اسپین‌آف‌های سینمایی ناامید کننده‌ای که هیچکس درخواست نکرده بود

اسپین‌آف‌های سینمایی ناامید کننده‌ای که هیچکس درخواست نکرده بود


منبع: گیمفا

3

1402/2/9

13:32


هالیوود در سال‌های اخیر دست به ساخت اسپین‌آف‌های سینمایی گوناگونی زده که برخی از آن‌ها با شکست‌های سنگینی در گیشه روبرو شده‌اند.

اسپین‌آف‌های سینمایی ناامید کننده‌ای که هیچکس درخواست نکرده بود

هالیوود در سال‌های اخیر دست به ساخت اسپین‌آف‌های سینمایی گوناگونی زده که برخی از آن‌ها با شکست‌های سنگینی در گیشه روبرو شده‌اند.

صنعت سینما علی‌رغم این که نسبت به چندین دهه گذشته حسابی گسترش یافته و ژانرهای گوناگونی در آن حضور دارند اما خود را محدود به فرنچایزهای پولساز و کلیشه‌ای کرده که ۹۰ درصد گیشه هر سال سینما را به خود اختصاص داده و کمتر فیلم و ایده جدیدی فرصت ابراز وجود پیدا می‌کند. با این حال حتی همین فرنچایزها نیز در صورت برنامه‌ریزی درست و حساب شده می‌توانند مخاطب خود را به وجد آورده و با واکنش‌های مثبتی از سوی آن‌ها مواجه گردند.

با این حال این مسئله زمانی به یک فاجعه ختم می‌شود که کمپانی‌های فیلم‌سازی یا همان فرنچایزهای اصلی را دست و پا شکسته به مرحله اکران رسانده و فیلم‌نامه و روایتی ضعیف و مبتذل را برای آن تدارک می‌بینند و یا تصور می‌کنند که چون فرنچایزشان محبوب بوده و حسابی پول پارو می‌کند، می‌توانند آثاری فرعی یا به اصطلاح اسپین‌آف نیز حول محورشان تولید کرده تا با همان واکنش‌های مثبت مواجه شوند.

مسئله‌ای که در طی یک دهه اخیر موجب خلق فیلم‌های به شدت ضعیف و بی‌محتوایی شده که نه تنها با واکنش‌های به شدت منفی مخاطبین روبرو می‌شوند، بلکه حتی می‌توانند به فرنچایز اصلی نیز ضربه زده و موجب نابودی آن‌ها بشوند که نمونه بارز آن‌ را می‌توان در قبال دنیای سینمایی دی‌سی یا دنیای سینمایی مرد عنکبوتی سونی مشاهده کرد.

به همین دلیل نیز در این مقاله قصد داریم تا به معرفی ۱۰ فیلم و انیمیشن اسپین‌آفی بپردازیم که از روایتی بی‌محتوا و ضعیف بهره برده و عملاً در گیشه سینما تحت بمباران نقدهای منفی قرار گرفته‌اند. پس در ادامه این مقاله با ما همراه باشید.

فیلم Black Adam (بلک ادام) محصول سال ۲۰۲۲

دوئین جانسون برای بیش از یک دهه در تلاش بود تا اقتباس سینمایی از شخصیت بلک آدام را برای اکران بر پرده سینما آماده نماید؛ مسئله‌ای که در نهایت به بزرگترین شکست کارنامه هنری این بازیگر بدل گشت.

دنیای سینمایی دی‌سی که در سال ۲۰۱۳ کار خود را آغاز نمود، به سبب دخالت‌های کمپانی برادران وارنر و نبود هیچ برنامه‌ریزی مناسب و یکپارچه، به چنان فرنچایز شلخته و بی در و پیکری بدل گشت که هر بازیگری درصدد ساخت فیلم و سریال‌های مختلف در آن بود که دوئین جانسون گل سرسبد این موضوع محسوب می‌شود. شخصیت بلک آدام به خودی خود یک شرور درجه دوم از کمیک‌های دی‌سی به حساب می‌آید که زیر سایه ابرقهرمانی به نام شزم قرار داشته است. اصرار دوئین جانسون بر ساخت فیلمی اختصاصی از این شخصیت که تبلیغاتش وی را یک ضدقهرمان معرفی می‌کند، آن هم در شرایطی که شخصیت‌های بزرگ و اصلی دی‌سی وضعیت نامناسبی در DCEU دارند، احمقانه‌ترین برنامه‌ریزی ممکن بود که خود شخص دوئین جانسون با دخالت‌های بی‌جای خود پا را فراتر گذاشت و اجازه نداد که هیچ اشاره‌ای به شخصیت شزم شده و بازیگر آن در فیلم حضور پیدا کند. نتیجه، دریافت نمراتی بسیار پایین و بازخوردهای به شدت منفی از سوی سینماگران بود که کار Black Adam را برای همیشه تمام کند.

