متن درباره آواز خوش پرنده ها؛ جملات احساسی زیبا در وصف صدای پرنده

متن درباره آواز خوش پرنده ها؛ جملات احساسی زیبا در وصف صدای پرنده


منبع: تاپ ناز

1

1402/12/17

11:14


دانشمندان به این نتیجه رسیدند که آواز پرندگان دارای یک ابزار موسیقایی است که از هر آنچه که در یک ارکستر می تواند آواز زیبای آنها را تولید کند، پیچیده …

دانشمندان به این نتیجه رسیدند که آواز پرندگان دارای یک ابزار موسیقایی است که از هر آنچه که در یک ارکستر می تواند آواز زیبای آنها را تولید کند، پیچیده تر است. پرندگان از زیباترین موجودات در طبیعت هستند و آواز خواندن پرندگان را می توان یکی از بهترین موسیقی ها در طبیعت توصیف کرد، البته آواز خواندن پرندگان رازهای جالبی دارد.ما در این بخش از تاپ ناز، زیباترین جملات و متن کوتاه را در وصف آواز پرندگان در ختیارتان قرار می دهیم.

متن درباره آواز خوش پرنده ها؛ جملات احساسی زیبا در وصف صدای پرنده

متن زیبا و ادبی درباره آواز پرندگان

اغلب پرندگان آواز و نغمه های خوشی دارند که بسیار دلنشین و دلنواز می باشد. زیبایی طبیعت با صدای خوش پرندگان دو چندان می گردد. هر پرنده صدای مخصوص به خود را دارد که با صدای هر کدام از پرندگان می توانید نوع آن پرنده را تشخیص دهید. برخی از پرندگان با آواز خواندن به دیگر پرندگان نشان می دهند که مکانی که در آن حضور دارند، قلمرو آن هاست، پس دیگر پرندگان به آن جا نمی روند. بنابراین همه پرندگان با آواز خواندن با یکدیگر حرف می زنند. از این رو در این پست از مجموعه تاپ ناز در مورد صدای پرندگان به شما جملات زیبا و وصف ناپذیر ارائه می شود، با ما همراه باشید.

متن درباره آواز خوش پرنده ها؛ جملات احساسی زیبا در وصف صدای پرنده

پرنده می پرد به باد
پر می کشد از شب تار
می رود سوی دیار خویش
می رسد به دریای آواز
در میان می گیرد قاصدک عشق
می سوزاند شاپرک ناز
دخترک آواز، می رود سوی فردای سرآغاز
از خانه خانه های آواز، کلبه های سبز
به شکل بال پرواز
مربع و مثلث و دایره
سقف آسمان باز
آواز پرنده
آبی و زرد و قرمز
دفتر زندگی آسوده به ساز
گل های باغچه می خوانند آواز
در خانه ایران می روید گل ناز
آواز پرنده بر برگ باران
ساعت ایمان بر شهر آغاز
آسمان خط خطی
بر دفتر بهار نشسته قطرهء اشک باران
خستگی من، خستگی تو
آواز دریا همچو رهایی پرنده
صحرای عاشق همچو دنیای آرام
در قلب اقیانوس خون
برادران آواز
گیتار می زند زخمه باران
تخت جمشید و بیستون و نقش جهان
بر ورق های دفتر پرواز
آبی های معنا
سوی بهار، سوی عشق، سوی پرنده آواز
هزاران دسته لاله
می شکنند دشمنان سرزمین آواز
در باغچه های سرباز
گلخانه های آواز
برگ ها می خوانند سرود باران
گهواره ماه می شود نالان
شب تار می شود خورشید باران
از شمیم آواز
پرنده می شود سوی خانهء آواز

متن درباره آواز خوش پرنده ها؛ جملات احساسی زیبا در وصف صدای پرنده

به کدامین آواز صدایت کنم؟!

وقتی حنجره ام اسیر پشته های زخم خورده زمان، پشت میله های انتظار قربانی سایه هاست

شاید، شاید سکوت شایسته تر باشد

اما نه ، سکوتم نیز از آواز پرنده ها خالیست

با من بگو ای زیباترین

با کدامین آواز بخوانم : ” دوستت دارم

تا حجم بازوانت تنهائیم را پر کند

با من بگو از کدامین حنجره؟ با کدامین آواز؟

مطلب مشابه: دل نوشته های عاشقانه و دلنشین + متن ناب و زیبا در مورد آرامش زندگی

متن درباره آواز خوش پرنده ها؛ جملات احساسی زیبا در وصف صدای پرنده

یه انبوه از درخت و کوه سنگی
یه سرو اینجا که آرامش نداره
از آواز پرنده دل بریده
خیال آشتی و سازش نداره
توی همدردیاش با بید مجنون
میگفت اونو تو تنهایی رها کرد
به دنبال یه آشیونه می گشت
که انگار شب رو از ماهش جدا کرد
درخت سرو پیر دل شکسته
زیر آواره سرده ابر و بارون
گرفته شاخه هاشو تو بغل تا
بگیره سایه زیر چتر ناودون
دریغ از اشتباهی که همه عمر
به اون چیزی که می خواست پشت پازد
به جای مرگ پرواز پرنده
از اونو مهربونیاش دل کند
پرنده تو قفس زخم خورده بالش
از اینه که نرفته دیر کرده
درخت سرو تنهای تو دشتو
با این دوری خود دلگیر کرده
اگر من اون پرندم تو درختی
بیا مرهم بزار رو زخم بالم
نوازش کن منو شاید بخوابم
که امروزم مث دیروزه حالم
هوای بی کسی رویای بی تو
تو اون زندون که سقفش هم سیاهه
همش دلداری میدادم خودم رو
کجای کار ما یک اشتباهه
پرامو چیدنو چیزی نگفتم
رسیدم تا دم مرگ و پریدم
به جرم بال پرواز و رهایی
من اینجا رنگ آزادی ندیدم
به قدری دل سپردم تو خیالت
دوباره از خودم من پا گرفتم
تو فکر می کردی من خو شبختم اینجا
تو آغوش یه لونه جا گرفتم

