اشعار غمگین درباره زندگی؛ مجموعه 100 شعر غم انگیز و سوزناک

اشعار غمگین درباره زندگی؛ مجموعه 100 شعر غم انگیز و سوزناک


منبع: روزانه

2

1402/11/28

12:23


ما امروز در سایت ادبی و هنری روزانه اشعار غمگین درباره زندگی را قرار داده‌ایم. این مجموعه اشعار سوزناک و ناراحت‌کننده درباره زندگی است. پس اگر به دنبال چنین اشعار …

اشعار غمگین درباره زندگی؛ مجموعه 100 شعر غم انگیز و سوزناک

ما امروز در سایت ادبی و هنری روزانه اشعار غمگین درباره زندگی را قرار داده‌ایم. این مجموعه اشعار سوزناک و ناراحت‌کننده درباره زندگی است. پس اگر به دنبال چنین اشعار زیبایی می‌گردید؛ در ادامه متن همراه ما باشید.

اشعار غمگین درباره زندگی؛ مجموعه 100 شعر غم انگیز و سوزناک

اشعار غمگین درباره زندگی و زنده بودن

دلم شکسته ست و

هیچکس دردم را نمی داند

آه از این غم که با من

می سوزد و می سازد

دلم می سوزد

برای خودم

برای تنهایی عمیقم

وقتی هیچکسی

دردم را نمی فهمد

وقتی دلشکستگی

به هیچ هم نمی ارزد

دل شکستن هنر است

تا می توانی دل بشکن

بخند و بر عیب های دیگران

عیب بگذار

تا جا بشوی در جمع آدمیان

تا بشوی همرنگ جماعت

و مطمئن باش

که این روزها برایت

نمی ماند

اشعار غمگین درباره زندگی و زنده بودن

هر دم از سوی دیگران

کوه حرف بر دلم سرازیر می شود

بیچاره منِ دلشکسته غمگین

که اینگونه زیر حرف ها

له می شود

بنویس از دردهایت

شاید روزی کسی بخواند

شاید مثل فروغ

کسی از شعرت

حرفت را بخواند

علت دلشکستگی ات را

بداند

دلم غربت زده ای ست تنها

روزها می گذرند

و شب ها

تنها همدم من هستند

با دل شکسته روی تخته دلم

از خوب ها می نویسم و بدها

مطلب مشابه: شعر خستگی و خسته شدن از زندگی با متن های غمگین و پر احساس

همیشه فکر می کردم

کسی که دلش شکسته تر است

خدا را نزدیک تر به خودش دارد

اما وقتی دیدم

دنیا آدم های بد را بیشتر دوست دارد

خدا را در بدی آدم ها دیدم

به دنیا که بخندی

دنیا پشت می کند به تو

این روزگار سخت عوض شده

دل های شکسته تنها می مانند

و دور آدم های بد شلوغ است

بخند به آن ها

شاید روزی تو هم

آدم بدی شوی

همانند آن ها

پر از دو رویی و نیرنگ شوی

دیگر فرقی ندارد خوب باشی یا بد

ضعیف که باشی

روزگار لهت می کند

دلت را می شکنند

و می گویند روزگار همین است

امان از رسم روزگاری که

به دست انسان ها رقم می خورد

اشعار غمگین درباره زندگی و زنده بودن

باید خوابید و بیدار نشد

باید دل شکسته را طاقت آورد و

حرفی نزد

وقتش که برسد

تمام خرده شیشه های دل

فرو می رود توی چشمان انسان ها

وقتش که برسد

دل شکسته درمان می شود

با محبت دروغین انسان ها

فریاد بزن دردت را

بگذار همه بفهمند

بگذار فلش دوربین های گوشی

لحظاتت را ثبت کنند

شاید سال ها بعد

هنوز ورد زبان ها باشی

کسی که پشت دوربین های موبایل

خودش را آتش زد

و کسی پشت آتش

دل شکسته اش را ندید

از دردها و سکوت ها و دردها

از فعل جمع ها و جمعیت ها و مردها

از تمام هواهای بد و گرم و سردها

چشیده ام تا شده ام

فولاد آب دیده

پشت دلی داغ دیده

قلبی شکسته که

از خودش هم سیره

مطلب مشابه: بیو غمگین خسته و جملات کوتاه خستگی از زندگی غم انگیز

جایی بالاتر از آسمان

می دانم جایی هست

می دانم کسی آن بالا نشسته

و اشک هایم را می بیند

علت دل شکستگی ام را می داند

قضاوت می کند بی طرفانه

می دانم جواب بدی ها

بی جواب نمی ماند

اشعار غمگین درباره زندگی و زنده بودن

چراغ ها که خاموش می شود

افکار داغ و تازه اند

فکر و خیال چون خاکستر داغِ

زیر آتش