انیمیشن Lightyear (لایت‌یر) محصول سال ۲۰۲۲

با قاطعیت می‌توان گفت که فرنچایز داستان اسباب بازی یکی از بزرگترین و محبوب‌ترین آثار سینمای مدرن لقب می‌گیرد که کمتر انیمیشنی حتی توان رقابت با هر یک از عناوین آن را داشته است. فرنچایزی که از سه‌گانه‌ای تماشایی برخوردار بوده و عنوان چهارم آن شاید زنگ خطری برای استودیو انیمیشن‌سازی پیکسار بوده است تا این مجموعه را با دستگاه چاپ پول اشتباه نگیرد.

با این حال این استودیو در اقدامی عجیب و غریب دست به ساخت اسپین‌آفی از شخصیت باز زده و داستان زندگی منبع الهام ساخت این عروسک را روایت می‌کند که در نهایت به فهرست بزرگترین شکست‌های گیشه سال ۲۰۲۲ میلادی ملحق می‌شود. شکست این پروژه انیمیشنی دلایل گوناگونی دارد: نخست آن که باز هیچگاه جزو شخصیت‌های اصلی داستان اسباب بازی نبوده و به عنوان یک شخصیت درجه دوم محسوب می‌شود که مردم به او علاقه دارند. دوم آن که همین محبوبیت فعلی باز نیز به سبب صداپیشگی تیم آلن به وجود آمده که پیکسار در اقدامی نابخشودنی، کریس ایوانز را جایگزین وی کرده است؛ بازیگری که اظهاراتش حول محور این انیمیشن به خودی خود یکی از دلایلی شکست آن به حساب می‌آید. در نهایت نیز به مانند باقی آثار اخیر پیکسار ، این انیمیشن درگیر روایات و وقایعی شده که هیچ جایی در صنعت انیمیشن نداشته و مخاطب هیچ علاقه به تماشای آن‌ها ندارد. با توجه به این که ساخت داستان اسباب بازی ۵ در دستور کار پیکسار قرار گرفته است، شکست Lightyear می‌تواند یک هشدار برای آن‌ها بوده باشد.

فیلم Evan Almighty (ایوان قادر مطلق) محصول سال ۲۰۰۷

فیلم Bruce Almighty (بروس قادر مطلق) یکی از آثار کمدی بزرگ اوایل دهه ۲۰۰۰ بود که جیم کری به طرزی دیوانه‌وار و جذاب شخصیتی را به تصویر کشید که هر یک از ما می‌توانستیم خودمان را در آن مشاهده نماییم. فیلمی که استیو کارل در قامت ایوان بکستر نیز به عنوان نقش فرعی در آن حضور داشت.

با این حال در یکی از عجیبترین اقدامات تاریخ سینمای هالیوود، شاهد ساخت اسپین‌آفی از آن فیلم تحت عنوان Evan Almighty بودیم که این بار تمام و کمال حول محور ایوان بکستر جریان داشت و این دفعه او بود که توسط خدا برگزیده شد. با این حال سازندگان این اسپین‌آف فراموش کردند که چه عناصری باعث محبوبیت و جذابیت Bruce Almighty شده بود. مردم عاشق شخصیت دیوانه و غیرقابل کنترل جیم کری شده بودند که دست به کارهایی شگفت‌انگیز می‌زد؛ نه شخصیتی بیچاره و تو سری خور که دقیقاً در نقطه مقابل فیلم اصلی قرار گرفته بود. Evan Almighty فیلمی بود که نه تنها هیچکس حتی تصور ساختش را نداشت، بلکه به معنای واقعی کلمه، وقت همه از جمله ستارگانش را تلف کرد و به یک فاجعه سینمایی فراموش شدنی بدل گشت.

فیلم The Scorpion King (پادشاه عقرب) محصول سال ۲۰۰۲

دوئین جاسنون را می‌توان سلطان ساخت اسپین‌آف‌های مختلفی خطاب کرد که اکثر آن‌ها با موفقیت چندانی در گیشه مواجه نشده و در این بین شاید که تنها Fast & Furious Presents: Hobbs & Shaw (سریع و خشمگین تقدیم می‌کند: هابز و شاو) قسر در رفته باشد.

