تاثیر ویرانگر اعتیاد به تلویزیون بر مغز
به گزارش دلگرم : کم نیستند کسانی که زندگیشان بدون تلویزیون فلج میشود. این جور آدمها به محض اینکه به خانه برمیگردند، در یک چشم به هم زدن به سمت کنترل تلویزیون شیرجه میروند و حتی ثانیهای از برنامهی مورد علاقهیشان چشم برنمیدارند.
برای بسیاری از ما، تلویزیون به پای ثابت لوازم منزل تبدیل شده، طوری که زندگی بدون آن برایمان قابل تصور نیست. عدهای معتقدند حضور دائمی این جعبهی جادویی به منشاء خشونتهای اجتماعی و مصرفگرایی تبدیل شده است.
اما خیلی از آنهایی که به دیدن سریالهای درام یا مجموعههای اکشن عادت دارند، خودشان هم نمیدانند که این قبیل برنامهها چه تنشی را به زندگیشان وارد میکند و چطور مغزشان را تحت تأثیر قرار میدهد. در این مقاله قصد داریم آن دسته از بینندگان پروپا قرصی را که بدجور به تماشای فیلم و سریال عادت دارند، با آثار سوء این رفتار آشنا کنیم.
تماشای تلویزیون یک فعالیت منفعلانه است
پژوهشگران بسیاری آثار زیانبار تماشای طولانیمدت تلویزیون را مورد مطالعه قرار دادهاند.
به اعتقاد آدام لیپسون (Adam Lipson)، جراح مغز و اعصاب، یکی از بهترینِ این مطالعات در دانشگاه توهوکو در ژاپن انجام گرفته است. در این مطالعه، پژوهشگران دریافتند قشر قطبیپیشانی (frontpolar cortex) در افرادی که زیاد تلویزیون تماشا میکنند ضخیمتر میشود.
این ناحیه از مغز با قابلیت استدلال کلامی در ارتباط است و گفته میشود ضخیمتر شدن آن با کاهش بهرهی هوشی یا همان IQ همراه خواهد بود. در این مطالعه مشاهده شد علاوه بر قشر قطبیپیشانی، قشر بینایی (visual cortex) نیز که در لوب اُکسیپیتال (occipital lobe) و هیپوتالاموس (hypothalamus) واقع شده در اثر تماشای بیرویهی تلویزیون ضخیمتر خواهد شد. پژوهشگران گمان میکنند ضخیم شدن این ناحیه از مغز با حس پرخاشگری مرتبط است.
به گفتهی لیپسون، مطالعات روی بزرگسالان نشان داده است نشستن طولانی پای تلویزیون احتمال ابتلا به دیابت نوع ۲، افسردگی و حتی ارتکاب جرم را افزایش میدهد. او میگوید: «مطالعات بسیاری حاکی از آثار سوء تماشای تلویزیون بیش از یک ساعت در روز است. در پژوهشهای الکتروآنسفالوگرافی (EEG) مشاهده شده که فعالیت الکتریکی مغز حین تماشای تلویزیون از امواج بتا به آلفا تغییر میکند. امروزه میدانیم که امواج آلفا با حالت خیالپردازی و کاهش استفاده از مهارتهای تفکر انتقادی همراهند.»
دیدگاه دکتر اریک بِراوِرمان (Eric Braverman)، مؤسس و مدیر بنیاد پَث در نیویورک که به پژوهشهای سلامت مغز اختصاص دارد، کمی تند و تیزتر به نظر میرسد. او معتقد است:
تلویزیون از شما یک آدم کودن میسازد
براورمان در توضیح این ادعا میگوید که افراد در اثر تماشای تلویزیون هیپنوتیزم شده و به بینندگانی کُنِشپذیر تبدیل میشوند که اگرچه از قدرت تفکر برخوردارند، در نتیجهی فریبندگی تلویزیون به حالت منفعل درآمده و از فعالیتهای عقلانیشان کاسته میشود. به عقیدهی او، مطالعه کردن جایگزین خیلی بهتری برای مغز و خلاقیت است، به ویژه مطالعهی کتابهای داستانی و غیرداستانی، چرا که این قبیل کتابها هر دو نیمکرهی مغز را به فعالیت وامیدارند.
در همین راستا، ویلِر وینستون دیکسون (Wheeler Winston Dixon)، استاد مطالعات فیلم در دانشگاه نِبراسکا نیز نوشته است: «تلویزیون به طرز چشمگیری به پخش برنامههای خشونتآمیزی اختصاص یافته که بیننده را در یک حالت ترس دائمی نگه میدارند. تلویزیون همچنین مثل آرامبخش عمل میکند، یک جور رهایی مجازی، اما از نوعی که هرگز ارضاءکننده نیست و فقط باعث میشود که بیننده به همان پوچی، بیشتر احساس نیاز کند.»