از جا برمی خیزند

بر تو سوار می شوند

بر دلت ریسه می ریزند

زخم ها را تازه می کنند

و هزار بار دل را شکسته می کنند

تمام من

خلاصه می شود در

اشکی که می ریزد

نگاهی که می بیند

و دلی که می شکند

از تو

از داغ لحظه های صبر و

بی قراری از نبود تو

دلت که شکسته باشد

آسمان هم می بارد

زمین هم گل می شود

جاده ترافیک می شود

انسان ها بداخلاق می شوند

و از زمین و آسمان می بارد

باید در خودت بشکنی و فرو بریزی

در جمعیت شلوغ این دل های شکسته

دل کسی را نشکنید

شاید کسی هیچکس را ندارد

شاید حتی یک نفر را

برای دلداری ندارد

دل شیشه نیست که بشود

تعویضش کرد

دل گردنبندی ست که

باید آویزش کرد

مطلب مشابه: دلنوشته غمگین احساسی + جملات خاص کوتاه غم انگیز سنگین زندگی

دوست دارم برای چند ماه بمیرم

شاید این درد با خواب فراموش شود

شاید دل شکسته ام با خواب

همدم و هم آغوش شود

صدای دل شکسته

نوای سکوتی ست که اگر

تلنگری بر آن وارد شود

تبدیل به انفجار می شود

انفجاری از زخم های خونین

کسی باید باشد

آنقدر خوب

که تمام زخم ها را

چسب بزند

که بر تمام دل شکستگی ها

برچسب بزند:

ورود ممنوع !

در خسوف شادی های از دست رفته

ایستاده ام پشت درهای بسته

با یک دنیا دل شکستگی و ناامیدی

کجاست مرهم این دل خسته ؟

اشعار غمگین درباره زندگی و زنده بودن

بزن بر من زخم

تا خالی شود دلت از غم

نباید دلت پر بماند از عقده

دلشکستگی من تمام ناراحتی ات

را شسته

روزی

تلافی می کنم

تمام حرف های نیش دار را

که آتش زد جگرم را

روزی

تمام بدی ها را

جبران می کنم

تاوان این دل شکستن ها را

از آسمان آویزان می کنم

شب بیداری ها

و بیداری ها

و بیدارها

با دل شکسته

و تکرار شب های

تکرارها

تکرارها

مطلب مشابه: شعر زندگی + مجموعه اشعار زیبا در مورد زندگی سخت و ساده از بزرگان

حالم گرفته ای دوست

دلم شکسته از تو

سالهاست ازت بی خبرم و

همچنان در خاطرت به سر می برم

دیگر مرا به داشتن تو انتظاری نیست…

من در آیینه رخ خود دیدم

و به تو حق دادم

آه، می‌ بینم

می‌ بینم

تو به اندازه تنهاییِ من خوشبختی

من به اندازه زیباییِ تو غمگینم

حمید مصدق

اندر دل بی‌وفا غم و ماتم باد

آن را که وفا نیست ز عالم کم باد

دیدی که مرا هیچ‌کسی یاد نکرد

جز غم که هزار آفرین بر غم باد

مولانا

دمی با غم به سر بردن جهان یک سر نمی‌ارزد

به می بفروش دلق ما کزین بهتر نمی‌ارزد

حافظ

گفته بودم چو بیایی غم دل با تو بگویم

چه بگویم که غم از دل برود چون تو بیایی

سعدی

نگو که رفته ای

سال هاست نگاهت را در

لابلای پرده اتاقم

جستجو می کنم

آنجا که آفتاب

صورت خیس از اشکم

را نوازش می کند

اشعار غمگین درباره زندگی و زنده بودن

نفرین به عشق و عاشقی

نفرین به بخت و سرنوشت

به اون نگاه که عشقتو

تو سرنوشت من نوشت

نفرین به من نفرین به تو

نفرین به عشق من و تو

به ساده بودن منو

به اون دل سیاه تو

مرا گویی: مشو غمگین، که غم‌ خوارت شوم روزی

ندانم آن، کنون باری، مرا غم خوار می‌ داری عراقی

گوشه قلب قشنگت اگر من نباشم غمی نیست

تو منو زندونی کردی عاشقی جرم کمی نیست

چنان دل بسته ام کردی

که با چشم خودم دیدم

خودم میرفتم اما

سایه ام با من نمی آمد

بنیامین دیلم

ترسم که تو هم یار وفادار نباشی

عاشق کش و معشوق نگه دار نباشی

من از غم تو هر روز دوصد بار بمیرم

تو از دل من هیچ خبردار نباشی

مطلب مشابه: متن گریه دار + جملات غمگین بغض آور و ناراحت کننده برای افراد شکست خورده

بعد مرگم شعر هایم را بخوان تا بشنوی

سرگذشتم تلخ تر از درگذشتم بوده است..

