جملات زیبا درباره کوچه؛ متن کوتاه دلنشین در مورد کوچه ها

منبع: تاپ ناز

1

1402/12/15

14:00


برخی از کوچه پس کوچه های شهر می‌توانند خاطرات تلخ و شیرین ما را تداعی کنند که می‌تواند باعث لبخند بر لب یا اشک در چشمان شما شود. متن های …

برخی از کوچه پس کوچه های شهر می‌توانند خاطرات تلخ و شیرین ما را تداعی کنند که می‌تواند باعث لبخند بر لب یا اشک در چشمان شما شود. متن های احساسی و عاشقانه کوچه از انواع متنهایی هستند که در آن حس و حال این خاطرات را بیان می کند که خواندن این متن ها می تواند برای عده ای لذت بخش باشد. به همین خاطر ما در این بخش از تاپ ناز تصمیم گرفتیم زیباترین جملات و اشعار را در وصف کوچه در اختیارتان قرار دهیم. با ما همراه باشید.

متن کوتاه در وصف کوچه

حتما برایتان پیش آمده که خسته و بی‌حوصله بودید، لباس پوشیده‌اید و بی‌هدف از خانه بیرون زده‌اید. گاهی قدم زدن ساده در یک کوچه قدیمی و زیبا با خانه‌های قدیمی، دیوارهای آجری و حیاط‌های باصفا حسابی سر حالمان می‌آورد. اگر دلتان می‌خواهد این حس خاص و حال و هوای ناب کوچه گردی را تجربه کنید با ما در ادامه مطلب همراه باشید. ما در ادامه متن می خواهیم با آوردن مجموعه ای از جملات احساسی و عاشقانه شما را برای چند دقیقه ای به آن حال و هوا ببریم.

تنها نگران این بودم؛

که به جستجوی تو

در دورترین کوچه ی دنیا

به خانه ات برسم

و تو به جستجویم رفته باشی!

چه غم‌بار

وقتی نمی دانی

گم کرده ای

یا گم شده ای؟

سال‌ها بعدِ رفتنت

هربار که از پنجره به کوچه نگاه می کنم

برایم دست تکان می دهی

با چمدانی که

همه چیز را بُرد

حتی همین کوچه را،

همین پنجره را،

چشم هایم را…

یک کمى از همیشه گذشته
عصرها ، رنگ پاییز سیر است
پنجره ، یک جهان بینى باز
رو به این کوچهٔ بى تو دیر است …
.
از هم ، این رونق بى صدایى
باز ، چیزى نمانده بپاشد
در من انگار ، دست خیالت
دارد از من غزل مى تراشد …
.
سرپر از آهم و هر نگفته
مثل بغضى که در حنجره ، من
تا بیایى تو ، از حفظ کردم
کوچه را ، پاى این پنجره ، من …

با هم کوچه ها را سربسته قدم می زدیم
از تمام پنجره های نیمه باز
حرف های نزده را
روی کاغذی نوشتیم
و به شکل موشکی
به حیاط احساس هم فرستادیم
این حرف ها بزرگ تر از حیاط همه خانه های شهر بود
و چقدر خوب
که هنوز پرده ی بلند پنجره ی ایوان
در حافظه ی کودکی هایم مانده بود
من آنجا پنهان می شدم
کاش به اندازه ی حرف هایمان
کوچه ی سرنزده باقی مانده باشد
راستی
کوچه های آشتی کنان کجای شهرند؟
باید چیزی باشد
که منِ خجالتی را به آغوش تو نزدیکتر کند…

مطلب مشابه: دلنوشته در مورد خاطرات | متن های زیبا در مورد خاطره های خوب

آه که فریدون و فرهاد و فروغ چه اسم های مناسبی برای صدا زدن کوچه هاست، و نام تو که یک «کوچه باغ» است، بماند برای خودم، که محال است نشانی اش را پشت نامه ای بنویسم.
و چقدر جای کوچه ی سیب وانار و گندم در شهر خالیست. و چقدر شهردارهای تمام شهرها با شعر غریبه اند و جای اسم های آرام، اسامی عصبانی و جدی را می پسندند.
چقدر عبور از «بلوار باد» و «تقاطع بامداد» و «حدفاصل سپیدگاه»، خون را رقیق می کند. آه که چقدر این خستگی های بی خرج و خوش خوشان، با تو خوش .

پاییز

نگاه خشکیده ی من بود

بر تنِ خسته ی کوچه

و عشق نافرجامی

که داشت کم کم غروب می کرد

یه روز میان تو زندگیمون همه زندگی آدم میشن
بعد یه مدت هم به راحتی میرن…
به قولِ محمد صالح علا:
شما که میخواستید بروید
پس چرا اینهمه خاطره در کوچه ما جا گذاشتی..؟

متن زیبا درباره قدم زدن در کوچه

طوفان نبودنت تنم را می تکاند

و من کوچه های بی تو بودن را

دست در دست خیالت

قدم می زنم!

گفت: ترکم می‌کند! در زیر باران دور شد

یک قدم برداشت اما یک کوچه دور شد

گریه می‌کردم که شاید رد شود آرام‌تر

رو که برگرداند، خندید و شتابان دور شد

در من
کوچه ای است
که با تو در آن نگشتم

سفری است
که با تو هنوز نرفته ام

روزها و شب هایی است
که با تو به سر نکرده ام

و عاشقانه هایی
که با تو هنوز نگفته ام ..

مطلب مشابه: متن به یاد قدیم ها و جملات خاطرات قدیمی یادش بخیر

زمستان است و ما در کوچه ای برفی قدم می زنیم …

در حالی که عشقی که در چشمانت می درخشد

قلبم را لمس می کند

و دستانت که به داغی تابستان است دستانم را

ای کاش می‌شد با تو ساعت‌ها در پس کوچه های این شهر قدم زد

از راه آهن تا شمیران زیر باران…

باور کن از تو دست شستن کار من نیست

عشق تو می‌گردد دو چندان زیر باران

وقتی دعا در زیر باران مستجاب است

دیگر چه کاری بهتر از آن زیر باران

جملات احساسی کوچه برای عشقم

پریشان تر از موهای تو
فکری است که در نبودنت
به هزار راه می رود
تمام کوچه های شهر را قدم می زند
و قلبم را دلداری می دهد
به امید یافتن
نشانی از تو

دلم یک کوچه می خواهد
بی بن بست و بارانی نم نم
و یک خدا که کمی با هم راه برویم!

سالهاست
در کوچه ایی که به تو
ختم می شود
قدم می زنم
همنشین فصلها
شده ام

عازم کوچه معشوقه شدم، خواجه پیر
حذر داد \که سر می شکند دیوارش\

تا زنده کنم یادی از عهد قدیم
بگذار تا سَرم را، بشکند دیوارش!

وقتی آمده بودم
که تو رفته بودی؛
و کوچه باران خورده
آخرین قدم هایت را
برایم ترجمه می کند
من آمده بودم
وقتی که تو
رفته بودی. ..

مطلب مشابه: فراموش کردن خاطرات بد + روشه هایی برای فراموشی خاطرت بد گذشته

مطالب مشابه


نظرات


تصویری


ویدئو