گلچینی از اشعار عاشقانه احمد شاملو + عکس نوشته اشعار شاملو

گلچینی از اشعار عاشقانه احمد شاملو + عکس نوشته اشعار شاملو


منبع: تالاب

2

1402/9/29

21:21


در این قسمت از مجله تالاب گلچینی از اشعار احمد شاملو را منتشر کرده ایم. […]

گلچینی از اشعار عاشقانه احمد شاملو + عکس نوشته اشعار شاملو

در این قسمت از مجله تالاب گلچینی از اشعار احمد شاملو را منتشر کرده ایم. یکی‌ از مهم‌ ترین عناصر سازنده هر شعر، زبان است. زبان، بستری به شمار می رود که شاعر اندیشه های خود را در قالب ها و فرم های‌ گوناگون‌ در آن به نمایش می گذارد و به وسیله آن فرایند تکوین‌ شعر را به انجام می رساند. 

 

بیوگرافی احمد شاملو

احمد شاملو، از شاعران، نویسندگان، روزنامه نگاران، مترجم، فرهنگ نویس، دبیر کانون نویسندگان ایران و پژوهشگر ایرانی قبل از انقلاب سال 1357 بوده است. اشعار زیبای شاملو به همراه دکلمه هایش سالهاست که شنیده می شود و زبانزد خاص و عام است. احمد شاملو در سال 1325 با نیما یوشیج ملاقات کرد و تحت تأثیر او به شعر نیمایی روی آورد.

 

 

به پرواز شک کرده بودم

به هنگامی‌که شانه‌هایم

از توان سنگین بال

خمیده بود،

 

******

من و تو…

من و تو یکی دهانیم

که با همه آوازش

به زیباتر سرودی خواناست.

من و تو یکی دیدگانیم

که دنیا را هر دَم

در منظرِ خویش

تازه‌تر می‌سازد.

 

******

و در پاک‌بازی معصومانه گرگ‌ومیش

شبکور گرسنه چشم حریص

بال می‌زد

به پرواز شک کرده بودم من

سحرگاهان

سحر شیری‌رنگی نام بزرگ

در تجلی بود

 

******

نفرتی

از هرآنچه بازِمان دارد

از هرآنچه محصورِمان کند

از هرآنچه واداردِمان

که به دنبال بنگریم،

دستی

که خطی گستاخ به باطل می‌کشد.

 

عکس نوشته اشعار احمد شاملو برای استوری

 

عکس نوشته اشعار احمد شاملو برای استوری

 


مطالب مشابه: اشعار زیبای شاملو در وصف عشق


 

******

 

به انتظارِ تصویرِ تو

این دفترِ خالی

تا چند

تا چند

ورق خواهد خورد؟

 

******

اشک رازیست

لبخند رازیست

عشق رازیست

اشک آن شب لبخند عشقم بود

 

******

 

حتی بگذار آفتاب نیز برنیاید

به خاطر فردای ما اگر

بر ماش منتی است؛

چرا که عشق،

خود فرداست

خود همیشه است.

 

******

 

… جریانی جدی

در فاصله‌ی دو مرگ

در تهیِ میانِ دو تنهایی

[نگاه و اعتمادِ تو بدین‌گونه است!]

شادیِ تو بی‌رحم است و بزرگوار

نفس‌ات در دست‌های خالیِ من ترانه و سبزی‌ست

من

برمی‌خیزم!

 

عکس اشعار احمد شاملو برای استوری

 

عکس اشعار احمد شاملو برای استوری

 

******

 

چراغی در دست، چراغی در دلم.

زنگارِ روحم را صیقل می‌زنم.

آینه‌یی برابرِ آینه‌ات می‌گذارم

تا با تو

ابدیتی بسازم.

 

******

در فراسوی مرزهای تنت تو را دوست می‌دارم.

آینه‌ها و شب‌پره‌های مشتاق را به من بده

روشنی و شراب را

آسمان بلند و کمان گشاده‌ی پل

پرنده‌ها و قوس‌ قزح را به من بده

و راه آخرین را

 

******

 

اندیشیدن

در سکوت

آن که می‌اندیشد

به‌ناچار دَم فرو می‌بندد

اما آنگاه که زمانه

زخم‌خورده و معصوم

به شهادتش طلبد

به هزار زبان سخن خواهد گفت

 

******

 

قصه نیستم که بگویی

نغمه نیستم که بخوانی

صدا نیستم که بشنوی

یا چیزی چنان که ببینی

یا چیزی چنان که بدانی

من درد مشترکم ….