متن درباره آواز خوش پرنده ها؛ جملات احساسی زیبا در وصف صدای پرنده

نه صدای میدانی آرامش سرخ
نه صدای فضا ی سبزی تسلا
که بر نرمش آ ن دمی بیارامی
همه جا خار و شنزار سکوت
تنها صدای چند گوهر گنجشک و چند درنگ طلائی پرنده ی دیگر
صدای ترانه آبی عبور یک هوا پیما ی گلبانگ
سکوت لخت را می شکند
خیابان غلیظ آفتاب با تیر های برق مبهوت تنها نماد شهری این دیار است
ترانه شاد دل به لبخد آواز ملکوت پرنده می بندیم
و پرچم شوق دیدار سبزه را چند کیلو متری آن طرف تر می یابیم
اینجا همان غریو برهوت ترسناک دیروز بود
که اینک به یمن رویش سریع آپارتمان ها شهر شده است
دلش پر ازتجربه رنگین شادی ها و ناکامی هاست
وآفتاب بلند لخت تر از همه جا در این مکان تشنه حاشیه می تابد
مرا با خود در تجلی خیابان ها ی خالی از جمعیت هموار می کند
به چند مجتمع تجاری شلوغ بعد از ظهر پاییز جاری می سازد
و آنگاه با تاکسی قلب به آرا مش خانه بر می کرداند
تفاخر دلت را در این مکان تنفس عمیق رهائی به تسلیم ابر تنهائی بسپار
و در تپه های خلوت خویش آواز بخوان
مزرعه آواز پرنده ی تنها را
جشن شیرین آواز گنجشکان بی نوا را
آسایش سپید سکوت نعمت بزرگ این دیار است
سکوتی شیرین در گستره های سبز
سکوتی دلپذیر در رهائی عشق
رمان دلارام سکوتی که از پنجره های بارانی پاییز به بیرون می تابد

مطلب مشابه: دلنوشته های تاثیرگذار برای پروفایل ؛ عکس نوشته دلنشین

متن درباره آواز خوش پرنده ها؛ جملات احساسی زیبا در وصف صدای پرنده

آواز پرنده
موج باد رقص برگ آواز باران
رعد و رگبار و رد پای ابر روی خاک
به راه رود رفتن و رسیدن به دریاست
ماه و خورشید فرزندان زندگی اند
به بی وجود کدام آیینه می تابد ؟
پیغام شب نیست خواب بی نور روشنی
که پس سحر شکفتن است و به روزی رسیدن
تا فردا غنچه بدرد طلوع شود از صبح تازه تر
بیائیم فقط زندگی کنیم
عشق لای این ثانیه ها می خواندمان
انسان به واقع حضور انسان دیگری است
و تنها سرشته از عشق
و خودِ عشق جاودانگی ماست

متن درباره آواز خوش پرنده ها؛ جملات احساسی زیبا در وصف صدای پرنده

احساسی ترین متن درباره آواز خوش پرندگان

پرواز در قهر زمین و خورشید

اه چه زیباست

پر از پروازم

من به شوق اشک و لبخند در ان اوج حضیظ و به شوق لحظه ی رویش سیب و به شوق یک نفر در جایی عشق را می سازم .

من به اندازه ی اواز پرنده زنده ام و به اندازه ی اواز پرنده عاشق .

ساعتی نیست . . . چه بد گفتم . . . نه !

لحظه ای نیست که خاموشی شهر بالا خواب را بر چشمان من چیره کند

گم کند اوازم .

من به شب معتادم و به خفاشان وارونه به یک شاخه ی خشک به پشه

لحظه های الهام به خدا

من به لا حول و لا قوه الا بالله معتادم

من به لذت بخشیدن، من به حس معتادم

تا کسی در جایی نبرد از یادم .

به افق دلشادم

و افق خط ته دریا نیست و افق ابی نیست

افق خط ته تاریکیست، نرسیده به نور

افق خاکستریست، افق خاکستریست

من در این خاکستری ازادم .

من در این گمنامی مزمن، در فضای نقشه ی شهری گیج

به من محتاجم، به شنیدن، به نگفتنف به سوختن محتاجم

تا کسی در جایی نبرد از یادم .

با قدم های کسی هر چه سیب است زیر پا له می کنم و درخت را می بوسم .

از تهی پر می شوم

خواه و نا خواه، گاه و بیگاه به من رو می کنم و در ان چیزی نمی یابم و هیچ جز کسی در جایی تا کسی در جایی نبرد از یادم .

چه عذابیست، عذابیست، عذاب !

و چه خوب است، چه خوب است، چه خوب !

ترس گفتن، شوق گفتن، کدام ؟

گر بگویم جهل بیدار است و کارم زار و ننگم بی شمار

گر نگویم قلب بیمار، بیمار، بیمار…..

مطالب مشابه


نظرات


تصویری


ویدئو