جملات زیبا درباره شمال؛ متن های قشنگ درباره شمال زیبا

جملات زیبا درباره شمال؛ متن های قشنگ درباره شمال زیبا


منبع: روزانه

1

1402/9/1

16:18


شمالِ ایران دست کمی از بهشت ندارد. زیبا و حال خوب کن که مخصوص دوستانی است که در محیط بزرگ شهری گیر افتاده‌اند. ما امروز در مجله اینترنتی روزانه، جملاتی …

شمالِ ایران دست کمی از بهشت ندارد. زیبا و حال خوب کن که مخصوص دوستانی است که در محیط بزرگ شهری گیر افتاده‌اند. ما امروز در مجله اینترنتی روزانه، جملاتی درباره شمال را آماده کرده‌ایم تا شما عزیزان با استفاده از آن‌ها، عکس‌های شمالی خود را زیباتر و جذابتر کنید. در ادامه متن همراه ما باشید.

جملات زیبا درباره شمال؛ متن های قشنگ درباره شمال زیبا

دلم شمال می خواد

دلم دریا می خواد

دریا خوبه، خیلی خوبه

هرچه قدر توش گریه کنی کسی نمیفهمه

تو عطر‌ پرتقال‌ های‌ِ باغهای‌ِ مه‌ گرفته‌ ی‌ شمال‌ رو‌ داری

ته رویای من اینه که یه روز

بپیچیم بریم شمال دوتایی

باز چای من دست تو! گیر کنیم

توی- ترافیکِ قفلِ جاده ی هراز..

و کاش ندانی

تمام این سال ها

مرگبارترین فصل‌ها پاییز بوده است

که بعد از تو

رو به جاده ی شمال که میروم

نه عطرِ دریا سرشار ترم می‌‌کند

نه بوییدن ساقه‌های برنج عاشق ترم

نه اندوهِ پر ابهتِ سبز جنگل ، شاعر ترم

و کاش هرگز ندانی

مشقتِ شب‌های بی‌ تو را مانوس شدن

مرگی ‌ست هزار باره

محو شدنی غم انگیز

آرام آرام

بی‌ امان

و هزار باره …

نیکی‌ فیروزکوهی

هم از شمال

هم از جنوب

هم از چ‍‍پ ؤ

هم از راست

روزهایی می ایندؤمی روند

با هیچ ماهی

که ماهی نداشت

و تو

که گفتی هم صیدی ؤ هم صیاد

مطلب مشابه: متن طبیعت + جملات زیبا در مورد طبیعت و زیبایی های آن

جملات زیبا درباره شمال

و کاش هرگز ندانى که

بعد از تو

رو به جاده‌ی شمال که می‌روم

نه عطرِ دریا سرشارترم می‌کند

نه بوییدن ساقه‌های برنج عاشق‌ترم نه اندوهِ پر ابهتِ سبزِ جنگل، شاعرترم…

بوی شمال

بوی شالیزار

این روزها

با عطرتو تمام من را

پرکرده است

من با تو و با هر چه

نشانی از تو دارد

رویاهایی می نویسم

که با هر بار خواندش دلم میلرزد

می خواهم هر ووز

دوست داشتنت را دوباره

یاد بگیرم

تا هر چه در این دنیا

هست و نفس دارد

ارزویی برایمان

جز نفس کشیدنمان کنار هم

نداشته باشند ……

مطلب مشابه: متن شالیزار؛ جملات زیبا و اشعار درباره شالیزارهای زیبای شمال

من را بی تو نمی شود….

تـو فرض کن

ریاضی بـدون عدد

دیـوان بـدون حافظ

باغچه بـدون گل

شمال بدون درخت

پاییز بدون بـاران میشود؟

نـه نمیشود ..️

سیما امیرخانی

قایق های بدون پارو در کنار ساحل دریای شمال

طناب های قطوری در بین ماسه های ساحل

جنگل،

پاییز،

کلبه ای چوبی

و دودی که از دودکشش

بالا می رود

کاش با تو

در چهارچوب همین تابلو

آشنا شده شده بودم.

آسمان زلال است

و خیال سوار بر ابرها

می تازد

زمین هم

مفروش از سبزه است

بوی لیمو و

عطر شالیزار می آید

اینجا موطن آباد عشق

است

اینجا شمال است

جملات زیبا درباره شمال

آفتاب تو

خاطره مشرق است و

خورشید من

یادگار شمال …

خسته ام

حوصله ام لای بادگیرهای شمال دم کشیده است

دلم هوای چای دست های تو را کرده

یک استکان!