مرا فریاد کن !

 

تصاویر اشعار احمد شاملو برای استوری

 

تصاویر اشعار احمد شاملو برای استوری

 

******

 

در نیست

راه نیست

شب نیست

ماه نیست

نه روز و

نه آفتاب

 

******

ما

بیرون زمان

ایستاده‌ایم

با دشنه تلخی

در گرده‌هایمان

هیچ‌کس

با هیچ‌کس

سخن نمی‌گوید

 

******

شبانه (دوستش می‌دارم…)

دوستش می‌دارم

چرا که می‌شناسمش،

به دوستی و یگانگی.

 

******

ــ شهر

همه بیگانگی و عداوت است. ــ

هنگامی که دستان مهربانش را به دست می‌گیرم

تنهایی غم‌انگیزش را درمی‌یابم.

اندوهش

غروبی دلگیر است

در غُربت و تنهایی.

 

عکس پروفایل اشعار احمد شاملو 

 

عکس پروفایل اشعار احمد شاملو 

 

******

 

روزی که دیگر درهای خانه شان را نمی بندند

قفل

افسانه یی ست

وقلب

برای زندگی بس است.

 

******

روزی که معنای هر سخن دوست داشتن است

تا تو به خاطر آخرین حرف دنبال سخن نگردی.

روزی که آهنگ هر حرف

زندگی ست

تا من به خاطر آخرین شعر رنج جست و جوی قافیه نبرم.

 

******

ببخش باران!

تو می باری و ما

هی شسته نمی شویم…!

 

******

 

من عاشقانه دوستش می داشتم

و او عاقلانه طردم کرد

منطق او

حتی از حماقت من، احمقانه تر بود …!

 

اشعار عاشقانه احمد شاملو برای استوری 

 

اشعار عاشقانه احمد شاملو برای استوری 

 

******

 

با زمزمه ی تو

اکنون رخت به گستره‌ی خوابی خواهم کشید

که تنها رویای آن

تویی . . .

 

******

 

آیا تلاش من یکسر بر سر آن بود

تا ناقوس مرگ خود را پر صداتر به نوا آورم!

 

******

 

اندوه اش

غروبی دلگیر است

در غربت و تنهایی

هم چنان که شادی اش

طلوع همه آفتاب هاست

 

******

 

در فراسوی مرزهای تن ام

تو را دوست می دارم

 

اشعار عاشقانه احمد شاملو برای کپشن

 

اشعار عاشقانه احمد شاملو برای کپشن

 

******

 

یاران ناشناخته ام

چون اختران سوخته

چندان به خاک تیره فرو ریختند سرد

که گفتی

دیگر، زمین، همیشه، شبی بی ستاره ماند.

 

******

 

آنگاه، من، که بودم

جغد سکوت لانه تاریک درد خویش،

چنگ زهم گسیخته زه را

یک سو نهادم

فانوس بر گرفته به معبر در آمدم

گشتم میان کوچه مردم

این بانگ با لبم شررافشان:

آهای !

 

******

کیستی که من این گونه

به اعتماد

نام خود را با تو می گویم

کلید خانه ام را در دستت می گذارم

نان شادی هایم را با تو قسمت می کنم

 

******

 

کیستی که من، اینگونه به جد

در دیار رؤیاهای خویش

با تو درنگ می‌کنم؟

کیستی که من جز او

نمی بینم و نمی یابم

 

اشعار احساسی احمد شاملو برای کپشن

اشعار احساسی احمد شاملو برای کپشن

******

 

پیراهنت

در باد تکان می‌خورد

این تنها پرچمی‌ست

که دوستش دارم.

 

******

 

دوست داشتنت را

از سالی به سال دیگر

جابه‌جا می‌کنم

انگار دانش‌آموز مشق‌اش را

در دفتری تازه پاکنویس می‌کند

 

******

 

جریانی جدی

در فاصله‌ی دو مرگ

در تهیِ میانِ دو تنهایی

[نگاه و اعتمادِ تو بدین‌گونه است!]