همچو عکس رخ مهتاب که افتاده در آب

در دلم هستی و بین من و تو فاصله‌ هاست

آسمان با قفس تنگ چه فرقی دارد

بال وقتی قفس پرزدن چلچله‌ هاست

فاضل نظری

پروانه را شکایتی از جور شمع نیست

عمریست در هوای تو میسوزم و خوشم

اشعار غمگین درباره زندگی و زنده بودن

جهانی شاد و غمگین‌ اند از هجر و وصال تو

به وصلم شادمان گردان که از هجر تو غمگینم

سیف فرغانی

غمگینم!

آخر امروز نگفتم

نگفتم دوستت دارم

از خودم خجالت می‌ کشم

از خودم فرار می‌ کنم

که دیر کردم

که دیر گفتم وُ امروز رفت

افشین صالحی

یه روز عکسامو برات می فرستم

تا ببینی که چقدر پیر شدم

شبا جای شام کنار عکست

غصه هاتو خوردم و سیر شدم!

زیستنم قصه مردم شده است

یک، تو، وسط زندگی ام گم شده است

علیرضا آذر

تو نیستی

و این

خلاصه تمامِ

عاشقانه‌ های غمگین من است

سارا قبادی

کاش میشد عشق را آغاز کرد

با هزاران گل یاس آن را ناز کرد

کاش میشد شیشه غم را شکست

دل به دست آورد نه اینکه دل شکست

ای آنکه دوست دارمت اما ندارمت

بر سینه می فشارمت اما ندارمت

ای آسمان من که سراسر ستاره ای

تا صبح می شمارمت اما ندارمت

در عالم خیال خودم چون چراغ اشک

بر دیده می گذارمت اما ندارمت

می خواهم ای درخت بهشتی، درخت جان

در باغ دل بکارمت اما ندارمت

می خواهم ای شکوفه ترین مثل چتر گل

بر سر نگاه دارمت اما ندارمت

سعید بیابانکی

اگر آمد و از من پرسید

بگویید که رفته از دست

عاشق که دیوانه نباشد

مفت هم نمی ارزد

اشعار غمگین درباره زندگی و زنده بودن

تو را هیچ گاه آرزو نخواهم کرد!

تو را لحظه ای خواهم پذیرفت که خودت بیایی

نه با آرزوی من..

غم نگاه آخرت تو لحظه ی خدافظی

گریه ی بی وقفه ی من تو اون روزای کاغذی

قول داده بودیم ما به هم که تن ندیم به روزگار

چه بی دووم بود قولمون جدا شدیم آخر کار

گویا که جهان بعد تو زیبا شدنی نیست

حتی گره اخم خدا وا شدنی نیست….

مطلب مشابه: متن دلتنگی فاز سنگین برای عزیزان فوت شده + جملات غمگین برای دوستان درگذشته

ما زیاران چشم یاری داشتیم

خود غلط بود آنچه می پنداشتیم

تا درخت دوستی کی بر دهد

حالیا رفتیم و تخمی کاشتیم

گفت و گو آیین درویشی نبود

ورنه با تو ماجراها داشتیم

شیوه چشمت فریب جنگ داشت

ما خطا کردیم و صلح انگاشتیم

ابری رسید و آسمانم از تو پر شد

بارانی آمد، آبدانم از تو پر شد

نام تو اول بغض بود و بعد از آن اشک

اول دلم پس دیدگانم از تو پر شد

حسین منزوی

چقدر سفت شده است پدال دوچرخه ی دونفره ی عشقمان!

یا من خسته شدم یا به سربالایی رسیدیم

شاید هم تو دیگر رکاب نمی زنی!..

سال هاست

پشت این پنجره تکراری

من و آسمان باهم می خوانیم

برگرد ای رفته ی یادگاری!

