داستان ازدواج هابیل و قابیل

داستان ازدواج هابیل و قابیل


منبع: نم نمک

1

1402/12/4

08:20


در این مطلب جدید در سال 1402 و سال 2024 ، داستان ازدواج هابیل و قابیل و ماجرای ازدواج هابیل و قابیل و داستان قرآنی ازدواج هابیل و قابیل و مگر هابیل و نحوه کشته شده هابیل توسط قابیل در نم نمک.

داستان ازدواج هابیل و قابیل

داستان ازدواج هابیل و قابیل

یکی از مورخین و تاریخ نگاران بزرگ بشریت ، پروردگار عالم و کتاب مقدس قرآن کریم است که با بیان روایت های مختلف ، تاریخ اسلام را ورق می زند.

داستان ازدواج هابیل و قابیل

داستان ازدواج هابیل و قابیل

حضرت آدم (ع) و حوا (ع) وقتی که در زمین قرار گرفتند ، خداوند اراده کرد که نسل آن ها را پدید آورده و در سراسر زمین منتشر گرداند. پس از مدتی حضرت حوا (ع) باردار شد و در این وضع حمل ، از او دو فرزند دو قلو ، یکی دختر و دیگری پسر به دنیا آمدند.

نام پسر را «قابیل» و نام دختر را «اقلیما» گذاشتند. مدتی بعد که حضرت حوا (ع) بار دیگر وضع حمل نمود ، باز دو قلو به دنیا آورد که مانند گذشته یکی از آن ها پسر و دیگری دختر به نام های پسر «هابیل» و دختر «لیوذا» گذاشتند.

فرزندان بزرگ شدند تا به حد رشد و بلوغ رسیدند. برای تامین معاش ، قابیل شغل کشاورزی را انتخاب کرد ، و «هابیل» به دامداری مشغول شد. وقتی که آن ها به سن ازدواج رسیدند ، خداوند به آدم (ع) وحی کرد که قابیل را با «لیوذا» هم قلوی «هابیل» ازدواج کند.

داستان ازدواج هابیل و قابیل

حضرت آدم (ع) فرمان خدا را به فرزندانش ابلاغ کرد ، ولی هواپرستی باعث شد که قابیل از انجام این فرمان سرپیچی کند ، زیرا «اقلیما» هم قلویش زیباتر از «لیوذا» بود ، حرص و حسد انچنان قابیل را گرفتار کرده بود که به پدرش تهمت زد و با تندی گفت : «خداوند چنین فرمانی نداده است ، بلکه این تو هستی که چنین انتخاب کرده ای؟».

اما حضرت آدم (ع) برای اینکه به فرزندانش ثابت کند که فرمان ازدواج از طرف خدا است ، به «هابیل» و «قابیل» فرمود : «هرکدام چیزی را در راه خدا قربانی کنید ، اگر قربانی هر یک از شما قبول شد او به آنچه میل دارد سزاوارتر و راستگوتر است.»

داستان ازدواج هابیل و قابیل

فرزندان این پیشنهاد پدر را قبول کردند ، و «هابیل» که گوسفند چران بود ، از بهترین گوسفندانش یکی را چاق و شیرده بود برگزید ، ولی «قابیل» که کشاورز بود ، از بدترین قسمت زراعت خود خوشه ای ناچیز برداشت. سپس هر دو بالای کوه رتند و قربانی های خود را بالای کوه نهادند ، طولی نکشید صاعقه ای از آسمان آمد و گوسفند را سوزاند ، ولی خوشه زراعت باقی ماند. به این ترتیب قربانی هابیل پذیرفته شد ، و روشن گردید که «هابیل» مطیع فرمان خداست ، ولی «قابیل» از فرمان خدا سرپیچی می کند.

مطالب مشابه


نظرات


تصویری


ویدئو