شادیِ تو بی‌رحم است و بزرگوار

نفس‌ات در دست‌های خالیِ من ترانه و سبزی‌ست

 

******

 

من

برمی‌خیزم!

چراغی در دست، چراغی در دلم.

زنگارِ روحم را صیقل می‌زنم.

آینه‌یی برابرِ آینه‌ات می‌گذارم

تا با تو

ابدیتی بسازم.

 

اشعار احساسی احمد شاملو برای استوری

 

اشعار احساسی احمد شاملو برای استوری

 


مطالب مشابه: اشعار زیبای احمد شاملو


 

******

 

نامت را به من بگو

دستت را به من بده

حرفت را به من بگو

قلبت را به من بده

من ریشه‌های تو را دریافته‌ام

با لبانت برای همه

لب‌ها سخن گفته‌ام

و دست‌هایت

با دستان من آشناست.

 

******

 

سلاخی می‌گريست

به قناری کوچکی

دل باخته بود

 

******

 

همچنان

که تجلی ساحرانِ نام بزرگ؛

و شک

بر شانه‌های خمیده‌ام

جای نشین سنگینی توانمند

بالی شد

 

******

 

که دیگر بارش

به پرواز

احساس نیازی

نبود

 

اشعار ادبی احمد شاملو برای استوری

 

اشعار ادبی احمد شاملو برای استوری

 

******

 

با مریمی که می‌شکفت گفتم:«شوق دیدار خدایت هست؟»

بی که به پاسخ آوایی برآورد

خستگی باز زادن را

به خوابی سنگین

فروشد

 

******

من و تو یکی شوریم

از هر شعله‌یی برتر،

که هیچگاه شکست را بر ما چیرگی نیست

چرا که از عشق

رویینه‌تنیم.

 

******

و پرستویی که در سرْپناهِ ما آشیان کرده است

با آمدشدنی شتابناک

خانه را

از خدایی گم‌شده

لبریز می‌کند.

 

******

 

همچنان

که تجلی ساحرانِ نام بزرگ؛

و شک

بر شانه‌های خمیده‌ام

جای نشین سنگینی توانمند

بالی شد

که دیگر بارش

به پرواز

احساس نیازی

نبود

 

اشعار ادبی احمد شاملو برای کپشن

 

اشعار ادبی احمد شاملو برای کپشن

 

******

 

اگر عشق نیست

هرگز هیچ آدمی‌زاده را

تاب سفری این چنین نیست

 

******

 

زیباترین حرفت را بگو

شکنجه‌ی پنهان سکوتت را آشکار کن

و هراس مدار از آن که بگویند

ترانه‌ای بیهوده می‌خوانید

چرا که ترانه‌ی ما ترانه‌ی بیهودگی نیست

چرا که عشق

حرفی بیهوده نیست.

 

******

 

مگذار دیگران نام تو را بدانند …

همین زلال بی‌کران چشمانت

برای پچ پچ هزار ساله آنان کافیست!

 

******

گر بدین‌سان زیست باید پست

من چه بی‌شرمم اگر فانوسِ عمرم را به رسوایی نیاویزم

بر بلندِ کاجِ خشکِ کوچه‌ی بن‌بست.

گر بدین‌سان زیست باید پاک

من چه ناپاکم اگر ننشانم از ایمانِ خود، چون کوه

یادگاری جاودانه، بر ترازِ بی‌بقایِ خاک

 

اشعار احمد شاملو برای کپشن

 

اشعار احمد شاملو برای کپشن

 

******

 

تو را دوست دارم

و این دوست داشتن

حقیقتی است که مرا

به زندگی دلبسته می کند

 

******

 

دوست اش می دارم

چرا که می شناسمش

به دوستی و یگانگی

شهر

همه بیگانگی و عداوت است

هنگامی که دستان مهربانش را به دست می گیرم

تنهایی غم انگیزش را در می یابم

 

******

به جُستجوی تو

بر درگاهِ کوه می‌گریم،

در آستانه‌ی دریا و علف.

 

******

 

به جُستجوی تو

در معبرِ بادها می‌گریم

در چارراهِ فصول،

در چارچوبِ شکسته‌ی پنجره‌یی

که آسمانِ ابرآلوده را

قابی کهنه می‌گیرد.

