخوابی بکشم، وقتی آدم عاشق باشد خیلی چیزها را تحمل میکند.
داریوش اسدزاده میگوید: من هنوز هم در سن 92 سالگی عاشقانه به کار ادامه میدهم. این کار بدون عاشقی ممکن نیست. من چندین دهه را پشت سرگذاشتم اما هنوز هم عاشق و علاقهمند این کار هستم.
داریوش اسدزاده
* «سمندون»؛ اولین کار داریوش اسدزاده بعد از انقلاب
این هنرمند با اشاره به اینکه کارهای زیادی قبل و بعد از انقلاب داشته است، میگوید: قبل از انقلاب در 100 فیلم بازی کردم. بعد از انقلاب هم در 100 فیلم بازی کردم، تئاتر بازی کردم و نویسندگی کردم. بعد از انقلاب هم خیلی کارها داشتم. بعد از انقلاب وقتی که آمدم اولین کارم «سمندون» بود و بعد «خانه سبز» و «همه فرزندان من» بود.
* خاطرات اسدزاده از زندهیادان خیرآبادی و شکیبایی
اسدزاده به ارتباط خانوادگی و صمیمیاش با خسرو شکیبایی اشاره میکند و با بیان خاطرهای از او، توضیح میدهد: با آقای خسرو شکیبایی خیلی صمیمی بودم، رفت و آمد داشتیم، به خانه ما میآمد و با خانوادهاش – پسر و همسرش – آشنا بودم. با خانم خیرآبادی هم که از سال 1326 در تئاتر کار میکردیم، صمیمی بودیم. انسان شاد و گرمی بود و تقریبا یک فامیل بودیم و این صمیمیت بود که کار را گرم میکرد. این صمیمیت است که الان تصنعی است و نیست. دیگر آن صمیمیت را نداریم. به داستانهایی که میتوانستیم آن زمان بپردازیم دیگر نیست. اگر هم باشد خیلی کم است. اینهایی که من میبینم کارهای قشنگی نیست.
داریوش اسدزاده تاکنون برای حفظ سلامتی و شادابیاش ورزش کردن را فراموش نکرده است
* کارهای قدیم خیلی بهتر از الان بود
وقتی از او میپرسیم آخرین سریال خوبی که دیدید چه بود؟ میگوید: کارهای خوبی که دیده باشم درست یادم نمیآید. ذهنم به یغما رفته است، این طبیعت خیلی ظالم است. اما خوب کارهای خوب هم داشتهایم. «خانه پدری» بد نبود. بنابراین کارهای قدیم خیلی بهتر از الان بود. اما الان چیزی که بتوانم بگویم ندارم.
رفتن کدام هنرمند دل داریوش اسدزاده را سوزاند؟
داریوش اسدزاده در طول این سالها شاهد از دست رفتن هنرمندان زیادی بوده است.
وقتی از او میپرسیم، رفتن کدامها دل شما را سوزاند؟ میگوید: همه کسانی که در طول این سالها از پیش ما رفتند، تمام آنهایی که هنرمند و تئاتر و سینما و تلویزیون بودند، از دست رفتنشان برایم ضایعه بزرگی بود. ولی دیگر مثل اینها پیدا نمیشود. دیگه لنگه نخواهند داشت. خیلی از اینها عاشق کارشان بودند اما با بدبختی هم زندگی کردند، چرا جای دور میرویم بازیگران سنتی ما سیاهبازها، آن وقتها به آنها مطرب میگفتند و توجهی هم به آنها نمیکردند. وقتی که میمردند یادشان میافتاد که چه اعجوبههایی بودند. سعدی افشار و… خدای استعداد بودند، از دست رفتن همه این عزیزان برایم ضایعه بود؛ به ویژه آنهایی که در شرایط اسفناکی از دنیا رفتند. مثل گرجی، فتحی و …؛ خیلی دردناک بود، الان هم داریم اما اسم نمیبرم.
داریوش اسدزاده در جوانی ویلون مینواخت
ورزشکار بودم اما دیگر نمیتوانم ورزش نمیکنم
داریوش اسدزاده به هنرمندی شهرت دارد که تاکنون برای حفظ سلامتی و شادابیاش ورزش کردن را فراموش نکرده است. وقتی از او میپرسیم راز سلامتی و شادابی شما چیست؟ در پاسخ میگوید: دیگر نمیتوانم ورزش کنم. من بهترین فوتبالیست و والیبالیست بودم، در آن دوران مسابقاتی که شرکت میکردم، کسی در دویدن به پای من نمیرسید، برنده دو بودم، خب ما خودمان را سالم نگه داشتیم. اینطوری است. در دو یا فوتبال در شهباز ورزشکار شماره 3 بازی میکردیم. آن موقع خاکی بود و شن. آنجا ورزش میکردیم، زمین میخوردیم تمام پاهای من زخم بود. آن موقع که ما ورزش میکردیم ورزش به این شکل نبود. خدا بیامرزد مادرم را. همیشه یا شلوارم پاره شده بود یا کفشهایم. در امجدیه که الان شهید شیرودی است، جزو ورزشکاران بودم و کسی در دوی صد متر به من نمیرسید. الان به این روز افتادیم، روزگار این است دیگر.