پس از آن که فیلم The Mummy Returns (بازگشت مومیایی) در سال ۲۰۰۱ با موفقیت در گیشه ظاهر شد، دوئین جانسون که ایفای نقش شخصیت ماتایوس اکدی/پادشاه عقرب را بر عهده داشت فیلمی فرعی از این مجموعه به نام The Scorpion King را تهیه کرد و ۵ هزار سال پیش از وقایع فیلم مومیایی را به تصویر کشید. علت اصلی حضور این اسپین‌آف در چنین مقاله‌ای را باید در The Mummy Returns دنبال کرد؛ اثری که دوئین جانسون در قامت یک شخصیت بسیار ساده و زودگذر در آن ظاهر شد و با آن جلوه‌های ویژه مبتذلش هیچ واکنش مثبتی را در مخاطب ایجاد نمی‌کرد. پس هیچ دلیلی وجود ندارد که وقتی شخصیت شما با واکنش مثبتی مواجه نشده است، فیلمی حول محور آن بسازید که وقت همان مخاطبین را تلف نماید. The Scorpion King با وجود آن که نشان داد دوئین جانسون می‌تواند قدرت تبدیل به یک ستاره سینما را داشته باشد اما ثابت کرد که فرنچایز مومیایی و آثار مرتبط به آن بدون حضور برندن فریزر هیچ ارزشی در نزد مخاطب نخواهد داشت. البته نباید از یاد ببریم که به طرز خنده‌داری فیلم The Scorpion King زمینه‌ساز ساخت دنباله‌های بسیاری شد که یکی از یکی فاجعه‌آمیزتر بودند.

فیلم Elektra (الکترا) محصول سال ۲۰۰۵

جنیفر گارنر یکی از دوست‌داشتنی‌ترین بازیگران سینمای هالیوود می‌باشد که با حضور در سریال Alias (آلیاس) نشان داد که تبحر خاصی برای حضور در آثار اکشن و پر زد و خورد دارد. با این حال او نیز به مانند همسر سابق خود در ژانر ابرقهرمانی چندان خوش شانس نبوده است.

فیلم Daredevil (دردویل) محصول سال ۲۰۰۳ واقعاً اثر بد و عجیبی بود که حتی هنرنمایی بن افلک نیز نتوانست از بروز فاجعه جلوگیری کند و این مسئله باید پرونده دنیای آن را در همان سال می‌بست. با این حال در اقدامی عجیب کمپانی فاکس قرن بیستم برای آن که درصدد ساخت دنباله آن بود، تصمیم گرفت که اثری حول محور الکترا را خلق نموده و میزان محبوبیت دنیای دردویل را در نزد مخاطب آزمایش نماید. نتیجه، ساخته شدن اثری بسیار فاجعه‌آمیزتر از فیلم سال ۲۰۰۳ بود که حتی جنیفر گارنر نیز از به زبان آوردن نام فیلم Elektra احساس شرم می‌کند. در دوره و زمانی که شخصیت‌های مارول از محبوبیت فعلی خود برخوردار نبودند، ساخت اثری که حول محور شخصیتی درجه دوم از کمیک‌های مارول باشد که حضورش در فیلم اصلی نیز با واکنش‌های تندی روبرو شده بود، مهمترین دلیلی است که سبب شکست فیلم Elektra شد. الکترا حتی در سریال دردویل ساخته نتفلیکس نیز در حد یک شخصیت فرعی باقی ماند و پتانسیلی برای فراتر از آن نداشته و عجیب است که در سال ۲۰۰۵ کمپانی بزرگی همچون فاکس اچازه ساخت چنین پروژه از پیش شکست خورده‌ای را صادر کرده بود.

فیلم Fantastic Beasts and Where to Find Them (جانوران شگفت‌انگیز و زیستگاه آن‌ها) محصول سال ۲۰۱۶

مجموعه فیلم‌های هری پاتر یکی از موفقترین آثار ژانر فانتزی تاریخ سینما محسوب می‌شوند که هر یک از فیلم‌های آن در زمان خود فروشی سرسام‌آور را رقم زدند. سودآوری که کمپانی برادران وارنر را مجاب کرد تا بر روی فرنچایزی فرعی سرمایه‌گذاری کند که از همان ابتدا قدم اشتباهی را برداشته بود.