 

اشعار احمد شاملو برای استوری

 

اشعار احمد شاملو برای استوری

 

******

 

آن روی دیگرت

زشتی‌ هلاکت‌ باریست

ای نیمرخِ حیات‌ بخش ژانوس!

 

******

 

دسته‌ی کاغذ

بر میز

در نخستین نگاه آفتاب

کتابی مبهم و

سیگاری خاکسترشده کنار فنجانِ چای از یادرفته

بحثی ممنوع

در ذهن

 

******

 

و جز اینم هنری نیست

که آشیان تو باشم …

 

******

 

روزی ما دوباره کبوترهایمان را پیدا خواهیم کرد

و مهربانی دست زیبایی را خواهد گرفت

روزی که کمترین سرود

بوسه است

و هر انسان

برای هر انسان

برادری ست

 

شعر ادبی احمد شاملو برای استوری

 

شعر ادبی احمد شاملو برای استوری

 

******

 

عشق

خاطره‌یی‌ست به انتظارِ حدوث و تجدد نشسته،

چرا که آنان اکنون هر دو خفته‌اند:

در این سویِ بستر

مردی و

زنی

در آن‌سوی.

 

******

 

تُندبادی بر درگاه و

تُندباری بر بام.

مردی و زنی خفته.

و در انتظارِ تکرار و حدوث

عشقی

خسته.

 

******

دست ات را به من بده

دست های تو با من آشناست

ای دیر یافته با تو سخن می گویم

به سان ابر که با توفان

به سان علف که با صحرا

به سان باران که با دریا

به سان پرنده که با بهار

به سان درخت که با جنگل سخن می گوید

 

******

 

من

ریشه های تورا دریافته ام

زیرا که صدای من

با صدای تو آشناست.

 

شعر ادبی احمد شاملو برای کپشن

 

شعر ادبی احمد شاملو برای کپشن

 

******

 

صبوحی

به پرواز شک کرده بودم

به هنگامی‌که شانه‌هایم

از توان سنگین بال

خمیده بود،

و در پاک‌بازی معصومانه گرگ‌ومیش

شبکور گرسنه چشم حریص

بال می‌زد

 

******

به پرواز شک کرده بودم من

سحرگاهان

سحر شیری‌رنگی نام بزرگ

در تجلی بود

با مریمی که می‌شکفت گفتم:«شوق دیدار خدایت هست؟»

بی که به پاسخ آوایی برآورد

خستگی باز زادن را

به خوابی سنگین

فروشد

 

******

 

و من

همه جهان را

در پیراهن گرم تو

خلاصه می کنم…

 

******

 

تنها تو وقتی صدا می زنی

نامم دهان به دهان می چرخد

ماه کامل می شود

و با ده انگشت می تابد.

بلبلی پشت سنگ می خواند

با رگه هایی از طلا

دستت

مثل یک شعر سیاسی گرم است.

 

شعر احساسی احمد شاملو برای کپشن

 

شعر احساسی احمد شاملو برای کپشن

 

******

روزی ما دوباره کبوتر هایمان را پیدا خواهیم کرد

و مهربانی دست زیبایی را خواهد گرفت.

روزی که کمترین سرود

 

******

 

بوسه است

و هر انسان

برای هر انسان

برادری است

 

******

 

چه بی تابانه می خواهمت

ای دوریت آزمون تلخ زنده بگوری!

 

******

هزار آفتاب خندان در خرام توست

هزار

ستاره‌ گریان در تمنای من …

عشق را

ای کاش

زبان سخن بود …!

 


مطالب مشابه: اشعار زیبای احمد شاملو «پریا»


 

در پایان

برجسته ترین و ماندگارترین‌ واژگان‌ اندوخته در ذهن شـاعر هستند که از طریق آن می توان به ساختار فکری وی دست‌ یافت‌. از سوی دیگر، میان عنوان و مقدمات‌ هر جزء هنری‌ و ادبی‌ با شاکله متن، ارتباط تنگاتنگی‌ وجود دارد که کشف این ارتباط در محورهای زبانی، ساختاری و محتوایی می تواند به تحلیل واقعی‌ متن‌ بیانجامد.

مطالب مشابه


نظرات


تصویری


ویدئو