افتخارات زیادی داشتم
داریوش اسدزاده با اشاره به افتخاراتی که تاکنون دریافت کرده است، میگوید: شما کتابخانه من را ببینید چه قدر افتخارات دارم. از وزیر گرفته تا معاونان. آیا یک قران بابت اینها به ما میدهند. ما هم زندگی باید کنیم. نمیشود خیلی چیزها را گفت. دوره الان خیلی بهتر از قدیم شده. آنقدری که الان تشویق میکنند و جایزه میدهند قبلا نبود ولی آن چیزی که باید و شاید نیست.
کتابهای اسدزاده از زبان خودش
اسدزاده این روزها مینویسد. او پیش از این تالیفاتی هم داشته است.
این نویسنده دربارهی کتابهایی که تاکنون نوشته است، میگوید: کتابی راجع به تئاتر نوشتم با عنوان «سیری در تاریخ تئاتر ایران از قبل از اسلام تا 57»؛ کتاب دیگری نوشتم با عنوان گزیدههایی از تاریخ ایران. کتاب سومم هم با عنوان «تماشاخانه تهران» است که حدود سه سال نگارش و تحقیقات آن طول کشیده و با همکاری دوستان خوبم، غلامحسین دولت آبادی، اعظم کیان افراز و سیدمهدی واقفی به نتیجه رسید. این کتاب درباره تماشاخانهای است که برای اولین بار در ایران احداث شد و اجرای دائمی تئاتر در ایران را بنا گذاشت که در سالهای پیش از آن وجود نداشت و تئاترها را به صورت خیریه اجرا میَکردند. این روند با تلاش سید علی خان نصر آغاز شد. تجربیات و نگاه خودم را به عنوان بازیگر و کارگردان در سالهای 1320 در این کتاب ارائه کردهام این کتاب حاوی عکسهایی قدیمی متعلق به آن دوران هم هست که فکر میکنم برای مخاطب پیگیر قابل توجه باشد.
فیلم شناسی داریوش اسدزاده
تئاتر
- سه زندانی
- پرواز دخترها
- هنرپیشه
- ازدواج فوری
- میشل استروگف و مسیوژوزف
- پروفسور سوسول
- شهر ما
نویسنده و مؤلف کتاب
- سیری در تاریخ تئاتر ایران (قبل از اسلام تا سال 1357 شمسی)
- برگ های خواندنی
- از لاله زار تا شانزه لیزه (دو جلدی، در دست نگارش)
نویسنده
- 1395 – چمدان
- 1350 – در آمریکا اتفاق افتاد
سینما
- 1395 – شکلاتی
- 1394 – 50 کیلو آلبالو
- 1394 – مستند زندگی و دیگر هیچ
- 1393 – رفقای خوب
- 1393 – یتیم خانه ایران
- 1393 – مرگ در می زند
- 1393 – سلام پدر بزرگ
- 1391 – ساکن خانه چوبی
- 1390 – دوازده صندلی
- 1390 – قلاده های طلا
- 1387 – خاطره
- 1386 – جعبه موسیقی
- 1384 – این ترانه عاشقانه نیست
- 1384 – ستاره ها 3:ستاره بود
- 1381 – آبادان
- 1381 – کفش های جیرجیرک دار – شاپور قریب
- 1378 – بوی کافور، عطر یاس – بهمن فرمان آرا
- 1373 – روز شیطان – بهروز افخمی
- 1373 – سفر به خیر – داریوش مودبیان
- 1372 – بلوف – ساموئل خاچیکیان
- 1372 – شاهین طلایی – قدرت الله صلح میرزایی
- 1372 – همسر – مهدی فخیم زاده
- 1371 – رابطه پنهانی – جهانگیر جهانگیری
- 1370 – دو نیمه سیب – کیانوش عیاری
- 1368 – زمان از دست رفته – پوران درخشنده
- 1367 – آخرین لحظه
- 1367 – ارثیه
- 1366 – گل مریم – حسن محمدزاده
- 1357 – زن و زمین/خوش غیرت
- 1354 – تیرانداز
- 1354 – رفیق
- 1354 – ممل آمریکایی
- 1353 – حسین آژدان
- 1353 – دروغگوی کوچولو
- 1353 – سازش
- 1353 – عروس پابرهنه
- 1353 – مرغ همسایه
- 1352 – جعفر جنی و محبوبه اش
- 1352 – خوشگذران
- 1352 – زنجیری
- 1352 – شلاق
- 1352 – علی کنکوری
- 1352 – قربون زن ایرونی
- 1352 – کی دسته گل به آب داده؟
- 1352 – ناخدا با خدا
- 1351 – خردجال
- 1351 – فتانه
- 1350 – در آمریکا اتفاق افتاد