پر رنگ!…

نوازش می کند روح مسافران رسیده به دریای شمال

هجوم موجی از آب به سوی ساحل

تو…

اگه رنگ بودی، می‌شدی نارنجی

اگه میوه بودی، می‌شدی پرتقال

اگه غذا بودی، می‌شدی پیتزا

اگه حس بودی، می‌شدی حس جنگلای شمال

اگه شهر بودی می‌شدی پاریس

اگه ازم بپرسن تو شبیه چی هستی؟

میگم تو همونی که شبیه هیچکسی نیستی.

دلم میخواد

با یه ون همتون بردارم

بریم شمال یه کمپ بزنیم

آتیش روشن کنیم

یکی گیتار بزنه

بقیه بخونن

یه هات چاکلت داغ تو دستمون باشه

صدا دریا بیاد و یه پتو دورمون باشه

شب تو کیسه خواب بخوابیم

صبح یه چایی آتیشی با غذا روی آتیش

بعدش بریم تو ساحل راه بریم

باد شمال آمد و عطر بهاران رسید

موسم عید آمد و غنچه ی گل بردمید

مطلب مشابه: شعر سفر + اشعار زیبا در مورد سفر کردن با شعرهای کوتاه و بلند زیبا

جملات زیبا درباره شمال

متن های زیبا درباره شمال

اینجا شمال است

شمال ایران

پیشانی یک کشور سر بلند

همسایه با ابر و باران

و

کوهستان

به آینه ای می ماند

که

هر بهار

تازه می شود

به شمال که می رسی

تلاقی دریا و جنگل را بیشتر

از همیشه باور می کنی

سرمای زمستان را گرمای تو می باید

گرمای جنوبی تو، شرجی شمال من

کپشن درباره شمال

چه گونه رفتی!؟

از کدام جاده ی بی انتها!؟

با کدام هم قدمِ خوش سفر!؟

احساساتم را کجای راه رها کردی!؟

بگو فقط چگونه رفتی که تا چشم کار میکند

جای خالی ات نمایان است…

بازترین پنجره‌های شهر

در حسرت عبور ردّ پاهای تو به جاده چشم دوخته‌اند.

باران که می‌بارد، بوی حضور تو در فضا پراکنده می‌شود.

در انتظار تو سروهای خیابان به آسمان پیوسته‌اند.

آبی‌ترین لحظه‌ها بی‌گمان لحظه آمدن توست

تن در مورد جاده های شمال

زمستان که می آید …

می شود دهان جاده ها را بست با زنجیر!

با زنجیر بست تا نگوید

به کسی تقویم چشم های تو، بهار ندارد!

اما… فصل های زرد عمر من بی تو،

باران دارد بی امان… تا دلت بخواهد

یکم یاد شمال و رشته کوهاش

میده قوت به قلبم مثل رویاش

از اون شرقی ترین نگاه زیباش

میرم تا غربت غربی چشماش

هزار سال پیش از آنکه جاده را رفتن آموخته باشند

دلتنگِ تو بودم، انگار هزار سال منتظر بودم

بیایی پشت پنجرۀ اتوبوس برایم دست تکان بدهی،

تا این شعر را برایت بنویسم

مطلب مشابه: اشعار زیبا در مورد تهران + شعر کوتاه و بلند زیبا در مورد شهر تهران

جملات زیبا درباره شمال

خاطرات شمال محاله یادم بره»

اون‌همه پرتقال محاله یادم بره!

از نکا تا پلور موبایلم آنتن نداد

اون‌همه اختلال محاله یادم بره

گیلان، بام سبز، عطر چای

شالیزار، راست قامتان چون کمان وقت نشاء

آسمان آبی، دریا آبی، کوه ها سبز، دشت ها سبز

هنگام بهار..!

یادم آرد روز باران:

گردش یک روز دیرین؛

خوب و شیرین

توی جنگل‌های گیلان.

کودکی ده ساله بودم

شاد و خرم

نرم و نازک

چست و چابک

از پرنده،

از خزنده،

از چرنده،

بود جنگل گرم و زنده

ز یک سو بدریای گیلان رهست

چراگاه اسبان و جای نشست

بدین روی جیحون و آب روان

خورش آورد مرد روشن روان

میان اندرون ریگ و دشت فراخ

سراپرده و خیمه بر سوی کاخ

دلش تازه‌تر گشت زان آگهی

بیامد بدرگاه شاهنشهی

هوایِ عاشقی با تو،

مثلِ بهارهای گیلان

غیرِ قابل پیش بینی است؛

گاه ابری است

گاه بارانی

و گاه طوفانی

آنقدر نوسان دارد…

که با آفتابی شدنِ آسمان

باید ذوق کرد!

درست مثلِ لبخند های کمیاب تو،

بعد از چند روز دلگیری…!

