گاهی حسادت از روی عشق است. عشقی شیرین و جذاب که در عین حال درون آدمی را آشفته میکند. ما نیز امروز در سایت ادبی و هنری روزانه قصد داریم متن حسادت عاشقانه را برای شما عزیزان قرار دهیم. پس در ادامه متن همراه سایت بزرگ روزانه باشید.
متن حسادت عاشقانه
بار سنگین است …
و من کم طاقت
و دنیا حسود…
خم شدن را عارمیدانم
دعاکن بشکنم!
با هزار نفر نپر
که حسادت یه نفرو در بیاری
با یه نفر یجوری بپر
که هزار نفر بهتون حسودی کنن
حسد آرزوی از بین رفتن نعمت از کسی است که سزاوار داشتن آن نعمت است در حالی که غبطه آرزوی داشتن امکانات و نعمتهای خدادادی است بدون آن که آرزوی از بین رفتن نعمت را از افراد دیگر داشته باشد.
ریشه های قالی را تا می کنیم..
تا سالم بماند
ولی ریشه ی زندگی یکدیگر را..
با تبر نامهربانی قطع می کنیم
و اسمش را می گذاریم
برخورد منطقی!
بوی صبح می‌دهی و گنجشک ها
در خنده هایت پرواز می کنند
حسودی ام می شود به خیابان ها و درخت هایی
که هر صبح بدرقه ات می کنند
حسودی ام می شود به شعرها و ترانه هایی که می خوانی
خوشا به حال کلماتی
که در ذهنِ تو زیست میکنند!
مطلب مشابه: متن حسودی؛ جملات سنگین برای آدم حسود و عکس نوشته حسادت
به کسایی
که بهتون حسودی میکنن
احترام بزارین
اونا تنها کسایی هستن
ک قبول دارن
حسد یکی از امراض خطرناکی است که می بایست ریشه یابی شود و علل و انگیزه های آن بررسی شود و پس از آگاهی از عوامل آن، درمان مناسب و قاطعی انجام پذیرد تا این بیماری مهلک از او دور شود
این دو همسایه
برای دیدنت روز و شب
با هم رقابت میکنند…
“چشمهای من”
به یکدیگر حسادت می کنند!…
بعضی ها وقتی خوشحالی ، کنارت نیستند،
چون حسودند.
وقتی غمگینی در آغوشت نمیگیرند،
چون خوشحالند.
حسد ورزان و شکست خوردگان تنها در حالی می توانند به تو صدمه بزنند که خودت توان این کار را به آنان بدهی.
مشکلِ چشمامون چیه
که خوشبختی هایِ خودش رو نمیبینه
و به خوشبختیِ های دیگران
حسودی میکنه
به لباسات
که هر لحظه
لمست میکنن
حسودیم میشه
مطلب مشابه: عکس پروفایل حسود ؛ عکس نوشته با موضوع حسود و حسادت کردن ممنوع
ریشه حسادت از کوردلی و انکار فضل و لطف خدا سرچشمه می گیرد و اگر کسی به اندازه کافی بینش و درک داشته باشد به این حقیقت ایمان خواهد آورد که ظرفیت های روحی افراد مختلف است و برخی از افراد بر اثر شایستگی روحی و روانی از فضل و عنایت خدا بیشتر برخوردار می گردند.
یونانی‌ها می‌گویند دوست داشتنِ مفرط و بی منطقِ هر چیزی، گناهی است علیه خدایان؛ آن‌ها معتقدند اگر کسی را زیاد دوست بدارند، حسادت خدایان برانگیخته میشود و وقتی به اوج شکوفایی برسد آن را در هم می‌شکنند.
این برای ما درسی بزرگ است،
عشقِ بیش از حد، بی حرمتی به خدایان است.
کمال در هر چیزی به‌طرزِ غیر قابل تحملی ملال آور است.
من خود با کمی نقص موافقم.
حسادت ِ زنانه ام!
غیر ِعادی نیست،
من به هر چیزی که؛
چشم تو را بگیرد حسودم!
از حسادتم که نه
از بی تفاوتی ام بترس!
#مژگان_بختیاری (پرتو)
بهشت من!