اعتیاد به تلویزیون و هر آنچه باید در مورد آن بدانید
داستان یک تجربه
روزی اِستِفانی ووزا (Stephanie Vozza)، نویسنده و بلاگِر ساکن میشیگان، به همراه همسرش تصمیم گرفت که عادت تلویزیون تماشا کردن را به کل کنار بگذارد. در ادامه، با استفانی همراه میشویم و روایتی را که از این تصمیم چالشبرانگیز به تصویر کشیده با یکدیگر میخوانیم.
تماشای بیش از 4 ساعت تلویزیون ممنوع
چند روز اول نمیدانستیم چه کار کنیم. عادت کرده بودیم بعد از شام تلویزیون ببینیم، هر برنامهای که داشت پخش میشد فرقی نمیکرد. اما بعد از این تصمیم، یک دفعه ذهنمان از هر ایدهای خالی شده بود. پس ساعت ۸:۳۰ دقیقهی شب به رختخواب رفتیم.
بعد از مدتی زندگیمان روال جدیدی به خود گرفت. کمکم شروع کردیم به اینکه با هم آشپزی کنیم، سگها را به پیادهرویهای طولانیتر ببریم، اموری را در خانه سر و سامان بدهیم که مدتها بود قصد انجامدادنشان را داشتیم و سَرِ خوردن یک لیوان نوشیدنی کلی با هم گپ بزنیم. شبهای جمعه و شنبه اگر با دوستانمان برنامهای نداشتیم، تئاتر معمایی رادیو سیبیاِس (CBS Radio Mystery Theater) را از یوتیوب گوش میکردیم، برنامهای که هر دویِ ما از بچگی عاشقش بودیم.
هفتهی اول مدام در تلاش بودیم جلوی خودمان را بگیریم که تلویزیون روشن نکنیم و در عوض به دنبال فعالیتهای جایگزین بگردیم، اما هفتهی دوم و سوم تغییراتی به لحاظ جسمی و ذهنی در خودم حس کردم. بیشتر از همه اینکه کمتر مضطرب بودم. در بیشتر برنامههایی که عادت داشتیم ببینیم عنصر تعلیق، درام و خشونت وجود داشت.
آیا این چیزها داشتند روی من اثر میکردند؟ دیگر اینکه احساس کردم وقتی بیرون میرفتیم کمتر عجله به خرج میدادم، چون تلویزیونی در کار نبود که خودم را به خاطرش زودتر به خانه برسانم. وقتی در صف فروشگاه مواد غذایی بودم یا با پسرم مشغول خرید لباس بودیم، اصلا به زمان توجهی نداشتم؛ انگار صبرم بیشتر شده بود.
در پایانِ یک ماه بیتلویزیونی، توانستم کارِ انبوه مجلاتی را که روی پاتختی و عسلی جمع شده بودند به سرانجام برسانم؛ کمدم را مرتب کردم؛ همیشه میخواستم یک کمد لباس کپسولی درست کنم که بالاخره انجامش دادم (کمد لباس کپسولی شامل فقط چند تکه لباس است که میتوان از ترکیب همان تکههای محدود چند سِتِ مختلفِ لباس درست کرد)؛
ده ساک از وسایلی را که در خانه به کارمان نمیآمدند به نیازمندان دادم؛ به تماشای مستندی راجع به مینیمالیسم (تقلیلگرایی) رفتم؛ برای شرکت در کنفرانس یک نویسنده به نیویورک سفر کردم و پسرم را هم با خودم بردم و مثل توریستها با هم وقت گذراندیم. علاوه بر اینها، سه جلد کتاب خواندم و از یکیشان اینقدر خوشم آمد که دارم همان را دوباره میخوانم.
الان که اینها را مینویسم ۳۳ روز از شروع تصمیممان میگذرد و من در این مدت هیچ برنامهی تلویزیونیای نگاه نکردهام، اما شوهرم چرا (شبها کانال فوتبال را دنبال میکند). بهترین نتیجهای که از این تجربه گرفتم حس آرامشی بود که در زندگیام برقرار شد و موجی از رضایت که نمیدانم از کجا روانه میشود. شاید فکر کنید دیوانه شدهام، اما حقیقت دارد. من تصمیم ندارم به گذشته برگردم، حداقل فعلا.
تماشای بیش از حد تلویزیون باعث تشدید رفتار خشن می شود
شواهد نشان میدهد افرادی که اعتیاد به تلویزیون دارند و زیاد تماشا میکنند، تمایل به خشونت و رفتار تهاجمی دارند. بر اساس تحقیقی که هیکارو تاکئوچی انجام داده، تماشای تلویزیون در غدهی هیپوتالاموس ضخامت به وجود میآورد. این ناحیه مسئول واکنشهای احساسی مثل خشونت است. کسانی که میل به خشونت دارند و دچار اختلالات روحی یا اختلالات شخصیت مرزی هستند، غدهی هیپوتالاموسشان بزرگ شده است.