بر بلندای شهر لاهیجان، جنگلِ‌ سبز قرار دارد

این‌ طرف کوه‌ ست و آن‌ طرف دریا، در وسط تالاب

درخت ِشابلوط، نگهبانِ دشت ِقشنگ است که با باغ چای تا شهرسیاهکل می‌ رود

چشمانت زبان زدند شبیه لاهیجان و چایش

اصفهان و پولکش

ساوه با انارهای قرمزش

مازندران و شالیزارهایش

قم و آن سوهان های حاجی و پسرانش

همیشه خاص بوده ای خدا کند بمانی

مطلب مشابه: شعر طبیعت + مجموعه اشعار زیبا و خواندنی در مورد طبیعت و سرسبزی

جملات زیبا درباره شمال

زندگی چقدر شبیه ماسوله است

سقف خیال یکی کف روزمرگی دیگریست

به ماسوله آمده ایم که از ماسوله بنویسیم..

ماسوله را نمی توان نوشت، ماسوله را باید دید

دوست داشتنت…

همچو برنج گیلان می ماند..

رفته رفته

خوش طعم تر می شود..

متن زیبا درباره شهرهای شمالی

شمال شهرهای بسیار زیبا و جذابی مثل رشت، ماسوله و گیلان دارد که به راستی از بهترین نقاط ایران هستند.

متن زیبا درباره شهرهای شمالی

چه می شد کل این دنیا

شبیه شهر ماسوله

پر از سرسبزی و

شور و نشاط و شاپرک باشد

و سقف خانه ی من

با حیاط خانه ی تو

مشترک باشد!

امید به زندگی فقط تو گیلان،

از بس آب و هواش مساعده جاروی خشک شده هم از نو جوونه زده

ای گیلان من

ای سرزمین پیشینیانم

ای رودهای جاری در جلگه سرسبزت

ای آسمان آبی بام سرزمین من

ای شهر های آباد گیلان من

ای روستا های پر جنگل مام من

ای شالیزار های گیلان پر طراوتم

ای مه غلیظ صبحگاهی

ای آب های شیرین دیار من

ای باران های قشنگ من

ای کوه های برافراشته وطنم

ای جنگل های زیبای وطنم

ای خاک با برکت گیلان من

ای درختان قشنگ بلوارهای وطن

ای دریای زیبای گیلانم

ای رنگین کمان شور انگیزم دوست دارم تو را با همه زیبایی هایت ای گیلان من!

مطلب مشابه: شعر کوتاه + مجموعه اشعار کوتاه بسیار زیبا از شاعران معروف ایرانی

به چـمخاله و فـــــــــــــومن و لــنگرود

بــــــهاران ســـــــــــــــــــــــــرسبز آمد فـرود

همه دشت پــــــــــــــــــــهناور لاهـــــیجان

بود کشت چـــــــــــــــــــــــــای و زمرد نشان

خوشا ســــــــــــــــــــــــد مــنجیل و آن آبها

خوشا آن خـــــــــــــــــــــــــــروشنده خیزابها

به دریــــــــــــــــــــــــــــای فیروزه قامت درود

به تــــــــــــــــــــــــاریخ و فرهنگ و نامت درود

هلا خاک گـــــــــــــــیلان بمان سبز و شاد

بر و بومت آبــــــــــــــــــــــــــــاد و سر سبز باد

متن زیبا درباره شهرهای شمالی

آمیختن طبیعی رنگ ها چون پیوند عاشقانه انسان ها زیباست

رنگ آبی رنگ خاکی را در آغوش می گیرد

چنان که آسمان زمین را و از این پیوند ،درخت و سبزه و گل و گیاه و دریاچه و جویبار پدید می آید

نقاش همچون باد بر رنگ های گزیده خویش می وزد

و از این وزش بر دریای کوچک رنگ، موج ها و حباب ها پدید می آید

و دشت و صحرا و برف و بوران و طوفان نقش می شود

چنان که در طبیعت گیلان

نقاش نقطه ای از رنگ را همچون موج وسعت می دهد

و چشمی پدیدار می شود، چشمی بر آسمان کویر

چشمی در زیر زمین

چشمی بر لب دریا

و یا چشمی که چون خورشید از زمین می روید..!