- 1350 – راز درخت سنجد
- 1350 – مبارزه با شیطان
- 1350 – وحشی جنگل
- 1349 – دور دنیا با جیب خالی
- 1349 – میوه گناه
- 1348 – پهلوان پهلوانان
- 1347 – تونل
- 1347 – دختر شاه پریون
- 1347 – دلاور دوران
- 1347 – لوطی قرن بیستم
- 1347 – من شوهر می خواهم
- 1346 – آشیانه خورشید
- 1346 – حقه بازان
- 1346 – دنیای قهرمانان
- 1346 – سوغات فرنگ
- 1346 – عمو سبزی فروش
- 1346 – مرد بی ستاره
- 1346 – یکه بزن
- 1345 – آقا دزده
- 1345 – دختر کدخدا
- 1345 – دو انسان
- 1345 – شوخی نکن دلخور می شم
- 1345 – لیلاج
- 1345 – مرد نامرئی
- 1345 – مومیایی
- 1344 – پاسداران دریا
- 1344 – دزد بانک
- 1344 – سه تا بزن بهادر
- 1343 – آقای قرن بیستم – سیامک یاسمی
- 1343 – جاهل ها و ژیگول ها
- 1343 – چهار تا شیطون
- 1339 – صفرعلی – سعید نیوندی
- 1338 – آقای شانس
- 1335 – کلاه غیبی
- 1333 – همسر مزاحم
تلویزیون
- 1395 گشت ویژه مهدی رحمانی
- 1395 چرخ فلک احسان عبدی پور
- 1394 نفس شیرین سیامک خواجه وند
- 1394 دردسرهای عظیم 2 برزو نیک نژاد
- 1393 سی و نه هفته مرتضی هرندی
- 1392–1393 قاب خاطره حجت ذیجودی
- 1391 تله فیلم شاعر و برادران عباس مرادیان
- 1390 چمدان خسرو ملکان
- 1390 مهمانان ویژه سید جواد رضویان
- 1390 تله فیلم مأموریت غیرممکن جواد رجب زاده
- 1389 تله فیلم شغل شریف سیداحمد حسنی
- 1389 تله فیلم یه قندون نمک منوچهر صفرخانی
- 1388 تله فیلم گنج خانه سفید شاهد احمدلو
- 1388 تله فیلم گور به گور بهرنگ توفیقی
- 1388 زمین انسانها ابوالحسن داوودی
- 1388 هوش سیاه – سری اول مسعود آب پرور
- 1388 گاوصندوق مازیار میری
- 1388 دفترخانه شماره 13 سید وحید حسینی
- 1387 بچه های دهکده محمد باقری نیکو
- 1387 همه بچه های من مرضیه برومند
- 1386 یک وجب خاک علی عبدالعلیزاده
- 1386–1387 بی گناهان احمد امینی
- 1386 خواستگاران مهدی مظلومی
- 1384 بوی گل های وحشی حسینعلی لیالستانی
- 1384 و خدا عشق را آفرید مسعود شاه محمدی
- 1383 عشق گمشده حسین سهیلی زاده
- 1383 بابای خجالتی شاپور قریب
- 1383 دیروز، امروز، فردا مسعود شاه محمدی
- 1382 رانت خوار کوچک حسین سهیلی زاده
- 1382 این سه نفر اصغر توسلی
- 1382 عروس پویان طایفه
- 1381 مهمان پذیر طوبی منوچهر پوراحمد
- 1381 مدرک اصلی مهدی صباغ زاده
- 1381 هیچ کس حمیدرضا حافظی
- 1381 قصه های شبانه سعید آقاخانی
- 1380–1381 لحظه قاصدک ایرج حبشی
- 1380 خانه آرزوها حسین سهیلی زاده
- 1380 روزهای آرزو شاهرخ حمیدی مقدم
- 1380 رستوران خانوادگی حسین سهیلی زاده
- 1379–1380 چراغ جادو همایون اسعدیان
- 1379 داستان های نوروز مرضیه برومند
- 1379 پانزده مسافر مهدی طاهری
- 1379 دختران اصغر توسلی
- 1378 مهاجمین ؟
- 1378 یکی بود، یکی نبود جواد ارشاد
- 1375–1378 آژانس دوستی گروه کارگردانان
- 1377 روزگار جوانی شاپور قریب اصغر توسلی
- 1376 همه فرزندان من محمد دستگردی
- 1376 آخرین بازمانده مهدی قاسمی
- 1376 قصه های چهار فصل ؟
- 1376 بافته های رنج مجید بهشتی
- 1375 خانه سبز
- 1375 فروشگاه احمد بهبهانی
- 1374 سوخته دلان بهروز طاهری
- 1374 آرزوی پردردسر محمود جعفری
- 1374 داستان یک شهر خسرو معصومی
- 1374 خانه های شاد خسرو معصومی
- 1374 سمندون ناصر هاشمی
منابع: wikipedia.org , isna.ir , نمناک
گرد آوری مطالب : iranbanou.com