برخلاف باقی آثار این مقاله که حول محور ۱ فیلم جریان دارند، در این رتبه ما شاهد فرنچایزی به نام Fantastic Beasts and Where to Find Them هستیم که در ابتدا برای ساخت ۵ الی ۶ فیلم از آن برنامه‌ریزی شده بود که در نهایت به سبب شکست‌های متعدد، با تنها ۳ فیلم به کار خود پایان داد. مشکل این فرنچایز از همان ابتدا مشخص بود؛ شخصیت اصلی آن که در کتاب Harry Potter and the Philosopher’s Stone (هری پاتر و سنگ جادو) مورد اشاره قرار گرفته بود، به هیچ عنوان در حد و اندازه‌ای نبود که چندین فیلم حول محور آن ساخته شود که همان فیلم‌ها نیز از روایتی خسته‌کننده، تکراری، کلیشه‌ای و فاقد جذابیت بهره برده بود و حواشی جانی دپ نیز بیش از پیش از ارزش آن را در نزد مخاطب کاسته بود. کمپانی برادران وارنر با فدا کردن جانی دپ، شخصیت گلرت گریندل‌والد که تنها نکته مثبت این فرنچایز به شمار می‌رفت را نیز به نابودی کشاند و پرونده این مجموعه در سال ۲۰۲۲ با فیلم Fantastic Beasts: The Secrets of Dumbledore (جانوران شگفت‌انگیز: اسرار دامبلدور) برای همیشه بسته شد.

فیلم The Bourne Legacy (میراث بورن) محصول سال ۲۰۱۲

سه‌گانه بورن یکی از مشهورترین آثار اکشن و جاسوسی تاریخ سینما می‌باشد که محبوبیت خود را مدیون هنرنمایی تماشایی مت دیمون، صحنه‌های اکشن مثال‌زدنی و کارگردانی جذاب پل گرینگرس می‌باشد. فرنچایزی که با همان فیلم The Bourne Ultimatum (اولتیماتوم بورن) به نحو احسنت داستان خود را به پایان رساند.

با این حال به مانند عادت همیشگی کمپانی‌های فیلم‌سازی، یونیورسال پیکچرز بیخیال میزان سودآوری این فرنچایز نشد و تصمیم گرفت تا به ساخت یک اسپین‌آف بدون حضور عوامل اصلی این مجموعه روی بیاورد که نتیجه، اثری خسته‌کننده و فراموش شدنی به نام The Bourne Legacy شد که حتی قدرت بازیگری جرمی رنر نیز زیر سایه مت دیمون قرار گرفت و به چشم مخاطبین نیامد. همچنین تغییر کارگردان و حضور تونی گلروی باعث شد تا المان‌های همیشگی مجموعه بورن نادیده گرفته شده و شاهد اثری کلیشه‌ای باشیم که هر ساله ده‌ها فیلم و سریال همانند آن در دسترس مخاطبین قرار می‌گیرد. سه‌گانه بورن به حدی همه چی تمام و جذاب بود که حتی بازگشت مت دیمون و پل گرینگرس برای ساخت فیلم چهارم باز هم نتیجه نداد و در جلب نظر مثبت مردم ناموفق عمل کرد.

فیلم Catwoman (زن گربه‌ای) محصول سال ۲۰۰۴

زن گربه‌ای یکی از شخصیت‌های دوست‌داشتنی دنیای کمیک می‌باشد که بازیگرانی همچون میشل فایفر، ان هتوی و زوئی کراویتز به اشکال مختلف موفق شده‌اند تا جنبه‌های گوناگونی از آن را بر پرده سینما به معرض نمایش بگذارند. شخصیتی که به مانند وابستگی الکترا به دردویل، وابسته به حضور شوالیه تاریکی بوده و به خودی خود نمی‌تواند مخاطب را مجاب به دیدن اثری اختصاصی حول محور وی نماید.

مسئله‌ای که به عجیب‌ترین شکل ممکن توسط کمپانی برادران وارنر در سال ۲۰۰۴ رقم زده شد. ساخت فیلم اختصاصی Catwoman با هنرنمایی هلی بری پروسه که تولید آن سال‌ها در جریان قرار داشت و با حواشی بسیاری روبرو شده بود. در کنار این مسئله که زن گربه‌ای تنها در کنار شوالیه تاریکی می‌تواند شخصیت پردازی مناسبی داشته باشد اما مشکلات Catwoman بسیار فراتر از این مسئله بود. فیلم‌نامه کلیشه‌ای، دنیای بیش از حد غیرواقعی، شخصیت‌های پوچ و هنرنمایی‌های مبتذل همگی دست در دست یکدیگر دادند تا شاهد یکی از بدترین ساخته‌های تاریخ ژانر اکشن و ابرقهرمانی باشیم که هلی بری بارها در مصاحبه‌های خود فاش کرده از حضور در چنین فاجعه‌ای احساس شرم می‌کند.