بوی جنگل، بوی باران میدهی

بوی شالیزار گیلان میدهی

متن استوری شمال ایران

ای پهنه دشت بیکران، ای گیلان

خورشید جهانی و تمام ایران

یک سال تلاش و کوشش و کار کنیم

تا چند صباحی ز تو گیریم آرام

در ساحل و جنگلت پر از آرامش

در باغ و برت مملو از باده و جام

از رقص پرندگان زیبا و قشنگ

از مردم شاد و راحت و بافرهنگ

گفتید حکایت فراوان و سخن

از تربیت دلیر مردان کهن

آری، به تو لطف خاص دارد یزدان

گیلان تو جواهری برای ایران

سراسر طــــرب آفــــــــرین دیدمت

نشاط آور و دلــــــــــــنشین دیدمت

بــهاران خوش و مهرگان خوش تری

هر آن فـــــصل در جـــلوه ی دیگری

ز دریای گیلان چو ابر سیاه

دمادم بساری رسید آن سپاه

چو آمد بنزدیک شاه آن سپاه

فریدون پذیره بیامد براه

همه گیل مردان چو شیر یله

ابا طوق زرین و مشکین کله

پس پشت شاه اندر ایرانیان

دلیران و هر یک چو شیر ژیان

مطلب مشابه: شعر کارون؛ مجموعه اشعار زیبا و احساسی درباره رود پرخروش کارون

متن زیبا درباره شهرهای شمالی

من از آن ساده دلی بیهده برهر سخنی

پای می کوبم چون گیلان بر نای گلی

چند گردم بر آن کس که نگردد برمن

چند گویم که مرا تو ز دل و جان بدلی

تو ای گـــــــیل ایران فــر و جاودان

تو ای سبــز پــوش بلــــــند آسمان

تو گــــــــیلان! دریا دلـــــیّ و کهن

که از گـــــیل مردان برانی سخن

آری گیلان! بهشت سبزه ی خوش رنگ

کوه تو، با ابرها و پرتو خـــورشید

جنگل تو، با پرندگان خوش آهــنگ

در دلم افکنده اند عکسی جــــاوید

شعر گیلکی

شعرِ دلخوشی

سایه بو

رشتِ آفتاب

معنی شعر

دلخوشی شعر

سایه بود

آفتاب رشت…

رشتَ وأسی اَدمَ دیل پَر گیره

خوشی غمَ کولایا دس پَر گیره

چوم وأ کونی وارشَ مئن بابا خان

خو شاله هف رنگا هوا سر گیره

متن زیبا درباره شهرهای شمالی

گیلم مو، گیله مَردم، گیله لاکو

یه سینه درد ِ دردم گیله لاکو

زومُنه مَه دورُده از تو لاکو

خودت دُنی تی مَردم گیله لاکو

من گیلانی هستم، گیله مرد، دختر گیلانی

و سینه ام از دوریت پر از درد ِ درد است دختر گیلانی

زمانه هرچند مرا از دور کرده است، دختر جان

خودت می دانی که من همسر جاودانی تو هستم دختر گیلانی

هوای عاشقی با تو،

مثل بهار های گیلان

غیر قابل پیش بینی است؛

گاه ابری است

گاه بارانی

و گاه طوفانی

آنقدر نوسان دارد…

که با آفتابی شدن آسمان

باید ذوق کرد!

درست مثل لبخند های کمیاب تو،

بعد از چند روز دلگیری…!

میآیی ، می نشینی روی خیالم

تنم بوی شرجی شمال می گیرد

توی جاده های گیلان…

مرداد می شوی

گرم روی صورتم می نشینی

تشنگی ام را به زلال دستانت می سپارم

خنک می شوم چون نسیم نمناک جاده های ماسوله …

دست به باد میئدهم

از عطر خنک باد، دلم تاب تاب بهانه ات را می گیرد …

می لغزد در امتداد مسیری که شاید تو روزی با من ،

با خیالم

از آن جا عبور کرده باشی …..

مینشینم کنار قُل قُل سماور

تنم گُر می گیرد تویِ مرداد تابستانه

دلم می جوشد

عشق می خواهد

تا خنکای دستانم لبریز خواستنت شود.

مطلب مشابه: متن روزهای خوب زندگی و جملات پر امید و زیبای روزهای خوب خواهند آمد

متن زیبا درباره شهرهای شمالی

ای گیلان من

ای سرزمین پیشینیانم

ای رودهای جاری در جلگه سرسبزت

ای آسمان آبی بام سرزمین من

ای شهر های آباد گیلان من

ای روستا های پر جنگل مام من

ای شالیزار های گیلان پر طراوتم

ای مه غلیظ صبحگاهی

ای آب های شیرین دیار من

ای باران های قشنگ من

ای کوه های برافراشته وطنم

ای جنگل های زیبای وطنم

ای خاک با برکت گیلان من

ای درختان قشنگ بلوارهای وطن

ای دریای زیبای گیلانم

ای رنگین کمان شور انگیزم

دوست دارم تو را با همه زیبایی هایت ای گیلان من!

    زیاده‌ خواه نیستم…

    جاده‌ ی گیلان

    یک کلبه‌ ی جنگلی‌

    یک میز کوچک چوبی با دو تا صندلی

    کمی‌ هیزم، کمی‌ آتش

    مه‌ِ جنگل

    کمی‌ تاریکی‌ محض

    کمی‌ مستی، کمی‌ مهتاب

    و بوی یار و

    بوی یار و

    بوی یار…

مطالب مشابه


نظرات


تصویری


ویدئو