ملاقات خصوصی …
آغوش؛
و میوه ی ممنوعه ی،
لب های توست!
#مژگان_بختیاری (پرتو)
جانانم ؛
تمام کوچه ها ،
دلبر است
وقتی پای عشق و دلبری تو ،
در میان باشد !
#مژگان_بختیاری (پرتو)
اُتراق می کنم ؛
هرشب …
در مسافرخانه ی چشمان زیبایت !
#مژگان_بختیاری (پرتو)
هرشب؛
دلتنگی من کوک می شود،
به وقتِ شیرینِ
نوشتنت!
#مژگان_بختیاری (پرتو)
جهانم خالیست …
بدونِ حسِ نبضِ انگشتانت !
#مژگان_بختیاری (پرتو)
مطلب مشابه: شعر حسادت + اشعار زیبا در مورد افراد حسود و حسادت کردن
تقصیرِمن نبود…
لبخند زدی،
دلم به تو پیله کرد؛
بال درآوردم
پروانه شدم!
#مژگان_بختیاری (پرتو)
تماشایی میشود!
رقصِ بی ملاحظه ی ِ
گیسوانت درآغوش ِ
بی سرزمینِ باد…
به چشمِ پُر از خواهش و
حسادتِ عاشقانه ام!
#مژگان_بختیاری (پرتو)
هنوز هم دلبری بانو!
وقتی تمام خیابان های قلبش؛
میرسد به بن بست …
سنگ فرش شده ی قلب تو!
#مژگان_بختیاری (پرتو)
خسته ام؛
از مرور خاطراتی که،
هر روز در مغزم خونریزی میکنند…
در دلم نیستی؛
در ذهنم هم نباش لطفا،
یادم تو را فراموش!
#مژگان_بختیاری (پرتو)
حسادت عاشقانه ام محال نیست
تمام بهانه هایم شوخی زمانه نیست
تورا در نفسهایم تپیدن دورنیست
رد پای پرشورمهتاب شوخی نیست
تعهد بوسه های بهاری خیال نیست
آغوش گرم ستاره ها خواب نیست
نگاه بیقرارماه را مجال اسودگی نیست
اشکهایم نشانه ی خوشی های ناب نیست
بی تو لحظه هایم در هستیهایم نیست
حال من از رگبار بغض صدایت شاعرانه نیست
مطلب مشابه: عکس نوشته حسادت + متن در مورد افراد حسود و حسادت در زندگی
من حسادت میکنم بر آینه – چون تو را در بر گرفته بسیار
چون تو را (……..) بدیده بسیار
آن زمانی که خودت را بوسه دادی در تنش
او لبت را نوش کرده بسیار…..!
من حسادت میکنم بر آینه – در حضورش بارها رقصیده ای
با وجودش راز خود را گفته ای…..!
من نمیگویم که همچون آینه در برت گیرم و یا بوسم لبت
لیک میخواهم بدانم نازنین
نزد تو از آینه هم پسترم؟ که دریغ از من نمودی یک نگاه…!
ظلم کم کن بر من عاشق که من
عاشقانه دوست میدارم تو را…!
یک واقعیت عاشقانه !!!
پر از سکانس های با تو بودن
لمس کن تمام لحظه های بودن
لمس کن نیست وعریان شدنم
پراز فریاد تنهایس کمانجه دلم
خود را گوشه گلویم قایم نکن
چیزی عوض نمیشه
یا اشگ میشی،یا عقده ای در دلم
حق انتخاب داری هر دو را زیاد دارم
زنی که در تنهایی خود گریه میکرد
فقط واسه چشمان تو گریه میکرد
ببین لبانم سیاه شدند وموهایم سپید
این من غمگین و خاکستری را ببین
مرا باور کنی یا نکنی ویران و پایانم
کجایی قصه خوابیدی ؛که من تو گریه بیداریم
که هر شب حرم دستاتو به آغوشم بدهکارم
تاوان دل شکسته ام را هزاران دل میشکنم
گناهش پای ان کس که دل مرا شکست
شنیدم که بغض شب باریدنش تماشایی یست
هم آغوشم بشو شاید فراموشش کنم یک شب
بزن باران که محتاجم ؛به لمس بودن این تب
فقط به فکر این عشقم ،تو فکر بودن باهم
محال پیش من باشی؛ برم سر گرم کاری شم
گاهی به غریبه ای حسادت می کنم که در تو غرق امشب
من! من مغرور را به جایی رسانده که همه وجودم بغض امشب
وای… اشگ هایم….. بغض هایم….. غم نگاه ام…..