تو نیستی و خورشید

غمگین‌ تر از همیشه غروب خواهد کرد

و من دلتنگ‌ تر از فردا

به تو فکر می‌ کنم

چقدر دوست داشتنی بودی

وقتی چهره رنجور و چشمان مهربانت

در نگاهم خیره می‌شد

اکنون که بازوان خاک

پیکرت را در آغوش گرفته است

کلمه‌ های سیاه پوش شعرم

برایت مرثیه‌ های دلتنگی سروده‌ اند

سردش بود!

دلم را برایش سوزاندم!

گرمش که شد

با خاکسترش نوشت خداحافظ…

اشعار غمگین درباره زندگی و زنده بودن

آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا

بی وفا با هر که بد کردی ولی با ما چرا

سینه را بر غم نشاندی و فکندی بحر خون

رفتی و گفتی که می آیم دگر فردا چرا

شهریار

دیگر بوی بهار هم سرحالم نمی‌ کند

چیزی شبیه گریه زلالم نمی‌ کند

آه ای خدا مرا به کبوتر شدن چکار؟

وقتی که سنگ هم رحمی به بالم نمی‌ کند

غمگینم

خودم را بغل گرفته‌ ام

و شانه‌ هایم

چون گهواره کودکی گریان

تکان تکان می‌ خورد

غمگینم

و می‌ دانم هیچ پرنده‌ ای

روی شاخه‌ های لرزان یک درخت

لانه نخواهد ساخت

مطلب مشابه: متن غمگین تنهایی دخترانه؛ جملات غم انگیز دختر قوی ولی تنها

در هیاهوی زندگی دریافتم ؛

چه بسیار دویدن ها،که فقط پاهایم را از من گرفت

در حالی که گویی ایستاده بودم ،

چه بسیار غصه ها،که فقط باعث سپیدی موهایم شد

در حالی که قصه ای کودکانه بیش نبود ،

دریافتم،کسی هست که اگر بخواهد “می شود”

و اگر نخواهد “نمی شود”

زندگی چون قفسی است ، قفسی تنگ ، پر از تنهایی

راه رفتن را یاد گرفتیم

تا دویدن را بلد شویم

دویدن را یاد گرفتیم

تاراهی برای زودتر رسیدن بیابیم

دویدیم و دویدیم و دویدیم

بی آنکه بدانیم سهم ما از زندگی

فقط دویدن بود

نه رسیدن

ﻭﻗﺘﯽ ﻋﺮﺽ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺩﺳﺖ ﻣﻦ ﻧﯿﺴﺖ

ﻃﻮﻟﺶ ﺭﺍ ﺑﺎ ﺳﯿﮕﺎﺭ ﮐﻢ ﻣﯿﮑﻨﻢ

ﺍﯾﻦ ﺭﻧﺪﺍﻧﻪ ﺗﺮﯾﻦ ﺩﻫﻦ ﮐﺠﯽ ب ﺳﺮﻧﻮﺷﺘﯽ ﺳﺖ ک ب ﺁﻥ ﻣﺤﮑﻮﻣﻢ…

کاش زندگی از آخر به اول بود..

پیر بدنیا می آمدیم..

آنگاه در رخداد یک عشق جوان میشدیم..

سپس کودکی معصوم می شدیم و در

نیمه شبی با نوازش های مادر آرام میمردیم…!!!

زندگی…

خاطر دریایی یک قطره ، در آرامش رود

زندگی…

حس شکوفایی یک مزرعه ، در باور بذر

زندگی…

باور دریاست در اندیشه ماهی ، در تنگ

زندگی…

ترجمه روشن خاک است ، در آیینه عشق

زندگی…

فهم نفهمیدن هاست

اشعار غمگین درباره زندگی و زنده بودن

زندگی مثل دیکته است، هی غلط مینویسیم و هی پاک میکنیم،

دوباره مینویسیم و باز پاک میکنیم، غافل از اینکه یه روز داد میزند ورقه ها بالا…

سکوت نکن

زمزمه کن گاهی !

قدم بزن در کوچه های زندگی

و گاهی آرام پرواز کن

این آبی بیکران مال تو نباشد …

مال کیست ؟

زندگی زمان دارد

و زمان میگذرد هر دو میگذرند و ما مینگریم ؛

زندگی ٬ زمان تیک تاک با صدای قلب هماهنگ می شود

هر دو باهم می نوازند و میروند تا پایان هر دو سکوت باشد و ایست

مطلب مشابه: متن غم سنگین؛ جملات غم انگیز، اشعار غمناک، دلنوشته و عکس نوشته غمگین بودن

تلخ میگذرد این روزها !

که قرار است از تو …

که آرام جانمی برای دلم یک رهگذر معمولی بسازم…!