حضور و استفادهی مداوم خشونت در فیلمها و سریالهای تلویزیونی این تصور را به وجود میآورد که خشونت راهکاری مؤثر برای حل بسیاری از مشکلات زندگی است. میزان رفتارهای خشن و حتی قتلهایی که در تلویزیون میبینیم، ما را بیاحساس میکند، به طوری که تکرار چنین اعمالی برایمان عادی میشود.
این تأثیر به صورت ویژه در بچهها و نوجوانها قابل مشاهده است و شاید باعث شود رفتار آنها در بقیهی زندگیشان به همین شکل باقی بماند. یک تحقیق هفده ساله که روی بیش از هفتصد نوجوان در آستانهی بزرگسالی انجام شده، نشان میدهد رفتارهای خشونتآمیز در جوانهایی که به طور روزانه یک تا سه ساعت تلویزیون تماشا میکردند، تقریباً چهار برابر بیشتر از آنهایی بود که کمتر از یک ساعت در روز تلویزیون تماشا میکردند. پیامدها هولناک است؛ دسترسی بیحد و مرز به تلویزیون میتواند آسیبهای زیادی به کل جامعه وارد کند.
اثرات اعتیاد به تلویزیون بر مغز و اعتیاد
بعد از یک روز پرتنش، احتمالاً تنها چیزی که میخواهید این است که به خانه بروید و لم بدهید روی مبل و تلویزیون تماشا کنید. شاید بتوان گفت که تماشای تلویزیون رایجترین فعالیت تفریحی بین ما آدمهاست. اما دقیقاً چیست که باعث میشود تلویزیون اینقدر برایمان لذتبخش باشد؟
مثل بسیاری از مواد و رفتارهای اعتیادزای دیگر، تماشای تلویزیون باعث ترشح مواد شیمیاییای در مغز میشود که به ما احساس خوب میدهد.
این هورمونهای شادیافزا که اندورفین نام دارند، آرامبخشهای طبیعیای هستند که دارای خاصیتهای مشابهی مثل هروئین هستند. از این رو، اعتیاد به تلویزیون و تماشای آن به طور مداوم و به مدت طولانی میتواند همان وابستگیای را در فرد به وجود آورد که در سوء مصرفکنندگان مواد و آنهایی که رفتارهای معتادگونه مثل قمار دارند، مشاهده میشود.
آنهایی که عادت دارند روزانه تلویزیون تماشا کنند، یک وقت که نمیتوانند برنامهی مورد علاقهی خود را نگاه کنند، ممکن است یک سری علائم عقبنشینی (از اعتیاد) مثل اضطراب و کجخلقی را تجربه کنند. و درست مثل هر گونه اعتیادی، آنها هم شاید همیشه در خود میل به ترک یا کنترل این رفتار را احساس کنند، اما هیچوقت موفق نشوند.
سایر وظایف و مسئولیتها شاید به خاطر تماشای تلویزیون نادیده گرفته شود. بنابراین، با اینکه تأثیرات منفی اعتیاد به تلویزیون هنوز به اندازهی آسیبی که سوء مصرف مواد و قمار به بار میآورد، مشخص نیست، اما این را میتوان گفت که اعتیاد به تلویزیون میتواند به روابط شما با دیگران لطمه بزند و وقتتان را هم تلف کند.
چگونه وابستگی به شبکه های اجتماعی را کنار بگذاریم؟
همه چیز در حد اعتدال رعایت کنید.
براورمان تأکید میکند که تلویزیون آنقدرها هم بد نیست، چرا که برنامههای خیلی زیادی هم هستند که مغز را به چالش میکشند، مثل مستندهای تاریخی. او میگوید: «زندگی این نیست که هر لحظه را به یادگیری بگذرانیم. تلویزیون یک منبع بالقوهی فوقالعاده است به شرط اینکه درست استفاده شود.
مشکل اینجاست که تلویزیون از جمله ابزارهایی است که کنترل کردنش دشوار است. بعضی چیزها خصوصیتهای مخرب بیشتری دارند و تلویزیون یکی از آنهاست. درست مثل شِکر که یک مادهی غذایی گولزننده است، تلویزیون نیز یک نمایش فریبکارانه از زندگی است.» براورمان ادامه میدهد:
شادکامی از تعامل بین انگیزه و پشتکار به دست میآید. هر چیزی که انسانها را از تلاش برای رسیدن به اهداف الهامبخش بازدارد یک تصور دروغین است و نیز یک بیراههی ناتمام که نمیگذارد به همهی تواناییهایتان برسید.