بغض حسادت به تو…….خوش به حالت غریبه……..
عجیب است سخاوت دستانت
باز می کنی
ترانه می روید
در ذهن پریشان و خسته ی دلتنگی
روال عشق
باریدن است
و توشکوه بارش را
خوب آموخته ای که
قافیه ی غزل هایم را
عاشقانه ردیف می کنی
می دانی
باغچه خانه مان باتو سبزو بهارینه است
کاش پاییز
همیشه بیگانگی کندبا ما…
می خواهم نام تازه ای برای تو
بگذارم
نامی که تمام شعرم را در بر گیرد
تا از خطاب کردنش
طراوت سحرگاهی را
به مرز دردانگی
دعوت کند
می دانی!
حسادت تو همیشه زیبابود
وقتی آسمان را دوست داشتم
و ابرهای سفیدکومه ای شکل را
می بوسیدم و
تو زیرکانه می خندیدی…
بیا باهم قدم بزنیم
فرصت ها اندک اند
بیا باهم تراس این خانه را
به عطر هیزم سوخته
معطرکنیم
امروزهوا کمی مه الوداست
ببین همین مه که راه خانه ما را
می شناسد
چگونه از دستان ماپیشی می گیرد
و مست واغواگر
تمام زندگی را
بکام می نوشد.
بیا بنشین در ضمائم نگاه و خیال و آرزوها
دستانت را به من بده
بیادوباره درهمین ایوان قدیمی
قدم بزنیم
قبل از آنکه
عکسهایمان،سنگهای سرد را
منقش کنند.
مطلب مشابه: متن قشنگ کوتاه برای پست؛ 60 جمله لاکچری زیبا برای استوری
بالا بلند
تو ای هم زاد پاک اطلسی ها
رقصان بر فراز خلوتی
از یقین .
تو ای خورشید خندان بی دریغ
در تنگنای شبانه های بی رویا
تجلی روشنا بخش
آیه هایی سپید .
با تو
هر کجای این نا کجا
غریب نیست
تویی که هر بیراهه
با اشارت دستانت
راهی آشناست
تویی که از تو جوانه می زند
هر دم
شور جوانی در من
و هر کلام از لبانت
به شیرینی
خوابی گواراست .
لیک
مجال آرامشی
بر شانه های بزرگ اعتماد .
گر زندگی توانم کرد
به بلندای آن
شوق عاشقانه است
که در غرفه های بی تاب قلبم
نام تورا
به حسادت کوکب ها
و در فراسوی مرزهای تن
اخطار می کند .
غزل خوان من
تو ای آوای پر طنین
راز زندگی
تو ای نرگسانه چشمانت
صمیمی تر از _ هر چه
شبنم و برگ
و تنت
باغی که در بلوغ ایمانش
گل کرده است
از تو گریز توانم نیست
تویی که چون
نشانه های بهشتی
در عبور باور و
گذر های هر خیال
و نایاب
به سان
سنگی قیمتی .
حاشا
حاشا که مرا بی تو
حیاتی نیست .
تو را باید همچون گل… به زیبایی بوئید
به آغوشت کشم هر دم،به آرامی بوسید
به گیسوی کمند تو کمی دیوانه بازی کرد
برای بودن با تو … به هر کاری کوشید
تو را باید همچون شعر،،به عاشقانه ها برد
از آن لبهای سرخ تو،مثل جام شراب نوشید
تو آنقدر مهربانی که،گل زنبق حسادت میکند
گمانم بذر هر خوبیست … از درون تو روئید
تو دریای احساسی … پر از ابراز یک رازی
که با دیدن هر اشکت؛؛خون در رگم جوشید
مطلب مشابه: متن بی توجهی یار ؛ متن و جملات بی توجهی یار و کم محلی عشق
