شعر برای کودکان چهار ساله (جدید و زیبا)

منبع: مینویسم

3

1402/8/14

23:47


اگر می خواهید شعرهای زیبا و جدید به کودکان 4 ساله خود آموزش بدهید در این مقاله می توانید با شعرهای مناسب آشنا شوید که بتوانید به آنها آموزش بدهید.

شعر برای کودکان چهار ساله (جدید و زیبا)

کودکان تا سن 5 الی 6 سالگی هر چیزی که ببیند و بشوند یاد می گیرند. همه ما به عنوان بزرگتر و الگو آنها وظیفه داریم چیزهای خوبی را به کودکان آموزش بدهیم تا برایشان مفید باشد. مثلا می توانیم شعرهای زیبا و مناسب سنشان را برایشان بخوانیم تا آنها یاد بگیرند. شعرهایی که در آن بتوانیم برخی از مسائل را نیز آموزش بدهیم.

شعر جدید برای کودکان چهار ساله

خورشید خانوم از پشت کوه در اومد

خنده به لب با پیرهن زر اومد

یواش یواش توآسمون که چرخید

یکی یکی ستاره ها رو اون چید

دامنشو تکون داد ونور پاشید

گل باز شد خندید به روی خورشید

دستی کشید وناز کرد اون گلا رو

توی دلم حس کردم من خدارو

السون و ولسون             باز اومده زمستون

سه ماهه فصل پاییز          تمومه بچه ها جون

فصل پاییز سراسر            مـهر و آبان و آذر

حالا ما این سه ماه رو         گذاشتیمش پشت سر

چرخ چرخ ، عباسی         با همدیگه همبازی

آدم برفی می سازیم         آدم برفی می سازیم

یه موش چاق وگنده

اومد تو آشپزخونه

دادزدم ومن گفتم

برگرد برو تو خونه

اگه مامان ببینه

جیغ می زنه می ترسه

بعدش بابام با جارو

حسابتو می رسه

با اون چشای ریزت

دنبال چی می گردی

نون وپنیر وگردو

داشتی کجا می بردی؟

حتما که خاله سوسکه

منتظرت نشسته

تو سفره ی قشنگش

یه دسته گل گذاشته

نترس پنیرو بردار

یه پرنده دوست داره        آسمون آبی باشه
روزای خوب خدا           صاف و آفتابی باشه

یه پرنده دوست داره       خوب و مهربون باشه
شب پیش ستاره ها        روز تو آسمون باشه

یه پرنده دوست داره       تو دلا غم نباشه
لبا پرخنده باشه             درد و ماتم نباشه

یه پرنده دوست داره       رو زمین جنگ نباشه
همه دل ها شاد باشن      هیچ دلی تنگ نباشه

یه پرنده دوست داره      قفسش باز بمونه
از قفس فرار کنه          راحت آواز بخونه

شعر جالب برای کودکانه چهار ساله

شب که میشه ستاره ها تو آسمون صف می کشن

دورو برماه می شینند همدل ویک صدا میشند

ابرا میان یواش یواش به ماه سلامی می کنند

فرشته ها تو آسمون گل می ریزن نقل می پاشند

همه میان کنار هم تو چادر شب می شیینند

خدا را با یک دل پاک حمد وستایش می کنند

جوجه جوجه طلائی           نوکت سرخ و حنائی

تخم خود را شکستی         چگونه بیرون جستی

گفتا  جایم  تنگ بود            دیوارش از سنگ بود

نه پنجره نه در داشت          نه کسی ز من خبر داشت

دادم به خود یک تکان            مثل رستم پهلوان

تخم خود را شکستم          اینگونه بیرون جستم

عروسک قشنگم هنوز تو رختخوابه
نمی دونه که بیرون آفتاب داره می تابه
عروسک کوچولو خواب و دیگه رها کن
ببین آفتاب در اومد پاشو چشماتو وا کن
پرنده های روی بوم دارن آواز می خونن
خوب صداشونو گوش کن ببین چه ناز می خونن
به من بگو که وقتی همه جا غرق نوره
با چشمای شیشه ایی دنیای ما چه جوره

علی دیگر نمی آید

تمام شهر غمگین است

هوای چشمها ابریست

کسی دیگر نمی خندد

علی در کوچه پیدا نیست

یتیمی دامن مادر

گرفته زار ونالان است

زمین وآسمان امشب

همه بی تاب وگریان است

تمام چشمها خیس است

تمام کوفه غمگین است

شعر زیبا برای کودکان چهار ساله

من یه کتاب دارم
پر از گل و ستاره
یه خونه عروسک
هزار تا قصه داره

کتاب خوشگل ما
قصه می گه برامون
قصه مادربزرگ
تو شب های زمستون

تو باغ قصه ما
حیووانا مهربونن
پرنده ها تو باغش
با هم آواز می خونن

هر کی کتاب می خونه
اینو باید بدونه
کتاب برای همه
یه دوست مهربونه

آ مثل آتش وآب آدم برفی وآفتاب

ب مثل باغ وبابا بهار و بوی گل ها

پ مثل پاییزسرد پروازیک برگ زرد

ت مثل توپ خورشید قرمزو زرد وسپید

ث مثل ثلث آخر با نمره های بهتر

ج مثل جوجه جیک جیک جنگل سبزو تاریک

چ مثل چوب و چنار چکاوک و چمن زار

ح مثل حوله، حباب حیاط و حوض پر آب

برف اومده چه سرده

دست وپاهام می لرزه

لپام شده کمی سرخ

وای دندونام می لرزه

می خوام برم توکوچه

مامانم نمی زاره

خیلی دلم گرفته

خدایا این چکاره

وقتی مامان خسته شد

رفت توی خواب سنگین

رفتم میون کوچه

آهسته وپاورچین

مطالب مشابه


نظرات


تصویری


ویدئو