سخت است . . .

“او” کردنِ “تویى” که همه زندگى “من” بود !

دلـــم چـِـه کــودکــانــه بَهــانــه ی تــو را میگیـــرد،

امـــا تــو بـــزرگـــانــه بِــه دِل نگیـــر…

فقـــط بگــــو : کــــودکـــ استـــ، نـِـمی فهمــد…

گاهی از خیال من گذر می کنی …

بعد اشک می شوی …

رد پاهایت خط می شود روی گونه ی من …

چه حرف بی ربطیست که مرد گریه نمی کند

گاهی آنقدر بغض داری که فقط باید مرد باشی تا بتوانی گریه کنی…

راه میروم و شهر زیر پاهایم تمام میشود !

تو … هیچ کجا نیستی…

هـر روز صفحه ی نیازمندیـهــا را زیر و رو میکنــم

میدانــم بالاخره

یک روز

به مــن لعنتی نیاز پــیدا میکنـــی . . .

دلم بهانه ای میخواهد برای ادامه زندگی…

مثل یک بوسه عاشقانه که یادم بیاورد هنوز زنده ام !

حالا که رفته‌اَم هر روز پشت پنجره می‌ایستی به « شاید دوباره برگردد! » فکر می‌کنی.

چه فایده! هیچ‌کس حتی به اشتباه …

دو بار به کوچه‌ی بُن‌بست نمی‌رود!

اشعار غمگین درباره زندگی و زنده بودن

مدت هاست …

بی آن که باشی؛

با تو زندگی کرده ام!

تلخ تر از این؟

صبر کن سهراب! آری… تو راست می گویی آسمان مال من است پنجره،فکر،هوا،عشق،زمین،مالِ من است! اما سهراب تو قضاوت کن، بر دل سنگ زمین جای من است؟! من نمی دانم که چرا این مردم، دانه های دلشان پیدا نیست… صبر کن سهراب! قایقت جا دارد؟ من هم از همهمه ی داغ زمین بیزارم

دلتنگی

رودخانه ای ست

که به هیچ دریایی نمی ریزد

اشتباه نکن !

نه زیبایی تو نه محبوبیت تو مرا مجذوب خود نکرد…

تنها آن هنگام که روح زخمی مرا بوسیدی

من عاشقت شدم

استخوان هایم را به دانشمندان بسپارید …

شاید بفهمند نه یخبندانی بود نه بیماری مهلکی !

من از دوری تو منقرض شدم …

هیچ کس نمیداند…

پشت این چهره ی آرام در دلم چه میگذرد!

کسی نمیداند…

این آرامش ظاهر و این دل ناآرام چقدر خسته ام میکند

کاش یکی پیدا میشد که وقتی میدید گلوت ابر داره و چشمات بارون ،

به جای اینکه بپرسه “چته ؟ چی شده ؟” ؛ بغلت کنه و بگه “گریه کن” …

تو برو ، من هم برای اینکه راحت بروی میگویم :

باشد ، برو خیالی نیست …

اما کیست که نداند بی تو تنها چیزی که هست خیال توست …

خسته از تمام جهان به خـــــــانه برمی گردی

در را که باز می کنی

چراغ را که خودت روشن می کنی

یعنی تنهایی…

بروی یا نروی

فرقی نمیکند

همین که احساست نمیکنم،

یعنی چمدانت را بسته ای.

چه چیز در این جهان،

غریبانه تر از زنی ست

که خودش را و تنهایی اش را بغل می کند

و می پوسد

اما حاضر نیست دیگر کسی را دوست بدارد؟

تو را هرگز آرزو نخواهم کرد، هرگــــــــز …

چون محال میشوی مثل همه آرزوهایم !

دیار عاشقی هم شهر هرت داره !

خیلی راحت دل می دزدن ، دل می برن ، دل می شکنن …

مطلب مشابه: متن غم؛ شعر غمگین، جملات غم انگیز، دلنوشته و عکس نوشته درباره ناراحتی

اشعار غمگین درباره زندگی و زنده بودن

پر از اشکم ولی میخندم به سختی

به قول فروغ که میگفت:

شهامت میخواهد سردباشی و گرم بخندی!

هوا پر است از هوای آدم ها…

ولی من هنوز هم

بی آدم ترین حوایــــــــــــــــــــــــــــــــــم…

میگویی: دوستت دارم

و من به کبوتری تشنه بدل میشوم

که به کارد گلوگاهش عاشق است…!

مطالب مشابه


نظرات


تصویری


ویدئو