فیلم Solo: A Star Wars Story (سولو: داستانی از جنگ ستارگان) محصول سال ۲۰۱۸

شاهد حتی جرج لوکاس هم تصورش را نمی‌کرد که پس از فروش لوکاس‌فیلم به دیزنی، فرنچایز جنگ ستارگان ساخته شده توسط وی تا این حد به ابتذال کشیده شود که طرفداران این فرنچایز شاهد ساخته شدن اثری توهین‌آمیز و زشت به نام Solo: A Star Wars Story باشند.

در زمانه‌ای که سه‌گانه اخیر جنگ ستارگان در حال پخش بود و حواشی بسیاری را تحمل می‌کرد، بحث ساخت فیلمی اختصاصی حول محور شخصیت هان سولو به میان آمد که پروسه تولیدی طاقت‌فرسا را طی نمود و بازیچه حماقت‌های کمپانی دیزنی شد. این کمپانی ثروتمند هیچگاه به این مسئله فکر نکرد که دلیل اصلی محبوبیت فرنچایز جنگ ستارگان، دنیای خاص آن می‌باشد و لزوماً شخصیت‌های آن نمی‌توانند دلیل ساخته شدن یک فیلم مجزا باشند. رویه اشتباه دیزنی در قبال سه‌گانه پایانی و حواشی تولید Solo: A Star Wars Story در نهایت سبب اکران بدترین فیلم تاریخ این فرنچایز شد تا جایی که کمپانی دیزنی نیز احساس خطر کرد و ساخت تمامی فیلم‌های سینمایی از این مجموعه را تا چندین سال به حالت تعلیق درآورد. شخصیت هان سولو به سبب هنرنمایی تماشایی هریسون فورد و حضورش در کنار باقی قهرمانان دنیای جنگ ستارگان به محبوبیت رسیده بود و هیچکس علاقه نداشت تا ۱۳۵ دقیقه از وقت خود را صرف ماجراجویی‌های هان سولو جوان با بازیگر متفاوتی نماید که پایان مسیرش را همه تماشا کرده‌اند.

فیلم Morbius (موربیوس) محصول سال ۲۰۲۲

در نهایت می‌رسیم به بدترین اسپین‌آف ساخته شده حول محور فرنچایزی مشهور که در کمال افتخار، کمپانی سونی پیچکرز موفق به کسب چنین جایگاهی شده است. پس از موفقیت دنیاهای سینمایی مارول و دی‌سی، برای این که سونی از غافله عقب نماید دست به ساخت دنیایی حول محور شخصیت‌های مرد عنکبوتی کرد با این تفاوت که پس از گذشت چندین سال هنوز شخصیت اصلی این دنیا یعنی مرد عنکبوتی را مشاهده نکرده‌ایم.

در حالی که مجموعه فیلم‌های ونوم به طرز عجیب و غریبی فروشی سرسام‌آور را تجربه می‌کنند اما سونی پیکچرز کمیت را بر کیفیت ترجیح داد و دست به ساخت فیلمی اختصاصی حول محور شخصیتی گمنام و نه چندان محبوب به نام موربیوس زد که حتی در دنیای کمیک نیز طرفدار چندانی ندارد. همچنین باید اضافه کنیم که پروسه تولید Morbius به سبب دخالت‌های سونی و بی‌برنامگی با مشکلات بسیاری روبرو بود و بارها سکانس‌های آن دوباره فیلم‌برداری شد و یا بسیاری از صحنه‌های مهم از نسخه نهایی کات خورد و در این بین نیز جرد لتو باز هم با ناکامی دیگری در ژانر ابرقهرمانی روبرو شد. اصرار سونی پیکچرز بر تولید اسپین‌آف‌ های مختلف حول محور شخصیتی که هنوز در دنیای سینمایی خود حضور نیافته، موضوعی خنده‌دار و بسیار عجیب است که در کمال شگفتی باز هم شاهد ساخته شدن فیلم و سریال‌های بیشتری هستیم که مشخص نیز شخصیت مرد عنکبوتی با کدام بازیگر و در کدام یک از این پروژه‌ها در نهایت حضور پیدا خواهد کرد!


دلیل پافشاری کمپانی‌های فیلم‌سازی بر ساخت چنین اسپین‌آف‌های ضعیف و کلیشه‌ای چه می‌باشد؟ به نظر شما بدترین اسپین‌آف ساخته شده حول محور یک فرنچایز بزرگ و مشهور چه نام دارد؟ آیا پس از گذشت سال‌های بسیار می‌توانیم شخصیت مرد عنکبوتی را در دنیای سینمایی آن شاهد باشیم؟ به نظر شما چه بازیگری ایفای نقش پیتر پارکر دنیای سونی را بر عهده خواهد داشت؟ نظرات خود را با ما به اشتراک بگذارید.

منبع: کولایدر

مطالب مشابه


نظرات


تصویری


ویدئو